نمایشگاه کتاب تهران؛ خریدهای علی خامنه‌ای چه پیام‌هایی دارد؟

زن خبرنگار صداوسیما مدت ۱۰ دقیقه ایستاده بود و فقط میکروفن را دست گرفته بود

علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، هم یکشنبۀ این هفته‌ (۲۴ اردیبهشت) از نمایشگاه کتاب در تهران دیدار کرد؛ نمایشگاهی که در نوع خود بیش از گذشته با حاشیه و حرف و حدیث همراه بود.

شمار بیشتری از ناشران از حضور در این نمایشگاه خودداری کردند، هم به‌دلیل مسائل صنفی و اعتراض به محدودیت‌ها و سانسور و به‌خصوص کارکرد ویژه‌ای که نمایشگاه کتاب به‌عنوان حراجی کتاب در ایران پیدا کرده و هم به‌نوعی در همراهی با امواج اعتراضی جنبش «زن زندگی آزادی».

نصب تصاویری از تولستوی و ویکتور هوگو با جملاتی بحث‌انگیز و بعضاً جعلی از آنان در دفاع از حجاب هم حاشیهۀ پرسروصدای دیگر نمایشگاه بود. آش آن قدر شور شد که خبرگزاری تسنیم، نزدیک به سپاه، هم به اعتراض و انتقاد برخاست و این کارها را زمینه‌ساز آن دانست که مخالفان بتوانند اتهام تلاش برای «تحمیق» جامعه به جمهوری اسلامی و کارگزاران آن بزنند.

بیشتر در این باره: انتقاد خبرگزاری نزدیک به سپاه از نصب بنرهای دفاع از حجاب

به‌نوشتۀ تسنیم، ظاهراً برای آن‌که اقدامات پلیسی و قضایی در مقابله با بی‌حجاب برجستگی پیدا نکند، کسانی در حکومت خواسته‌اند کار روشنگری و تبیینی بکنند، درحالی‌که «چنین اقداماتی می‌تواند نتیجۀ لکنت و فقدان توان تبیین‌گری یا تنبلی و بی‌عملی حامیان گفتمان دینی در معرفی اندیشه و هویت دینی باشد».

تسنیم توضیح نداده است که چگونه چهار دهه تبلیغات شدید همۀ ارکان رسانه‌ای و بلندگوهای حکومت را می‌توان «تنبلی یا بی‌عملی» معرفی کرد و چرا برعکس، این تمرکز و سرمایه‌گذاری کلان تبلیغی و امنیتی و قضایی در امر «جاانداختن» حجاب اجباری، که بخشی از محجبه‌های معتقد در جامعه را هم ناراضی کرده و آن را اهانت به خود می‌دانند، نهایتاً به جنبش «زن زندگی آزادی» منجر شده و حالا حجاب‌نداشتن بر سر در حال جاافتادن است.

حضور خامنه‌ای در نمایشگاه و «مصاحبه با چوب»

علی خامنه‌ای هم امسال مثل همه سال‌های قبل از کرونا از نمایشگاه دیدن کرد که آن هم بدون حاشیه نبود. در خلال این دیدار، خامنه‌ای که اصولاً اهل مصاحبه و پاسخگویی و سؤال‌وجواب نیست، در مصاحبه‌ای شرکت کرد؛ مصاحبه‌ای که او نشسته بود و زن خبرنگار صداوسیما به مدت ۱۰ دقیقه ایستاده بود و عمدتاٌ «میکروفن‌داری» می‌کرد. این وضعیت در کمتر کشوری در مصاحبه یک خبرنگار با یک رهبر یا سیاستمدار قابل تصور است و نشانه‌ای از بی‌حرمتی به شأن انسان به‌طور عام و خبرنگار به‌طور خاص تلقی می‌شود.

خامنه‌ای در طول مصاحبه، گویی که با چوب صحبت می‌کند، یک بار هم سرش را برنگرداند تا از سر احترام به خبرنگاری که تمام مدت ایستاده، نگاه کند؛ خبرنگاری که کاملاً محجبه بود و حتی ماسک هم بر صورت داشت.

