تحزب انتخاباتی در ایران در حدود ۱۱۰ سالی که از انقلاب مشروطه ایران میگذرد، از چه فراز و نشیبهایی گذشته است؟
در دوران مشروطه، در دوران سلطنت پهلوی اول و دوم و بعد در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی ایران وضعیت تحزب انتخاباتی چگونه بوده و شده است؟
درکدام دورهها حزبها در رایگیریها کارکرد موثر داشتهاند و در کدام دورهها تاثیری بر نتیجه رایگیریها نداشتهاند؟
در رایگیریهای پیش روی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری تا چه حد رقابت سیاسی مدیون تلاشهای انتخاباتی تشکلات سیاسی هستند و تا چه حد وامدار چهرههای شاخص و جناحهای حکومتی؟
در کنار شما هستم با این پرسشها از سه میهمان برنامه دیدگاههای این هفته از سه افق گوناگون فکری: شهریار آهی، از بنیانگذاران اتحاد برای دموکراسی در ایران در استکلهم؛ کاظم کردوانی، جامعهشناس و دبیر سابق کانون نویسندگان ایران در برلین؛ و محمد صادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی در مشهد.
Your browser doesn’t support HTML5
آقای آهی با بررسی اجمالی سیر تحول نقش احزاب در انتخابات از مشروطه تاکنون چه نتیجه میگیریم؟ احزاب کی موفقتر بودند در شکل دادن به انتخابات و کی ناموفقتر و چرا؟
شهریار آهی: دو تم را اگر بخواهم مطرح کنم اولی کسب مهارتهای پارلمانی است. یعنی توان داد و ستد را داشته باشند رهبران سیاسی. اتفاقا بعضی اوقات وقتی مشارکت و رای همه مردم نیست، هنوز این میتواند شکل بگیرد. منتها، لازمهاش این است که پارلمانی باشد که تکثر آرا در آن وجود داشته باشد و فرمایشی نباشد. همه منصوب یک نفر از بالا یا تحت انقیاد یک نفر نباشند و دوم اینکه توان گرفتن تصمیمات مهمی را داشته باشند.
خب میبینید در پارلمانهایی مثل انگلیس قبل از سال ۱۸۱۵ در آمریکا قبل از انقلاب که نمایندگی چندانی هم نداشتند ولی تا ۴ درصد فقط از مردم رای میدادند تا سال ۱۸۱۵ در انگلیس. ولی برای اینکه تصمیمات مهمی میگرفتند و تکثر آرا وجود داشت مهارتهای پارلمانی بود که نتیجهاش این شد که گذار به دموکراسی در آنجاها پیوسته تر و با ثباتتر بود تا جایی مثل فرانسه.
حال برگردیم در مورد ایران. ۵ مجلس اول بعد از انقلاب مشروطه این تکثر آرا وجود داشت. ولو اینکه نمایندگی چندان وجود نداشته باشد، ولواینکه چند هزار آدم سیاسی بیشتر ما در ایران نداشته باشیم، و بیشتر صاحبان نفوذ متوکلین هستند که تصمیم میگیرند. ولی پارلمانترهای پرتوانی مانند قوامالسطنه، وثوقالدوله، مستشارالدوله، حکیمالملک را میبینیم.
در حالی که از مجلس پنجم تا مجلس دوازدهم با فرمانبری از یک شخص یعنی رضاشاه دیگر داد و ستد پارلمانی چندان مهم نیست. بین جنگ جهانی دوم و بیست و هشت مرداد باز این شرایط را در ایران میبینیم ولی بعد از ۲۸ مرداد دوباره شرایط داد و ستد واقعی و تکثر آرا به آن صورت وجود ندارد.
پس از انقلاب اسلامی هم آن زمان رهبری کاریزماتیک آقای خمینی که امکان اینکه رای مستقلی در مجلس ابراز وجود کند نیست ولی مجالس پنجم و ششم قدری بیشتر این توان را پیدا کردند. باز مجلس هفتم به این طرف حالت فرمایشی تر است تا جایی که همین مجلسی که هنوز هست در یک مسئله خیلی مهم مثل برجام که اینقدر نقد و سخنرانی علیه آن کردند به محض اینکه آقای اصغر حجازی میرود و وردی درگوش چند نفر میخواند ظرف ۱۵ دقیقه تصویبش میکنند. یعنی این دیگر جایی نیست که توان پارلمانتر را بشود در آن پیدا کرد.
