روز یکشنبه علی لاریجانی، با کسب ۱۷۳ رأی از مجموع ۲۸۱ رأی، بهطور موقت به ریاست مجلس دهم انتخاب شد، و محمدرضا عارف در رقابت با او موفق شد ۱۰۳ رأی به دست آورد.
اما این پایان ماجرا نیست و چند روز باقی مانده است تا معلوم شود علی لاریجانی به ریاست دائم مجلس دهم انتخاب خواهد شد یا محمدرضا عارف.
حامیان دولت و اصلاحطلبان اکنون بر سر یک دوراهی قرار گرفتهاند. این دوراهی که بهتر است علی لاریجانی رئیس موقت مجلس دهم و رئیس مجلس هشتم و نهم را در همین سمت در مجلس دهم هم ابقا کنند، برای قدردانی از حمایت او از دولت حسن روحانی در دو سال گذشته و تشویق او به دفاع از دولت و اصلاحطلبان در برابر احتمالی مخالفان، یا مفیدتر است که محمدرضا عارف منتخب اول تهران در مجلس دهم و معاون اول محمد خاتمی رئیسجمهور پیشین ایران را به ریاست این مجلس برگزینند تا خواستههای حامیان دولت و اصلاحطلبان را بیبروبرگرد نمایندگی کند و پاداش صرفنظر کردن از ادامه رقابت بر سر کرسی ریاست جمهوری در انتخابات ۱۳۹۲ را اکنون از رأیدهندگان حامی خود دریافت کند.
برخی از حامیان محمدرضا عارف در مجلس دهم در میان حامیان دولت و اصلاحطلبان توازن قوا را پیش میکشند. اینان میگویند حالا که در هفته گذشته احمد جنتی دبیر شورای نگهبان به رغم آوردن پایینترین رأی تهران در انتخابات مجلس خبرگان رهبری به ریاست آن مجلس برگزیده شد، بهتر است برای متوازن کردن قوای جناحی محمدرضا عارف رئیس مجلس دهم شود.
اینها همه موضوعاتی هستند که در برنامه این هفته دیدگاهها به آن میپردازیم با سه میهمان این هفته برنامه: محمد صادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در مشهد، عمار ملکی، استادیار علوم سیاسی در دانشگاه تیلبرگ هلند و در واشنگتن امیرحسین گنجبخش از بنیانگذاران تشکلی سیاسی به نام همبستگی برای جمهوری عرفی و حقوق بشر در ایران.
Your browser doesn’t support HTML5
آقای جوادیحصار، رسیدن احمد جنتی به ریاست پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری برای حامیان دولت و اصلاحطلبان قابل پیشبینی بود یا ناشی از اشتباه محاسبه و غیرمترقبه بود؟
محمد صادق جوادی حصار: نه صرفا قابل پیشبینی محض بود و نه غیرمترقبه. بستگی به شرایطی داشت. به نظر من یکی از عمدهترین آن شرایط این بود که آقای هاشمی با توجه به فضای عمومی کاندیدای ریاست مجلس خبرگان میشود یا نه. اگر ایشان کاندیدا میشد به دو صورت محتمل.
صورت اول اینکه خبرگان به آقای هاشمی روی خوش بدهند و اکثریات به ایشان رای بدهند و ایشان بشوند رئیس خبرگان و به این معنا گشودن جبهه تقابل دو جریان عمده عالیترین سطح تصمیمسازی در حوزه رهبری. این به نظر من خیلی خوب نبود از یک منظر.
بحث دوم اینکه آقای هاشمی کاندیدا بشوند، با پشتوانه رای اول تهران که دارند و خبرگان رهبری به ایشان رای منفی بدهد و او را به عنوان رئیس انتخاب نکند. این یک بیاعتنایی به روش و منش آقای هاشمی و موکلین حوزه انتخابی تهران و کل کشور بود و این هم چیز خوبی نبود.