رهبر جمهوری اسلامی، در این مصاحبه، تصویری به‌غایت مطلوب و رؤیایی از پیشرفت نشر کتاب در ایران به دست داد و مبنای مقایسه را در مورد شمار عناوین منتشرشده، بعد از چهل سال دوباره وضعیت پیش از انقلاب قرار داد بدون آن‌که بگوید در این چهل سال همۀ جوامع دیگر بعضاً با سرعتی چندبرابر پیش رفته‌اند و ایران حالا در بسیاری از عرصه‌ها به‌دلیل حکمرانی ایدئولوژیک مبتنی بر ولایت فقیه و بیگانه با دموکراسی و مشارکت و شایسته‌سالاری و انبوه تنش‌های داخلی و خارجی سیر قهقرایی طی می‌کند.

خامنه‌ای به این مسئله هم اشاره نکرد که در دوران قبل از انقلاب، به‌جز در برخی مسائل سیاسی، کار سانسور به جایی نمی‌رسید که کتاب را لت‌وپار کنند و تیغ سانسور دائماً مشغول کار باشد.

جلوۀ یکی از تازه‌ترین موارد سانسور بی‌دروپیکر آلوده به مبانی ایدئولوژیک و سلیقه‌های شخصی را در نامه مصطفی مستور، نویسنده آثار داستانی، به وزارت ارشاد می‌توان خواند که گفته است تا این بساط برقرار است کتابی برای بازرسی و مجوز به وزارت ارشاد نخواهد داد.

مستور در این نامه ازجمله نوشته است: «در بررسی اول نظر بررس حذف یا بازنویسی سه داستان و حذف ده‌ها سطر از داستان‌های دیگر بود که بعد از اعتراض من، کتاب به بررس دیگری سپرده شد و بررس دوم این بار در ابلاغیه‌اش داستان‌های رد‌شدۀ قبلی را بی‌اشکال و مجاز دانست و به جای آن دستور به حذف دو داستان دیگر و حذف و اصلاحات تازه‌ای در داستان‌های دیگر داد. احتمالاً اگر قرار باشد بررس سومی داستان‌ها را بخواند، نظراتی متفاوت از دو بررس پیش از خود خواهد داد.»

طرفه این‌که در ادبیات جمهوری اسلامی نام «سانسورچی» را هم به «بررسی» تغییر داده‌اند.

سانسوری که حد نمی‌شناسد، ادبیاتی که باید سریع «بومی» بشود

مصطفی مستور در ادامه به مواردی عجیب از سانسور هم اشاره می‌کند: «همچنین بررس ناشناس در ابلاغیه‌اش می‌گوید پارتی مختلط و علاقه به موسیقی خارجی "داستان را غیرقابل باور" ساخته یا نمایش مزاحمت‌های خیابانی "سیاه‌نمایی و باعث ناامیدی عمومی" است. تصور می‌کنم این تفکر که غلط‌های املایی دخترکی خردسال را باید "درست کرد" ریشه در باوری دارد که معتقد است "غلط‌ها"ی دیگران را باید قیم‌مأبانه اصلاح کرد.»

همین تیغ سانسور که بی‌محابا می‌بُرد و حذف می‌کند و به‌خصوص در مورد آثار ترجمه‌ای بعضاً خواهان جعل و دست‌بردن در جملات و کلمات است، گاهی به نشر کتاب‌هایی منجر می‌شود که سر و ته ندارند یا در برخی مضامین مبهم و گنگ و حتی در تناقض با اصل اثر هستند.

بیشتر در این باره: نمایشگاه کتاب تهران؛ کدام آینده خواندنی است، دولتی یا بی‌سانسور؟

حرف‌هایی که خامنه‌ای در مصاحبه در صحن نمایشگاه کتاب زد، ازجمله بر این هم ناظر بود که باید هرچه بیشتر و سریع‌تر به‌خصوص برای جوانان و نوجوانان کتاب بومی تألیف شود تا «از بیگانگان بی‌نیاز شویم». در پسِ این کلمات می‌توان تمنای نوشتن کتاب‌هایی مطلوب حکومت و ایدئولوژی آن را دید که ذهن و منش کودک و نوجوان ایرانی را در اندازه‌ها و جهت‌های حکومت شکل و پرورش دهد تا نسل‌هایی پا بگیرند که دمساز و دست‌آموز جمهوری اسلامی باشند و آن‌ها را مثلاً با «معضلات و مطالباتی» مانند جنبش «زن زندگی آزادی» روبه‌رو کند.

