آنتونی گورملی؛ مرثیه‌ای برای انسان معاصر

  • محمد عبدی

ماتریکس ۳

مجسمه‌سازی بریتانیا با چهره‌های برجسته‌ای چون هنری مور و باربارا هپورث هنر قرن بیستم را تحت تاثیر خود قرار داد و حالا کماکان، مجسمه‌سازان بریتانیایی، مشهورترین چهره‌های جهان در این زمینه‌اند: از آنیش کاپور تا آنتونی گورملی.

هر چه آنیش کاپور آثارش را توام با عکس‌العمل به جهان اطرافش بنا می‌کند (از جمله مجسمه‌ای صد و پانزده متری که برای افتتاح المپیک در لندن خلق کرد)، گورملی از پس پنج دهه کار، کماکان سبک و سیاق خاص خود را در روایت بدن انسان دنبال می‌کند و به روایتی شخصی از آن می‌رسد.

نمایشگاه آثار او که به تازگی در رویال آکادمی‌ لندن برگزار شد، یکی از بزرگ ترین نمایشگاه‌های او تا به امروز بود که آثار کمتر دیده‌ای شده‌ای از این هنرمند را در دهه‌های هفتاد و هشتاد در کنار آثار تازه اش در سال ۲۰۱۹ قرار می‌داد.

هرچند این نمایشگاه به پای دیدنی‌ترین نمایشگاه او در سال ۲۰۰۷ در گالری هیوارد لندن نمی‌رسد (با شاهکاری شگفت‌انگیز به نام «نور کور» که در آن مخاطبان با ورود به محوطه‌ای شیشه‌ای، هیچ چیز نمی‌دیدند و نوعی خلاء را تجربه می‌کردند؛ نوعی تجربه دست اول چیزی شبیه به مرگ)، اما کماکان این نمایشگاه هم نشان از هنرمندی دارد که طی دهه‌ها از علایق و دنیای خود دست نکشیده است.

زمانی که هنرمندان معاصر او، در دهه پرجوش و خروش هفتاد به جهان سیاست زده اطرافشان عکس العمل نشان می‌دادند، گورملی نگاه درونی‌تری را پیشنهاد می‌داد «زمانی که رفقای من نظیر تونی کراگ و بیل وودرو، پلاستیک‌های دور افتاده و ماشین لباسشویی قراضه را در امتداد سبک و سیاق مارسل دوشان مورد استفاده قرار می‌دادند، من از بدن خودم به عنوان سوژه اصلی استفاده می‌کردم.»

افق گمشده ۱

این نگاه به بدن انسان را در معروف‌ترین ساخته‌های او تا به امروز می‌توان دنبال کرد؛ از مجسمه دویست تنی «فرشته شمال» تا تاثیرگذارترین اثرش، مجموعه‌ای از مجسمه‌هایی در ابعاد انسان که در نقاط مختلف جهان بر بالای ساختمان‌ها و آسمانخراش‌های بلند نصب شده‌اند و تصویر انسانی را ترسیم می‌کنند که در جهان هزارتوی معاصر، به ناظر تنهایی بدل شده که گویی کاری از دستش برن می‌آید جز نظاره جهان اطراف. حضور این مجسمه‌ها در سال ۲۰۰۷ بر بلندای ساختمان‌های مختلف لندن، حال و هوای غریبی را در این کلانشهر اروپا با مخاطب قسمت می‌کرد.

و حالا، در تازه ترین آثارش، گورملی نه تنها از مایه اصلی آثارش -بدن انسان- دور نشده، بلکه نگاهی درونی‌تر از پیش را هم به معرض نمایش می‌گذارد: او در اثری به نام «غار» از ما می‌خواهد به درون اثر برویم؛ به داخل مکانی تاریک و غریب، کنایه از درون بدن انسان.

گورملی بدن انسان را «ظرف احساسات» می‌خواند و می‌خواهد پیچیدگی‌هایی چون حافظه، درک، دوست داشتن و روابط انسانی را در ظرف یا جایگاهی به نام بدن انسان بکاود. در این راه -درست‌تر: در راه یافتن پاسخی برای سوالات بی‌جوابش- می‌خواهد ما را در یک جست‌و‌جوی درونی همراهی کند.

تمیز کردن ۷

از این روست که ورود به درون بدن انسان -نوعی تلاش برای کند و کاو در آن؟- همان قدر اهمیت دارد که نظاره مجسمه‌هایی در ابعاد انسان که به شکل‌های عمودی و افقی -گاه خوابیده، گاه‌ایستاده و گاه آویزان- تمام فضای یک اتاق را پر کرده‌اند.

او به درستی اشاره دارد که هر نمایشگاهی به خودی خود ارزشی ندارد و تنها زمانی ارزش می‌یابد که مخاطب وارد آن می‌شود. ورود به‌این نمایشگاه، دعوت به دنیای شخصی هنرمندی است که سعی دارد با مجسمه‌هایش بخشی از پیچیدگی‌های بشر معاصر را با ما قسمت کند. تلاش برای خلق این پیچدگی را در مجسمه‌هایی می‌توان دید که از مکعب‌های کوچکی تشکیل شده‌اند (و در نمایشگاهی از او در سال ۲۰۱۲ در گالری «وایت کیوب» عرضه شدند؛ با عنوان کنایی «هنوز ایستاده») و هر کدام بدن انسان را در فرم‌های مختلفی ترسیم می‌کنند؛ گاه به نظر رقص‌کنان و سرمست، ولی عمدتاً شکسته و خمیده و درهم شکسته.

اثری چون «ماتریکس ۳»، از آثار تازه او هم، شاید روایتی است از ذهن انسان با همه پیچیدگی‌هایش که هنرمند از ما می‌خواهد از زوایای گوناگون به آن خیره شویم و مبهوت ابهت و پیچیدگی دست نیافتنی‌اش، به مخلوقی نگاه کنیم که بغرنج‌ترین مخلوق جهان به نظر می‌رسد.