عباس ولی جامعهشناس سیاسی ساکن لندن، در حاشیه جشنواره فیلمهای ایرانی پراگ در دانشکده هنر دانشگاه چارلز پیرامون اعتراضهای سراسری ایران که او از عبارت انقلاب برایش استفاده میکند، به سخنرانی پرداخت.
آقای ولی که به دعوت این جشنواره، و نیز بخش مطالعات خاورمیانه دانشگاه چارلز به پراگ آمده بود، در نشستهای نمایش «خانه پدری» از کیانوش عیاری و «زنان بدون مردان» ساخته شیرین نشاط به پرسشهای حاضران پاسخ داد، اما تمرکز سخنرانی خود را بر «گسست انقلابی و افقهای نوی سیاستهای آزادیبخش در ایران» قرار داده بود.
در نشستی خودمانی با عباس ولی در یکی از کافههای پراگ درباره جنبش «زن، زندگی، آزادی» حرف زدیم؛ اعتراضهایی که آقای ولی در صحبتهای خود، احتیاط را کنار گذاشته و آن را «انقلاب» مینامد.
Your browser doesn’t support HTML5
چرا انقلاب نه جنبش؟
عباس ولی تحولات اخیر در ایران را یک انقلاب سیاسی و ارادهای معطوف به تغییر رژیم میداند. او برای نقد باور کارشناسانی که از عبارت جنبش برای اعتراضهای سراسری استفاده میکنند بر آنچه «نقاط مقاومت قدرت» مینامد، متمرکز شده و معتقد است این نقاط مقاومت در شرایط کنونی نمود بیشتری پیدا کرده و وارد عمل شدهاند.
بنابر این، او با نقد نگاه گروهی که میگویند حرکتهای اعتراضی در ایران «تودهای» نشده و یا به لحاظ تاریخی به بار ننشسته تا انقلاب نامیده شود، و نیز با مرور بر انقلابهای شکستخوردهای مانند انقلاب ۱۹۱۹ مجارستان، اتفاقهای ایران را انقلاب مینامد.
عباس ولی در این گفتوگو برخورد جمهوری اسلامی با اعتراضها را هم مدنظر قرار داده و میگوید «این برخورد با یک انقلاب است».
تغییر رابطه حاشیه با مرکز
برخاستن صداهای معترض و شعارهایی حذفی علیه آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی، از سیستان و بلوچستان، خوزستان، لرستان، مازندران و سایر نقاط ایران همراه با پر رنگ بودن حضور زنان و جوانان، به گفته این نظریهپرداز سیاسی مبانی ساختاری را هم تغییر داده است.
آقای ولی میگوید «رابطه بین حاشیه با مرکز (شهرهای بزرگ) عوض شده و حالا این «حاشیه است که ریتم [اعتراضها] را دیکته میکند».
به گفته او از آنجا که جمهوری اسلامی ورود رادیکالیسم از حاشیه به مرکز را تشخیص داده بر مسئله «تجزیهطلبی» تأکید میکند.
جمهوری اسلامی نباید راحت بخوابد
نویسنده «تاریخ نظری پیشا سرمایهداری در ایران» با اشاره به افت اعتراضهای خیابانی آن را منطقی ارزیابی کرده و میگوید حتی اگر جمهوری اسلامی این جنبش را خفه کند باز هم با این «زیربنای فرهنگی و گفتمانی» و «تجربهای که حاصل شده» نباید خواب راحت داشته باشد.
عباس ولی به وجود رهبری میدانی که مراکز سیاسیاش در محلهها شکل گرفته میپردازد و به واسطه آنچه او حرکت موازی این معترضان مینامد، فضا برای جمهوری اسلامی تنگتر میشود.
این مدرس جامعه شناسی سیاسی برنقش گروههای مخالف خارج از ایران در گذار از رهبری میدانی به رهبری سیاسی دقیق شده و میگوید این نقش نباید به صورت مشارکتی مسلط و کنترلی باشد، چرا که ابتکار عمل استراتژیک باید در اختیار رهبری میدانی باشد.
تقصیر اپوزیسیون خارج از کشور
از دیدگاه عباس ولی اپوزیسیون خارج از ایران از «بابت افت خیزش انقلابی کنونی مقصر است»، چرا که گروههای مخالف تصویر متحدی به معترضان در داخل ندادهاند.
او حتی پا فراتر میگذارد و با نقدی اخلاقگرایانه بخشی از اپوزیسیون را به آنچه «فرصتطلبی» مینامد، متهم کرده و میگوید: «آنها منتظرند که این خیزش موفق شود و با سلام و صلوات برگردند». به اعتقاد آقای ولی این موضوع نه «عملی» است و نه «مشروعیت» خواهد داشت.
دست خالی جمهوری اسلامی
عباس ولی در بخش دیگری از صحبتهایش، با پیش کشیدن متزلزل شدن جایگاه آیتالله خامنهای، هم صحبت شدن رهبر جمهوری اسلامی با افراد حکومتی حاضر در میدان، مانند مداحان و نیروهای انتظامی، را مثال میآورد.
آقای ولی تکیه بر «ماشین خشونت» را تنها راه باقیمانده برای جمهوری اسلامی میداند؛ راهی که به توصیف او میتواند در صورت بالا گرفتن اختلافات در بلوک قدرت جمهوری اسلامی، بر نیروهای «سرکوب» در کف خیابان و تصمیمگیری «قشرهای خاکستری» تأثیر بگذارد.
این جامعهشناس سیاسی با دست گذاشتن بر مذاکرات برجام، از ورود مردم به عنوان یک عامل مشخص به این مذاکرات میگوید.
از نقطه نظر آقای ولی با تداوم اعتراضها تأثیرگذاری خشونت دولتی کمتر میشود. از نگاه او، «قانونی که پشتش به خشونت گرم است» و «ابزاری شده» از کاراییاش کم میشود، و در نتیجه «جمهوری اسلامی مستقیماً با خیزش انقلابی رویارو خواهد شد».