آقای کردوانی، از نظر شما تحزب انتخاباتی از مشروطه تاکنون از چه زیروبمهایی گذشته؟
کاظم کردوانی: دو سال و نیم پیش مقاله مفصلی راجع به تاریخچه مجلس از زمان تشکیل آن تا به امروز نوشتم که چاپ شد در چند جا. من در خطوط کلی با آقای آهی موافقم. یعنی این سرنوشت مجلس در ایران از یک بعد دیگری سرنوشت غمانگیزی هم داشته. احمد خان مشیرالسطنه رییس الوزرای محمدعلیشاه یعنی کسی که در زمان به توپ بستن مجلس رییس الوزرا بود جمله معروفی دارد. در کشاکش دعوای میان مجلسیان مشروطه خواه و محمدعلیشاه، احمد خان مشیرالسطنه به مجلسیان میگوید شاه مجلس را مرحمت میکند اما به شرط اینکه وکلا در سیاست دخالت نکنند. این به نظر من چکیده نگاه حکومتگران خودکامه ما از زمان انقلاب مشروطیت تا به امروز راجع به مجلس است.
یعنی نگاهشان اصلا به مجلس این است. اگر سیاست را به مفهوم شرکت در حکومت بدانیم، سیاست را به مفهوم شرکت در حق تعیین سرنوشت ملت بدانیم و تعریفهای گوناگون راجع به سیاست. در نتیجه تصور من این است که اصلا نگاه حکومتها به حزبها بسیار منفی بوده و تا آنجا که توانستند از رشد تشکلهای سیاسی و حزب جلوگیری کردند. اصولا تشکل و جمع شدن آدمها در مملکت ما همیشه با سوء ظن فراوان از طرف حاکمان نگاه شده. همیشه سعی کردند که این روند را متوقف کنند و گاه با خشنترین وسیلهها. کمااینکه مثلا در جریان بعد از انقلاب در ایران شاهد بودیم. در نتیجه اصولا خود تشکلها هم نگاه چندان دقیقی نداشتند. یعنی اگر ما در تاریخ حزب در ایران که نخستین آن که کارکرد انتخاباتی داشت در مجلس اول و بسیار مهم بود از اجتماعیون عامیون که نخستین حزب رسمی مملکت است تا به امروز اگر نگاه کنیم ما دو سه دوره سازمانها و احزاب قوی داریم (به نظرشان اصلا کاری ندارم، بحث بر سر توافق یا مخالفت با اینها نیست، بحث بر سر خود شکل گیری احزاب است)...
آقای کردوانیاگر اجازه بدهید در پرسش بعد این را بیشتر بشکافیم ...
آقای جوادی حصار، تحزب انتخاباتی از مشروطه تاکنون دچار چه تحولی شده از نظر شما؟ با چه چالشهایی روبه رو بوده؟
محمد صادق جوادی حصار: عمدهترین چالشی که میشود پیدا کرد این بود که دو تا رویکرد همواره در همه این ادوار روبهروی هم بودند. یعنی مشروطه با رویکرد تاسیس مجلس و عدالتخانه به وجود آمد برای اینکه مشارکت ملی به وجود بیاورد و مردم در تعیین سرنوشت دخالت داشته باشند و بعد هم عدالتخواهی ایجاد کند و همواره در برابر مجلس رویکرد نظامهای حاکمیتی وجود داشته.
در مقابل این رویکرد همواره نگاه حاکمان و قدرتمندان وجود داشته و به هر شکلی تلاش میکردند یا مانع از ایجاد تحول شوند و یا اگر شکل دارد میگیرد آن را مصادره کنند و از خود کنند. در صحبتهای دوستان هم این مسئله بود که از مجلس اول تا پنجم که تقریبا شکل مختصری از انتخابات یا اعمال نظر ملی وجود داشت بعدا از دوره رضاشاه به بعد کاملا کنترل شد و حتی در اوایل مشروطه هم آن مجلسی که صد درصد انتخاب ملی بود و همه مردم حضور داشتند و همه نحلههای فکری و فرهنگی در آن حضور داشتند بازهم به این شکل نبود.
اما در تمام این ادوار یک مطلب فراموش نشد و آن اصل موضوع وجود پارلمان و ضرورتهای تشکیل یک پارلمان تاثیرگذار است. اگرچه در بسیاری از موارد به انحراف کشیده شده. احزابی که بخواهند با این رویکرد شکل بگیرند رسوخ شده و جریانهایی از طرف دستگاههای حاکمیتی یا مقابل این جریانهای تحولخواه در این احزاب ورود پیدا کردند و کنترل از دورن کردند. ولی در مجموع اگر بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم در تمام این ادوار این دو رویکرد به عنوان یک مطالبه ملی همواره در صدر مطالبات بوده و هیچوقت کهنه نشده.
