به قول گوستاو کالستراند، یکی از مسئولان موزه نوبل در استکهلم، اینکه جایزه نوبل ادبیات مثل «بوسه مرگ» است، افسانهای بیش نیست.
چند سال پیش، پژوهشی انجام شد که نشان میداد برندگان جایزه نوبل ادبیات، پس از دریافت این جایزه به گونهای چشمه خلاقیتشان فروکش کرده، کمتر مینویسند.
اما این پژوهش اساساً چندان موضوعیت ندارد، چون به غیر از چند استثنا، جایزه نوبل ادبیات معمولاً به نویسندگانی اهدا شده که در پایان کار حرفهای خود قرار گرفته یا آثار شاخصشان را نوشتهاند.
بیشتر درباره نوبل ادبیات
- پنج نکته درباره جوایز نوبل
- یک مرد و یک زن، برنده نوبل «استثنایی» ادبیات ۲۰۱۹
- جنجالها و مناقشههای یک «بوسه»
- گمانهزنیها درباره جوایز نوبل؛ از گرتا تونبرگ تا دو نوبل برای ادبیات
- رسوایی جنسی اعلام نوبل ادبیات ۲۰۱۸ را تعلیق کرد
- هوایی تازه در کمیته ادبیات نوبل؛ گفتوگو با ژیلا مساعد
- نوبل ۲۰۱۷: کازوئو ایشی گورو
- آیا نوبل واقعاً حق باب دیلن بود؟
- باب دیلن؛ نوبل ادبی ۲۰۱۶ و حواشی آن
با این حال شاید این حس و تصور، نزدیک به واقعیت باشد که معمولاً شیوه نوشتن نویسندگان یا شاعران برنده نوبل، پس از دریافت این جایزه، همانی نیست که پیشتر بوده است.
در واقع این پرسش مطرح است که چرا اتفاقی که برای جان باردین افتاد برای هیچ برنده نوبل ادبیات نیفتاد. جان باردین فیزیکدانی بود که برای اختراع ترانزیستور، در سال ۱۹۵۶ برنده جایزه نوبل فیزیک شد.
او پس از اعلام نامش به عنوان برنده این جایزه قطعاً خوشحال شد، اما چندان مایل نبود که برای دریافت آن به استکهلم برود، چون آن زمان درباره موضوعی دیگر مشغول تحقیق بود و فکر میکرد باید آن مدت زمانی را که صرف سفر به استکهلم و دریافت جایزه میکند، وقف تحقیقش کند که برای بشریت «ارزشمندتر» است.
آن تحقیقات جان باردین نتیجه داد و او ۱۶ سال بعد، در ۱۹۷۲، برای نظریه «ابررسانایی» و «نیمرسانا» بار دیگر برنده جایزه نوبل فیزیک شد.
آیا ادبیات را میتوان با فیزیک و نویسنده را با فیزیکدان یا محقق مقایسه کرد و بر اساس آن گفت که چرا برندگان نوبل ادبیات، بار دیگر این جایزه را دریافت نکردهاند؟
شاید مهمترین دلیل منطقی نبودن این مقایسه، تفاوت ماهیت معیارهای ادبی با معیارهای دانش است؛ برخی از ملاکهای ادبی، از جمله ملاکهای یک جایزه ادبی که چارچوب مشخص دارد (حتی جایزه مهمی مثل نوبل)، از نگاه همه ادبیان، معتبر و مقبول نیست.
اساساً به همین دلیل است که اهدای جایزه نوبل ادبی، نسبت به اهدای جوایز نوبل در شاخههای علمی، بحثانگیز و محل مناقشه است.
این مناقشه از همان سالهای ابتدایی اهدای نوبل ادبیات وجود داشته است. برخی از مورخان ادبی معتقدند که دلیل ایجاد چنین مناقشهای، مشخصه «ایدئالیسم» (آرمانگرایی) بود که در وصیتنامه آلفرد نوبل ذکر شده بود.
به این معنی که در سالهای ابتدایی اهدای نوبل ادبیات، با وجود زنده بودن نویسندگانی چون لئو تولستوی، آنتوان چخوف، امیل زولا، آگوست استریندبرگ، هنری جیمز، توماس هاردی یا حتی هنریک ایبسن، جایزه نوبل ادبیات به این نویسندگان اهدا نشد.
شاید «بدبینی» موجود در آثار این دسته از نویسندگان، منطبق بر موازین انتخاب برنده نوبل ادبیات نبود.
گفته میشود که در سالهای آغازین اهدای جایزه نوبل ادبیات، آکادمی نوبل شدیداً تحت نفوذ کارل داوید آف وایرسن، شاعر سوئدی بود که تا پایان عمرش در سال ۱۹۱۲ دبیری دائم کمیته نوبل را بر عهده داشت.