خامنه‌ای در مصاحبه‌اش به‌طور مشخص از کتاب‌های موردعلاقه‌اش نامی نبرد، ولی گفت که کتاب زیاد می‌خواند و به‌خصوص به کتاب‌‌های «خاطرات دفاع مقدس» و «مدافعان حرم» (افراد اعزامی برای شرکت در جنگ داخلی سوریه) را مطالعه می‌کند.

او در گشت‌وگذارش در غرفه‌های نمایشگاه به ترجمۀ کتاب «غرق‌شدن تمدن‌ها» اثر امین معلوف، نویسنده لبنانی- فرانسوی، که رسید، ایستاد و تورقی کرد با خیال این‌که بحث موضوع موردعلاقه‌اش یعنی غرق‌شدن تمدن غرب است، درحالی‌که معلوف بحثش بیشتر به‌خطرافتادن تمدن بشری است و در کتاب ازجمله به روزگار غمبار زادگاه والدینش (مصر و لبنان) هم اشاره می‌کند که شیوه‌های حکمرانی غلط و ایدئولوژیک و درگیری‌های مذهبی و فرقه‌ای چگونه پسرفت آن‌ها را موجب شده است.

معلوف در این کتاب از جمله دربارۀ جمال عبدالناصر سخن می‌گوید. روایت او این است که «ناصر حامل امیدی استثنایی بود. من فکر می‌کنم که مرد کاملاً شریفی بود، اما او نگاهی کاملاً مخرب به مدیریت سیاسی و اقتصادی کشورش داشت». این‌که دو جمله اول این گزاره دربارۀ رهبران بعد از انقلاب ۱۳۵۷ مصداق داشته باشد، می‌تواند محل مناقشۀ جدی باشد، ولی در مورد جملۀ آخر گویی که خمینی و خامنه‌ای را تصویر می‌کند.

معلوف، درست یا غلط، در این کتاب امید دارد که اروپا انسجام خود را بازباید و الگوی تمدنی مثبتی برای کل جهان بشود. با این توصیفات بعید است که خامنه‌ای، با دیدگاه عمیقاً ضدغربی‌اش و امید به غرق‌شدن این تمدن و ساختن عن‌قریبِ «تمدن بزرگ اسلامی» دارد، این کتاب را خریده باشد.

چهار کتابی که خامنه‌ای خرید

ولی رسانه‌های ایران از چهار کتابی خبر داده‌اند که خامنه‌ای آن‌ها را خریده و همه به‌نوعی تأیید‌کنندۀ افکار او هستند. به‌عبارتی آگاه یا ناخودآگاه به دنبال این بوده که کتاب‌هایی بخرد که در مورد مشابهت‌های فکری و ذهنی آن‌ها با خودش مطمئن باشد و با خواندن این کتاب‌ها و تأیید افکار خودش محظوظ و حق‌به‌جانب‌تر شود.

او کتاب «قاره سبز» را خریده که مریم نقاشان نوشته است؛ هزاره‌گرا و باورمند به ظهور عن‌قریب امام دوازدهم شیعیان که رسالت خودش از تجربۀ زندگی در غرب را این می‌داند که «از ظلمی که بر زنان در غرب می‌رود و حقوق بیشتری که زنان در ایران دارند، پرده بردارد و مردم ایران را از بی‌خبری درآورد»؛ کاری که در کتاب «قاره سبز» هم موضوع اصلی است. او همین مضامین را بهمن پارسال جلوی خامنه‌ای هم بر زبان آورده و شاید قند در دل او آب کرده است (از دقیقه پنجم).