آقای آهی، نتیجه مقایسه دوران پهلوی با دوران جمهوری اسلامی ایران برای تحلیل قوت و ضعف کارکرد احزاب در انتخابات چه چیزی را نشان میدهد؟
شهریار آهی: در دوران پهلوی به خصوص بعد از انقلاب سفید محمدرضا شاه ساختارهای قدرتی که حایل بودند بین راس و بدنه مردم املاک، روحانیت و خوانین، اینها خیلی ضعیفتر میشوند و امکان این به وجود میآید که مجلسهایی که مشارکت از پایین بیشتری دارند به وجود بیاید. چون حتی دکتر مصدق نمیتواند با آن مجلسی که ساخته صاحبان قدرت در اجتماع بود و نهادهای سنتی کارها را پیش ببرد. به همین دلیل هم رفراندوم گذاشت و در مجلس را بست.
ولی استفاده از این شرایطی که به وجود آمده بود نشد. یعنی قدرت به جای اینکه از پایین به بالا بیاید در انحصار بالا ماند و چون این ساختارهای حایل از بین رفته بودند مثل زمینی که جویبارها و قناتهایش از بین رفته باشد و تفکیک شده باشد حالت یا بالقوه توان شرایط انقلابی را پیدا کرد که وقتی جنبش مردم شروع میشود دیگرسیل باشد نه آبیاری.
این سیل میآید و انقلاب اسلامی را میآورد و همان رهبری کاریزماتیک و رابطه مستقیم بین یک نفر و توده مردم و عدم وجود ساختارهایی برای این قناتسازی و آبیاری شرایطی که هست... تا برسیم به مجلس پنجم و ششم و عصر اصلاحات که یک قدری شرایط مناسبتر میشود برای این کار ولی باز چون پشتیبانی عمومی مردم از نظام کم میشود نظام اعتماد خودش را از اجازه دادن به ساختن نهادهای سیاسی از دست میدهد و جلویش را میگیرد و کارها را انحصاری میکند. هر حلقه مهندسی انتخابات تنگتر میشود تا به اینجا برسیم. یعنی اجازه نمیدهد که شرایط تحزب شکل بگیرد.
امروز میبینیم یک کارهایی مثل صندوقهای موازی که آقایان طبرزدی و باوند و کوروش زعیم دارند به وجود میآورند و یا مثلا کارگران و معلمان یاران آقای منصور اصانلو که دارند به صورت پوستهای دور یک چیزی را میگیرند که مغزش در درون اجتماع وجود دارد و توان مشارکت پایین و بالا را به وجود میآورد. این جوانهها را داریم میبینیم که به وجود میآید و امیدواریم به ثمر برسد و پایه مشارکت ساختاری و منظم از پایین به بالا را فراهم کند.
آقای کردوانی، حالا میتوانید ادامه بدهید. نتیجه مقایسه تحلیلی مقاطع مختلف دوران پهلوی با دوران پس از انقلاب بهمن ۵۷ چیست تا آنجا که به کارکرد احزاب در انتخابات مربوط است و تحزب انتخاباتی؟
کاظم کردوانی: اشاره کنم که با صحبتهای آقای آهی اینجا هم موافقم. حرف این است که در ایران همهاش حکومتها تبلیغ میکنند که به خصوص در دوره حکومت جمهوری اسلامی که حزب در ایران سابقه تاریخی ندارد و جواب نمیدهد و درست نیست. حتی درکی که از واژه حزبالله هست نشان میدهد که چه نگاه ژلهای هست به حزب و حزب را چگونه میبینند. در حالی که درست برعکس است. از آنجا که حکومتها اجازه ندادند که احزاب پا بگیرند و رشد کنند، کاری که خودشان کردند به عنوان یک نتیجه تاریخی که ملت با آن موافق است در جامعه نشان میدهند. این به نظر من خیلی مهم است.
از طرف دیگر من تصور میکنم که یک نگاه حکومت است و یک نگاه کسانی که موسس تشکلهای سیاسی هستند. به نظر من اینجا هم خیلی ایده آل هست. به جز حزب و سازمان سیاسی دوره های مختلف میبینید که حزبهایی که تشکیل میشوند برای یک چیز خاص مقطعی تشکیل میشوند و بعد هم تمام میشود. مثلا دورانی که قوام السطنه حزب دموکرات را درست کرد. دیگر پیگیری نشد.
