اتفاقات کمسابقه و مهیبی که جامعه ایران در هفتههای اخیر پشت سر گذاشته، فعالان حوزه فرهنگ و هنر را هم به خبرسازان رسانهها تبدیل کرده است. این خبرسازی بیش از هر چیزی معطوف به موضعگیریهای آنها درباره حضور یا عدم حضورشان در جشنوارههای هنری فجر مربوط میشود.
این جشنوارهها به عنوان تابلوی رویدادهای فرهنگی و هنری پس از انقلاب سال ۵۷، کارکردی نمادین در نمایش و عرضه محصولات سالانه بخشهای مختلف هنری ایران تحت مدیریت جمهوری اسلامی دارد و در عمل مهمترین نمونه از برنامههای گرامیداشت سالگرد انقلاب ۵۷ محسوب میشوند که قابلیت جذب گروههای غیرمعتقد به جمهوری اسلامی ایران را هم دارند.
از این منظر حساسیت حکومت به هر چه باشکوه برگزار شدن آنها قابل انتظار است.
گزارشها و اخباری که در روزهای اخیر از فشار بر چهرههای فرهنگی و هنری برای پس گرفتن انصرافهایشان میرسد در کنار اظهارات تندی که از سوی برخی نمایندگان مجلس و چهرههای تندروی مدافع حکومت علیه چهرههای انصراف داده بیان میشود، نشان میدهد حکومت ایران حالا جشنوارههای فجر را فراتر از یک رویداد فرهنگی و هنری صرف (آن طور که مدیرانشان بر آن اصرار میکنند) میبیند و حتی ابایی از آن ندارد که با تبدیلشان به موضوعی امنیتی اقداماتی چون احضار، بازجویی و بازداشت را علیه هنرمندان انصراف دهنده از شرکت در آن به کار بگیرد.
بیشتر در این باره: حمایت خانه تئاتر از تحریم جشنواره فجر؛ خانه سینما خواستار همکاری با صداوسیما شددر چنین فضایی هر نوع انصراف یا کنارهگیری میتواند از سوی حکومت اقدامی امنیتی تلقی شود و برای هر فرد میزانی از هزینه را در پی داشته باشد.
در همین حال تحلیل رویکرد و واکنشهای هنرمندان به تحولات اخیر، نیاز به واکاوی ساختار تولید محصولات فرهنگی در ایران امروز و بررسی میزان وابستگی فعالان عرصه تولید محصولات فرهنگی به منابع حکومتی و در نگاهی کلانتر نزدیکی آنها به حکومت دارد.
افزایش قابل توجه هزینههای تولید محصولات فرهنگی در سالهای اخیر فعالیت فرهنگی در ابعاد حرفهای را به عملی پرهزینه با ریسک بالای بازگشت سرمایه تبدیل کرده است که حضور در آن، جدا از تأیید صلاحیتهای اعتقادی به میزانی از دستیابی به منابع مالی قابل توجه نیاز دارد. منابعی که در سالهای اخیر با بروز بحرانهای اقتصادی دیریابتر و محدودتر شدهاند.
این منابع لازم، تفاوت معناداری در تولید یک فیلم با به صحنه بردن یک نمایش یا اجرای یک کنسرت و خلق یک عکس، مجسه یا نقاشی دارند. در این فضا بخش عمدهای از سرمایه لازم برای تولید محصولات فرهنگی پرهزینه بویژه فیلمهای پرخرج از سوی نهادهای حکومتی یا به واسطه آنها تأمین میشود. حضور همهجانبه سازمان سینمایی اوج متعلق به سپاه پاسداران در سالهای اخیر همراه انتشار اخباری از تولید فیلمهایی با سرمایههای مشکوک جلوه آشکاری از وابستگیهای سرمایهای سینمای ایران است.