کتاب دومی که خامنه‌ای از نمایشگاه خریده است «ستاره‌ها چیدنی نیستند» نام دارد که یک روحانی نزدیک به حکومت به نام محمدعلی حبیب‌‌اللهیان نوشته است بر اساس روایتی از مرتضی آقاتهرانی، از سران جبهه پایداری، در زمانی که امام جمعه نیویورک بوده است و از منظر او به زندگی زن در غرب می‌نگرد.

خود حبیب‌اللهیان دربارۀ کتابش، که شخصیت اصلی آن یک دختر آمریکایی است، می‌گوید: «این دختر آمریکایی به‌سبب یک اتفاق در مسیری قرار می‌گیرد که با دو نگاه و دو مدل سبک زندگی در مورد زنان آشنا می‌شود و بسیار از آن اثر می پذیرد؛ یک نگاه منفی، تیره‌وتار و یک نگاه مثبت، زیبا و فطری دربارۀ زن.»

این «نگاه مثبت، زیبا و فطری دربارۀ زن» به‌روایت حبیب‌اللهیان ازجمله به موضوع محوری و هویتی حکومت یعنی پوشش و حجاب زنان برمی‌گردد. اخیراً معاون حقوقی رئیس‌جمهور گفته است که «اگر قرار باشد در کشور حجاب نباشد، اصلاً جمهوری اسلامی خیلی معنا پیدا نمی‌کند.»

نویسندۀ کتاب «ستاره‌ها چیدنی نیستند» دربارۀ چگونگی طرح حجاب در زندگی «دختر آمریکایی» رمان چنین گفته است: «این دختر آمریکایی بعد از آشنایی با این دو نگاه (مثبت و منفی) دربارۀ زن متوجه می‌شود که تفاوت‌های بسیار عمیقی بین این دو سبک وجود دارد و این دو نگاه حداقل در ۱۴ مسئله اختلاف ۱۸۰درجه‌ای دارند؛ یکی از این مسائل اختلافی دربارۀ پوشش انسان‌ها و به‌ویژه زنان است که به همین مناسبت از ۱۰ دلیل فرادینی دربارۀ پوشش بحث می‌شود.»

«سواد مطالبه»، نوشتۀ محسن مهدیان، سومین کتابی است که خامنه‌ای از نمایشگاه خریده و با خود به «بیت» برده است.

مهدیان سردبیر خبرگزاری‌های حکومتی مانند فارس و مهر بوده و حالا با حکم علیرضا زاکانی، شهردار «اصولگرای» تهران، مدیرمسئول روزنامۀ همشهری شده است. او که از مدافعان سرسخت گشت ارشاد و فیلتر همۀ پلت‌فرم‌های شبکه‌های اجتماعی است، در این کتاب رسالت خود را تلویحاً مشورت‌دادن به حکومت در راستای مدیریت مطالبات و مجهزساختن خواننده به «سواد رسانه‌ای عدالتخواهی در مواجهه با اخبار منفی» می‌داند تا حرف‌هایی مانند «فساد سیستمی» در مورد «نظام مقدس جمهوری اسلامی» در جامعه باورپذیر نشود.

نانی که رهبر و نویسندگان خودی به هم قرض می‌دهند
بیشتر در این باره: وزیر آموزش و پرورش: محتوای ۲۰۰ عنوان کتاب درسی به‌دستور علی خامنه‌ای تغییر می‌کند

«داعشی‌های کراواتی» چهارمین کتابی است که پسند خامنه‌ای واقع شده و آن را خریده است، به‌خصوص که نویسندۀ آن هم هاشم میرلوحی است، از «نظریه‌پردازان» رسانه‌ای جمهوری اسلامی که از بام تا شام رسالتش افشای «فساد و انحطاط» در غرب است و قلمفرسایی‌هایش به ساختن و انتشار ۱۸ «کتاب» در این زمینه منجر شده است.

حرف «تئوریسین» محبوب جمهوری اسلامی این است که نه مردم و نه حتی سران جمهوری اسلامی «پلشتی و پلیدی نظام آمریکا» را نمی‌شناسند و او که ۲۱ سال در آمریکا زندگی کرده، به ایران برگشته تا رسالت خود را در «روشن‌‌ساختن» اذهان دربارۀ این پلیدی‌ها ایفا کند، ازجمله در قالب کتاب‌هایی مانند «شورای نگهبان در آمریکا» یا «گشت ارشاد در آمریکا» و...