اصلا نگاهی که خود کسانی که تشکیل میدهند مثلا در دوران پهلوی به جز آن دوره ۲۰ تا ۳۲ که دوره شکل گیری احزاب است و قویترینش حزب توده است و بعد حزب ایران است، ولی معمرین بزرگ ایران کسانی مثل مصدق و اینها چندان جایگاهی برای حزب نمیشناختند و بیشتر جبههای میدیدند ماجرا را در ایران.
دوره شاه به رغم فرمایشی بودن احزاب تنها حزبی که میشد اگر اجازه میدادند و رشد میکرد حزب ایران نوین بود که شبکههای خودش را تشکیل داده بود و آن هم متاسفانه با تشکیل حزب رستاخیز داستانش را تمام کرد. در دوره امروز ایران اگر از دو سال اول انقلاب بگذریم چشم اسفندیار احزاب سیاسی افزون بر فشار حکومت که اجازه نمیدهد که حزبهای مختلف تشکیل شود، حتی اینهایی که هستند، درک حزبی اصلا ندارند. احزابی که فقط در دوران انتخابات نمود پیدا میکنند. در تمام این دورانهای انتخاباتی اصلا وجود خارجی ندارند.
من نمیخواهم سخنی بگویم که در آستانه انتخابات به ضرر دوستان اصلاحطلب در ایران باشد ولی به اشاره میگویم. شما فکر کنید امروز این دوستان اصلاحطلب جاهای گوناگون شعارهایی مینویسند مثلا معیشت. این مردم بخواهند رای بدهند باید اینها را یک جایی دیده باشند که مثلا در چهار سال قبل اینها دفاع از معیشت کردهاند. کارگران فراوانی حقوقشان را پرداخت نکردهاند، وضع اقتصادی مردم، یا مثلا سندیکاهای مختلف که سرکوب دارند میشوند، وضع زنان و تمام اینها حضور ندارند. یعنی عنوان کارکرد حزبی در جامعه ندارند. در چارچوب خود این حکومت و در چارچوب همان نگاهی که خودشان دارند، نه به عنوان یک جریان اپوزیسیون، یعنی نگاه به حزب نگاه مدرنی نیست به نظر من. نگاه به حزب که در این جریانات هست یک عده از بزرگان گروههای مختلف حکومتی یکجمعی را تشکیل میدهند و این جمع در یک فاصلههایی یک مقدار مدرنتر از هیاتهای مذهبی دور هم مینشینند و یک جایی هم مثل انتخابات هست حضور پیدا میکنند و تمام میشود.
آقای کردوانیبگذارید همین نکته را از آقای جوادی حصار بپرسم ...
آقای جوادی حصار، نظرتان درباره بررسیهای آقای کردوانی و پیش از ایشان آقای آهی چیست؟ تا چه حد تحزب انتخاباتی در دوران پس از انقلاب دستخوش تحول شده در مقایسه با انقلاب و نقش احزاب در انتخابات پررنگ تر شده یا چنانکه آقای کردوانی میگویند هنوز کمرنگ است؟
محمدصادق جوادی حصار: در جمهوری اسلامی رویکرد و نگاه ساختاری به معنای اینکه تشکیلاتی مثل حزب یا سندیکای صنفی در تعیین مجلس دخیل باشند وجود ندارد. اولین مقاومت هم در این باره در بدو انقلاب صورت گرفت که حزب جمهوری اسلامی شکل گرفت و بزرگان جمهوری اسلامی مثل شهید بهشتی، آقای خامنهای یا آقای هاشمی این حزب را تاسیس کردند. حزب جمهوری اسلامی رویکردش این بود که حکومت تشکیل دهد و دولت را اداره کند ولی مواجهاتی که شد و ذوقزدگی و شوق و شعفی که ناشی از شرایط انقلاب بود آنها را یک قدری غره کرد و باعث شد که مردم در یک حوزههایی احساس نارضایی یا ناامنی کنند، باعث شد که امام دستور بدهد و بخواهد که فتیله حزب را بدهند پایین.
