یک قرن ادبیات مدرن ایران، در غیاب کتاب‌های مصور!

  • مهرداد قاسمفر

کامیکبوکز یا کتاب‌های مصور، در یک قرن اخیر در دنیا به‌تدریج چنان بالیده و شکل گرفته‌اند که دیگر به‌راحتی می‌شود گفت خیال و جهان ذهنی چندین نسل در قرن بیست و بیستویکم را متأثر کرده‌اند. از سر اتفاق نیست که وقتی صنعت غول‌آسای فیلم‌سازی نیز به این آثار می‌آویزد (به‌خصوص سینمایی که اکنون به مدد رشد حیرتانگیز جلوه‌های ویژه و تکنیک‌های دیجیتال، قدرت جان‌بخشی و باورپذیر کردن هر دامنه‌ای از تخیل را ممکن کرده) قادر می‌شود که همچون «Avengers: Endgame»، اثر ابرقهرمانی ساخته کمپانی مارول کامیکس، رکورد پرفروشترین فیلم همه تاریخ سینمای جهان را، در همین تابستان امسال، در هم بشکند.

اما واقعاً اهمیت این کتاب‌ها در چیست؟ چرا این‌گونه آثار تا این حد در فرهنگ معاصر غرب موفق بودهاند؟ و چرا در صنعت نشر و نویسندگی ایران تا این حد غایب‌اند یا ناموفق؟

در برنامه این هفته می‌خواهم این پرسش‌ها را سه مترجم، نویسنده و منتقد سینما در میان بگذاریم.

Your browser doesn’t support HTML5

یک قرن ادبیات مدرن ایران، در غیاب کتاب‌های مصور!

درباره پرسش نخست ابتدا به سراغ یک روزنامهنگار، منتقد سینما و مترجم در تهران، می‌روم. اینکه اهمیت کامیکبوک‌ها چیست و این‌که کتاب‌های مصور را آیا می‌توان موجد ارزش‌های ادبی دانست یا خیر؟

علی مصلح حیدرزاده: قطعاً اهمیت دارد. ما مثلاً می‌بینیم که چهره‌هایی مثل استن لی ظهور می‌کنند که این‌ها تصویرگر نبودند بلکه نویسنده بودند. اتفاقاً نکته درباره کامیکبوک‌ها این است که ارزش ادبی دارند. حالا هرچند که در حوزه سرگرمیسازی طبقهبندی می‌شوند، ولی من فکر می‌کنم از وقتی که فاصله گرفت و مفهومی مثل گرافیک نوول متولد شد، دیگر مستقیم دارد به ارزش ادبی اشاره می‌کند.

خیلی‌ها هنوز فکر می‌کنند کامیکبوک یا داستان مصور یک سری فریم تصویری کنار هم است که قصه‌ای را روایت می‌کند، ولی واقعیت این است که فراتر است. یعنی خصلتش جوری است که به متن ویژگی تصویری می‌دهد و به واسطه کنار هم قرار گرفتن تصویرها، آن متن را بیشتر در ذهن مخاطب و خواننده می‌نشاند. بنابراین، وقتی ما تأثیرش را در طول تاریخ و در طول چند دهه می‌بینیم، اصلاً نمی‌شود گفت واجد ویژگی و ارزش ادبی و هنری و فرهنگی نیست. قطعاً هست و در سال‌های اخیر هم که با ورودش به سینما اصلاً مفهوم سرگرمیسازی -حتی در سینما- را تغییر داد. چنین پدیده‌ای اصلاً نمی‌تواند بدون پیشینه و بدون ارزش ذاتی و مفهومی چنین کارکردی داشته باشد.

امیر احمدی آریان، نویسنده، مترجم و مدرس دانشگاه در نیویورک که بخشی از پایان‌نامه دکترایش در آمریکا به بررسی آثار کامیک اختصاص داشته، از زاویه دیگری بر اهمیت کتاب‌های مصور تاکید می‌کند.

امیر احمدی آریان

امیر احمدی آریان: «بله، خب کامیک‌بوک به لحاظ تکنیکی جای خیلی خاصی ایستاده، محل تلاقی سینما و عکاسی و ادبیات است و به خصوص از دهه هشتاد به بعد، دو کتاب خیلی مهم منتشر می‌شود: یکی کتاب "ماوس" از "آرت اشپیگلمان" است که به خاطرات پدرش از آشویتس می‌پردازد، یکی دیگر هم کتاب‌های " واچ‌من" از "آلن مور"، که دو کتاب محوری تاریخ کامیک‌بوک در دو شکل مختلف به شمار می‌روند.

