«اَسوَنگ»؛ خون بر سنگفرش‌های مانیل

  • محمد عبدی

“Aswang” movie, Directed by Alyx Ayn G. Arumpac.

جشنواره جهانی فیلم‌های مستند شفیلد که امسال به شکل آنلاین برگزار شد، میزبان فیلمی بود به نام «اَسوَنگ» (Aswang) ساخته آلیس آین آرومپاک از فیلیپین درباره رخدادی که دولت این کشور از آن به عنوان «جنگ با مواد مخدر» یاد می‌کند.

فیلم به ما می‌گوید که رودریگو دوترته، رئیس جمهور این کشور که در سال ۲۰۱۶ به قدرت رسید، در حال وفا کردن به عهدش است: «مصرف کنندگان مواد مخدر را بکشید. هر کسی که با مخدر سر و کار دارد بکشید!».

فیلم‌های تکان‌دهنده مختلفی از فیلیپین طی سال‌های اخیر با سبک و سیاقی مستندگونه در جشنواره‌های جهانی درخشیده‌اند (از جمله Ma’Rosa ساخته بریلانته مندوزا در جشنواره کن) و حالا فیلم مستند «اَسوَنگ» تصویر دهشتناکی از مانیل پایتخت فیلیپین ارائه می‌دهد: جایی که تصویر اجساد کشته‌شده در گوشه خیابان به تصویری معمول از زندگی روزمره بدل می‌شود تا آنجا که طی دو سال، بیش از بیست هزار نفر توسط لباس شخصی‌هایی که فیلم می‌گوید به طور مستقیم وابسته به دولت هستند، در خیابان‌ها کشته شده‌اند.

فیلمساز و گروهش به طور مرتب در صحنه‌های قتل حاضر می‌شوند و با بستگان کشته شدگان گفت‌وگو می‌کنند. تصویر زنی که خون ریخته شده بر سنگفرش خیابان را جارو می‌کند، از تصاویر فراموش‌نشدنی فیلمی است که می‌خواهد با تصاویر بی آلایش و عریان خود از واقعیت زندگی فقرا در این شهر، تماشاگرش را به چالش بکشد. در نتیجه با فیلم تلخ و سیاهی روبه‌رو هستیم که تماشای آن اصلاً آسان نیست.

میزان خشونت جاری در فیلم با روایت یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم تلخ‌تر می‌شود: پسربچه‌ای به نام جوماری که هم پدر و هم مادرش به دلیل مصرف مواد مخدر در زندان هستند و او زندگی دردناکی را در حاشیه شهر تجربه می‌کند. فیلمساز تا انتهای فیلم به دنبال اوست و تمام صحنه‌های مربوط به این بچه، به ویژه صحنه‌های بازی کردن او با دیگر بچه‌ها (با بازی‌هایی مثل تقلید قمه کشی و کشتن آدم‌ها توسط پلیس)، از تکان‌دهنده‌ترین صحنه‌های فیلم هستند که تماشاگر را با خشونت غیر قابل تحملی روبه‌رو می‌کند.

دوربین فیلمساز در صحنه‌ای که به دفن کردن قربانیان بی‌صاحب اختصاص دارد به نظاره صحنه دردناکی می‌نشیند. دو جسد را با هم در داخل حفره‌ای در دل قبرهای چند طبقه قرار می‌دهند در پسزمینه‌ای به شدت هراس آور: بچه‌ها گرد آمده اند و آنها به عنوان تنها شاهدان این مراسم، بسان یک بازی دسته‌جمعی به آن نگاه می‌کنند.

در صحنه بعد که همان قبرستان چند طبقه غریب را در طول شب می‌بینیم، شاهدیم که چطور افرادی در همانجا زندگی می‌کنند و نمای شبانه خوابیدن چند نفر بر روی این قبرها، ادامه دهنده خشونتی است که از فرط تکرار، عادی شده و به بخشی از زندگی مردم بدل می‌شود.

فیلم در بخش‌های مختلف تاکید دارد که سران قاچاقچیان مواد مخدر در امان هستند و تنها فقیرترین قشر جامعه قربانی این جنگ شده‌اند. در صحنه‌ای از فیلم، رئیس پلیس در رادیو در جواب پرسشی در این باره که چرا این جنگ تنها گریبان فقرا را گرفته، به سادگی می‌گوید: «اغلب فقرا هستند که درگیر مواد مخدرند و برای همین هدف عملیات ما شده‌اند.»

در عین حال فیلمساز که خود فعال مدنی است، یک تظاهرات بزرگ علیه رئیس‌جمهوری را ثبت و ضبط می‌کند؛ جایی که به طور مشخص او را مسئول این قتل‌ها معرفی می‌کنند و با شعار علیه او، عکس بزرگش را به آتش می‌کشند.

فیلمساز که به نظر می‌رسد فیلم را طی مدت طولانی‌ای تصویربرداری کرده، موفق می‌شود همزمان با کشف یک محل مخفی نگهداری قربانیان برای باج‌گیری در آنجا حضور داشته باشد: تعدادی در یک جای تاریک محبوس شده‌اند و برای آزادی‌شان باید مبلغ زیادی باج بدهند یا به جرم ارتباط با مواد مخدر برای سال‌های طولانی به زندان بروند. عجیب این که پس از یافتن این افراد، پلیس آنها را دستگیر می‌کند تا به زندان عمومی بفرستد. دوربین فیلمساز در انتهای این سکانس تنها به نظاره می‌نشیند تا اتوموبیل پلیس به همراه قربانیان گاه بی‌گناه که حتی یک بار هم مخدر مصرف نکرده‌اند، دور شود و تماشاگر را با غم غریبی تنها بگذارد.

پیشتر تصاویر فیلم از درون زندان را هم دیده‌ایم که مشخص نیست فیلمساز چطور توانسته اجازه تصویربرداری در این مکان را به دست بیاورد؛ معتادان به مانند گله‌های گوسفند در سلول‌های بی‌نهایت شلوغ نگهداری می‌شوند و در هر سلول ده‌ها نفر در کنار هم می‌خوابند.

فیلم با اشاره‌ای به اَسوَنگ آغاز می‌شود؛ هیولاهای افسانه‌ای و مشهور فیلیپین که قادر به دگرپیکری یا تغییر شکل هستند، و ترس ناشی از آن‌ها. فیلمساز از اَسوَنگ به عنوان نیروی شر به شکل یک استعاره سود می‌جوید و در پایان -با امید- از کسانی می‌گوید که به جای گریختن، جلوی هیولا می‌ایستند و چشم در چشم به او خیره می‌شوند.