به نظر من آقای هاشمی و تیم او در این شرایط باید میدیدند چه گزینهای برای بقیه کاندیداها و با توجه به چه اهدافی مناسبتر است. یکی از آن اهداف تصور من این بود که آقای هاشمی وقتی جمع بندی شود که الان شرایطی نیست که خودش کاندیدا شود تنشزدایی بود.
گشودن جبهه تقابل میان حامیان آقای هاشمی و حامیان رهبری به آن حوزه چیز پسندیدهای نبود و نتایج غیرقابل پیشبینی را میتوانست رقم بزند. آقای هاشمی وقتی انصراف داد آلترناتیو و جایگزین او باید میدیدیم با توجه به شرایط چه کسانی میتوانستند باشند. همانطور که شما مشاهده کردید آقای هاشمی شاهرودی یک کاندیدا بودند، آقای آملی لاریجانی و کاندیداهای دیگر از جمله آقای امین.
آقای هاشمی با طرح آقای امینی به صورت معناداری روی آن گزینههای دیگری که ذهن پارهای از افراد به عنوان آلترناتیوهای رهبری در جامعه سیاسی ایران دارند مطرح میشوند خط کشیدند و با عدم حمایت از آنها این گمانه را از ذهنها پاک کردند که آقای هاشمی هم با طرح آنها به عنوان چهرههای مطرح خبرگان و حمایت از آنها چراغ سبزی برای آینده رهبری آنها دارد به آنها نشان میدهد.
به نظر من این گمانه را پاک کردند از ذهنها. و بحث بعدی این بود که با آغاز طرح آقای جنتی و ریاست آقای جنتی بر خبرگان رهبری یک پروسه به اتمام میرسد و آن پروسه طرح افراد و یا شخصیتهایی بود که دنبال این بودند که با ریاست بر خبرگان آینده خودشان را در حوزه رهبری رقم بزنند. به نظر من این کلید خورد و متوقف شد.
آقای ملکی شما چه فکر میکنید؟ اشتباه محاسبهای در کار حامیان دولت و اصلاحطلبان بود که احمد جنتی رئیس مجلس خبرگان شد یا نه از قبل پیشبینی شده بود و در راهش حتی اقداماتی انجام داده بودند که به آن سرمنزل برسند؟
عمار ملکی: در هر صورت انتخاب آقای جنتی یک انتخاب نمادین از طرف مقابل بوده و واقعیت این است که شوک زیادی را به رای دهندگان و پایگاه رای اصلاحطلبان وارد کرد. البته نکتهای هم هست که دوستان اصلاحطلب و کسانی که مردم را تشویق کردند حرفی که الان میزنند با تحلیلی که قبل از انتخابات داشتند متفاوت است، نمیخواهم بگویم متضاد یا متناقض است که البته بعضیهایشان هم هست.
در هر صورت قسمت زیادی از آرایی که برای لیست۱۶ نفره در تهران ریخته شد به اسم لیست امید، متعلق به کسانی بود که با شعار و یک جو عمومی که به حذف مثلث جیم (آقایان جنتی، یزدی و مصباح)معروف شد آمدند و این شور ایجاد شد و این باعث شد که به عنوان یک هدف مطرح شود که چرا ما بیاییم رای دهیم. به دلیل اینکه اگر شرایط را در آن دوره در نظر بگیریم بعد از رد صلاحیتهای گسترده در انتخابات خبرگان، بدیهی بود که نهایتا هر نتیجهای بیرون بیاید یک تعداد بیش از بیست سی نفر نمیتوانند حامیان آقای هاشمی باشند، یعنی آنهایی که به صورت مشخص در تیم آقای هاشمی یا اعتدالگرایان هستند.