نویسندۀ "«داعشی‌های کراواتی» که حالا کتابش جزو آثار کتابخانۀ شخصی خامنه‌ای است، حرفش این است که برخلاف آن‌چه مردم ایران در زندگی روزانه‌شان تجربه می‌کنند و از جهان پیرامون در ذهن دارند، «وضع آزادی‌های سیاسی و اجتماعی در ایران درخشان است» و اصلاً با «آمریکا و غرب استبدادزده و آلوده به فساد و پلشتی و تحت حاکمیت صهیونیست‌ها» قابل مقایسه نیست. به‌روایت او آمریکا نه تنها شورای نگهبان و گشت ارشاد دارد بلکه این نهادها در آن‌جاها واقعاً کارگزاران استبداد و فساد و تباهی و اسباب محروم‌کردن مردم از حق انتخاب هستند، برعکس ایران که نماد «حاکمیت ولایی و مردم‌سالاری دینی و دموکراسی واقعی» است.

حرفی که از خود خامنه‌ای عاریت گرفته شده؟

میرلوحی در کتابی که خامنه‌ای هم آن را گرفته است، با اشاره به جنایات عناصر داعش می‌گوید که آن‌ها «ارتکاب این‌گونه جنایت‌ها را از آبا و اجداد انگلیسی، فرانسوی و... خود آموخته‌اند» و این «آبا و اجداد انگلیسی و فرانسوی و...» همان «داعشی‌های کراواتی» هستند.

او روایت‌هایی از فعالیت‌های این «داعشی‌های کراواتی» هم ذکر می‌کند که از جعل و فریب هم آن‌سوتر می‌رود اما ظاهراً مطلوب ممیزان حکومتی هم هست و به‌راحتی آن‌ها را اجازۀ نشر می‌‌دهند. برای مثال، این‌که در دوران حکومت شاه سرکوب و شکنجه بوده است قابل‌انکار نیست، ولی این‌که نویسندۀ مورد علاقۀ حکومت می‌نویسد در آن دوران در زندان‌های ایران با شکنجه‌های پرورش‌یافتگان همین «داعشی‌های کراواتی» غربی ده‌ها هزار نفر کشته شده‌اند، حرفی است که خود منابع و تحقیقات حکومتی و غیرحکومتی هم آن را تأیید نمی‌کند.

البته اصطلاح «داعشی کراواتی» به‌نظر نمی‌آید که ساخته و پرداختۀ خود میرلوحی باشد بلکه آن را هم احتمالاً از حرف‌های پر از کینه و نفرت خامنه‌ای نسبت به غربی‌ها و تمدن غرب وام گرفته است.

خامنه‌ای در سخنرانی ۱۳ آبان ۱۳۹۸ می‌گوید: «این تمدن (غرب) و این فرهنگ در ذاتِ خود، این جاهلیتِ مدرن در حقیقتِ خود این قدر ظلمانی است و این‌قدر وحشی است. البتّه پنهان می‌کنند این وحشیگری را، چون از علم و دانش و فناوری برخوردار هستند، ظاهر علم و فناوری را [به آن] می‌پوشانند و آن وحشیگری را در ذیل آن پنهان می‌کنند، با تعبیرات آدم‌وار، با چهرۀ به‌ظاهر انسان‌وار، با کراوات و ادکلن و مانند این‌ها ظاهر می‌شوند، آن وحشیگری حقیقی‌ای را که در این‌ها وجود دارد، به این وسیله‌ها پنهان می‌کنند.»

به‌عبارتی، همۀ نویسندگان مورد توجه رهبر جمهوری اسلامی که او کتاب‌هایشان را خریده و با خود به «بیتش» برده، کمابیش چیزهایی نوشته‌اند که مؤید ذهنیات و درک و دریافت‌های متصلبِ خود اوست؛ درک و دریافت‌هایی که جامعۀ ایران گروگان آن‌هاست و سیر قهقرایی ایران را رقم زده‌اند.