غیبت خیرخواهی ایرانیان: زمینه‌ها و عوامل

تصویری از طرح موسوم به «دیوار مهربانی» در تهران. این طرح در سال ۹۴ در شهرهای مختلفی از ایران اجرا شد.

خیرخواهی صفتی نیست که انسان‌ها بتوانند از آن بگریزند اما بسته به شرایط میزان آن کم و زیاد می‌شود. در شرایطی که انسان‌ها احساس امنیت و وفور کنند طبعاً خیرخواهی بیشتر می‌تواند خود را در جامعه نشان می‌دهد. زمانی که همه تحت فشار ناامنی و قحطی و فلاکت هستند خیرخواهی کاهش می‌یابد. قحطی و ناامنی ممکن است افراد را به هم نزدیک کند اما منابع را افزایش نمی‌دهد تا از گروهی به دیگر گروه‌ها سر ریز کند. در شرایط نا امنی و قحطی نیز خیرخواهی قابل مشاهده است اما نه به صورت گسترده و شایع.

همه شواهد موجود نشان از غیبت خیرخواهی در جامعه ایران می‌دهند بدون آن که قحطی و ناامنی ناشی از جنگ توسط اکثریت جامعه احساس شود. بنا به گزارش معاون توسعه مشارکت‌های مردمی کمیته امداد «میزان مشارکت مردم طی سال ۹۵ در پرداخت صدقه بیش از ۲۹۰ میلیارد تومان محاسبه شده است؛ ... از طریق صندوق های صدقات حدود ۲۷۰ میلیارد تومان، روش‌های نوین حدود ۱۱ میلیارد تومان، مراکز نیکوکاری حدود شش میلیارد تومان و کمک‌های موردی نیز حدود پنج میلیارد تومان بوده است». (ایسنا ۴ اردیبهشت ۱۳۹۶)

این یعنی معادل ۷۰ میلیون دلار در کشوری که درآمد ناخالص ملی آن حدود ۱.۲ تریلیون دلار بوده است. هر تهرانی در سال ۱۳۹۵ به طور متوسط دو هزار و ۹۵۱ تومان صدقه پرداخت کرده است (مدیرکل کمیته امداد استان تهران، میزان ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۶) یعنی حدود ۷۰ سنت برای مردمی که در ثروتمندترین شهر کشور زندگی می‌کنند.

رهبر کشور که نهادهای اقتصادی مستقیماً تحت نظر وی صدها میلیارد دلار ثروت و سالانه ده‌ها میلیارد دلار درآمد دارند، معمولاً حدود ۲۰ میلیون تومان (رسانه‌های دولتی اعلام می‌کنند ۲۰۰ میلیون ریال که کوچک بودن عدد را بپوشانند) در سال (حدود ۵.۵ هزار دلار که پول توجیبی سفر مقامات به سوئیس یا نیویورک است) به کل خانواده‌های تحت سرپرستی کمیته امداد و مسکن محرومان کمک می‌کند. غیر از کمیته امداد نهادی در ایران برای جمع‌آوری رسمی و گسترده صدقات وجود ندارد و حکومت مانع از فعالیت نهادهای عمومی بی‌ارتباط با دولت بوده است.

حتی در کمک‌های خارجی جمهوری اسلامی سلاح و تجهیزات نظامی اقلام عمده هستند و جمهوری اسلامی کمتر به داد گرسنگان و بیماران و آوارگان می‌رسد. علل این بی‌توجهی به خیرخواهی چیست؟

نقاط عطف افول خیرخواهی

در جامعه ایران قبل از انقلاب ۵۷ شبکه‌های خویشاوندی و عشیره‌ای و پیوندهای روستایی و محلی مجراهایی برای دیگر خواهی و فعالیت‌های خیریه فراهم می‌آورد. حکومت دستگاهی برای خیریه نداشت و این کار را به نهادهای عمومی و مردم واگذاشته بود. سوسیالیست‌ها و اسلامگرایان که دولت‌محور بودند این ویژگی را برای حکومت پهلوی نکته‌ای منفی می‌دانستند اما چهار دهه اعمال سیاست‌های سوسیالیستی رژیم اسلامی موجب افزایش خیریه در ایران نشد.

