مواجهۀ جمهوری اسلامی با دولت دوم دونالد ترامپ؛ از آرزو تا واقعیت

عکس آرشیوی از دونالد ترامپ در حال امضای فرمان خروج آمریکا از برجام

نوع مواجهۀ ایران و آمریکا در دولت دوم دونالد ترامپ توجه زیادی را در ایران، آمریکا و خاورمیانه جلب کرده و گمانه‌زنی‌های زیادی پیرامون آن انجام شده است.

این تصورات فقط از سوی دولتمردان، اندیشکده‌ها، نهادهای اطلاعاتی و رسانه‌ها طرح نمی‌شود، بلکه بخشی از مردم عادی در ایران و خاورمیانه نیز امیدوارند که اعمال مجدد سیاست فشار حداکثری، باعث سرنگونی یا آغاز منحنی زوال جمهوری اسلامی و شبکۀ نیروهای نیابتی‌اش شود؛ امری که در اظهارات و ادعاهای کارزار انتخاباتی ترامپ مطرح نبوده است.

او بارها اعلام کرده که با مداخلات نظامی اشغالگرانه مخالف است و به دنبال تغییر نظام‌های سیاسی استبدادی در دنیا نیست. این مسئله و تردید در کارآمدی تحریم‌ها از سوی ترامپ در جریان تبلیغات انتخاباتی و سوابق فعالیت تجاری‌اش باعث شده عده‌ای در ساختار قدرت ایران مدعی شوند که توافق با ترامپ شدنی است و حتی آن را ساده‌تر ارزیابی کنند. اما بررسی واقعیت‌ها، سوابق و زمینه‌های ساختاری نشانگر خوش‌بینی از دو سوی متضاد است.

اجماع به‌وجودآمده در هیئت سیاسی آمریکا و جریان مسلط امنیتی و نظامی آن، احتمال تکرار تجاربی چون اشغال نظامی و براندازی حکومت‌های افغانستان و عراق در دهه اول قرن بیست‌ویکم را، اگر منتفی نکرده باشد، خیلی کم کرده است.

از سوی دیگر، شخص دونالد ترامپ با این رویکرد مخالفت جدی دارد. او چندین بار مدعی شده که در آستانه توافق با جمهوری اسلامی بود که ورود بایدن به کاخ سفید جلوی آن را گرفت. بنابراین، حداکثر می‌توان احتمال داد که سخت‌گیری نسبی بیشتر وی باعث تضعیف جمهوری اسلامی و تسریع زوال آن شود؛ اتفاقی که وقوع آن نیز بیشتر متأثر از متغیرهای داخلی سیاست ایران و به‌هم‌خوردن موازنه قوا بین حکومت و ملت است.

دستیابی به توافق با ترامپ از سوی جمهوری اسلامی نیز با موانع متعددی مواجه است که وقوع آن را در کوتاه‌مدت و بدون زورآزمایی، یک مأموریت ناممکن جلوه می‌کند. پیش از آن‌که موانع طرح شوند، باید توجه داشت که پیش‌بینی‌ناپذیری ترامپ یک واقعیت است که می‌تواند در شرایطی عامل تغییردهندۀ بازی شود.

در عین حال، تاریخ نظام سیاسی آمریکا گوشزد می‌کند که بین رئیس‌جمهور و نظام سیاسی تفاوت وجود دارد. هیچ رئیس‌جمهوری نتوانسته اراده خود را کاملاً به حکومت تحمیل کند. عواملی چون رویه‌ها، ساختارهای قانونی و عینی، جریان مسلط امنیتی و نظامی، بوروکراسی پیچیده، تفکیک قوا و مسائل حاکم بر روابط خارجی و معادلات قدرت در دنیا اجازه نداده‌اند تا رئیس‌جمهور هر کاری را که می‌خواهد، انجام دهد.

در مورد ایران، تنگناهای ساختاری به‌وجودآمده بعد از تکوین جمهوری اسلامی و قطع شدن روابط ایران و آمریکا مهم‌ترین مانع موجود است که عبور از آن به‌جز معامله موردی و مصالحه‌های تاکتیکی دشوار است.

بیشتر در این باره: برمن: دولت ترامپ سیگنال‌های ایران برای مذاکره را نادیده می‌گیرد

کابینه‌ای که ترامپ انتخاب کرده، از لحاظ شدت دفاع از اسرائیل در دولت‌های آمریکا در قرن اخیر بی‌سابقه است. وزرای خارجه و دفاع و مشاور امنیت ملی خواهان برخورد قاطع با جمهوری اسلامی و همسو با اسرائیل هستند. دونالد ترامپ از مخالفان مهم برجام بوده است. او خواهان توافقی بهتر از برجام از دید آمریکا است. ترامپ در حمایت از امنیت اسرائیل و رعایت ملاحظات آن از جو بایدن سخت‌گیرتر است. او حتی بعد از عملیات «وعده صادق یک» پیشنهاد حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران را مطرح کرد.

