روزی که خبر اعلام نامزدی یک بانکدار جوان تحصیلکردهٔ بهترین دانشگاههای بریتانیا با دکتر چشمپزشک جوانی، او هم دانشآموخته مراکز علمی پزشکی برتر انگلیس منتشر شد، بسیاری گفتند که شاید حکومتهای دیرینه حاکم بر دنیای عرب، با آمدن این نوع جوانها متحول شود.
اسما، دختر خاندان سوری متنفذ الاخرس، شاید در سالهای زندگی و تحصیل و اوایل کار بانکداریاش در غرب فکر نمیکرد که روزی بانوی اول سوریه و شاهد سختترین سالهای جنگ داخلی این کشور شود.
پدرش، فواز الاخرس، پزشک مشهور قلب و عروق، در بیمارستان کرومول و مادرش دیپلمات و دبیر اول سفارت سوریه در بریتانیا بود و خود اسما در سال ۱۹۷۵ زمانی که حافظ اسد از ۴ سال قبل از تولد او حاکم سوریه بود، در لندن بدنیا آمد.
زندگی مرفه و تحصیلات اسما با معیارهای بسیاری از خانوادههای متنفذ شرقی که فرزندانشان را به غرب میفرستند، همخوانی داشت.
اما اینکه بانکداری و بازرگانی را پیشه خود قرار دهد، چندان رایج نبود؛ او اما کارش را در بانک معروف سرمایهگذاری دویچهبانک در لندن آغاز کرد و با اعتبارات مشتریان اروپایی و آسیای دور سر و کار داشت و در سال ۱۹۹۸ نیز به کمپانی معروف جی. پی مورگان و شرکا پیوست و در رشتههای زیستفناوری و دارو کار کرد.
در این دوران او بیشتر در پاریس و نیویورک اقامت داشت اما در اتحادیهای که پدرش با هدف تقویت پیوندهای مهاجران سوری آن سالها با میهن خود برپا کرده بود، فعالیت میکرد.
در کنار «کمالات» تحصیلی، «اصالت» خانوادگی، لهجه غلیظ و غالب انگلیسی در گفتار، با قامت بلند و باریک، شیک و آلامد نیز بود و کیف و کفشهای برندهای بالا را استفاده میکرد، و در همین حال، لباسها و سادگی صورتش از ظاهر عربی پرآرایش و پرتجمل شرقی فاصله داشت.
خانوادههای سطح بالای عربی متنفذ در غرب در مراودات با یکدیگر، چشم به بشار اسد، پسر کوچک و چشمسبز حافظ اسد دوخته و منتظر بودند که این شاهزاده عربی با کدام دختر قرار میگذارد.
مدتی پیش از آن با بالا رفتن سن حافظ اسد، در دنیای عرب گفته میشد که او پسر اولش باسل را برای حکمروایی آماده میکند اما باسل در سال ۱۹۹۴ در ۳۱ سالگی در رانندگی با مرسدس بنزش در بزرگراه فرودگاه دمشق قبل از پروازش به آلمان کشته شد؛ شایع کردند که تصادف مشکوک بوده و حتی نام عمویش، رفعت اسد، به عنوان طراح احتمالی این تصادف مطرح شد.
از سال ۱۹۸۳ که حافظ اسد سکته قلبی کرد و یک شورای شش نفره را برای حکمروایی در صورت مرگ خود معرفی کرد رفعت در این فهرست نبود، او با وجود همه «خدماتی» که به برادر از جمله در سرکوب خیزش حما کرد و کشتارهای فجیع برای تثبیت رژیم برادر، و با وجودی که فرماندهای پرقدرت در ارتش بود، بنای سرکشی نهاده بود و در سال ۱۹۹۸ هم حافظ رودربایستی را کنار گذاشت و برادر، عملاً راهی اروپا شد؛ در جنگ داخلی سوریه نیز عمو رفعت پیوسته علیه حکومت برادرزادهٔ به توصیف او «بیعرضه» با رسانههای غربی سخن گفته و میگوید.
خود بشار اما از آغاز جوانی اش ظاهراً علاقهای به سیاست نداشت و با وجود اصرارهای پدر برای آموزش نظامی، ترجیح میداد تخصص چشمپزشکی را در غرب دنبال کند. شاخه تخصصی او بر دلایل کاهش دید ناشی از تصادفات و حوادث ناگهانی تمرکز داشت.