اگر هر ایرانی سالانه ۳ هزار تومان برای خیریه در سال ۹۵ اختصاص دهد معادل آن در سال ۵۷ می‌شود حدود شش تومان در سال (با مقایسه قیمت ارز در دو سال مربوطه). رقمی از میزان خیریه در سال ۵۷ در دست نیست اما مشاهدات نویسنده در سال ۵۷ گواهی می‌دهد که افراد طبقه متوسط و حتی زیر متوسط تنها در روستای زادگاه یا در محله خود در یک روز یا یک ماه بسیار فراتر از این (بدون اعلام به دیگران) خرج خیریه می‌کردند. مردم در آن دوره بر این باور نبودند که این امر بر عهده‌ی دولت است.

انقلاب و حکومت ایدئولوژیک برآمده از آن، آن پیوندهای خویشاوندی و روستایی و محلی را از میان برد یا بسیار سست کرد اما چیزی به جای آنها نگذاشت. شرایط جنگ اندکی غریزه دیگرخواهی را تحریک می‌کرد اما پایان جنگ و حکم‌فرما شدن پول و لذت شخصی بر عمل حاکمان و نخبگان جامعه و نیز غلبه مصرف‌گرایی، دیگرخواهی را به حاشیه فرستاد.

نهادهای دینی در ایران اصولاً برای القائات دینی و برگزاری مراسم مذهبی تأسیس و اداره می‌شوند و نقش چندانی در تشویق و بروز دیگرخواهی ندارند. نهادهای مدنی نیز در جامعه ایران همیشه ضعیف بوده‌اند و کمتر شهروندی در آنها عضویت دارد.

رخدادهای مؤثر

این بی‌توجهی به دیگری غیر از فقدان سنتها و نهادها و تحولات اجتماعی دلایل دیگری نیز دارد. هضم چهار رخداد و بی‌عملی در برابر آنها نقش پر رنگی در افت انسان‌دوستی و دیگرخواهی در جامعه ایران ایفا کرده است:

۱) کشتار هزاران زندانی در سال ۶۷ به عنوان مراسم اختتام سرکوب مخالفان و دیگراندیشان که از سال ۱۳۵۸ آغاز شد؛

۲) اخراج ده‌ها هزار نفر از کار توسط حکومت به بهانه‌های ایدئولوژیک در اواخر دهه پنجاه و طول دهه شصت؛

۳) فرایند بهایی‌زدایی و یهودی‌زدایی در چهار دهه‌ اخیر که به کشتار صدها و مهاجرت ده‌ها هزار بهایی و یهودی و تخریب خانه‌ها و محل کسب و کار و حتی قبرستان‌های آنها در ایران انجامیده است؛ و

۴) حمایت بی‌قید و شرط حکومت از کشتار جمعی توسط رژیم بشار اسد و اعزام نیروهای سپاه و ارتش به این کشور برای پایان دادن به اعتراضات؛ همچنین نسبت دادن ظهور داعش به دول غربی که لاپوشانی جنایات رژیم بوده است.

جامعه‌ای که در برابر رخدادهای فوق سکوت کند می‌تواند فساد و تقلب و دروغ همیشگی حاکمان و بخشی از شهروندان را به خوبی هضم کرده و با آن زندگی کند. چنین جامعه‌ای البته ظرفیت بی‌توجهی به همه انسان‌ها را بدون توجه به دین و مذهب و قوم و رنگ و نژاد و طبقه آنها پیدا می‌کند.

زمینه‌های نظری

فقدان خیرخواهی و دیگرخواهی در جامعه ایران سه زمینه نظری نیز دارد:

۱) سوسیالیسم. سوسیالیسم اصولاً با خیرخواهی عمومی به شکل خیریه و کمک افراد به یکدیگر مخالف است چون مبنای خیرخواهی را وجود طبقات می‌داند. سوسیالیست‌ها معتقدند باید طبقات را از میان برد و فقرا نباید به دیگرخواهی ثروتمندان نیازی داشته باشند. دیدگاه‌های چپ در ایران که همه‌ مسئولیت رسیدگی به نیازمندان را بر عهده‌ دولت می‌اندازد نقشی مؤثر در ریشه‌کنی دیگرخواهی در ایران داشته است؛

۲) اسلامگرایی. بر خلاف مسیحیت، در دنیای اسلام نهادهای دینی خود را فقط موظف به تبلیغ دین و برگزاری مراسم دینی می‌دانند و فعالیت‌های دیگرخواهانه (نگهداری از بیماران و غذا دادن به گرسنگان و تعلیم بی‌سوادان) در دستور کار آنها نبوده و نیست. اسلامگرایان نیز همین مسیر را در پیش گرفته‌اند. اسلامگرایان در یک صد سال اخیر اصولاً کسب قدرت را هدف قرار داده‌اند و نه کمک به دیگر انسان‌ها را.