"ماوس" به عنوان کتابی که در آن تصویر هست برای اولین بار جایزه پولیتزر می‌گیرد، یعنی در این حد تأثیرگذار بوده در جامعه آمریکا. بعد از انتشار این دو کتاب، قصه عوض می‌شود و کامیک‌ها به اصطلاح وارد محدوده‌ای می‌شوند که با عنوان "Literary fiction" یا ادبیات جدی- نمی‌دانم به فارسی دقیقاً به آن چه می‌گوییم، رمان یا ادبیات جدی هم به آن می‌گویند که شاید معادل بدی است - وارد آن عرصه می‌شوند و اتفاق جالبی که به نظرم در این جا می‌افتد، کتابِ Memoir یا خاطرهنگاری به مدد کامیک است که به نظرم شاید جالب‌ترین تحول در این ژانر است که کسی می‌آید و خاطرات برهه‌ای از زندگی‌اش را، مثلاً دوره درگیری با یک بیماری یا داستان کودکی (مثل Persepolis اثر مرجان ساتراپی) را در هیئت یک کامیک می‌نویسد.

تأثیر این کتاب‌ها به نظر من خیلی عمیق است و آن ژانر برای آن خاطرهنویسی، به خصوص خاطراتی که با تروما (Trauma ضربه؛شوک) همراه است، خیلی خوب جواب می‌دهد. دلیلش این است که می‌دانی پشتش یک آدمی بوده که مثلاً دو هزار بار تصویر خودش را به شکل‌های مختلف، در موقعیت‌های مختلف، کشیده و هزاران بار با خودش مواجه شده و از قول خودش هم حرف زده. در این ژانر، در این سی چهل سال تجربه‌های خیلی زیادی کرده‌اند.

کریس ویر، هنرمند آمریکایی، با این ژانر خیلی بازی‌های جالبی کرده و کتاب‌هایی در ابعاد عجیب و غریب کار کرده. به مدد این ژانر، یک جور مسیر تجربهگرایی و قصهگویی متفاوت در غرب باز شده و خیلی‌ها در آن کارهای خیلی جالبی می‌کنند.

اما علت اینکه پدیده کامیک‌بوک موفق می‌شود خودش را این‌طور تثبیت کند و تا حد و اندازه‌ای غول‌آسا در حوزه نشر و تولید کتاب در کشورهای غربی موقعیتش را برکشد چیست؟ این را از آرش سرکوهی، مترجم و مدرس دانشگاه ساکن برلین آلمان می‌پرسم.

آرش سرکوهی

آرش سرکوهی: دلایل خیلی زیادی دارد. موفقیت کتاب‌های کامیک حتی از دهه ۱۹۴۰ شروع شد. اولین سوپرمن‌ها در دهه ۱۹۴۰ بیرون آمدند. اولین سوپرمن‌ها به‌نوعی تقابلی بود با رژیم نازی آلمان و مایه‌ای این‌گونه داشت؛ بالاخره باید افتخار آمریکایی بودن را تقویت می‌کرد. به این ترتیب از آن موقع تاکنون ادامه پیدا کرده و خرده فرهنگ‌های زیاد دیگری هم با آن همراه است

]در همین متن] پاسخگوی خیلی از مسائل بوده. شما نگاه کنید کامیک‌بوکهایی که دهه ۶۰ میلادی به وجود آمدند، با کتاب‌های قبلی فرق می‌کرد و نگاه انتقادی‌تری به جامعه داشت. مثلاً اسپایدرمن یا مرد عنکبوتی که می‌آید، یک نوع دیگری است و بحث مسئولیت را با خود می‌آورد، ولی سوپرمن آدمی بوده که فقط یک سوپرمن (ابَر انسان) بوده. می‌خواهم بگویم جامعه و اتفاقاتی که در جامعه می‌افتاده در کتاب‌های کامیک بازتاب پیدا می‌کرده و این ژانری بوده برای خودش. حالا یک ژانر ادبی و والا حساب نمی‌شده ولی ژانری بوده که تأثیرات زیادی داشته و به مسائل اجتماعی ربط داشته؛ بعضی موقع‌ها خیلی واضح و بعضی مواقع خیلی زیرپوستیتر.