با مرگ حافظ اسد در ژوئن ۲۰۰۰ که بیش از ۳۰ سال بر کشورش حکمروایی کرده بود، بشار از بریتانیا فرا خوانده شد تا جای پدر را بگیرد؛ اما حاکم مجرد میبایست سریع عروس خود را به کاخ ریاست جمهوری میبرد.
بشار اسد از خاندانی علوی و اسما الاخرس از خانوادهای سنی یکدیگر را در لندن میشناختند و رابطه دورادور را حفظ کرده بودند اما هرگز عکس و خبری از اینکه بشار مشتاقانه عاشق و در جستجوی بدست آوردن دل اسما باشد منتشر نشده بود؛ از اینرو خبر نیت آنها برای پیوند، برای همه سوریهای اروپا و خانواده سطح بالای دمشق و خانوادههای علوی که امید داشتند دخترشان عروس کاخ ریاست جمهوری شود، کاملاً غافلگیرکننده بود.
در آغاز اعلام نامزدیشان، برخی گزارشها مدعی بود که اسما علاقه چندانی به ترک کار و بازگشت به سوریه ندارد و سخت در تدارکِ گرفتنِ مدارج تحصیلی بالاتر در دانشگاه آمریکایی هاروارد است؛ اما او نوامبر ۲۰۰۰ به سوریه رفت و یک ماه بعد نیز در دسامبر با عروسی با دکتر بشار، به کاخ ریاست جمهوری پا نهاد.
انیسه الاسد، همسر حافظ اسد، در همه سالهای طولانی حکمروایی شوهرش، نقش یک زن سنتی را ایفا کرده بود و فعالیتهای اجتماعی چندانی نداشت؛ اما بانوی جدید اول سوریه بلافاصله کارهای اجتماعی و مددکاری را آغاز کرد و «بنیاد فردوس» را برای پیشبرد امور آموزشی و توسعه مناطق روستایی سوریه در همان سال نخست همسری اسد پایهگذاری کرد.
فعالیتهای او برای ایجاد فرصتهای برابر برای زنان و مشارکت دادن بیشتر زنان در تصمیمگیریهای سیاسی، بویژه زمانی که در کنار همسرش به اروپا میرفت، یا رهبران خارجی به دمشق میرفتند، بسیار مورد توجه رسانههای غرب بود تا جایی که در سال ۲۰۰۸ عنوان «بانوی اول دنیای عرب» از سوی اتحادیه عرب به او داده شد.
در سفری به فرانسه، خریدهای کلان لباسهای آلامد و بهویژه کفشهای بسیار بلند او، در رسانههای پاریس و غرب مورد بحث بود؛ در این دوران حتی تصاویری از دامن کوتاه برخاسته از وزش باد، در حالی که لباس زیر ندارد، به او نسبت داده شد. تنها یک ماه پیش از آغاز جنگ داخلی سوریه، مجله معروف آمریکایی مد ووگ او را «گل صحرا» نامید.
با شروع جنگ داخلی سوریه در مارس ۲۰۱۱، بسیای در غرب مدعی شدند که سکوت سنگین او بهخاطر ناخشنودی از سیاستها و عملکرد شوهر است و حتی خواسته که با فرزندان خردسالش به انگلیس که کشور و زادگاه خود است، بازگردد.
اما کاخ دمشق در سال ۲۰۱۲ نامهای به تایمز بریتانیا فرستاد تا نشان دهد که اسما حامی بشار است. اتحادیه اروپا نیز داراییهای اسما را مسدود و خود او را ممنوعالورود کرد.
دیگر خبرهای مثبت گذشته دربارهٔ بانوی جوان و «امید دنیای عرب» تغییر کرده بود؛ رسانههای غرب گزارشهایی منتشر میکردند که او حتی در سالهای اولیه جنگ داخلی، از خرید برندها از غرب دست نکشیده و با اینترنت خرید میکند؛ امری که بهشدت مورد انتقاد قرار گرفت. به گفته منتقدان، در حالیکه دهها هزار سوری کشته و کشور نابود شده بانوی اول در تدارک تغییر طراحی کاخ و خرید برای خود و فرزندانش است.
با طولانیتر شدن جنگ سوریه، چهره رسمی اسما در این سالها، از منظر رادیو و تلویزیون دولتی سوریه، زنی پاکدل با ظاهری معصوم و لاغر را در کنار همسر و جنگجویان میهن و مادران و همسران داغدار و گوش شنوایی برای دردهای جنگزدگان تبلیغ میکرد؛ اما البته برای جنگزدگان وفادار به حکومت دمشق، نه صدها و صدها هزار قربانی جناح مخالف یا قربانیان بیشمار بمبهای شیمیایی بشکهای.