بیشتر در این باره: تهدید نماینده مجلس به «محرومیت» هنرمندانی که از فجر انصراف دادهاندبا در نظر گرفتن این نکات، تفاوت واکنشهای تهیهکنندگان فیلمها و تئاترها و فعالان حوزه موسیقی و تجسمی در موضوع انصراف از جشنوارههای فجر قابل تحلیل است. انصرافهای گسترده (حتی در میان داوران) در جشنواره تجسمی فجر با نسبتی کمتر در جشنوارههای تئاتر و موسیقی فجر دیده میشود در حالی که هیچ یک از تهیهکنندگان فیلمهای حاضر در بخشهای مسابقه و نگاه نوی جشنواره فیلم فجر حاضر به کنارهگیری فیلمشان از جشنواره فیلم فجر نشدهاند.
این تفاوت حتی در نوع موضع گیری های نهادهای صنفی هنرمندان فعال در تئاتر و سینما هم دیده میشود. روز یکشنبه در حالی خانه تئاتر با انتشار بیانیه کم سابقهای ضمن «اعتراض مدنی» توصیف کردن انصراف تعدادی از چهرهها از جشنواره تئاتر فجر، از برخوردهای امنیتی انتقاد کرد که نهاد مشابهش، خانه سینما حتی از بیانیه پیشینش در انتقاد از صدا و سیما عقبنشینی کرد و خواستار هماهنگی بیشتر با رسانه رسمی جمهوری اسلامی ایران شد.
بیشتر در این باره: مسعود کیمیایی در واکنش به سانحه سرنگونی هواپیمای مسافری از جشنواره فجر انصراف داداین اتفاقات به شکل آشکاری نفوذ لایههای مختلف حکومتی در تصمیمگیری و تولید محصولات سینمایی ایران را نشان میدهد. در این فضا حتی کنارهگیریهای فیلمسازان کهنه کار و شناخته شدهای چون مسعود کیمیایی با واکنش تهیهکننده حکومتی فیلمش که نزدیک به سپاه پاسدران است مواجه میشود. فضایی که حتی سینماگرانی با فاصله اعتقادی بیشتر با حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را برای هرگونه اقدام اعتراضی به فکر و تأمل وا میدارد و احتمالاً از بیم هرگونه واکنش تنبیهی به تداوم حضور در جشنواره منتهی میکند.
در این فضا پذیرش ورود به جشنواره در قالب پر کردن فرم تقاضای نمایش در جشنواره نسبتی معنیدار با قبول مناسبات نظارتی پیدا میکند و هرگونه انصراف از آن معنی تحریم و اعتراض به کلیت وجودی ساختار تولید و نمایش محصولات سینمایی در جمهوری اسلامی ایران میگیرد. اقدامی که حتی سینماگران منتقد را که در مقام تهیهکننده در بخشهای مختلف جشنواره دارند، نگران از واکنشهای تنبیهی حکومت میکند. آنها همزمان با مشاهده عملکرد نهاد صنفی چون خانه سینما که قاعدتاً باید حامی آنها باشند، بیش از هر چیز به ابعاد احتمالی هزینههای حرکت اعتراضیشان آگاه میشوند.
بیشتر در این باره: ترکش اعتراضها به جشنواره فیلم فجر هم خواهد خورد؟این چارچوب البته تردیدهای جدی در تعریف مفاهیمی چون امکان وجود و حیات سینمای مستقل پدید میآورد. بر این مبنا شاید تنها فعالیت سینماگرانی چون محمد رسولاف و جعفر پناهی را بتوان به عنوان سینماگرانی خارج از مناسبات تولیدی و نمایشی و نزدیک به مفهوم سینمای مستقل تعریف کرد. هرچند آنها نیز با پذیرش حضور در این نوع سینما از امکان اکران فیلمهایشان در سینماهای ایران محروم شدهاند.
کل تحولات این روزها در همین حال به شکل آشکار و روشنی سیطره تمامقد حکومت بر سینمای امروز ایران بویژه جریان رسمی آن را نشان داد. سیطرهای که بازوهایش در همه ابعاد چون سرمایه و نظارت مشخص شد. به طوری که حضور در یک رویداد فرهنگی و هنری هم برای فعالان سینمایی جنبه اجباری میگیرد.