رابرت موگابه، رهبر استقلال زیمبابوه که خبر فوتش روز پنجشنبه، ۱۵ شهریور، اعلام شد، کارنامهای متناقض به جاگذاشت، کارنامهای حاوی تلاش و مبارزه برای استقلال زیمبابوه و نیز کمک بیبدیل به جنبش ضدآپارتاید در آفریقای جنوبی و در عین حال شامل پیامدها و عوارض نزدیک به ۴۰ سال زمامداری پر نقص و نقصان که اقتصاد زیمبابوه را زمینگیر کرده است.
بیشتر در این باره: رابرت موگابه، دیکتاتور زیمبابوه، درگذشتموگابه در بچگی به سبب انزواجویی و پناهبردن به کتاب مورد تمسخر همسن و سالهایش بود. بعداً به دانشگاه رفت، و چندین مدرک گرفت و در میان روشنفکران آفریقا سرشناس شد. به مبارزه برای پایان سلطه رژیم نژادپرست یان اسمیت بر رودزیا پیوست و ۱۰ سالی را هم در همین ارتباط در زندان حکومت سفیدپوستان رودزیا به سر آورد. او بعدتر از جمله به دلیل قدرت سخنوریاش رهبر بخش بزرگ این جنبش شد و در پیروزی آن نقشی محوری بازی کرد.
سال ۱۹۸۰، زمانی که مبارزه حزب او، زانو-پیاف یا «اتحاد ملی آفریقایی زیمبابوه-جبهه میهنپرستانه» و سایر نیروهای کوچکتر اپوزیسیون به سلطه سفیدپوستان پایان داد، الگویی کم و بیش قابل اعتنا از زمامداری را به نمایش گذاشت، به خصوص در زمینه ایجاد زیرساختهای آموزشی و بهداشتی مناسب که زیمبابوه را به لحاظ نیروی انسانی تحصیلکرده و ماهر در رأس آفریقا نشاند. وضعیت خوب تولیدات کشاورزی و صادرات این محصولات و مواد معدنی نیز محمل خوبی برای اجرای برنامههای موگابه بودند.
در همین دهه البته درگیری مسلحانه با قوم و حزب رقیب هم عمده میشود با بیلانی همراه با ۱۸ هزار کشته. او ولی در این سالها، هم در عرصه داخلی نسبتاً موفق است و هم مناسباتی حسنه با جهان دارد. و با توجه به نقشی که مخالفان هم در بروز خشونت داشتهاند کمتر کسی تقصیر او را در این مناقشه عمده میکند. نقش موگابه در جنبش عدم تعهد و نیز در میان کشورهای مشترکالمنافع که جلسه آن در سال ۱۹۹۰ در حراره را به میعادگاه تصویب متنی در دفاع از حقوق بشر بدل کرد هم ارج و احترامش را در شرق و غرب فزونتر کرد.
دهه دوم زمامداری او ولی با مشکلات اقتصادی بیشتر به سبب خشکسالی، عدم تنوعبخشی به اقتصاد و نیز بروز اولین پیامدهای فساد در ساختار سیاسی جدید همراه است. اجرای توصیههای ریاضتی صندوق بینالمللی پول هم معضلات را نه کمتر که بیشتر میکند. بر بستر چنین شرایطی، سال ۱۹۹۷ اولین برآمد اپوزیسیون و به چالشگرفتن قدرت انحصاری موگابه است.
او گرچه هیچگاه تفنگ در دست نگرفته بود، اما چه به اعتبار سطح نازل فرهنگ رواداری در میان جامعه و به چه به اعتبار مشییی که در جریان جنبش آزادیخواهی رسیدن به هدف را به اقتضای شرایط و گرایشهای روزگار از طریق مبارزه مسلحانه دنبال میکرد با حضور و بروز اپوزیسیون دمساز نبود. او ابایی هم نداشت که بگوید در خشونت هم مدرک دانشگاهی دارد! بیسبب نبود که دو بخش جنبش آزادیبخش رودزیا (زیمبابوه بعد) سال ۱۹۸۲، کمی پس از پیروزی با هم درگیر شدند و بیلانی نزدیک به ۲۰هزار کشته برجای گذاشتند.