در این میان، برجام هم دیگر موضوعیتش را از دست داده و حتی جمهوری اسلامی هم به دنبال توافق جدید است. ولی همان‌طور که محمدجواد ظریف تصریح کرده، از دید جمهوری اسلامی برجام باید مبنای توافق جدید باشد.

بر این اساس و با توجه به شرایطی که علی لاریجانی برشمرده است، جمهوری اسلامی ظاهراً می‌خواهد که در توافق جدید، مدت‌زمان‌هایی که به‌زودی به پایان می‌رسند، به نفع ایران تغییر پیدا کند و سانتریفیوژهای پیشرفته در فهرست مجاز قرار بگیرد. اما برجام مورد نظر ترامپ معلوم نیست خطوط اصلی آن چیست؟ می‌توان حدس زد که او، اگر خواهان لغو کلیت غنی‌سازی نباشد، حداقل بر دائمی بودن محدودیت تولید سوخت هسته‌ای اصرار داشته باشد؛ وگرنه مخالفت با برجام بی‌معنا می‌شود.

مانع دیگر، نگاه ترامپ و نزدیکانش به مذاکرات بر سر موضوعات اختلافی دیگر از جمله سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی، برنامه موشکی و امنیت اسرائیل است. جمهوری اسلامی تاکنون در برابر توافق بر سر موضوعات غیرهسته‌ای مقاومت کرده است.

فعال شدن احتمالی مکانیزم ماشه دیگر چالش جدی است. ترامپ برای افزایش اثرگذاری اعمال کامل فشار حداکثری نیازمند همراهی اروپایی‌ها برای مرگ کامل برجام است. از سوی دیگر، تنش بین ایران و اروپا افزایش یافته است.

تروئیکای اروپا با توجه به انقضای مدت‌زمان قطعنامه ۲۲۳۱ در ماه اکتبر ۲۰۲۵ گام اولیه را برای فعال کردن مکانیزم ماشه برداشته است. جمهوری اسلامی نیز در واکنش به گسترش فعالیت‌های حساس هسته‌ای روی آورده است. حتی عباس عراقچی تهدید کرده است که اگر با اقدام اروپا، تحریم‌های سازمان ملل که بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ به تعلیق درآمده بودند، دوباره برگردند، ممکن است عده‌ای در ایران به سمت تولید تسلیحات هسته‌ای گام بردارند.

فعالیت‌های هسته‌ای ایران نیز در حدی گسترش پیدا کرده که نقطه گریز هسته‌ای بلاموضوع شده است. گزارش شده که ایران در کمتر از یک ماه می‌تواند اورانیوم غنی‌شده در سطح بالا برای تولید یک بمب هسته‌ای متوسط تولید کند. در مورد قابلیت‌های دیگر فنی و نظامی مورد نیاز هنوز تصویر دقیقی وجود ندارد، اما گرایش‌هایی در داخل حکومت آشکارا از تولید جنگ‌افزار اتمی حمایت می‌کنند.

بیشتر در این باره: استاد آمریکایی: ممکن است ایران چاره‌ای جز ساخت سلاح هسته‌ای نداشته باشد

با همۀ این اوصاف، آسیب‌پذیری جمهوری اسلامی نسبت به اقدامات تنبیهی شدید ترامپ مشابه بهار سال ۱۳۹۷ نیست. در این شش سال، معادلات ژئوپلتیک و سیاسی منطقه و ایران تغییر پیدا کرده است.

وقتی ترامپ از برجام خارج شد و تحریم‌های یک‌جانبه سنگین را اعمال کرد، ایران جایگاهی عادی در فروش انرژی‌های فسیلی و تجارت جهانی داشت. اما اکنون با توجه به این‌که دولت بایدن نیز سیاست فشار حداکثری را با تعدیل کم ادامه داده، به نظر می‌رسد نوعی سازگاری با این شرایط ویژه ایجاد شده باشد. در واقع فشار تحریم‌ها به سقف خودش نزدیک شده و ظرفیت چندان بیشتری ندارد.

