در حالی که روزهای جمعه و شنبه، نشست وزیران امور خارجه اتحادیه اروپا در استکهلم در جریان بود، سمیناری نیز با عنوان «حقوق بشر در ایران» در پایتخت سوئد برگزار شد که شخصیتهایی همچون مهرانگیز کار، احمد باطبی و محسن مخملباف از میهمانان آن بودند. این سمینار را سازمان جوانان سوسیال-دمکرات سوئد در همکاری با بنیاد اولوف پالمه ترتیب داده بود. علاوه بر این سمینار، روز شنبه تومار سبز «احمدینژاد رئیسجمهور ما نیست» نیز توسط ۴۰۰ جوان ایرانی در استکهلم گشت، و پایتخت سوئد از زمین، هوا و دریا سبز شد. در رابطه با سمینار «حقوق بشر در ایران»، دستاوردهای آن و همچنین روز سبز در استکهلم، محسن مخملباف فیلمساز ایرانی به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
- رادیو فردا: آقای مخملباف، مواضعی که در کنفرانس استکهلم طرح شدند به طور خلاصه در چه محورهایی بودند؟
محسن مخملباف: مواضع دوستان این بود که بایستی حکومت ایران، نه فقط برای ساختن بمب اتم، بلکه برای زیر پا گذاشتن حقوق بشر زیر فشار قرار بگیرد. موضوع سمینار این بود و تلاش سمینار این بود که از طریق کار مطبوعاتی و رسانهای وزرای امور خارجهای که در اینجا حضور دارند را متوجه کند که مردم ایران نسبت به تصمیمهایی که دولتهای دیگر در مورد ایران میگیرند، بیتفاوت نیستند.
همینطور تظاهرات گستردهای در این شهر برگزار شد که ایرانیها تومار دوکیلومتری سبز را که علیه احمدینژاد امضا شده در دست گرفتند تا باز به این وزرای امور خارجه نشان دهند که مردم ایران احمدینژاد را به عنوان رئیس جمهور به رسمیت نمیشناسند و از دنیا میخواهند که آنها هم مثل مردم ایران او را یک کودتاچی بدانند و نه رئیس جمهور ایران.
- آقای مخملباف دیدگاه شما در مورد مسائل مورد بحث چگونه بود؟
من به همه ایرانیهایی که بویژه در خارج از کشور فعالیت سیاسی میکنند، عرض کردهام که فرض کنید که استبداد یک مجسمهای است وسط میدان که همه ما داریم به آن سنگ میاندازیم. اولاً باید مواظب باشیم توی سر همدیگر سنگ نزنیم، درست نشانه بگیریم و استبداد را بزنیم.
دوماً استبداد فقط یک واقعیت بیرونی و فیزیکی ندارد و بخشی از این استبداد فرهنگی است. از حالا در ذهنمان و بعدها در جامعه ایران، نخواهیم که دادگاه برپا کنیم برای اینکه دوباره بخواهیم هر آخوندی را عمامه از سرش برداریم یا از تیر چراغ برق اعدام کنیم.
ما با فرهنگ استبداد داریم مبارزه میکنیم. ما داریم دموکراسی را تمرین میکنیم. ما میخواهیم هر ایرانی در آینده ایران با رأی دادنش حاکمیتش را تعیین کند. آرزوی ما این است که به جای رهبر، شاه، ولی فقیه و از این تیپ آدمها، یک رئیس جمهور چهار ساله داشته باشیم که اگر نپسندیدیم بتوانیم عوضش کنیم.
منتها یک بخش عمدهای از این سمینار معطوف اثرگذاری روی دیدگاه اروپاییها بود برای کمک کردن به دموکراسی ایران. نه اینکه فقط به خاطر صلح جهانی فکر کنند بمب اتم مهم است. پارلمانهای اروپایی باید متوجه باشند که سرنوشت صلح در جهان با دموکراسی در ایران گره خورده است.
- قرار بود روز شنبه، در استکهلم پایتخت سوئد، دریا، زمین و هوا سبز شود. آیا شما در اطراف خود چیزی سبزرنگ میبینید؟
بله ما اتفاقاً الان با تاکسی عبور میکردیم از کنار این تومار دو کیلومتری که پر از امضای ایرانیهای سراسر دنیا است و عین یک پرچم طولانی، طولانیترین توماری که علیه استبداد در تاریخ بشر امضا شده. این سبز طولانی فکر میکنم عاقبت یک روزی به ایران برسد و کره زمین را دور بزند.
- قایقها در ساحل هم پرچم سبز حمل میکنند و آیا هواپیمایی پارچه سبز به دنبال میکشد؟
اتفاقاً الان قرار است آقای باطبی برود سوار آن هواپیما شود و فیلم بگیرد از بالا و هم گروهی از پائین. منتها من الان، برای رسیدن به یک برنامه دیگر، آن منطقه را ترک کردهام. ولی این برنامه اتفاق افتاده.
- حاصل این سمینار را چگونه دیدید؟ آیا فکر میکنید توانستید با سیاستمداران ارتباط برقرار کنید؟
من یک چیز جالبتر بگویم از نسل جدید ایرانی. ما در پارلمان سوئد ایرانی داریم. در احزاب سوئدی ایرانیهای نسل جدید را داریم که در حزبهای مختلف فعالیت سیاسی میکنند و جالب است که با اینکه در احزاب مخالف هم کار میکنند، با هم دوست هستند.
من فکر کردم اینها الگوی خوبی است. نسل بعد از ما دموکراسی را از ما بهتر بلد شده. ایرانیهایی که خودشان را همچنان ایرانی میدانند اما در کشور دیگری رشد کردهاند و وارد سیاست شدهاند، دارند به نسل ما یاد میدهند چطور میشود از نظر دیدگاهها با هم مخالف بود، اما همچنان دوست بود و اختلاف عقیده را به دشمنی تبدیل نکرد. این موضوع برای من این دستاورد بزرگی از این سفر بود.
اما سمینار فکر میکنم در دو بعد اثرگذار بود. یک در نزدیک کردن دیدگاههای مختلف ایرانی. چون گروههای مختلفی در سمینار حضور داشتند که خوشبختانه با هم اختلاف نکردند و توانستند به نتایج مشترک برسند که میشود اختلاف عقیده داشت اما در کنار هم بود.
دو اینکه فکر میکنم توانستیم از طریق مطبوعات و گفتوگوهای سیاسی اهل سیاست را در سوئد متوجه کنیم که فقط این بمب اتمی نیست که از طریق مذاکره با احمدینژاد باید کنترل شود. اولاً باید به اینها فرصت داده نشود. چون اینها زمان میخرند و دارند همان بازی گذشته را میکنند. ثانیاً از طریق رشد دموکراسیخواهی در ایران میتوانیم در افغانستان، عراق، لبنان و کلاً خاورمیانه شرایطی ایجاد کنیم که دموکراسی جای خیال بمب اتمی را بگیرد.