او بر مفهوم «ایدئالیسم» و «میهنپرستی» بسیار تکیه داشت و تا وقتی بود، آکادمی نوبل «ادبیات ملیگرا و منطقهای» اروپایی را با اهدای جایزه ادبی خود به نویسندگان و شاعران این نوع ادبیات، مثل مومسن در آلمان و میسترال در فرانسه، ارج نهاد.
در این سالها، آکادمی نوبل سعی کرد بر زبان خاصی تمرکز نکند و تا جایی که ممکن است از تعداد بیشتری از کشورهای اروپایی، نویسنده یا شاعری را با این مشخصات انتخاب کند.
طی سالهای جنگ جهانی اول، که سوئد در آن شرکت نداشت، کمیته نوبل خط «خنثی بودن» را در پیش گرفت؛ به این معنی که نویسندگانی از سوئد و دانمارک را انتخاب کرد که جزو «کشورهای متخاصم» نبودند.
رومن رولان، نویسنده فرانسوی هم که در سال ۱۹۱۵ برنده جایزه نوبل ادبیات شد، به گونهای فراتر از مرزهای کشورش میاندیشید و مینوشت و نسخهای «جهانی» را از ایدئالیسم ارائه میکرد، نه نسخه «ملی» یا «منطقهای».
با اینکه کمیته نوبل همواره به ادبیات فرانسه توجه ویژهای داشته که آن را میتوان از تعداد نسبتاً بیشتر اهدای نوبل به نویسندگان فرانسوی فهمید، اما شاید به همین دلیل بود که در آن دوره، نویسندهای چون مارسل پروست، خالق رمان سترگ «در جستوجوی زمان از دست رفته» جایی در میان برندگان نوبل نداشت.
پس از جنگ جهانی اول و در دهه ۱۹۲۰، کمیته نوبل استراتژی خود را تغییر داد. انتخابهایی که در این دوره شد، مثل کارل اشپیتلر و آناتول فرانس، که ناقد جدی جامعه دوران خود بودند، نشان داد این کمیته نسبت به قبل، به تفسیری فراتر از مشخصه ایدئالیسم مورد نظر آلفرد نوبل دست یافته است.
همچنین در ۱۹۳۰، کمیته نوبل درهای خود را به روی قاره آمریکا گشود و اولین جایزه خود به یک نویسنده آمریکایی را به سینکلر لوئیس اهدا کرد.
اما برخی به این موضوع انتقاد کردهاند که در این دوره، هیچ کدام از نویسندگان آلمانی یا اتریشی که به شیوه برتولت برشت، هرمان بروخ، یوزف رت، استفان تسوایگ یا حتی روبرت موزیل موی دماغ هیتلر بودند، برنده این جایزه نشدند.
این دسته از منتقدان جایزه نوبل، به کارل چاپک، نویسنده مشهور قرن بیستم چکسلواکی سابق اشاره میکنند که به شدت مخالف ناسیونال-سوسیالیسم آن دوره بود و گفته میشود که در فاصله سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۳۸، هفت بار نامزد دریافت این جایزه شد، اما در نهایت او انتخاب نشد.
این در حالی است که در این دوره، در سال ۱۹۳۱، جایزه نوبل ادبیات برای اولین و تنها بار در تاریخ نوبل، به یک مرده اهدا میشود: اریک آکسل کارلفلدت که در ماه آوریل آن سال درگذشته بود. گفته میشود که در سال ۱۹۱۸، جایزه نوبل به اریک آکسل کارلفلدت، دبیر دائمی وقت آکادمی تعلق گرفت، اما او از پذیرش این جایزه خودداری کرد.
البته بعدها بار دیگر اهدای جایزه به دو عضو هیئت داوران نوبل، جنجالی شد: در سال ۱۹۷۴، وقتی نویسندگانی چون گراهام گرین و ولادیمیر ناباکوف، نامزد این جایزه بودند، کمیته نوبل تصمیم گرفت جایزه را به ایویند جانسون و هاری مارتینسون اهدا کند که هر دو در آن زمان عضو این آکادمی سوئدی بودند.
آکادمی نوبل، در فاصله سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳، به درخواست دولت سوئد و برای حفظ سیاست «خنثی بودن در جنگ»، اهدای این جایزه را به حالت تعلیق درآورد.
اما بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، در ۱۹۴۶ به هرمان هسه (هرچند که ملیت سوئیسی گرفته بود) جایزه داد که در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، رسانههای آلمانی به او به دلیل مواضعش علیه ناسیونالیسم و جنگ حمله کرده بودند.
با این حال، در سال ۱۹۶۴، وقتی ژان پل سارتر، فیلسوف فرانسوی، جایزه نوبل را نپذیرفت، شوک بزرگی به دوستداران نوبل وارد شد. به نظر سارتر، این جایزه «بسیار به سمت غرب چرخیده بود».
