آنفلوآنزای اسپانیایی و کرونا؛ آن کجا و این کجا

دو پرستار در حال انتقال یک بیمار مبتلا به آفلوآنزای اسپانیایی در مقابل یکی از درمانگاه‌های اضطراری صلیب سرخ در واشینگتن

یادداشتی از حبیب حسینی‌فرد: کم نیستند نگاه‌ها و تحلیل‌های بدبینانه‌ای که کرونا را نشانه عجز و درماندگی بشر توصیف و تحلیل می‌کنند. ولی یک قیاس ساده در مورد وضعیت بشر در برابر آنفلوآنزای اسپانیایی در صد سال پیش با موقعیت او در بحران کنونی چنین بدبینی‌هایی را بلاموضوع می‌کند.

این توانایی و پیشرفت بشر ولی نباید محملی برای سرمستی شود و درس‌گیری از تجاوز و تعدی بشر به طبیعت و بازاندیشی در رویکردهای پرآسیب زندگی معاصر را از دستور خارج کند.

دستکم از دهه ۸۰ قرن میلادی گذشته ۱۲ هزار بیماری واگیر در عرصه‌های محدود و غیرمحدود در سراسر جهان ثبت شده و همین حالا هم ماهانه هفت هزار هشدار درباره احتمال بروز این یا آن بیماری واگیر به سازمان بهداشت جهانی می‌رسد، منتهی هیچ کدام گسترش و تهدیدی را کرونا در حال حاضر به جان جهان انداخته نداشته‌اند.

و حالا کرونا دوباره ذهن‌ها را به سوی قرینه‌سازی نسبت به یک همه‌گیری مشابه‌، یعنی آنفلوآنزای اسپانیایی سوق داده که حدود یک صد سال پیش جهان را به کام خود در کشید و میلیون‌ها قربانی گرفت. از آن بیماری جهانگیر، به عنوان «مادر همه پاندمی‌های مدرن» یاد می‌شود.

مشکل ولی این است که این قرینه‌سازی زیاد موفق از کار درنمی‌آید، و اتفاقاً تصویر و منظره شفافی به دست می‌دهد که بشر چگونه از آن بحران درس گرفته و دانش و توانایی و امکانات مانورش در برابر کرونا به هیچ وجه با رویکرد مبتنی بر جهل و ناتوانی‌اش در برابر آنفلوآنزای اسپانیایی قابل قیاس نیست.

نام بی‌مسمایی که جهانگیر شد

مارس ۱۹۱۸ اولین مورد آنفلوآنزایی در یک پایگاه ارتش آمریکا در ایالت کانزاس ثبت شد که بعداً به نادرست عنوان «آنفلوآنزای اسپانیایی» گرفت. هنوز هم در باره منشأ ویروس این بیماری (آمریکا؟ چین؟ غرب آسیا؟) اختلاف نظر وجود دارد، ولی به هر صورت ثبت اولین مورد آن به آمریکا برمی‌گردد.

به رغم آن که شیوع آنفلوآنزای یادشده در میان نیروهای ذخیره آمریکا در ایالات شمالی این کشور قربانیان بسیاری گرفت، فرماندهان نظامی وسیاسی وقت آمریکا دلیلی ندیدند که از اعزام نیرو برای مشارکت در جنگ جهانی اول و احتمال انتقال ویروس به قاره اروپا احتراز کنند.

به این ترتیب سال ۱۹۱۸، حضور قوای آمریکایی در کنار نیروهای فرانسوی در جبهه‌های جنگ جهانی اول موجی از آنفلوآنزا و مرگ را در میان این نیروها هم دامن زد. منتهی سانسور دوران جنگ مانع از آن شد که اطلاعاتی از این مرگ و میر به بیرون درز کند. بعدتر علنی شدن مواردی از مرگ و میرها سبب شد که تلویحا وجود بیماری تأیید و آن هم بخشی از «توطئه دشمن» عنوان شود، چنانکه آمریکایی‌های ابایی نکردند که آلمانی‌ها را متهم کنند که ویروسی را در گازهای سمی خود به سوی جبهه مقابل پرتاب کرده‌اند.