هر نتیجهای که باشد آن طرف یک اکثریت غالب دارد. با توجه به این نکته نمیشد مردم را برای رای دادن دعوت کرد مگر آنکه بتوان یک فضای دوقطبی ایجاد کرد. و این فضای دوقطبی ایجاد شد و کسی هم مخالفش نبود. یعنی آقای هاشمی، آقای روحانی و اعتدالگرایان و اصلاحطلبان سعی نکردند که فضای دوقطبی را کاهش دهند بلکه سعی کردند حتی آن را بیشتر کنند تا اینکه بتوانند این سه نفر را حداقل به صورت نمادین حذف کنند. این تاکتیک اشتباه بود یعنی حداقل به لحاظ تحلیلی اشتباه بود، مخصوصا که یک لیست ۱۶ نفره ای که هشت نفرش مشترک بود با لیست جامعه روحانیت و جامعه مدرسین. و این اساسا به لحاظ ریاضی ایراد داشت، به خاطر اینکه هر رایی که پایگاه رای اصلاحطلبان به نفع لیست آقای هاشمی و اعتدالگرایان می ریختند، به همان اندازه هم به نوعی آرای آن لیست مقابل را بالا میآوردند. به همین دلیل هم هست که اختلاف عجیبی بین رای آقای هاشمی و رای آقای امامی کاشانی بود یعنی حدود سی چهل هزار رای. در حالی که چنین اختلاف کمی نباید میبود.این یکی از اشتباهاتشان بود.
از سوی دیگر یک جور مساله اخلاقی بود که میدانیم در آن لیست آقای هاشمی افرادی بودند که بسیار بدسابقه بودند. به لحاظ سرکوبهای اول انقلاب و مسایل اعدامها و حتی بسیاری از اصلاحطلبان نمیتوانستند دفاع کنند از آن افراد.
با توجه به این اتفاق و با توجه به اینکه مردم با شور آمدند حالا وقتی میآیند میبینند همان آقای جنتی که رای آخر شده میشود رئیس مجلس خبرگان نشان میدهد که آقای هاشمی و تیمی که جمع کرده نتوانستند حتی بطور حداقلی نشان دهند که برای مطالبه مردم بالاخره ما توانستیم یک گامی برداریم.
اینکه آقای جوادی حصار میفرمایند آقای هاشمی کاندیدا نشد، به دلیل اینکه یک حرکت تاکتیکی انجام دادند شاید قابل قبول باشد که فرضا ایشان فکر میکرد رای بالایی نمیآورد. اما آقای هاشمی با توجه به لیستی که داشت و استقبالی که مردم ازش کردند باید آمادگی بعد آن را هم می داشت. در هر صورت بین اینکه آقای هاشمی آمده از آقای امینی حمایت کرده - و آقای امینی رای پایینی آورده - با اینکه آقای هاشمی خودش کاندیدا می شد و رای پایینی می آورد بنظر من تفاوتی نداشت اما فرقش این بود که اگر آقای هاشمی خودش وارد میشد شاید کسانی که از طریق ایشان رای آوردند محکی میخوردند برای اینکه آیا در آینده که قرار است فرضا در یک روزی یک رهبر معتدلی انتخاب شود آیا اینها حاضرند این کار را بکنند یا نه.
به نظر میآید که الان یک سرخوردگی بزرگی برای افرادی که رای دادند ایجاد شده. بگذریم که اساسا نوع بستن لیست مشترک یک کار غلطی بود چرا که می شد حتی یک لیست ۸ نفره بست. علاوه بر همه اینها کسانیکه مخالف کلیت نهاد ولایت فقیه به عنوان یک نهاد غیردموکراتیک هستند که اساسا نقدشان این است که چرا اصلا باید وارد این انتخابات میشدیم که من آن را بحث نمیکنم به خاطر اینکه فکر میکنم منظری که آقای جوادی حصار دارند این نیست که این نهاد را یک نهاد غیردموکراتیک بدانند.
