امیر کوستوریتسا؛ روستای سینمایی و سینماگران ایرانی

  • محمد عبدی

سامان حسین پور و آکو زندکریمی پس از دریافت جایزه در کنار کوستوریتسا

اگر از شر و شور سینمای امیر کوستوریتسا- فیلمساز برجسته صرب با دو نخل طلای جشنواره کن و شاهکارهایی چون «زیرزمین» در کارنامه- در این سال‌ها کاسته شده، انرژی و جهان دیوانه‌وارش به شکل‌های دیگری ادامه دارد: از گروه موسیقی و نوشتن رمان تا بنای یک روستای سینمایی و یک جشنواره فیلم و موسیقی به نام کوستندورف.

جدای از فضای جذاب روستا با نام‌های سینمایی (از خیابان‌هایی به نام فدریکو فلینی و اینگمار برگمان تا میدان عباس کیارستمی و نیکیتا میخالکوف و رستوران لوکینو ویسکونتی)، صمیمیت و فضای دوستانه کوستندورف چشمگیر و متفاوت است از باقی جشنواره‌ها: همه در همین روستا اقامت دارند و مرزبندی بین سینماگران و بازیگران شناخته شده با دانشجویان جوان و حتی مخاطبان عادی که از شهر به این روستا سفر می‌کنند وجود ندارد و همه می‌توانند در محیطی دوستانه با هم باشند و هر شب در کنسرت‌هایی که تازه ساعت دوازده نیمه شب آغاز می‌شود شرکت کنند و شب‌های به یادماندنی را رقم بزنند.

نمایی از روستای کوستندورف

این روستای سرد اما زیبا هر بار میزبان سینماگران مختلفی است؛ از جمله چهره‌هایی از سینمای ایران، از اصغر فرهادی و عباس کیارستمی تا لیلا حاتمی و بهمن قبادی.

امسال سیزدهمین دوره این جشنواره از سیزدهم تا هجدهم ژانویه برگزار شد و دو سینماگر جوان کرد، سامان حسین پور و آکو زند کریمی، برای دومین بار در بخش مسابقه شرکت داشتند؛ با فیلم تازه‌ای به نام «دیگری» که برداشت آزادی است از داستانی به همین نام نوشته آرتور شنیستلر.

«دیگری» فیلم کوتاه بدون دیالوگی است که سعی دارد با تصویر داستان جذابی را درباره شک یک مرد درباره وفاوداری همسر درگذشته‌اش روایت کند. فیلم زمانی آغاز می‌شود که زنی در حال شست‌وشوی جسد این زن است و مرد در سکوت نظاره‌گر اوست.

تلاش این دو فیلمساز برای استفاده از سکوت و همین طور صداهای زمینه به عنوان راوی داستان و خالق فضا به‌جای دیالوگ، تلاش موفقی است که فیلم را به مراتب دیدنی‌تر از ساخته قبلی آنها جلوه می‌دهد؛ فیلم کوتاهی به نام «ذبح»، که سال گذشته در کوستندورف به نمایش درآمد.

تصویری از فیلم «دیگری»

مسئله بچه و رنگ موهای او به عامل مهمی در پیشبرد قصه بدل می‌شود و با کلاف‌های رنگی نخ‌ها که به شغل این مرد مربوط است، می‌آمیزد و تصاویر فیلم را به مانند یک رشته نخ به هم مربوط می‌کند؛ تصاویری که جایزه بهترین فیلمبرداری جشنواره را برای این فیلم رقم زد.

صحنه‌ای که مرد در کنار کلاف‌ها گریه می‌کند، نوعی عجز شخصیت اصلی را در معنای نمادین کلاف (تعبیری از کلاف سردرگم و پیچیده و رنگارنگ زندگی) جست‌وجو می‌کند.

اما جایزه بهترین فیلم جشنواره امسال نصیب «هدیه کریسمس» شد، فیلمی ساخته بوگدان مورسانو از رومانی با یک روایت ساده و جذاب: پسر کوچکی در نامه‌ای که در صندوق پست انداخته به آرزوی پدرش برای مرگ چائوشسکو، دیکتاتور پیشین رومانی اشاره کرده و حالا پدرش از ترس دستگیری با موقعیت بغرنجی روبه‌روست.

غالب فیلم در فضای بسته داخل خانه و روایت ارتباط این مرد با پسر و همسرش می‌گذرد که در موقعیتی طنزآلود اما در عین حال هراس‌آور روایت می‌شود.

ویژگی جذاب فیلم سادگی روایت و پرداختش است که به طرز غریبی موفق می‌شود حس ترس را در یک فضای کمدی روایت کند و در عین حال تصویری باشد از زندگی زیر سیطره دیکتاتوری که به طرز عجیبی در همه کشورها نتایج یکسانی دارد و مشکلات مشابهی را برای مردم خلق می‌کند.

اما پایان غیر قابل حدس فیلم، روایت پایان دور از انتظار و اما به موقعی بود که چائوشسکو در مخیله‌اش هم نمی گنجید: پشت کردن مردمی که ظاهراً برای حمایت از او آمده بودند به رهبری که برای سرکوب مردم ارتش را به خیابان‌ها فرستاده بود.