پاییز سال ۱۹۱۸، زمانی که در سنت لوئیس، در ایالت میسوری در جنوب آمریکا، آنفلوآنزای اسپانیایی شیوع آغاز کرد، مسئولان به این صرافت افتادند که تجمع‌ها و مراسم عمومی را لغو و ممنوع کنند

آنفلوآنزا که پایش به جبهه مقابل و به میان نیروهای آلمانی کشیده شد، آلمانی‌ها اسمش را گذاشتند «تب فلمانی»، چرا که تصور می‌کردند ویروس از جبهه‌های غرب و از بلژیک هجوم آورده است. وقتی که قوای آلمانی در چارچوب صلح برست- لیتوفسک با بلشویک‌های تازه به قدرت رسیده، پایشان به اواکراین باز شد، ویروس را به آنجا بردند و اسمش در این منطقه شد خروسک که با توجه به شرایط جنگی و از هم پاشیدگی نظام درمانی ضعیف آن منطقه قربانیان بی‌شمار گرفت.

اینکه آنفلوآنزای اول قرن گذشته نهایتاً به نام اسپانیا مهر زده شد، به این واقعیت برمی‌گشت که اسپانیا در جریان جنگ جهانی اول بی‌طرف بود و در جنگ شراکتی نداشت و نیازی به سانسور هم ندید. این گونه بود که به رغم آن که این همه‌گیری در دو سوی جبهه جنگ بیداد کرده بود، تنها وقتی که پایش به اسپانیا باز شد به طور علنی درباره آن صحبت کردند و خبر دادند، و این گونه بود که نامش هم «آنفلوآنزای اسپانیایی» شد و در خود این کشور هم البته دمار از روزگار مردم درآورد.

در مادرید یک سوم جمعیت و از جمله شاه وقت به آنفلوآنزای اسپانیایی مبتلا شدند، و در بارسلون این بیماری ‌ظرف دو هفته ۱۲۰۰ نفر را به کام مرگ فرستاد. همین ابعاد مرگ و میر و بیماری در اسپانیا بود که زمانی که در اوائل تابستان سال ۲۰۱۸ در روزنامه‌‌های کشور درباره‌اش به تفصیل نوشتند، توجه جهانیان را هم برانگیخت و نام آنفلوآنزای اسپانیایی ثبت سینه تاریخ شد.

موج دوم آنفلوآنزای اسپانیایی در پاییز ۱۹۱۸درگرفت که ویروس جهش‌یافته آن مرگ و میر بیشتری را دامن زد. موج سوم هم در زمستان ۱۹۱۹ درگرفت و نهایتاً به ضعف افتاد و با توجه به مصونیتی که در بخش قابل اعتنایی از جمعیت جهان ایجاد شد، خطرش کمتر شد، هر چند که اوائل تابستان ۱۹۲۰ که ماکس وبر، جامعه‌شناس معروف آلمانی درگذشت، پزشکان علت مرگ او را آنفلوآنزای اسپانیایی تشخیص دادند.

پرسنل بیمارستان ارتش آمریکا برای پیشگیری از ابتلا به آنفلوآنزای اسپانیایی، ماسک به چهره دارند

درسی برای ایران؟

در مجموع آنفلوآنزای اسپانیایی، به عاملی مهم در جریان جنگ جهانی اول بدل شد. در حالی که حمله آلمانی‌ها به فرانسه در اوائل سال ۱۹۱۸ به دلیل همین همه‌گیری و ابتلای نیروهای آلمانی ناکام ماند، جبهه مقابل اما با حضور بیشتر نیروهای تازه‌نفس آمریکایی که خود ابتدائاً بیماری را آورده بودند، وضعیت بهتری پیدا کرد و نهایتاً آلمانی‌ها چاره‌ای جز تسلیم نیافتند. البته شمار قربانیان آنفلوآنزای اسپانیایی در خود آمریکا ۷۷۵ هزار نفر برآورد می‌شود که ده برابر سربازان جان باخته آمریکایی در جریان جنگ جهانی اول بود.