استن لی، خالق کتاب‌های مصور در در دفتر خود در کالیفرنیا در سال ۲۰۰۲

امیر احمدی آریان اما سعی می‌کند علت موفقیت حیرت‌آور کامیک‌بوک در تاریخ معاصر جهان و به‌ویژه غرب را به مدد نظریه والتر بنیامین، فیلسوف و نظریه‌پرداز آلمانی مکتب فرانکفورت، در باب تصویر توضیح ‌دهد.

امیر احمدی آریان: این موفقیت، به نظر من، به تاریخ تکوین تصویر در غرب ربط دارد. همان چیزی که بنیامین در مقاله معروف بازتولید مکانیکی اثر هنری به آن‌ «هالهزدایی از تصویر» می‌گوید، از یک زمانی به بعد و پس از اختراع عکاسی و بعد سینما، «تصویر»، آن هاله‌ی تقدسی را که پیشتر داشت، از دست می‌دهد. چون پیش از اختراع عکس، منظورمان از تصویر در واقع نقاشی است، بین سینما و ادبیات، یعنی بین قصه‌گویی مکتوب و قصه‌گویی روی پرده سینما، یک فاصله‌ای وجود دارد که به نظرم کامیک‌ها این فاصله را پر می‌کنند. به این معنا که کامیک‌بوک‌ها تلفیقی هستند از روایت مکتوب و تصویر. یعنی گفتن یک قصه، نقل و ساختن یک قصه است با اتکا هم به «کلمات» و هم به «تصاویر».

می‌خواهم بگویم که کامیک‌بوک، هم عکاسی است هم سینماست هم ادبیات است؛ به خاطر این که کلام مکتوب هم همراه این‌ها هست. وقتی در قرن بیستم تکثر هنری اتفاق می‌افتد، خب جای یک نوع جدید هنری به نظرم خالی بوده که بتواند این‌ها را یک جوری با هم تلفیق کند؛ هم عکس را هم سینما را و هم داستان و ادبیات مکتوب را، و این‌ها را با هم یک‌جا وارد یک ژانر ادبی و هنری کند. به نظر من ظهور کامیک از لحاظ تکنیکی نوعی پاسخگویی به این نیاز بوده است.

در یک قرن، جامعه ایران بسیاری از واسطه‌های هنری غرب، از سینما تا هنرهای تجسمی مدرن، را جذب و در پاره‌ای موارد کمابیش با تولیدات سرزمینی و فرهنگی خود منطبق کرده است. با این حال «کتاب‌های مصور» یا کامیک‌بوک‌ها در این فرآیند جذب و تولید در ایران مفقودند. یا اگر هم مواردی از آن هست، پراکنده و غیرجدی بوده‌اند. چرا؟

علی مصلح حیدرزاده: من فکر می‌کنم بخشی از آن برمی‌گردد به این‌که کامیک‌بوک هیچ وقت در حوزه‌ی [یا از سوی] نشر ایران جدی گرفته نشد؛ چون ما کارهای انفرادی و حرکت‌ها و تلاش‌های فردی از طرف یک عده تصویرگر و نویسنده در بعد از انقلاب داشتهایم ولی این [تثبیت تولید کامیک‌بوک] اتفاق نیفتاده.

مثلاً من یادم هست که وقتی بچه بودم، اولین برخوردم با کتاب شاهنامه فردوسی، یک داستان مصور از نبرد رستم و اسفندیار بود . کتابی که چاپ قبل از انقلاب بود. یعنی این تلاش‌های فردی از قبل از انقلاب شروع شده بود. من فکر می‌کنم شاید بعد از انقلاب، داستان مصور در سوءتفاهم‌های « این فقط برای سرگرمی است» قربانی شد؛ کما این‌که در آن سال‌ها همین نوع نگاه به سینما هم بود. در دهه ۶۰ خورشیدی آن ذات سرگرمیسازی سینما انکار می‌شد و بعد [این تلقی] تغییر کرد و برگشت. در مورد داستان‌های مصور اما، هیچ برگشتی صورت نگرفت و اگر فشار و سانسور هم برداشته [می]شد، دیگر انگار حوزه نشر اهمیتی به این موضوع نمی‌داد.

بعد هم در سال‌های اخیر اگر تلاش‌هایی بوده، بالا بودن هزینه انتشار داستان‌های مصور یا کامیک‌بوک، مانع (شکل‌گیری آن) شده. یعنی وقتی مخاطب «کتاب» به طور عام کاهش پیدا می‌کند، ناشر با خود فکر می‌کند چرا باید هزینه کنم و کتاب مصوری منتشر کنم که نسبت به کتاب متنی، هزینه بیشتری دارد، باید روی کاغذ بهتری چاپ بشود و احتمالاً باید رنگی هم باشد و...