در همین حال، در سالهای سخت جنگ نیز گزارشهایی غیررسمی منتشر میشد که روسیه حاضر شده به خانواده اسد پناه دهد تا دوران انتقالی آغاز شود؛ اگر این نوع گزارشها تأیید نگرفت، اما ورود روسیه به جنگ داخلی سوریه، چنان تاییدیه عملی گرفت که سوریه پایگاه نظامی نیز در اختیار روسها گذاشت به این امید که در کنار کمکهای عملی و مالی و جانی ایران و حزبالله و سایر شیعیان آورده شده از افغانستان و پاکستان با عنوان «مدافعین حرم»، بقای رژیم دمشق تضمین شود.
مارس ۲۰۱۲ در حالی که تنها حدود یک سال از آغاز جنگ سوریه، از جمله بر اثر خشکسالی شدید سالهای ۲۰۰۶ به بعد سپری شده بود، گاردین مدعی شد ایمیلهای رسیده بدست این روزنامه از مکاتبات اسد و اسما نشان از آن دارد که ایران در تلاش شدید برای دادن راهنمایی به آنها برای چگونگی سرکوب خیزشهای اولیه بودهاست؛ این ایمیلها در زمانی منتشر شد که هنوز شمار رسمی کشتهها هشت هزار نفر بود؛ حالا بعد از هفت سال و نیم تلفات جنگ را بیش از نیم میلیون نفر نیز برآورد میکنند و زخمیها و ابعاد ویرانیها بس بیشتر.
جنگ سوریه را جنگ هفتاد و دو ملت نیز مینامند؛ از ترکیه و ایران و جنگجویان اسلامگرای آسیای میانه تا شرق و غرب دنیا و حامیان جناحهایی مانند عربستان و امیرنشینها و سایر کشورهای عربی که سوریه را از اتحادیه عرب بیرون کردند، تا روسیه و آمریکا و دیگران پایشان به این جنگ باز شد. حالا سوریه یا شامات تاریخی چند تکه شده اما دولت دمشق در ماههای اخیر ظاهراً تا حد زیادی دست بالا را گرفته و میگوید که خود را برای دوران جدید آماده میکند.
شواهد میدانی نیز نشان میدهد که حکومت سوریه این بار خیلی اغراق نمیکند؛ هدفش در شکست دشمنان متعدد تا حد بسیار زیادی برآورده شدهاست؛ پیروزیهای چشمگیر نظامیاش در دوره اخیر چنان آشکار است که وزیر دفاع اسرائیل، کشوری که همین چندی پیش سوگند خورده بود «دودمان اسد را به باد دهد»، این هفته گفت که از نظر اسرائیل نیز سوریه به وضعیت گذشته بازگشته و این کشور در مرزهای پیشین خود با اسرائیل مستقر شدهاست.
در میانه تلی سنگین از آوار بر سر سوریه و ویرانی اکثر مناطق مسکونی این کشور و جابهجا شدن حدود ۱۲ میلیون تن از مردمش و گریز میلیونها تن دیگر به شرق و غرب عالم، حکومت دمشق در این دوره اخیر پی در پی جشن پیروزی میگیرد.
ظاهراً اما خوشبختی خاندان اسد در هالهای از تردید قرار گرفتهاست؛ بانوی اول سوریه در حالی ماه گذشته ۴۳ ساله شد که همسرش در اتفاقی نادر در دنیای عرب، سهشنبه این هفته رسماً خبر داد که او به سرطان پستان مبتلا است.
به گفته بشار اسد، سرطان اسما حاد است اما «زود شناسایی شده و مراحل درمان آغاز شدهاست». شبکههای اجتماعی بشار اسد نیز عکسهایی از او را در کنار همسرش در حال درمان منتشر کردهاند؛ تصاویری که لاغر و نحیفتر شدن اسما را بیش از هر زمان دیگری به خوبی نشان میدهد.
اما اسما اسد در کنار شوهر پزشک حکمرانش، هنوز بیشترین امکانات پزشکی و درمانی را دارد مگر آنکه سرطانش پیشرفتهتر از آن باشد که کاخ اسد بیان کرده و در آن صورت، شاید زنی دیگر امید بانوی اول شدن را در دل بپروراند.