بنابراین این مداخله امام یا دستگاههای دیگر حاکمیتی و به ویژه مراجع مانع از گسترش تعیینکننده حزب جمهوری اسلامی شد. این حرکت و ممانعتی که امام در آن مقطع کرد خودش شد یک سنگ بنایی برای اینکه در آینده بگویند که جمهوری اسلامی با کارکرد حزبی به این طریق خاص مخالفاند. در جمهوری اسلامی نه مخالفت جدی با حزب وجود دارد و نه ممانعت جدی. یک فضای برزخی است که در قانون اساسی فعالیت احزاب به رسمیت شناخته شده و از آن طرف کارکرد حزب به معنای تعیین پارلمان و دولت حزبی معلق است. با این سازوکار نمیشود رفت به سراغ دولت حزبی. یعنی حزب بیاید دولت تشکیل دهد. این دوتا با هم تعارض دارند. این تعارضها بعضی جاها مستند میشود به رفتار و شیوه شخصیت کاریزمای امام که یک عده بیایند بگویند امام با حزب به این معنا مخالف بود و الا اگر مخالف نبود میگذاشتند جمهوری اسلامی دامنهاش را گسترش دهد.
اجازه بدهید برسیم به نکته آخر هر کدام از مهمانان. آقای آهی لطفا شما شروع کنید. در آستانه انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری وضع تحزب انتخاباتی چگونه است؟
شهریار آهی: به علت عدم اعتماد نظام به پشتیبانی مردم مهندسی را تنگتر و تنگتر کرده و اتفاقا شک دارد از هر نوع تشکل قدرتمندی و به این دلیل میبینید که در خانه احزاب چه کسانی پرونده دارند، هیچکدام حالت حزب ندارد. چندتایشان شخصیتمحورند. نهاد نیستند. عدهای اصلا موضع حزبی ندارند. مثل فارغالتحصیلان دانشکده فنی و حتی جاهایی که میتواند جای یک حزب را بگیرد مثل یک حزب دست راستی مثل کارگزاران، حتی پروندهای هم در خانه احزاب ندارند. بنابراین خلاء موجود رحمی را باز میکند برای شکل گرفتن تشکلهایی در آینده... اشاره کردم به منصور اصانلو و آقای طبرزدی و دوستان... ولی اینها چیزهایی نیستند که واقعا جزوی از انتخابات پیش رو باشند.
در این انتخابات شاهد یک حالت حذفی کامل هستیم. ۳۰ تا فقط از سه هزار کاندیدای اصلاحطلب یعنی ۹۹ درصد کاندیداهای اصلاحطلب آنهایی که مردم میخواستند بهشان رای بدهند رایی ندارند در این جریان. ولی همین این من فکر میکنم آگاهی مردم را بیشتر میکند و یک مشکل بزرگی با قواعد بازی دارد و این قواعدی که این قوانین را به وجود آورده به خصوص شورای نگهبان را باید به هم زد.
آقای کردوانی، نتیجه گیری شما چیست از میزان تحزب انتخاباتی در آستانه دو انتخابات هفتم اسفندماه؟
کاظم کردوانی: این انتخابات در ایران مثل انتخابات گذشته این نکته مثبت را دارد که سیاست را در سطح جامعه در کوچه و بازار طرح میکند. سیاست کلان مملکتی را و حتی ریز را. این خیلی مهم است و یک نوع اجتماعی شدن سیاسی مردم را به دنبال دارد. این هم توی جامعه شناسی هست هم درعلم سیاست. این جنبه مثبت است به نظر من.
اما جنبه منفی همه میدانند. من فکر نمیکنم هیچکس به جز تمامیتخواهان ایران حتی کسانی که لیست دادند و شرکت کردند در انتخابات و خودشان هم به عنوان نماینده معتقد باشند که انتخابات امروز انتخابات آزاد است که سهل است بسیار محدود است و امکان انتخاب کردن و انتخاب شدن به صورت محدود در فضای فعلی ایران با این سرکوب انتخاباتی که شده.
ولی کماکان من بحثم این است که اگر احزاب به معنای مفهوم مدرن کلمه یعنی در تمام محلهها عضو داشته باشد و جلسات مرتب داشته باشد... چون امر سیاست کردن فقط صحبت کلی کردن راجع به آزادی نیست. امر سیاست کردن یعنی در جزء به جزء روزمره زندگی مردم شرکت کردن و حرف سیاسی و حرف عملی داشتن برای تمام مسایل مملکت. به این مفهوم اگر احزاب ما بودند حتی شکست در انتخابات حتی کنار گذاشتنشان در انتخابات یک پایه پرش میشد. میتوانستند جمعبندی کنند در آینده. و این محدودیت ها را تبدیل کنند به نقاط قوت.