به نظرم این‌ها همه دست به دست هم داده، ولی مسئله مسئله فرهنگی است. انگار (در آن دهه اول بعد از انقلاب، بین تلاش‌های پیش و پس از انقلاب برای تولید کامیک‌بوک) یک انقطاعی، یک فاصله‌ای، افتاد و آن فاصله یک‌دههای باعث شد مخاطب جوان و جدید فراموش کند که اصولاً چنین چیزی و چنین مدیومی هم هست.

بعد بلافاصله سینما، تلویزیون، دیویدی و بعدتر هم فضای مجازی جای همه این‌ها را گرفت. یعنی آن روند تدریجی در همه جای دنیا به خصوص در غرب که سیر تحول کامیک‌ها را رو به پیشرفت برد و به امروز رساند، در کشور ما طی نشد. و این باعث شد همین الان هم که در همه جای دنیا کامیک‌بوک همچنان پدیده‌ای حتی به لحاظ اقتصادی سودآور است، در کشور ما جدی گرفته نشود.

آرش سرکوهی (ساکن برلین) تثبیت پدیده کامیک‌بوک در آمریکا و اروپا را بیشتر از زاویه فرهنگی و نسبت آن با روابط اجتماعی، سیاسی، و تاریخی غرب تحلیل می‌کند:

آرش سرکوهی: چیزی که به ذهن من می‌رسد چند مورد است. یکی این که کتاب‌های کامیک خرده فرهنگی دارند که فرهنگش اینجا در غرب هست. شما کتابفروشی‌هایی دارید که فقط کتابهای کامیک می‌فروشند، نمایشگاه سالانه دارید، فستیوال‌های «کامیک‌کان» دارید، حتی قبل از این‌که با این فیلم‌های سوپرهیروها و ابرقهرمانانی مثل اونجرز و نمونه‌های دیگرش به ویترین‌ها برسند، از قبل کامیونیتی هواداران و خوانندگان خودشان را ساخته و داشته‌اند، فن‌ها و طرفداران خودشان را از خیلی قبل‌تر داشته‌اند.

در ایران چنین چیزی نداشته‌ایم. کتاب‌های کامیک (در ایران) ادبیات حساب نشدهاند، هنر حساب نشدهاند، یک نگاه تحقیرآمیزی به آن‌ها بوده. ما البته همین [مسئله] را حتی با کتاب‌های «ساینسفیکشن/علمی-تخیلی» هم داریم، غیر از [آثار] آیزاک آسیموف که (در ایران) یک کم جدی‌تر گرفته شده‌اند، به کتاب‌های ساینسفیکشن به‌عنوان کتاب‌های غیرجدی نگاه کرده‌ایم و وجوه جدی‌شان را ندیده‌ایم. در کامیک‌ها هم وجهه‌های جدی ادبی وجود دارد، وجهه اجتماعی وجود دارد. ما این‌ها را ندیده‌ایم.

یک مورد دیگر به نظر من این است که همانطوری که گفتم، این‌جا یکی از دلایل موفقیت کامیک‌بوک‌ها این بود که این آثار ارتباطی تنگاتنگ با روابط اجتماعی، سیاسی و تاریخی غرب داشته‌اند. وقتی این [کتاب]ها را به ایران وارد می‌کنید، این بخش‌هایش دیگر وارد نمیشوند. بنابراین آن نوع از ارتباط را هم نمی‌توانید برقرار کنید.

اما امیر احمدی آریان -ساکن نیویورک- فقدان تولید و نشر آثار کامیک در کشوری چون ایران را به کلی امری طبیعی می‌داند.

امیر احمدی آریان: به نظر من یک پیشفرضی در این سؤال هست که انگار [این انطباق] باید اتفاق می‌افتاده و نیفتاده. یا الان که -صنعت کامیک‌بوک- وارد نشده پس ما یک کمبودی داریم. من اینجوری به قضیه نگاه نمی‌کنم. نگاهم یک کمی ‌متفاوت است.

