بعد از اینکه محمود احمدینژاد در صفحه توئیتر انگلیسی خودش تولد مایکل جکسون را تبریک گفت، از طریق منبعی برزخی که نخواست نامش فاش شود، نامه تشکر مایکل از محمود به دست ما رسید که بدینوسیله برای اولین بار در این مکان منتشر میشود.
بسمهتعالی
دیِر محمود!
تبریک تولد صمیمانه شما را در توئیتر، که با یادی از آهنگ برجسته من، «مردی در آینه» صورت گرفته بود خواندم.
وِل دان محمود! راستش من تا قبل از ارتحال ملکوتیام خیلی با شما آشنا نبودم. اما امان از وقتی که فوت ناگهانی شدم و به دنیای برزخ پا گذاشتم. خیابانهای برزخ به خصوص مناطق ایرانینشین آن صحنه آشوب و درگیری بین معترضین و درگیریهای انتخاباتی بود.
حتی یکبار وقتی به یکی از سوپرهای ایرانی برزخ رفتم تا نان سنگگ و خامه استریلیزه و هموژنیزه پگاه برای صبحانه بخرم(بله! من علاقه خاصی به خوردنیهای شما دارم. وری دلیشز!) مغازهدار من را شناخت و اصلاً تحویلم نگرفت و گفت یانکی برو همان دانکین دوناتت را برخور!
یکی دوبار دیگر هم در خیابان چند ایرانی دور و برم ریختند و با شعارهایی مثل «توپ تانک فشفشه، مایکل باید زنده شه» و «مایکل برو دکتر» احساسات من را جریحه دار کردند. یعنی اولش فکر میکردم اینها از مرگ من ناراحتند ولی خب یک جای کار مشکل داشت چون اگر طرفدار من بودند که الان من در آن دنیا پیششان بودم و مشکلی نبود.
خلاصه بعد از تحقیقات فراوان فهمیدم که مسئله چیزی دیگری است و ظاهرا بر سر انتخاب مجدد جنابعالی در ایران بین مردم و مسئولین دعواست و معترضین ایرانی از دست من گلهمندند که چرا وسط درگیریهای ایران فوت کرده توجهات بینالمللی را از ایران به خودم سوق دادم.
همانطور که در دوران حیات پر افتخارم هم بسیار تابلو بود، من آدم بسیار کم طاقتی هستم و اصلا دوست ندارم آب توی دل کسی تکان بخورد. به همین دلیل تلاش زیادی کردم تا از دل ایرانیهای برزخ در بیاورم. من خیلی جناحهای سیاسی کشور شما و جهتگیریها را نمیدانم ولی همه تلاشم را کردم. اولش خواستم برای معترضین یک کنسرت مجانی برگزار کنم ولی مشاورینم گفتند الان فضا مناسب نیست و این ایرانیها توی کنسرت به جان هم میافتند و احساسات لطیف من دوباره جریحه دار میشود.
بعد از این وقتی آقایی به نام علی کردان که میگفتند از دوستان بسیار نزدیک شماست ارتحال کرد و به این طرف آمد برایش پیغام فرستادم و گفتم چطور میتوانم جبران کنم. ایشان گفت برای من یک مدرک دکترای تر و تمیز جور کن. درخواست عجیبی بود ولی به دوستانم گفتم کارش را راه بیاندازند.
بعداً تصمیم گرفتم کلاً بیخیال شما ایرانیها شوم چون اصلاً از مسائلتان سر در نمیاورم تا همین دیشب که خبردار شدم شما تولد من را تبریک گفتید و دوباره ما در یک جایی که شما ایرانیها بهش میگویید بزنگاه مهم تاریخی به هم رسیدیم. به هرحال متشکرم و اگر کاری چیزی داشتید به من خبر کنید. با توجه به اینکه من خودم در زمینه عملهای زیبایی و باقی کارهای زیباسازی تجربه زیادی دارم اگر کمکی راهنماییای چیزی خواستید حتما با من تماس بگیرید توی برزخ دکتر خوب زیاد سراغ دارم.
شاید هم روزی قسمت شد و شما هم آمدید پیش ما و درست مثل خواننده خوشصدای ایرانی آقای اندی که موفق شد خواهر عزیزم لاتویا جکسون را به فارسی خواندن وادارد، یک روزی من و شما هم با هم یک کار مشترک بیرون دادیم.
(البته نمیدانم لاتویای عزیز وقتی در آن آهنگ به فارسی میخواند «برای محلمون تنگه دلم، تنگه دلم» منظورش محله بچگیمان در حومه شیکاگو بود یا محله بچگی آقای اندی در طرفهای مجیدیه تهران)
به نظرم حتی میتوانیم آن سکانس از موزیک ویدیوی «مردی در آینه» را با هم بخوانیم که شعار«خمینی دیوانه است» (Khomeini is crazy) را نشان میداد تا بدینوسیله اختلافات قدیمی دو کشور به فراموشی سپرده شود.
در پایان آرزو میکنم شما محمود عزیز هم هر چه زودتر پیش ما بیایید و با هم لحظات خوب و به یادماندنیای را در این دنیا خلق کنیم.
نوکرت: مایکل