آقای گنجبخش، شما چه فکر میکنید به ریاست دوره پنجم مجلس خبرگان رهبری رسیدن احمد جنتی از اشتباه محاسبه حامیان دولت و اصلاحطلبان بوده یا برمبنای محاسبات عملگرایانه این عده بوده بعد از اینکه آن آرا را در مجلس خبرگان رهبری توانستند به دست بیاورند؟
امیرحسین گنجبخش: این انتخابات را از دو منظر میشود نگاه کرد. یک به صورت کلان و نمادی که انتخابات داشته. دوم در جزییاتی که بعدا اتفاق افتاده و مساله مجلس خبرگان رهبری و بعدا هم خود مجلس شورا را میشود در آن زاویه بررسی کرد.
در زاویه کلان و زاویهای که رابطه رأیدهندگان، مردم مطرح است این پیروزی بزرگی بود. چون دست کم ما که خارج از حاکمیت قرار داریم هدف اصلی مان را شکست دادن ذوب شدگان در ولایت قرار دادیم. این را هم تفکیک نکردیم به خبرگان یا مجلس. گفتیم مردم هرجا که توانستید رایتان را به شیوهای بدهید که ذوب شدگان در ولایت شکست بخورند این کار را بکنید.
در این زمینه فکر میکنم موفقیت بزرگی حاصل شد. به ویژه در تهران چه در حوزه مجلس شورای اسلامی و چه خبرگان. که اتفاقا همانطور که میدانید خود آقای جنتی نفر آخر شده بود و به زور وارد این جمع شد. از این زاویه پیروزی بزرگی بوده. ما تفکیکی قائل نشدیم و لیست هم ندادیم. چون مساله ما این شخص و آن شخص نبود. بلکه اساسا سیاست زدن ذوب شدگان در ولایت بود.
وقتی وارد جزییات مجلس خبرگان میشویم همانطور که گفته شد از اول هم قرار نبود اکثریت بشود بر اساس چینشی که به وجود آمده بود به نفع این جریان ضد ذوب شدگان در ولایت بود. قصد این بود که اقلیتی به وجود بیاید.
ولی اتفاقی که افتاد را باید از منظر و عینک مردم نگاه کنید و تقابلی که بین ولایت و ملت به وجود آمده که چطور کسی که قرار بوده حتی انتخاب هم نشود امروز به فرمان رهبر به ریاست مجلس خبرگان برسد. و دوباره این تجربه مشترکی که مردم ایران دارند پیش میکشند در مقابل نقش تخریبی ولایت در همه زمینهها، چه سیاست خارجی، چه مخالفت با برجام چه در حوزه حقوق شهروندی، این تجربه هم از زاویه مردم بسیار مثبت است. این هم ادامه دارد.
یک چیز را فراموش نکنیم. عقبنشینیهای ولی فقیه سنگر عوض کردن است. هر بار که حتی تظاهر به عقبنشینی هم باشد ایشان از سنگر دیگری سیاست خودش را پیش میبرد. و مسلم در بعضی زمینهها هم میتواند حرکتی داشته باشد مثل این مورد. ظاهرا حالت موفقیت دارد ولی اصل و اساس تقابل ملت و ولایت است. و این آن پیروزی است که برای نیروهای آزادیخواه دارد.
آقای جوادی حصار، واکنشی دارید به تحلیل آقای ملکی و آقای گنجبخش؟
محمد صادق جوادی حصار: صحبتهای دوستان قابل رد نیست. نمیشود گفت که اصلا احتمالی در این حوزهها وجود ندارد. ولی با توجه عملگرایی آقای هاشمی و تیم او همانطور که عرض کردم بنای آقای هاشمی بر این بود که با ترکیب خبرگان یک حالت ائتلافی به وجود بیاورد و تئلیف قلوبی شود. نمیخواستند تقابل ادامه پیدا کند.