حالا، یعنی در سال ۱۹۹۷ البته از مبارزه مسلحانه خبری نبود، ولی برای موگابه همچنان سخت بود که در چارچوب همان نظام پارلمانی کژدار و مریز زیمبابوه هم مخالفی را در تقسیم قدرت شریک کند. این گونه بود که او سال ۲۰۰۰ برای تحکیم قدرت خویش و افزایش اختیارات رئیسجمهور رفراندوم برگزار کرد، ولی شکست خورد.
این شکست که نگرانی او برای انتخاب مجدد در سال ۲۰۰۲ را به دنبال داشت سبب شد که به اجرای یک ایده قدیمی روی بیاورد. به این ترتیب، او که از ابتدا با تدوام مالکیت ۴۵۰۰ مزرعهدار و زمیندار سفیدپوست بر بخشهای عمده اراضی کشاورزی کشور مشکل داشت فرصت را غنیمت میشمارد که همه مشکل را به گردن آنها بیاندازد، در صدد مصادره اموالشان برآید و با تقسیم زمین میان بخشی از اهالی پشتوانه رأی خود را محکم نگه دارد. ۹۰ درصد مزارع یادشده با صدها هزار کارگر سیاهپوست مصادره و میان اهالی سیاهپوست تقسیم شدند که البته بیتجربگی آنها در مدیریت مزارع و نیز تیرهترشدن فزاینده مناسبات زیمبابوه با کشورهای غربی، از جمله به دلیل همین رفتار با مزرعهداران سفیدپوست، چندان کمکی به بهبود وضعیت اقتصادی کشور نکرد و بیکاری هم فزونتر شد.
سیاست داخلی هم در این سالها همچنان رو به انسداد است و در عرصه بینالمللی هم چه از رهگذر اصلاحات ارضیاش و چه از جنبه درافتادن اپوزیسیونی که موگابه آن را به همدستی و تمایل به غرب متهم میکند مناسباتی تنشآلود دارد. با این همه، سال ۲۰۰۲ او هم به اعتبار سابقه اولیهاش و نقشی که به عنوان پدر استقلال زیمبابوه داشته و هم به اعتبار اصلاحات ارضی پوپولیستیاش که فاقد برنامههای تکمیلی است، و نیز با کمکگیری از اهرم ارعاب و تطمیع و تخلف نهایتاً پیروز انتخابات میشود. غربیها از اینجا دست به کار میشوند و با رویبرگرداندن کامل از موگابه دست به تحریم میشوند، علیه او و شماری از اطرافیانش.
پیشبینی سفیر آمریکا و موگابهای که از قدرت نمیرود
وضعیت اقتصادی همچنان رو به وخامت است. کمبود سوخت و تورمی که سال ۲۰۰۷ رسماً نزدیک به هشت هزار درصد برآورد میشود. در همین سال است که بنا بر اسناد ویکیلیکس سفیر آمریکا در زیمبابوه در گزارشش به واشینگتن مینویسد که موگابه تا آخر سال بیشتر دوام نمیآورد. او در انتخابات سال بعد البته از کسب آرای سابق بازمیماند و رشتهای از مناقشه و درگیریهای خشونتبار با حزب مخالف «جنبش برای تغییرات دمکراتیک» به رهبری مورگان تیسوانگرای، به جریان میافتد که نهایتاً با میانجیگری آفریقای جنوبی به تقسیم قدرت میان حزب موگابه و حزب مخالف انجامید. موگابه رئیسجمهور ماند و تیسوانگرای نخستوزیری را به عهده گرفت.
آبان ۱۳۹۶ که موگابه غیرداوطلبانه از اریکه قدرت پایین آمد، کارنامهای داشت متناقض؛ نامش به عنوان پدر استقلال ثبت سینه تاریخ شده بود، اما کارنامهاش تأسی به فرهنگ عدم مدارا و خصومت با مخالفان، و فساد و رانتخواری و ... را هم شامل میشود.