۳) دولتگرایی. بخشی از دولت‌گرایی مزمن در ایران نتیجه سوسیالیسم و اسلامگرایی است اما همه دولتگراها سوسیالسیت یا اسلامگرا نیستند. ایده دولتگرایی در ایران بسیار قدرتمند است و بسیاری معتقدند که تنها دولت مرکزی می‌تواند مشکلات را حل کند. به همین دلیل افراد تلاش زیادی در بخش غیردولتی (غیرانتفاعی یا خصوصی) برای کمک به دیگران انجام نمی‌دهند. این دو بخش در جامعه ایران بسیار ضعیف هستند.

موانع خیرخواهی

سه مانع جدی برای تبلور و افزایش خیرخواهی در ایران وجود دارد:

۱. آمیخته شدن خیرخواهی و نمایش. بروز خیرخواهی در ایران تحت جمهوری اسلامی به یک صحنه نمایش تبدیل شده است. بخش قابل توجهی از خیرخواهی‌ها در مراسم مذهبی (مثل نذری و افطاری) بروز می‌یابد و این امر افراد را به پاداش ناشی از قبول و ارج‌گزاری افراد عادت می‌دهد به گونه‌ای که دیگر بدون این پاداش و ارج‌گزاری دیگر حاضر نمی‌شوند خیرخواهی کنند. در عین آن که کمک به دیگران به صورت ناشناخته یک ارزش در میان بسیاری از مسلمانان شیعه به حساب می‌آید اما وجه نمایشی موضوع که رهبران دینی از آن استقبال کرده و می‌کنند نمی‌گذارد آن ارزش قوت و گسترش پیدا کند. میزان نذری چند روزه ماه محرم که بیشتر به خویشان و همسایگان (و نه فقرا) می‌رسد فراتر از بودجه سازمانی مثل بهزیستی است.

۲. مشکل خیرخواهی در جامعه ایران فقر و ناداری بخش قابل توجهی از مردم نیست چون همیشه افراد حتی در بدترین شرایط می‌توانند به دیگران کمک کنند اما بی‌ثباتی شرایط سیاسی و اجتماعی در ایران افراد را به ذخیره‌سازی هرچه بیشتر برای خود و پرهیز از خرج کردن رأی دیگران سوق می‌دهد. هر ایرانی همیشه وقتی تمایل پیدا می‌کند که به دیگران کمک کند یکباره در ذهنش ده‌ها سناریوی فاجعه و بلایا را که بسیار محتمل هستند و چتر حمایتی نیز در برابر آنها وجود ندارد تصور می‌کند. طبیعت دشوار و حکومت‌های غارتگر و غیرمردمی و غیرقابل پیش‌بینی این ذهنیت را تقویت کرده‌اند. و

۳. نگاه به بیرون. به همان ترتیب که بسیاری از ایرانیان عامل مشکلات خود را دیگر کشورها و دولت‌ها می‌دانند (نظریه توطئه، و این نگرش در چهار دهه گذشته تشدید شده است) در مشکلات و آسیب‌های اجتماعی هم همیشه دیگران مسئولیت دارند و طبعا خود آنها باید برای این مشکلات چاره‌اندیشی کنند. اگر مردمی فقر و بیماری و بیکاری و اعتیاد را ناشی از تصمیمات نادرست خود و دیگر شهروندان بدانند در برابر آنها احساس مسئولیت کرده و خود برای مقابله با آنها اقدام می‌کنند. اما تا وقتی که علت بیرون از جامعه یا دیگران هستند هیچ فردی خود را در مقام کمک به دیگران نمی‌بیند.

یادداشت‌ها، آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاهی از سوی رادیو فردا نیستند.