آقای هاشمی وقتی به ویژه پس از نتایج انتخابات فضا را فضایی دید که آزردگی خاطر جمعی به ویژه دستگاه رهبری مطرح است الان هم که در خبرگان این استشمام میشد که به خاطر این وضعیت ممکن است به آقای هاشمی رای ندهند تصمیم گرفت به جای اینکه رئیس خبرگان باشد رهبری میدانی خبرگان را به عهده بگیرد برای ایجاد نوعی تعامل و رفتار تاثیرگذار. آقای هاشمی به گمان من دارد کاری را انجام میدهد که در خبرگان بعد از امام انجام داد. یعنی دارد بستری را فراهم میکند که بتواند آن نقش را در هنگامه لازم در خبرگان ایفا کند.
حالا بپردازیم به ریاست مجلس شورای اسلامی. بعضی از حامیان دولت و اصلاحطلبان معتقدند که بهتر است علی لاریجانی رئیس مجلس دهم شود. و عده دیگری میگویند بهتر است محمدرضا عارف رئیس مجلس شود. نظر شما چیست آقای جوادی حصار؟
محمد صادق جوادی حصار: من قبلا هم نظرم آقای عارف بود و الان هم نظرم آقای عارف است. آقای عارف یک اصلاحطلب معتدل میانه رو و مرتبط با دستگاههای حاکمه دارای حوزه عمل شفاف سیاسی و قابلیت بسیج همه جریانهای درون مجلس حتی منتقدین خودش را دارد و تاثیرگذار است.
نمونه این رفتار شورای عالی سیاست گذاری بود. میدانید که در شورای عالی سیاست گذاری قبلا هم منتقدینی وجود داشتند که حتی با طرح آقای عارف قبل از انتخابات به عنوان رئیس مخالف بودند. ولی مدیریت تاثیرگذار و منطقی ایشان در این شورا کاری کرد که حتی منتقدین هم امروز دیگر به عنوان منتقد مطرح نیستند.
یک عده نگران این هستند که اگر آقای لاریجانی رئیس نباشد ممکن است به فکر تقابل بیافتد مطرح میکنند که من فکر میکنم این نگرانی پسندیدهای نیست و شخصیت آقای لاریجانی هم این طور نیست که اگر در مجلس رای نیاورد به تقابل آنهایی که به او رای ندادهاند بیافتد. من باور دارم که آقای عارف میتواند رئیس خوبی باشند برای مجلس.
آقای ملکی، نظر شما چیست درباره این دوگانگی که وجود دارد؟ یک عده معتقدند که آقای عارف رئیس مجلس شود و دیگرانی که معتقدند اگر علی لاریجانی رئیس مجلس شود کم ضرر تر است برای دولت و اصلاحطلبان.
عمار ملکی: اگر اجازه بدهید من نکتهای را درباره مجلس خبرگان رهبری که در سخنان آقای جوادی حصار بود بگویم. ایشان فرمودند آقای هاشمی سعی کرده بعد از اتفاقی که افتاد و دید آن طرف احساس ناراحتی و شکست دارد به نوعی فضا را متشنج نکند تا آن طرف به نوعی در برابرش قرار نگیرند و تقابل نشود. من احساس میکنم این مساله با هدف نهایی که اصلاحطلبان از رفتن به انتخابات مجلس خبرگان داشتند که تاثیرگذاری در انتخاب ولی فقیه آینده باشد نمی خواند چرا که آن طرف هم بیکار ننشسته. یعنی میشود گفت الان دو سال حداقل ریاست مجلس خبرگان رهبری مشخص شده و در اختیار آقای جنتی است که نگاه تندی دارد.
می شود این سوال را از اصلاحطلبان پرسید که اگر در این دو سال آقای خامنهای قائم مقام رهبری را انتخاب کند همانطور که آقای خمینی در ابتدای انقلاب کرد و یک کسی باشد از چهرههایی که همه تلاشها این بود که آن چهره نشود چه کار میشود کرد؟ به خاطر اینکه الان ترکیب مجلس به نفع آن طرف است و انتخاب قائم مقام هم ایرادی ندارد. مطمئنا دوباره بحث دوران آقای خمینی میشود و استدلال میکنند که آقای خمینی هم این کار را کرد و اگر این باشد که شکست بزرگی است.