کامیک‌ها تنها نوع ادبی رایج در غرب نیستند که پایشان به ایران باز نشده. داستان‌های علمی-تخیلی هم این وضعیت را داشته‌اند. اگرچه یک دوره‌ای ترجمه و خوانده شدند، ولی نویسنده ایرانی که به آن معنا نویسنده علمی-تخیلی باشد نداشتهایم. خیلی سال است که این‌ها ترجمه می‌شوند و مخاطب هم زیاد دارند. ادبیات فانتزی هم همین‌طور. ادبیات پلیسی هم تا حدی همین‌طور است. نمونه‌های تک و معدودی داشتهایم ولی هیچکدام‌شان موفق نبودهاند.

بنابراین وقتی شما آن‌طور نگاه کنید به قضیه، در واقع یک تناظر یکبهیک بین غرب و ایران برقرار می‌کنید که تاریخ و زمینه فرهنگی خیلی متفاوتی دارند. یعنی به نظر می‌آید چیزهایی که این‌جا بوده قاعدتاً باید آن‌جا هم باشد، چون به خاطر وضعیتِ «جهانی‌شده»‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، به نظر می‌آید این ارتباطات (میان ایران و جهان غرب) خیلی محکم است. ولی من این جوری فکر نمی‌کنم. من فکر می‌کنم ایران تاریخ خودش را داشته، جنس خاکش با جنس خاک آمریکا فرق می‌کند. مثل این است که یک دانه‌ای را اگر در خاک آمریکا بکارید، ممکن است ثمر بدهد و اگر در خاک ایران بکارید، ممکن است ثمر ندهد. هر قدر هم که با آن ور بروید و کود و آب به آن بدهید، این کار مناسب آن دانه و خاک نیست.

رژه مدل‌های Marvel Comics در هفته مد استرالیا در سیدنی، ۲۰۱۲

یک سری انواع ادبی هستند که این وضعیت را دارند. مثلاً خاک ایران خاک خیلی شعرخیزی بوده همیشه و یا انواعی از ژانرهای ادبی همیشه در آن جواب دادهاند. مثلاً ادبیات مدرنیستی در ایران خیلی خوب پا گرفته، یا به هرحال رایج بوده. حالا خوب و بدش بحث دیگری است. تکنیک‌هایی مثل جریان سیال ذهن نوشتن یا تکگویی درونی نوشتن وقتی وارد ادبیات ایران شد و معرفی شد، نویسنده‌ها به سرعت اقتباس کردند و با تمسک به این تکنیک‌ها کارهای زیادی نوشته شد.

به نظرم قضیه این است که شما این را منتقل کردید آن ور، کاشتید در آن خاک و جواب داد و یک سری چیزهایی از آن درآمد، اما آن‌ یکی را منتقل کردید و جواب نداد. کما این که داستان علمی تخیلی هم جواب نداد یا خیلی چیزهای دیگر که جواب ندادند.

به نظرم تعیین‌کننده‌ی این که چه چیزی جواب می‌دهد و چه چیزی جواب نمی‌دهد هم تاریخ آن مملکت و سیر تکوین فرهنگی آن است و به هیچ وجه نمی‌شود به‌اجبار باعث شد این دانه‌ها [در آن یکی خاک] سبز بشوند. وقتی جواب نمی‌دهد، واقعاً جواب نمی‌دهد؛ کاریش نمی‌شود کرد. به نظرم دلیلی ندارد حتی روی آن قضیه خیلی اصرار کنیم. ما خیلی چیزها را نداشتهایم، کامیک هم رویش.

اما آیا کتاب‌های مصور می‌توانند در کشور ما و در حالی که کتابخوانی امر رایجی نیست، به‌مثابه راه و تمهیدی جذاب برای دعوت نسل نو (کودکان و نوجوانان) به عادتِ کتابخوانی باشند؟ این را از علی مصلح حیدرزاده می‌پرسم.

علی مصلح حیدرزاده: من فکر می‌کنم قطعاً می‌تواند. کما این که در آثار یک سری از کاریکاتوریست‌های ما که در حوزه مطبوعات کار می‌کردند، این روش بسیار مورد توجه قرار گرفت. یعنی داستان‌های مصور وقتی در مدیوم مجلات و هفتهنامه‌ها و ماهنامه‌ها تولید شدند، در یک مقطعی باعث شد آن کاراکترهایی که خلق شد، همچنان در یاد عده‌ای از مخاطبان بماند.

