عشاق سینمای روشنفکرانه، چهره فراموش نشدنی را در خاطرات و رویاهایشان ثبت کردهاند که با ظاهری متفاوت -غالباً با جورابهای بلند، کلاه بر سر و چشمهای درشت بسیار زیبا- به یکی از نشانههای موج نوی سینمای فرانسه در دهه شصت بدل شد: آنا کارینا.
او روز یکشنبه، پانزدهم دسامبر (بیست و چهارم آذر) در ۷۹ سالگی در بیمارستانی در فرانسه بر اثر بیماری سرطان درگذشت.
آنا کارینا در هفت فیلم ژان لوک گدار در دهه شصت در نقش اصلی ظاهر شد؛ فیلمهایی چون «یک زن، یک زن است» و «پیروی دیوانه» که بهترین آثار خالقش را رقم زدهاند.
آنا کارینا با نام واقعی «هان کارین بایر» در دانمارک به دنیا آمد. در هفده سالگی، زمانی که با مادرش اختلاف داشت، به پاریس آمد و تنها و بیپول در خیابانها زندگی میکرد تا این که زنی در گوشه خیابان از او دعوت کرد مدل شود.
عکس او در وان حمام برای تبلیغ صابون، توجه ژان لوک گدار را به خود جلب کرد، هرچند آنا کارینا پیشنهاد گدار برای بازی به صورت برهنه در صحنهای از «از نفس افتاده» را رد کرد و بعدتر در نقش اصلی فیلم بعدی او، «سرباز کوچولو» ظاهر شد.
خودش در این باره که چطور نام آنا کارینا را برای خود انتخاب کرده میگوید «وقتی که برای مجله ال به عنوان مدل کار میکردم، به کسی که آرایشم میکرد گفتم میخوام بازیگر بشم. یکدفعه یک زن دیگه ای که خیلی خوشپوش بود با یک کلاه بزرگ و سیگاری به لب وارد شد و شنید که من گفتم میخوام بازیگر بشم. گفت: اسمت چیه؟ گفتم هان کارین بایر. گفت باید اسمت رو بگذاری آنا کارینا. او کوکو شانل بود. من فقط اسمش را بهخاطر عطرش میشناختم.»
نامی که کوکو شانل به او هدیه کرد، نام جذاب و سینماییای بود که به ویژه با فیلم دومش با گدار، «یک زن یک زن است»، سر زبانها افتاد. کارینا با این فیلم خرس نقرهای بهترین بازیگر جشنواره برلین را از آن خود کرد، زمانی که تازه با گدار ازدواج کرده بود.
رفتار غریب گدار و غیبتهای بیدلیلش از خانه، آنا کارینا را آزرد و ازدواج آنها تنها چهار سال دوام داشت و به گفته او، پس از طلاق، آنها دیگر هرگز با هم حرف نزدند. کارینا هرچند بعد از گدار، چندین بار ازدواج کرد، اما همیشه از آسیبهای روحی آن دورهاش گفت، با آن که اذعان داشت گدار نمیخواست او را آزار دهد. بخشی از این رابطه که چهره بسیار منفی ای از ژان لوک گدار ارائه میکند در فیلمی از میشل هازاناویسیوس درباره گدار ترسیم شده است.
اما این رابطه، فارغ از پشت پردهاش، کارنامه یکی از درخشانترین همکاریهای سینمایی جهان را شکل داد؛ جایی که عشق فیلمساز در پشت دوربین به ستایشی از زیبایی چشمنوازی در جلوی دوربین بدل میشود، که در هر فیلم با تمام وجود به ثبت آن مشغول است و در کنار آن از استعدادی خبر میدهد که زیبایی را با شعور و جذبه خاص شخصیتاش میآمیزد و حاصل دلچسبی ارائه میدهد که بهترین شکل آن در «یک زن، یک زن است» خودنمایی میکند و رابطه فیلمساز/بازیگر را با خالق/منبع الهام (Muse) پیوند میزند و در کنار زوجهای شگفتانگیز تاریخ سینما چون جوزف فون اشترنبرگ/مارلنه دیتریش یا میکلانجلو آنتونیونی/مونیکا ویتی قرار میدهد.
آنا کارینا پس از جدایی از گدار در سال ۱۹۶۵، در آثار فیلمساز شناختهشده دیگری چون ژاک ریوت، لوکینو ویسکونتی، تونی ریچاردسون، رائول روئیز، راینر ورنر فاسبیندر و فولکر شلوندورف هم ظاهر شد، اما هیچکدام از آنها موفقیت هفت فیلمش با گدار را تکرار نکرد.
«راهبه» اثر درخشان ریوت، چهره کاملاً متفاوتی از آنا کارینا خلق میکند که هیچ شباهتی به نوع شخصیت تثیبیت شدهاش در فیلمهای گدار ندارد و از طرفی نشان از بازیگر قدرتمندی دارد که میتوانست در نقشهای متفاوت بیشتری بدرخشد، اما هیچگاه این فرصت را بهاندازه کافی نیافت که شاید یکی از دلایل آن مشکلات شخصی و روحیاش بود.
آنا کارینا چهار رمان نوشت و دو فیلم هم کارگردانی کرد، هر دو با بازی خودش. دومی با نام «ویکتوریا» در سال ۲۰۰۸، آخرین اثرش بود؛ یک موزیکال جادهای که در مونترال کانادا فیلمبرداری شد.