برآورد می‌شود که در سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ نزدیک به نیم میلیارد نفر، یعنی حدود یک سوم جمعیت آن موقع جهان، به آنفلوآنزای اسپانیایی مبتلا شد و بین یک تا دو درصد جمعیت جهان هم از این بیماری جان سالم به در نبرد. در آن زمان البته معضلی به نام آلودگی هوا وجود نداشت که مثل اکنون به عاملی در تشدید اثرات مخرب کرونا بدل شود، ولی سوءتغذیه که قوای دفاعی انسان‌ها را تحلیل می‌برد نقش کمی در آسیب‌پذیری و قربانی‌شدن آنها نداشت.

دستکم ۶۰ درصد قربانیان آنفلوآنزای اسپانیایی در غرب هند، و پنجاب و بمبئی زندگی می‌کردند. خشکسالی و صادرات اجباری غله و مواد غذایی به بریتانیا که مستعمره‌دار وقت این مناطق بود، کمبود فاحشی از مواد غذایی را دامن زد و به گرسنگی و سوءتغذیه‌ای منجر شد که وضعیت بدنی ساکنان را برای هجوم انواع ویروس و باکتری مهیاتر ساخت.

استقرار تخت‌های بیمارستانی در مرکز خریدی در تهران برای رسیدگی به مبتلایان به کرونا

این عاملی شد که موجی میلیونی از مرگ ناشی از التهاب ریه رقم بخورد. این بخش دردناک از ماجرای آنفلوآنزای اسپانیایی شاید هشداری باشد در مورد بخش‌هایی از جامعه کنونی ایران که به سبب تحریم و فساد و کمبود امکانات به مشکلات مزمنی در تأمین حداقل‌های معیشتی و بهداشتی خود گرفتار شده است و طمعه راحت‌تری برای همه‌گیری‌ها و انواع بیماری‌هاست.

آنفلوآنزای اسپانیایی امروز از زاویه‌ موضوع قرنطینه هم شاید قابل اعتنا باشد، قرنطینه‌ و حفظ فاصله اجتماعی که در آن دوران هم برای اولین بار همچون محملی برای خرید وقت، مسطح نگه داشتن منحنی ابتلا و فرصت‌دادن به نظام درمانی برای مقابله مؤثرتر با ویروس عمل کرد.

پاییز سال ۱۹۱۸، زمانی که در سنت لوئیس، در ایالت میسوری در جنوب آمریکا، آنفلوآنزای اسپانیایی شیوع آغاز کرد، مسئولان به این صرافت افتادند که تجمع‌ها و مراسم عمومی را لغو و ممنوع کنند و در بسیاری از شهرهای اطراف هم مدارس را بستند. این در حالی بود که پنسیلوانیا در شرق آمریکا مارش و رژه در جریان بود و کسی رعایت فاصله‌گیری را نمی‌کرد. این گونه بود که در سنت لوئیس، شدت شیوع پایین بود و مرگ و میر روزانه از ۵۰ نفر در ۱۰۰ هزار جمعیت فراتر نرفت، در حالی که در پنسلوانیا این رقم ۲۵۰ نفر بود و شماری از پرستاران را نیز به کشتن داد.

با این همه، در جریان آنفلوآنزای اسپانیایی، بشر نه امکانات معاینه و تشخیص کنونی و شناختی از اثرات ویروس بر دستگاه تنفسی داشت و نه خود شکل و شمایل و کارکرد ویروس بر کسی هویدا بود. به خصوص نبود آنتی بیوتیک یکی از عوامل شدت کشت و کشتار موج دوم و سوم آنفلوآنزای اسپانیایی تلقی می‌شود.