در پاسخ به سؤال شما در مورد آقای عارف و آقای لاریجانی من هم نظر هستم با آقای جوادی حصار که آقای عارف را باید کاندید کنند به دلیل اینکه من به منظر رایدهندگان و پایگاه اجتماعیشان نگاه میکنم.
کسانی که آمدند رای دادند برای اینکه بتوانند اصلاحطلبان را پیروز کنند و آن قسمت تندرو را از مجلس اخراج کنند و موفق هم بودند و جای خوشحالی هم دارد انتظار دارند که یک تفاوت ایجاد شود و آقای عارف به عنوان یک نمادی است که در سال ۹۲ هم از خودگذشتگی کردند و برای آقای روحانی کنار رفتندو واقعا عامل پیروزی بودند.
اگر سال ۸۴ یادمان بیاید که آقای کروبی و آقای مهرعلی زاده و آقای معین بودند و آن باعث شکست شد و سبب ظهور پدیده احمدینژاد. آقای عارف یک بار این رشادت را انجام داده و این بار اگر اصلاحطلبان پشت او نروند کارشان غیراخلاقی است.
مثل همان نقدی که در سال ۸۴ در عدم حمایت از آقای کروبی بود. آقای کروبی خودش در سال ۷۶ آقای خاتمی را دعوت کرد آمد، اما ۸۴ اصلاحطلبان از او حمایت نکردند. مگر اینکه باز دوباره مصلحت سنجی باشد برای حمایت از آقای لاریجانی که در هر صورت جز موافقت با برجام چیز مثبتی در کارنامهشان به لحاظ سیاسی و فرهنگی نیست، حتی آنها که با جنبش سبز هستند میدانند که او چه مواضع تندی نسبت به جنبش سبز داشت.
از این منظر آقای عارف باید کاندید شود و امید هم داشته باشند که ایشان رای بیاورد. مردم که رای دادهاند انتظار دارند که ایشان کاندید بشود و رئیس شود و حداقل اگر هم نشود بهتر است این محک بخورد چون اگر لاریجانی بدون رقابت عارف رئیس شود فکر میکنم بعد از انتخاب آقای جنتی یک یاس بیشتری در پایگاه رای اصلاحطلبان خواهد افتاد.
آقای ملکی و آقای جوادی حصار درباره ریاست مجلس خبرگان رهبری با همدیگر تفاوت نظر داشتند ولی در مورد ریاست مجلس شورای اسلامی با هم همنظرند. اما آقای گنجبخش شما با این دو همنظر نیستید. چرا فکر میکنید بهتر است علی لاریجانی رئیس مجلس دهم شود؟
امیرحسین گنجبخش: یک صفبندی به وجود آمده که بر اساس ائتلافها به وجود آمده. این ائتلافها ائتلافهای نانوشته ومعمولا از مجموعهای از افرادی است که شبیه هم نیستند. به همین دلیل اسمش ائتلاف است.
در انتخاباتی که صورت گرفت یک ائتلافی به نام هواداران برجام و هواداران کسانی که موافق رابطه با دنیا هستند، مخالف سیاست خارجی ولایی هستند شکل گرفته. شرکت کنندگان در آن انتخاب هم چه از آقایان موسوی و کروبی چه طیف اعتدالگرا، کارگزاران، اصلاحطلبان و بخشی از اصولگرایان نظیر علی مطهری و غیره به وجود آمده.
هر عملی که این ائتلاف را بشکند با توجه به اینکه درسی که از مجلس خبرگان میگیریم این است که آقای خامنهای دست بردار نیست و زورش هم کم نیست به معنی حقوقی کلمه، هر اختلافی که در این صف بیافتد تمام حرکت رایدهندگان را به زیر پرسش میبرد.