از سوی دیگر، فروش نفت ایران به چین بعد از امضای توافق جامع ۲۵ ساله با افزایش به سطح قابل توجهی رسیده است که متوقف کردن آن به‌ویژه با توجه به برنامه ترامپ در افزایش فشار به چین کار راحتی نیست. چین با توجه به دریافت تخفیف، مزیت ویژه‌ای در خرید نفت ایران دارد. البته در شرایطی ممکن است چینی‌ها در بده‌بستان با آمریکا از خیر این امتیاز بگذرند، اما سناریوهای دیگری نیز ممکن است که چین در مهار آهنگ تهاجمی دولت دوم ترامپ به جمهوری اسلامی نزدیک‌تر شود.

در سطح معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی نیز منطقه شرایط گذشته را ندارد. عربستان و امارات متحده عربی تنش‌زدایی پایدار و ملموسی با جمهوری اسلامی داشته‌اند. در دولت اول ترامپ، تنش بین ایران و دو کشور عربی در اوج خود قرار داشت. البته این وضعیت شکننده است، اما تضمینی وجود ندارد که این‌بار این کشورها همکاری قبلی را با ترامپ در سیاست فشار حداکثری داشته باشند.

موضوع پیمان ابراهیم که از دید ترامپ معادله قرن محسوب می‌شود، دیگر موضوع اثرگذار است. کابینه ترامپ در اندیشه تقویت موضع اسرائیل و عادی‌سازی آن در خاورمیانه است.

مهم‌ترین هدف عملیات «طوفان الاقصی» و حمایت جمهوری اسلامی از آن، ایجاد اخلال در روند گسترش روابط بین اسرائیل و کشورهای عربی بود. الان شرایط با گذشته فرق کرده و منازعه با اسرائیل و تلاش برای حمایت از حقوق فلسطینی‌ها حداقل در سطح مواضع ظاهری، دغدغه نخست کشورهای عربی است.

عربستان سعودی تاکنون عادی‌سازی روابط را به تشکیل دولت مستقل فلسطینی مشروط کرده است. این عامل ممکن است ترامپ را در یارگیری منطقه‌ای علیه جمهوری اسلامی با محدودیت مواجه می‌کند.

شکاف زیاد بین جمهوری اسلامی و دولت دوم ترامپ بر سر «جبهه مقاومت» دیگر چالش جدی است. حفظ «جبهه مقاومت» برای جمهوری اسلامی و هر دو جناحش موضوعی اساسی است و از بین رفتن آن را یک تهدید موجودیتی برای خود تلقی می‌کنند.

«جبهه مقاومت» و به‌خصوص حماس و حزب‌الله در مقایسه با گذشته ضعیف شده‌اند، اما نه شکست کامل خورده‌اند و نه دلیلی وجود دارد که بتوان حیات آن‌ها را پایان‌یافته تلقی کرد. آن‌ها کماکان در حال رویارویی نظامی با اسرائیل هستند و امکان بازسازی‌شان در آینده نیز منتفی نیست. تلاش جمهوری اسلامی در این مقطع حفظ آن‌ها و حداقل‌سازی لطمات واردشده و برنامه‌ریزی برای ترمیم و بهسازی آن‌ها در آینده است.

بیشتر در این باره: چرا آتش‌بس شکننده اسرائيل و لبنان، توافق برد- برد است؟

ترامپ در زمانی دوباره وارد کاخ سفید می‌شود که معادلات بازدارندگی خاورمیانه تغییر پیدا کرده و جمهوری اسلامی از تابوی عدم درگیری مستقیم با اسرائیل عبور کرده است. این عامل می‌تواند مشوق استفاده از اهرم قدرت سخت بین دو طرف شود.

بنابراین موانع و چالش‌های توضیح‌داده‌شده نشان می‌دهد که امکان توافق بین جمهوری اسلامی و دونالد ترامپ در کوتاه‌مدت یک خوش‌بینی مفرط است. چه ‌بسا فاصله زیاد بین مواضع و اهداف دو طرف، زورآزمایی را گریزناپذیر کند.

قرار گرفتن جمهوری اسلامی در موقعیت ضعیف‌تر نسبت به گذشته، چه در عرصه خارجی و چه داخلی، دلیل نمی‌شود که آن‌ها در برابر ترامپ به تسلیم رضایت دهند.

انجام مذاکرات پنهانی و میانجی‌گری‌ها نیز لزوماً به معنای موفقیت در عبور از موانع نیست. به‌خصوص که مذاکره برای مذاکره، همواره از اهرم‌های جمهوری اسلامی برای خرید زمان بوده است. چشم‌انداز پیش‌رو بیش از آن‌که تقویت‌کننده توافق و رویکرد تعاملی باشد، بشارت‌دهندۀ تشدید تقابل تا اطلاع ثانوی است.

نظرات نویسندگان در یادداشت‌ها لزوماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.