سال ۲۰۱۳ موگابه، ۸۹ ساله است و همچنان چسبیده به قدرت. او در این سال با انتخاباتی باز هم بحثانگیز، غیرمنصفانه و غیرسالم به مشارکت اپوزیسیون در قدرت پایان میدهد، اپوزیسیونی که تشتت درونی و آلودگی تدریجی و عمومی به فساد آن را هم در امان نمیگذارد. و به این ترتیب دوباره قدرت انحصاری موگابه و حزبش احیا میشود، آن هم در شرایطی که اقتصاد صرفاً به دلیل رواج دلار به عنوان پول ملی از سقوط کامل بازمیایستد، ولی بیکاری، فرسودگی زیرساختها، مهاجرتهای گسترده، رواج بیماریهای واگیر، کمبود مواد غذایی آن هم در کشوری که زمانی انبار غله آفریقا نامیده میشد و نیز نقش پررنگ نهادهای امنیتی و نظامی و بخش از رهبرانی که زمانی در راس جنبش آزادیبخش در آلاف و الوف اقتصادی کشور، به شاخص آن تبدیل شدهاند.
و در چنین شرایطی سن بالا هم توان اداره کشور را از موگابه گرفته است و در این یا آن مراسم عمومی چرتزدنش بحثانگیز میشود. حالا در مخیلهاش این فکر میچرخد که ایده دیگرش را هم عملی کند، یعنی همسرش را به ریاست حزب و کشور بگمارد و خود با خیال راحت از پس پرده زمام کشور را همچنان در دست باشد. برای خاموشکردن مخالفان معاون خودش، امرسون مانانگاگوا را که محبوبیتی هم در ارتش دارد، به خارج میفرستد. محاسبهاش ولی غلط از کار درمیآید، اعتراضاتی با پشتیبانی ارتش درمیگیرد و نهایتاً ارتش کودتایی آرام علیه او صورت میدهد و او را به آنجا سوق میدهند که متنی بنویسد و «آبرومندانه» با قدرت وداع کند.
از انبار غله تا نیاز به مواد غذایی
آبان ۱۳۹۶ که موگابه غیرداوطلبانه از اریکه قدرت پایین آمد، کارنامهای داشت متناقض؛ نامش به عنوان پدر استقلال ثبت سینه تاریخ شده بود و یکی دو دهه سیاستهای آموزشی و بهداشتی مؤثر هم در این کارنامه چشمگیر بود. نقشی که او در کمک به مبارزات ضدنژادپرستی در آفریقای جنوبی و به قدرت رسیدن نلسون ماندلا بازی کرد هم بر کسی پوشیده نیست. منتهی این کارنامه تأسی به فرهنگ عدم مدارا و خصومت با مخالف، چه در میان اپوزیسیون و چه در درون حزب حاکم، و بعد فساد و رانتخواری و سپردن اهرمها و شاکلههای اقتصاد به افسران و رهبران شبهنظامی دوران جنگ استقلال و ...را هم شامل میشود.
زیمبابوه حالا مدتهاست که با انبارغله بودن آفریقا و داشتن نظام آموزشی و بهداشتی کارآمد و نیروی کاری کارا و ماهر وداع کرده است و اقتصادش با هزاران مشکل دست به گریبان است، مشکلاتی که موگابه میکوشید همه را به گردن تحریمها بیاندازد، ولی مدعایش همه واقعیت نبود، چرا که افول اقتصاد زیمبابوه مدتها پیش از تحریمها شروع شدند.
مانانگاگوا که با کودتای ارتش علیه موگابه به جای او نشست و در انتخابات سال گذشته رسما به ریاست جمهوری کشور رسید هم، نتوانسته و نخواسته است با توجه به منافع و آلاف و الوف رهبران حزب حاکمی که موگابه برای او به ارث گذاشته تغییری اساسی در شرایط ایجاد کند.
او که خود هم ۷۵ سال دارد، حالا در پیامی نوشته است: «زیمبابوه نماد آزادی خود را از دست داد» و برخی از رهبران قاره هم در پیامهای تسلیت خود توصیفات مشابهای درباره موگابه به کار بردهاند. این توصیفات اگر موگابه همچون ماندلا پس از دو دور ریاست جمهوری با قدرت وداع میکرد، میتوانست یک سره در باره او مصداق داشته باشد. در خیابانهای حراره و شهرهای دیگر زیمبابوه ولی نداها متفاوت است. ساختار سیاسی متصلب و غریب با فرهنگ پلورالیسم و نیز ضرر و زیان پیادهنشدن به موقع موگابه از قدرت و نقش همه اینها در ایجاد وضعیت کنونی کشور کم در این بحثها مورد اشاره قرار نمیگیرد و نیز اینکه جانشینانش هم هنوز به مسیر متفاوتی نیافتادهاند.