از این زاویه آن نکتهای که را آقای ملکی گفتند، از خود گذشتگی، آقای عارف اینجا نیز باید اندیشه ورزی کنند و سیاست ورزی کنند و با هنر خودشان را این ائتلاف را خراب نکنند. آقای لاریجانی به عنوان کسی که قدرتمند است درون مجلس میتواند سیاستهای برجام را درست جلو ببرد.
اینها کسانی هستند که خودشان اعلام کردند که از برجام دفاع میکنند. دومین نکته که مهم است رابطهای که آقای لاریجانی با ولی فقیه دارد و اعلام کرده که یک رابطه فرمال میخواهد با آقای خامنهای ایجاد کند.
این هم نکته بسیار اساسی است. در حالی که باید توجه داشت اصلاحطلبان مبادا همان سیاستی را که دورانی انجام میدادند که وقتی رای مردم را گرفتند وجه المصالحه در رابطه با رهبری قرار دهند. اینطور که آقای عارف دارد صحبت میکند. این کار را نباید بکنند. چند بار کردند، لطمات زیادی زدند.
الان اهمیت اساسی نگاه داشتن ائتلاف دولتیها و برجامیها برضد ولایات و من فکر میکنم وجود آقای لاریجانی برای پیشبرد برجام و مقابله با آن ور بسیار قویتر و موثرتر است تا دعوا راه انداختن در این ائتلاف. به همین دلیل هم توصیه میکنم آقای عارف همان از خودگذشتگی را که همیشه نشان دادهاند نشان بدهند و این دعوا را راه نیاندازند.
از این بحث یک نتیجه گیری کنیم. آقای جوادی حصار، فارغ از اینکه خودتان چه میپسندید و چه نمیپسندید و دوست دارید آقای عارف رئیس مجلس شوند درچشم انداز چیست؟ فکر میکنید کدام احتمال بیشتر است؟
محمد صادق جوادی حصار: با توجه به وضعیت فراکسیون امید و تمایل مستقلین و تاثیری که آقای هاشمی و آقای خاتمی بر این پروژه تا حالا داشتند حدسم این است که اگر خود آقای عارف و فراکسیون امید محکم بایستند پای ریاست آقای عارف قطعا ایشان به عنوان رئیس انتخاب خواهد شد.
تمام این فشارها و چانهزنیها برای این است که آقای عارف را منصرف کنند. آقای عارف هم به نظر من نماد تغییر و تحول خواهی حتما باید مطرح شود و همه آن ظرفیتهایی را که آقای گنج بخش برای آقای لاریجانی برشمردند همه را آقای عارف به نحو احسن دارند.
اتفاقا دیپلماسی تعامل با دستگاه رهبری آقای عارف خیلی قوی بوده و طی همین سالهایی که اصلاحطلبان به ظاهر در انزوا بودند ایشان دو حکم از رهبری گرفتند، یکی برای مجمع تشخیص مصلحت نظام و یکی هم برای شورای عالی انقلاب و در تعامل با دستگاههای دیگر کشور کاملا مسلط و قوی دارند میکنند. اصلا نباید نگران شکست ائتلاف بود.
اتفاقا اگر این رفتار از جانب آقای لاریجانی صورت بگیرد این خلاف وعده و خلاف عرف عمل کردن است. چون خود آقای لاریجانی شاید به نظر من بیشتر از بقیه اذعان کنند به این که اگر در لیست امید نبودند امکان رایآوری ایشان خیلی خیلی پایینتر میبود. کما اینکه خیلی از بزرگان جریان اصولگرایان که در این دوره در این لیست قرار نگرفتند و در این لیست حاضر نبودند، در میانه رقابت اصلا حذف شدند و به مجلس راه پیدا نکردند.
