همه هستی من آيه تاريكی است
كه تو را در خود تكرار كنان
به سحرگاه شكفتنها و رستنهای ابدی خواهد برد
من در اين آيه تو را آه كشيدم آه
من در اين آيه تو را
به درخت و آب و آينه پيوند زدم
(تولدی دیگر: فروغ فرحزاد)
برنامه صدای دیگر این هفته به عاشقانههای زندانیان سیاسی اختصاص یافته است. تا پیش از فروغ فرخزاد کمتر زن ایرانی به صراحت از خود و خواسته هایش سخن میگفت. در سالهای پس از دوم خرداد ۷۶ نسل تازهای از زنان نویسنده ایرانی به میدان آمدند که نشانهای از وقوع تحول در زنان ایرانی بودند. کارشناسان بر این باورند که زنان داستاننویس ایرانی موفق شدند پوسته فرهنگ سنتی را بترکانند و تکههایی از آنچه را که بر زنان ایران میرود برای همیشه ثبت کنند.
پس از ۲۲ خرداد ۸۸ فعالان سیاسی در ایران به صورت گستردهای بازداشت شدند و زندان میان آنها و همسران یا خانوادهشان فاصله بزرگی شد.
ژیلا بنییعقوب، روزنامهنگار و فعال مسائل زنان که خود بیش از صد روز است همسر زندانیاش را تنها از پشت شیشههای کابین ملاقات کابین دیده است، میگوید: «در این مدت خیلی از همسران زندانیان، به همسرانشان نامه نوشتند. برخی از آنها تیپهایی بودند مذهبی که با رفتارهای سنتی از آنها یاد میشود، نامههایی به همسران خود مینویسند که از آنها بعید مینماید. شاید خیلی از آنها جلوی فرزندانشان به همسرشان علنی نگفته باشند دوستت داریم. ولی حالا نامههایی مینویسند که به طور عمومی منتشر میشود که در آن با کلمات احساسی و عاطفی با همسران شان صحبت میکنند. این اتفاق برای خیلیها از جمله خود من جالب است.»
خانم بنییعقوب معتقد است که این جنبش یک نوع فرم خاطرهنویسی به وجود آورده است که هم توسط زندانیان و هم توسط خانوادههای آنها انجام میشود. به باور وی این خاطرهنویسی از زاویه همسران زندانیان به نوعی دشواریهای زندگی برای خانوادههای زندانیان را نشان میدهد. چیزی که از منظر خانم بنییعقوب تازگی دارد.
وی در پاسخ به اینکه چه اتفاقی افتاده که زنانی که عادت کمتری به نوشتن دارند، اکنون احساسات درونی خود را نسبت به همسرشان بر زبان میآورند، میگوید: «این شرایط باعث میشود که همسران زندانیها احساسات نابی را تجربه کنند که بیشتر تلخ است و در عین حال دستاوردهای مثبتی برایشان دارد. شرایط چنان است که زنان نیاز پیدا میکنند خودشان را بیان کنند. آنها همچنین میخواهند زنان دیگر را در احساس خود شریک کنند. این باعث میشود که قلم بردارند و بنویسند».
خانم بنییعقوب معتقد است برخی از اتفاقاتی که هم اکنون در جنبش ایران روی میدهد حاصل تلاشی است که در سالهای گذشته زیر عنوان جنبش زنان ایران فعالیت میکرد. برخیها ممکن است این پرسش را مطرح کنند که جنبش زنان ایران در شرایط کنونی کجا قرار دارد. به باور خانم بنییعقوب برخی از اتفاقاتی که میافتد ناشی از تلاش و مبارزهای است که در چند دهه گذشته به دست جنبش زنان انجام شده است.
وی ادامه میدهد: «این جنبش بخشی از رفتارهای زنانه و بخشی از شیوههای مبارزه را به سطح آورده است. اتفاقی که به عنوان مادران عزادار در پارک لاله روی میدهد و خیلی از این اتفاقات تجربهها و روشها و ایدههایی بوده که جنبش زنان و فعالان زن در این سالها روی آن بحث کردهاند و در عرصههای گوناگون آن را تجربه کردهاند.»
کارشناسان ادبیات زنان معتقدند نوشتههای همسران و خانوادههای زندانیان سیاسی بیان سر درون است از سر ضرورت. آنها زنانی هستند غالباً از خانوادههای سنتی که شرایط پیش آمده پس از انتخابات به آنها شهامت داده که هویت فردی خود را عریان در معرض دید جامعه بگذارند.
فریبا داودی مهاجر، فعال امور زنان در واشنگتن به رادیو فردا میگوید: «گاهی فرصتها و بهانهها مجال زنانگی به زنانی میدهد که سالهای سال به دلیل قیدها، سنتها و آداب و رسوم و تعریفهایی که از خوب و بد داشتند [در محدودیت بودند] و اکنون آن را بروز میدهند. این فرصت و بهانه خوبی است که این زنانگی از خانه به اجتماع بیاید. معمولاً این نوع خانوادههای سنتی از اظهار علاقه جلوی فرزندانشان خودداری میکنند. بوسیدن گونه همسر ممکن بود عمل خوبی تلقی نشود. ممکن بود زن و شوهر دست همدیگر را در خیابان نگیرند. الان فرصتی فراهم شده که این خلوتها عمومیتر شود، بدون اینکه زشت تلقی شود. چیزی که مثبت است این است که معنای خوب و بدها تغییر پیدا میکند.»
خانم داودی مهاجر بر این باور است که این جنبش فرصتی در اختیار زنان قرار داد و آنها را به سرچشمههای تمدنی ایرانیمان متصل کرد. به گفته وی افرادی مانند حافظ یا بابا طاهر روح و فضای عاشقانهای در این سرچشمههای مدنی داشتند.
او میگوید: «ما بارها گفتهایم که این جنبش یک روح زنانه دارد. آموزههای آن از تجربیات زنانه گرفته شده است. جزو کاراکتر آن شده است. نکته دیگر این است که زنها با این جنبش و این فرصت رشد کردند. این خطهای قرمز را جوانها برای اولین بار شکستند. بزرگترین هدیهای که خدا به آدمها میدهد عشق است. اگر این فضا به وسیله جوانها تغییر پیدا نمیکرد، شاید هیچوقت نمیتوانستیم هر کدام مدلی از این عشقها را بروز بدهیم.»
آخرین دلنوشتهای از این دست نامه همسر مرتضی الویری است. معصومه خوشصولتان نامه خود را چنین آغاز کرده است: «همسر عزيزم! در وجودم جاری باش که نبودنت را هيچکس و هيچ چيز پر نخواهد کرد. مرتضای عزيز و مهربانم! شايد امروز اولين بار باشد که بدين گونه به همه جهانيان میگويم که چقدر بيشتر از هميشه دوستت دارم. دوشنبه که پس از سی و چند روز ديدمت شيفته سيمای نورانی پر از ايمانت شدم. همان طور که انتظار میرفت با لبخند هميشگی و با انرژی مثبت که از مؤمنان راه ايزد انتظار میرود، از همه خانواده استقبال و آنها را به صبر و تحمل و آرامش بيشتر دعوت کردی. من نيز دل آشفته و بیقرارم را به صبر و آرامش میخوانم تا همچون گذشته بتوانم همراه و همرزم و دوشادوش تو به توصيههايت عمل کنم... دوستت دارم.»