مهرانگيز رساپور (م.پگاه) گذشته از پشتوانه ژرفی که در سرودن شعر دارد، سالها در زمينه ادبيات و شعر فارسی به پژوهش پرداخته و چندی است سردبيری نشريه «واژه» ويژه ادبيات و هنر را نيز به عهده دارد.
کتاب «پرنده ديگر نه» که با کارهای پيشين مهرانگيز رساپور تفاوتهای چشمگيری دارد توجه بسياری از کارشناسان و صاحب نظران ادبی را به خود جلب کرده است. برخی از شعرهای اين کتاب مانند «شلاق»، «سنگسار»، «عروس ۱۰ ساله» و «چقدر زن بودن خوب است» به هفت زبان زنده دنيا از جمله انگليسی، آلمانی، فرانسوی، سوئدی، نروژی و کردی ترجمه شده است.
وی در کتاب «پرنده ديگر نه» با زبان ويژه شعر خود به ترسيم شرايط کنونی جامعه ايران می پردازد. اما شعر «ايران» سروده اخير مهرانگيز رساپور که ويديوی آن را بر روی سايت يوتيوب میتوان ديد، دقيقاً در راستای رخدادهای اخير ايران پس از انتخابات رياست جمهوری ۲۲ خرداد سروده شده است.
خانم رساپور در گفتوگو با راديو فردا، در ارتباط با تفاوت شعر تازهاش با اشعار پيشين، میگوید که اين نوع شعر در کار وی کمی بیسابقه است، چون بيشتر غزل و رباعی گفته است و حتی مثنوی و چهارپاره نوشته است ولی اين شعر حالت مسمط و ترجيعبند دارد.
- رادیو فردا: خانم رساپور، در شعر ايران ضمن اين که مهرورزی و عشق به ايران را بيان میکنيد، به سهرابها و نداها نيز اشاره میکنيد.
مهرانگیز رساپور: من شاعری نيستم که بخواهم مناسبتسرايی، خاطرهنويسی، وقايعنويسی و حتی پند و اندرزنويسی کنم، اما ناظر هستم بر آنچه در زمان من رخ داده و به آن فجايع بشری میگويند. اين باعث میشود وقتی انسانی زير شلاق است يا انسانی را سنگسار میکنند نتوانم سکوت کنم.
سهراب و ندا البته نمونهای هستند از عزيزانی که در راه آزادی و دموکراسی کشته شدند و به فجيعترين شکل با آنها برخورد شد. اينجا من میگويم ايران پايدار میماند چون زاينده اين افراد است. همه مردم جهان شاهد مرگ معصومانه ندا و سهراب و فجايع ايران بودند که شعر مرا برای حضور در صحنه بیقرار کرده بود و من اين حس را بيان کردم.
- شما پیش از این هم با شعرهايی مانند «شلاق» و «سنگسار» اعتراض خودتان را به آن چه در ايران میگذرد نشان دادهايد. اين بار در شعر «ايران» ضمن اينکه به ميراث گرانمايه رنج پدران اشاره میکنيد از نسل جوان به عنوان يک نسل هشيار و آگاه نام میبريد و تلاش میکنيد زبان گويای آنها از طريق شعر باشيد.
کاملاً همين طور است. چون واقعيت چيزی است که نه تنها ما ايرانیها را بلکه جهانيان را به حيرت انداخت. هميشه تا پيش از اين گروه حاکم بر ايران با دروغ و حرفهای ارتجاعی نماينده ايران بودند و متأسفانه نگاه جهان نسبت به ايرانیها يک نگاه حقيرانه بود.
ولی اين صحنهها نشان داد که اين حکومت نماينده ملت ايران نيست و ملت ايران کسانی هستند که با دست خالی و با شهامت و هوشياری نشان دادند که اينها نماينده مردم نيستند و نشان دادند خواستههايشان آزادی و رعايت حقوق بشر است.
من هم به عنوان شاعری که مسئول است تا آنجا که در توان داشتم خواستم اين موضوع را منعکس کنم.
- اسم شعر «ايران» است که به عنوان گنجينه پدران از آن نام میبريد و نسل جوانی که از آنها به عنوان نگهدار و نگهبان اين گنجينه ياد میکنيد.
بله ايران گنجينهای است که از پدرانمان به ما رسيده و امروز وظيفه داريم از آن حراست کنيم و نگذاريم به چنگ افرادی بيفتد که برايشان مهم نيست بر سر ايران چه بيايد و فقط عاشق قدرت هستند و میخواهند خودشان را حفظ کنند ولو به قيمت جان و مال و هستی تمام ملت ايران.