آقای ملکی، شما چه فکر میکنید؟ در چشمانداز چیست؟ رئیس مجلس شورای اسلامی احتمالا چه کسی خواهد بود؟
عمار ملکی: من نمیتوانم پیشبینی کنم. ولی در هرصورت فکر میکنم بسیار مهم است که آقای عارف کاندید شود و این وزنکشی انجام شود. مساله اساسی این است که بسیاری از کسانی که به عنوان مستقل وارد شدهاند مشخص نیست در بزنگاههای مهم در کدام صف قرار میگیرند.
شاید این زمانی است که بشود این وزن کشی را کرد و فکر میکنم آقای عارف باید آنجا حضور داشته باشند. از سوی دیگر هم گفتم پایگاه رای مهم است. کسانی که رای دادهاند به امید اینکه تحولی ببینند و تغییری ببینند در چهرههای حداقلی توانستند وارد مجلس شوند نیاز دارند که به لحاظ روحی هم تغییر را ببینند. سال دیگر انتخابات مجدد ریاست جمهوری است.
اگر ریاست مجلس خبرگان با آقای جنتی باشد و ریاست مجلس شورا هم با آقای لاریجانی خب انگار که نه خانی آمده و نه خانی رفته. مساله این است که چه تفاوتی دارد. نکته دیگر درباره نکته آقای گنجبخش در مورد برجامیها در برابر ولاییها من فکر میکنم ایشان یک مقدار بار زیادی به برجامی بودن آقای لاریجانی میدهند. در حالی که لاریجانی اگر برجامی است به دلیل اینکه ولایی هست برجامی است.
به دلیل اینکه ولایت با برجام مخالفتی نکرده. اگر روزی قرار باشد ولاییها علیه برجام باشند آقای لاریجانی اولین کسی است که مخالف برجام باشد. از این نظر آقای عارف به لحاظ اینکه دانشگاهی است و صادق است و آدم افتادهای است و به نظر من به اندازه کافی هم گذشت کرده جا دارد که ایشان باشند و به نظر من لیست امید و کل افرادی که به لیست امید منسوب هستند از نظر اخلاقی از او حمایت کنند و فکر میکنم رایدهندگان هم این انتظار را دارند.
آقای گنجبخش شما چه فکر میکنید؟ اینکه توصیه کردید علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی است مشخص است. اما در چشمانداز چه میبینید؟
امیرحسین گنجبخش: در چشم انداز نمیدانم رایگیریها به چه صورتی خواهد بود. اینجا صحبت مصلحت سیاسی است. یعنی چه چیزی این ائتلاف را نگاه میدارد. جناب جوادی حصار میگویند هیچ لطمهای وارد نمیشود. من این را قبول ندارم.
فکر میکنم این ائتلاف ائتلاف مشکلی بود که اصلا بافته شود و به وجود بیاید و احتیاج به کسی دارد که این ائتلاف را نگاه دارد. من فکر میکنم در این شرایط کنونی که آقای لاریجانی هدف خودش را دفاع از برنامههای دولت است که مهمترینش مساله برجام و مساله ارتباطات با جهان است اهمیت بیشتری دارد.
در مورد آن نکتهای همه که عنوان میکنند که آقای عارف رابطه خوبی با ولی فقیه دارد اتفاقا نوع رابطهای که دارد چون غیرفرمال است خطرناک است. به خاطر اینکه ایشان تمام مسالهاش را گذاشته اینکه این نظام و ولایت را به همین شکلی که هست ادامه دهد و اگر چنین حالتی وجود داشته باشد باید منتظر بود که آقای خامنهای از تمام ابزار خودش برای این وضعیت شکننده که سر برجام به وجود آمده همانطور که تا حالا کرده استفاده کند.
به همین دلیل من چیزی که شما گفتید که آرزوهایم چیست خب مسلما چیز دیگری است ولی در واقعیت کنونی حفظ این ائتلاف مهم است. و آقای لاریجانی یکی از پایههای این ائتلاف است و آن را باید حفظ کرد.