اما در دوران جنگ سرد، آکادمی نوبل تلاش کرد که به ادبیاتی توجه کند که در «حاشیه» بود. در این دوره، نویسندگان کشورهای جهان سوم که در دهههای گذشته «تحقیر» شده بودند، جایزه گرفتند و تقدیر شدند.
همه برندگان نوبل ۲۰۱۹
- پنج نکته درباره جوایز نوبل
- سرنوشت جوایز نوبل در دست چه کسانی است؟
- نوبل اقتصاد برای سه اقتصاددانی که در مورد فقر پژوهش کردهاند
- نخست وزیر اتیوپی، جایزه نوبل صلح را از آن خود کرد
- یک مرد و یک زن، برنده نوبل «استثنایی» ادبیات ۲۰۱۹
- جایزه نوبل شیمی ۲۰۱۹ به مخترعان باتری لیتیوم رسید
- سه دانشمند آمریکایی و بریتانیایی برنده جایزه نوبل پزشکی ۲۰۱۹
- نوبل فیزیک ۲۰۱۹ برای سه فیزیکدان سوئیسی و آمریکایی- کانادایی
اهدای جایزه به نویسندگان و شاعرانی از یونان، شیلی، ایسلند، گواتمالا، در این راستا تحلیل شده و نقطه عطف این رویکرد اهدای جایزه نوبل ادبیات به گابریل گارسیا مارکز در ۱۹۸۲ به شمار میرود.
بعدها نوبل ادبی، اولین برنده آفریقایی خود را در ۱۹۸۶، اولین برنده چینی خود را در سال ۲۰۰۰ و اولین برنده ترک خود را نیز در سال ۲۰۰۶ شناخت.
کمیته ادبی نوبل در این سالها به مرور حوزه انتخابهای خود را نیز گسترش داده است.
انتخاب چرچیل به عنوان سیاستمداری که خطابههایش وجه ادبی داشت، انتخاب آلیس مونرو به عنوان نویسندهای که بیشتر داستانکوتاهنویس است و انتخاب باب دیلن برای ترانههایش، گرچه جنجالی بود، اما نشان میداد که «ادبیات» چه قدر گسترده است.
اما نوبل ادبی در زمینه تعداد برندگان زن خود سیاهه چشمگیری ندارد. از سال ۱۹۰۱ که اهدای این جایزه آغاز شد تا سال ۱۹۹۰، فقط شش زن برنده نوبل ادبیات شدند؛ گرچه در سالهای بعد تلاش شد به زنان ادیب توجه بیشتری شود.
در طول بیش از یک قرن اهدای جایزه ادبیات نوبل، انتخاب چرچیل به عنوان سیاستمداری که خطابههایش وجه ادبی داشت، انتخاب آلیس مونرو به عنوان نویسندهای که بیشتر داستانکوتاهنویس است و انتخاب باب دیلن برای ترانههایش، گرچه جنجالی بود، اما نشان میداد که «ادبیات» چه قدر گسترده است.
همچنین در این سالها، همواره کسانی بودهاند که برچسب «سیاسی بودن» را به نوبل زدهاند؛ حتی در میان خود نویسندگانی که برنده این جایزه شدند.
آندره ژید، نویسنده بزرگ فرانسوی که در سال ۱۹۴۷ برنده جایزه نوبل ادبیات شد، در شماره سیزدهم نوامبر همان سال روزنامه فیگارو، چاپ پاریس، گفت که بهنظرش تعهد او در مبارزه علیه استعمار جایزه گرفته، نه آثار ادبیاش.
همچنین عدم حمایت آکادمی نوبل از سلمان رشدی، زمانی که حکم قتل او با امضای روحالله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، صادر شد، انتقادهایی را برانگیخت.
با وجود همه انتقادها و مناقشاتی که پیرامون نوبل ادبیات پدیده آمده، کارنامه نوبل قابل قبول است.
اگر به فهرست برندگان این جایزه تقریباً ۱۲۰ ساله بنگریم، نام دستکم چهل-پنجاه نویسنده تراز اول جهانی را خواهیم یافت که اهمیت آثار ادبیشان از سوی بسیاری از منتقدان ادبی تثبیت شده است: ویلیام فالکنر، ارنست همینگوی، گونتر گراس، آلبر کامو، ساموئل بکت و ...
ضمن آنکه برخی از نویسندگان خیلی زود مردند یا آثار مهمشان پس از مرگ منتشر شد، مثل فرانتس کافکا یا فرناندو پسوآ، یا آن قدر با اقبال مخاطبان ادبیات واقع شدهاند و مورد ستایش قرار گرفتهاند که شاید دیگر به نوبل «احتیاجی» ندارند، نظیر میلان کوندرا.