علی رفیعی، نمایشنامهنویس، کارگردان، بازیگر و طراح سرشناس تئاتر و سینما، این یادداشت دربارهٔ رضا قطبی را بهطور اختصاصی در اختیار رادیو فردا قرار داده است. قطبی که سالهای طولانی تا پیش از انقلاب ۵۷ رئیس رادیو و تلویزیون ملی ایران بود، پنجم شهریوردر ۸۶سالگی در پاریس درگذشت.
نخستینبار زمانی که پس از سالها تحصیل در فرانسه به ایران بازگشتم، ژاله کاظمی من را به مصاحبهای تصویری دعوت کرد.
من درآن زمان هنوز یک جوان کنفدراسیونی* بودم و پافشاریام بر مواضع سیاسی-اجتماعی در طول گفتوگو باعث شد این مصاحبه در حین پخش از تلویزیون ملی قطع شود.
همچنین دستیاری من برای نمایش پیتر بروک که برای جشن هنر شیراز آماده میشد نیز پس از رسیدن من به شیراز منتفی شد، چراکه نه من حاضر شدم از مواضع سیاسی-اجتماعی خود عدول کنم نه آقای قطبی که در آن زمان در رأس «جشن هنر شیراز» بود و سرانجام من بعد از هشت ماه ممنوعالخروجی به فرانسه بازگشتم.
بار دیگر که برای تدریس در دپارتمان نمایش دانشکده هنرهای زیبا به ایران آمدم، خانم فولادوند از دفتر آقای قطبی تماس گرفتند و گفتند ایشان تمایل دارند برای کار مهمی شما را در جلسهای حضوری ملاقات کنند.
در دیداری که با آقای قطبی داشتم، ایشان گفتند چند روزی است مدام در فکرتان بودم و برایم سؤال شد که چطور در گذشته نتوانستم از تواناییهای شما بهره ببرم. امروز از شما دعوت کردم تا بگویم به این نتیجه رسیدهام هیچکس را بهتر از شما برای ریاست مجموعهٔ تئاتر شهر نمیشناسم و امیدوارم پیشنهاد من را بپذیرید و موجب تعالی پیشانی تئاتر کشور شوید.
در لحظه با خودم فکر کردم که این همان قطبی چند سال پیش است. بلافاصله هم به این نتیجه رسیدم که بله نگاه مدیریتی توسعهمحور، مدرن و مسئولانهٔ قطبی باعث شده اختلافات سیاسی گذشته را کنار بگذارد.
من به آقای قطبی گفتم در صورتی که برنامهٔ پیشنهادی من توسط شما تأیید شود، مشکلی برای پذیرفتن این جایگاه ندارم.
بیشتر در این باره: درگذشت رضا قطبی؛ از ریاست رادیو و تلویزیون ملی تا ۴۵ سال سکوتبرنامهام را برای ایشان فرستادم و ایشان ضمن تأیید آن گفتند من خود را همهجوره متعهد به اجرای آن میدانم.
همکاری ما آغاز شد و رفتهرفته دریافتم قطبی مدیری صادق، دقیق، جدی و مسئولیتپذیر است و قریب به اتفاق درخواستهای من در قالب نامه و در راستای اهداف کوتاهمدت و بلندمدت بلادرنگ توسط ایشان ترتیب اثر داده میشد.
تصمیمات وعملکرد قطبی فارغ از مواضع شخصی و یا بستگی فامیلی با فرح دیبا بود. اولویت اصلی او همواره به نتیجه رساندن کارها و امور مورد دغدغهٔ مدیران متخصصش بود.
مدیرانی مثل قطبی تا همین امروز بسیار کم دیدم. در دورهٔ سهسالهٔ ریاست من در تئاتر شهر، منهای معماری داخلی ساختمان تئاتر شهر، هیچ مانعی سر راه اهدافم قرار نگرفت و بیشتر چشماندازهای من محقق شد.
در دورهٔ همکاریام با رضا قطبی دستاوردهایی ازجمله راهاندازی کارگاههای تخصصی ساخت دکور و لباس، کتابخانه و سالن تمرین مجموعه تئاتر، بازیابی هویت اصلی تئاتر شهر بهعنوان مهمترین تئاتر کشور، همکاری با پایتختهای چهار کشور آفریقایی که در ادامه منجر به شکلگیری جشنوارههای رقص، تئاتر و موسیقی شد، ارتقای جدی دستمزدهای گروههای تئاتری و کارکنان مجموعه تئاتر شهر، ایجاد انگیزهٔ مضاعف برای جوانان تئاتری درجهت همکاری با مجموعه تئاتر شهر و مواردی از این دست به دست آمد.
قطبی بهندرت در مجامع حضور فیزیکی پیدا میکرد و بیشتر از دور به مسئولانهترین شکل ممکن در پی انجام امور محوله بود تا به بهترین شکل آنها را به ثمر بنشاند. شاید من با نگاه ایشان در مورد تولیدات رادیو و تلویزیون وقت اختلاف سلیقه داشتم و یا اینکه کامل موافق نگاه سیاسی ایشان نبودم، اما نمیتوانم منکر شخصیت مستقل، نگاه کارآمد، جدیت در کار و عملکرد مسئولانهٔ ایشان در شیوهی مدیریتش باشم.
من تا همیشه ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی رضا قطبی و تأثیرات آن بر فرهنگ و هنر کشور را ستایش خواهم کرد. همکاری من با رضا قطبی با استعفا از ریاست تئاتر شهر و قدردانی ایشان از عملکرد من به پایان خود رسید.