بشر بسیار تواناتر شده، ولی جایی برای سرمستی نیست

این واقعیت که حالا کسی را یارای سانسور و مخفی‌نگه‌داشتن ماجرای این یا آن اپیدمی و پاندمی نیست و به رغم همه ابهامات در مورد اطلاع‌رسانی چینی‌ها، باز هم بشر در تشخیص و هشداردهی نسبت به شیوع کرونا تأخیری نداشته، کل ماجرا را با شیوع آنفلوآنزای اسپانیایی متفاوت می‌کند.

و در حالی که آنفلوآنزای اسپانیایی عمدتاً از میان جوانان قربانی می‌گرفت، فقدان مسئولیت در دولت‌ها نسبت به سرنوشت شهروندانشان به حدی بود که مثلاً در آمریکا رئیس‌جمهور بی‌محابا جوانان را به میدان جنگ در قلب اروپا می‌فرستاد و در درون هم دستیابی به سیاستی واحد برای مقابله با بحران آنفلوآنزا به دلایل مختلف، از جمله فقدان تجربه و دانش کافی، دنبال نمی‌شد، در حالی که در شرایط کنونی که کرونا عمدتاً سالمندان را هدف قرار می‌دهد، مسئولیت دولت و شهروندان در قبال آنها به حدی است که از ایجاد قرنطینه کامل و حف‌ظ فاصله‌گذاری میان انسان‌ها و توقف کامل فعالیت‌های اقتصادی به رغم همه ضرر و زیان‌های آن، اجتناب نمی‌شود

دو پرستار مرکز درمانی جیکوبی در نیویورک آمریکا؛ ایالتی که به شدت تحت تأثیر شیوع ویروس کروناست

شبکه درهم و پیچیده و کارایی از تبادل اطلاعات لحظه‌ای که میان دانشمندان و پزشکان و ادارات مربوطه در دوران کرونا جاری و ساری است هم، صد سال پیش به تصور هم نمی‌آمده است. این که همه کشورها در مقابله با کرونا از الگوهای کم و بیش مشابه‌ای پیروی می‌کنند نیز حاصل جمع و انباشت تجارب مشترک از جمله در قالب نهادهایی مانند سازمان جهانی بهداشت است.

ساختار ژنتیکی ویروس آنفلوآنزای اسپانیایی را اوایل همین قرن جاری کشف و شناسایی کردند، در حالی که در مورد کرونا به سرعت این کار انجام شد. تا آنجا که به واکسن هم مربوط می‌شود باید بیش از بیست سال سپری می‌شد تا واکسنی برای آنفلوآنزای اسپانیایی کشف و ساخته شود، در حالی که حالا در مورد کرونا رقابتی سخت بر سر ارائه هر چه سریع‌تر واکسن درگیر است و صبحت از چند ماه و یک سال و دو سال است، نه یک دهه و دو دهه.

به رغم همه بدبینی‌هایی که در ارتباط با ضعف و ناتوانی‌ بشر در مقابله با کرونا شکل گرفته، یک قیاس ساده با صد سال پیش کافی است که توان و پیشرفت بشر را پیش چشم بیاورد و یادآور شود که این توان چه ابعاد و جنبه‌هایی دارد و بشر از صغارت و ناتوانی آن زمان خود فاصله بسیار گرفته است. این قیاس البته موجبی برای غرور و سرمستی نیست و به خصوص نباید بشر را از درس‌گرفتن لازم از همین بحران جاری و تعدی و ستمی که به طبیعت روا داشته بازدارد و از تجدیدنظر در بسیاری از رویکردها و رویه‌های زندگی پرریخت و پاش، طبیعت‌ستیز، پرتبعیض و خودمحورانه کنونی معاف کند.

یادداشت‌ها آرا و نظرات نویسندگان خود را بیان می‌کنند و لزوماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیستند.​