منتهی من فکر می‌کنم با این هم مثل بقیه پدیده‌های فرهنگی ما برخورد شده، یعنی الان خیلی تحت تأثیر وضعیت کلی نشر قرار گرفته. فراری شدن مردم از کتابخوانی از یک طرف، از طرف دیگر بالا رفتن هزینه‌ها و عدم سودآوری حوزه نشر باعث شده این اتفاق [در حوزه کامیک‌بوک‌ها هم] نیفتد. در حالی که کامیکبوک در همه جای دنیا یک پدیده خاصی است، هفتگی و ماهانه منتشر می‌شده، در صفحات خیلی کم، و خیلی در دسترس همه بوده. انگار هیچ وقت در ایران جدی گرفته نشده و قطعاً این می‌توانست و هنوز هم می‌تواند خیلی از نوجوانان فراری از کتابخوانی را جذب خود کند.

من فکر می‌کنم یک بخش دیگر قضیه هم این است که بخشِ متن [در کامیک‌های تولیدشده در ایران از سوی تولیدکنندگانش] جدی گرفته نشده‌. تحرکاتی هم که در کشور ما بوده، از طرف خود کاریکاتوریست‌ها و طراحان بوده. یعنی ما نویسنده حرفهای کامیک نداشته‌ایم. همان ابتدای صحبتم گفتم که ما در آمریکا نویسنده‌های گردن‌کلفتی [در این ژانر] داریم که به‌عنوان نویسنده کامیک‌بوک شناخته می‌شوند، بعد معروف شده‌اند، تهیه‌کننده سینما شده‌اند یا نویسنده شده‌اند یا هرچه.

من فکر می‌کنم علاوه بر ناشران، نویسنده‌های ما هم هیچ‌وقت این موضوع را جدی نگرفته‌اند. اساساً این خصلت ضدیت با سرگرمیسازی که بر بخشی از فضای روشنفکری و ادبیات ما حاکم است، علاوه بر فعالان نشر و سیاستگذاران، مثلثی را تشکیل داده‌اند که هیچ‌وقت کامیک‌بوک به یک جریان واضح تبدیل نشود. در حالی که من مطمئنم اگر این‌ها به طور مداوم چاپ بشوند، می‌توانند نوجوان‌ها را، که همین کارهای ما را به عنوان آثار ترجمه‌شده می‌خوانند، جذب خودشان بکنند. ولی متاسفانه این اتفاق نمی‌افتد.

آرش سرکوهی در پاسخ به همین پرسش، از قدرت کتاب‌های مصور برای کتابخوان کردن نسل جوانتر می‌گوید:

آرش سرکوهی: به نظر من می‌تواند خیلی موفق باشد اما نباید انتظار زیادی از آن داشت. این که الان شروع کنی و کامیک بخوانی و دو روز دیگر هم بنشینی «گونتر گراس» بخوانی، نه. اما بالأخره می‌تواند کمک کند [نوجوان] با کتاب آشنا شود.

شما در غرب هم که نگاه کنید، کامیک‌ها دارند موفق‌تر می‌شوند. شما با یک پدیده‌ای به نام « Graphic novel» یا «رمان گرافیکی» مواجه هستید که صفحاتش نقاشی شده است ولی ادبیات محسوب می‌شوند. این مجموعه کتاب‌های «واچ‌من» که من گفتم و در واقع یک چیزی بین «کامیک» و «گرافیک نوول» است، تنها کتاب کامیکی است که مجله تایم آن را جزو صد کتاب برتر قرن بیستم در ادبیات انگلیسی معرفی کرده؛ یعنی در کنار ویلیام فاکنر و همینگوی و دیگران. «واچ‌من» در رده صدکتابِ اول ادبیات مجله تایم، حدود رده هشتاد است ولی به هرحال جزو صد کتاب برتر قرن است با این که یک کتاب کامیک است.

این در ایران هم می‌تواند کمک کند، مخصوصاً همان‌طور که گفتید به نسل دیگری، که شاید نسل جوانتری باشد، و حتی به یک قشر دیگری؛ قشری که اینجا [در آلمان] به آن‌ها می‌گویند مِریدی، خرده فرهنگ و سابکالچری که در ایران هم وجود دارد. این دارد بیشتر می‌شود. من که نگاه می‌کنم [میبینم] در ایران علاقه به این ادبیات و این جور مسائل دارد بیشتر می‌شود، چون نگاه خاص و طنز خاصی با خودش می‌آورد، ادبیات و فرهنگ خاصی با خودش می‌آورد. این شاید در ادبیات بیست سال گذشته ایران نبود، ولی من دارم می‌بینم که گرایش به آن دارد قویتر می‌شود.