متاسفانه ما در مجلس هفتم شاهد بودیم که یک حالت قهر بود نسبت به جریان اصلاحطلبی از سوی مردم. من فکر میکنم شاید هشدارباشی باشد به جریانات ترقی خواه و جریانات اصلاحطلب در درون حکومت و همچنین بیرون که این راهی که تا حالا آمده اند پاسخ نمیدهد به مشکلات امروز مملکت.
آقای جوادی حصار، نکته آخر شما؟ در نظام فعلی تحزب انتخاباتی تا چه حد شکل گرفته و تا چه اندازه هنوز جناحها و چهرههای شاخص سرنوشت رقابت و شکل گیری ائتلافها را تعیین میکنند؟ مثلا در همین انتخابات پیش رو انتخابات هفتم اسفندماه؟
محمد صادق جوادی حصار: ساختار جمهوری اسلامی اجازه اینکه حزب به معنای تعیینکننده الان ایفای نقش کند متاسفانه وجود ندارد. اما احزاب به یک ضرورت رسیدند و آن اینکه در انتخابات تقریبا دو جبهه گسترده اصولگرایی و اصلاحطلبی و حالا جبهه اعتدالی هم که جدیدا اضافه شده به عنوان موتلف جریان اصلاحطلب اگر به صورت واقعی نگاه کنیم جای سه تا حزب عمده عمل میکنند. جریان اصولگرایی یک حزب، جریان اصلاحطلبی یک حزب و اعتدالیون هم یک حزب که تازه به وجود آمده و دارد مطالباتش را در حوزه اصولگرایی و اصلاحطلبی شفاف میکند و دارد به اصلاحطلبان نزدیک میشود.
بنابراین ما کارکرد حزبی را در جامعهمان داریم اما حزب با عنوان رفتار حزبی یا اینکه به قول آقای کردوانی مثلا ما در همه استانها و شهرستانها و مناطق و محلات حتی دفاتر حزبی داشته باشیم، مثل آموزش و پرورش که در همه جا مدرسه دارد، اینطوری نه الان وجود دارد و نه حمایت میشود و اگر هم وجود داشته باشد برونیاب بیرونیاش این نیست که بتواند بیاید بگوید من ۵۰ درصد کرسی های مجلس را گرفتم پس من دولت تشکیل میدهم. مثل اصلاحطلبان که در مجلس ششم برنده میدان بودند و یا اصولگرایان در انتخابات اخیر چهار سال قبل برنده بودند و آمدند به مجلس شکل دادند. همانها هم به صورت حزبی نتوانستند عمل کنند. اینطور نبود که بگویند چون اکثریت مجلس را به دست آوردیم مثلا رییس دولت را ما تعیین میکنیم. آن رییس دولت قبلا مستقیم انتخاب شده.
پیشبینی من این است که بعد از انتخابات رفتن به سمت تحزب به معنای خاس کلمه به معنای یک ضرورت به عنوان یک مطالبه ملی بیشتر خواهد شد و مجلس و جریانهای سیاسی مسیری را برای رفتن به سوی پارلمان تعیین کننده حزبی هموارتر خواهند کرد و گمان میکنم در آینده ای نه چندان دور یک رییس جمهور چون رای مستقیم ازمردم میگیرد برگردیم به آن صورت که احزاب یا پارلمان حزبی دولت را تعیین میکند. در آن صورت من فکر میکنم جاده برای مشارکت احزاب کمی هموارتر خواهد شد.
اینها چیزهایی است که نه مطلقا میتوانیم بگوییم محقق خواهد شد و نه مطلقا ناامید شویم. اتفاقاتی است که باید به مرور زمان بهش برسیم. آنچه اهمیت دارد این است که در متن جامعه سیاسی اجتماعی وفرهنگی به ویژه در میان فارغالتحصیلان و نخبگان دانشگاهی ما ضرورت تشکل و همراهی و همفکری و هماهنگی انتخاباتی یک ضرورت عقلانی و عمومی است و خیلی از افراد جامعه به این نتیجه رسیدهاند ... از لوازم بسیج و هماهنگی و همراهی حدود سازوکارهای حزبی است و امیدواریم که بتوانیم در آینده با شکلگیری یک مجلس این ضرورت را از گذشته بیشتر احساس میکند سازوکارهایی را فراهم کنیم و برویم به سمت نقشآفرینی احزاب قدرتمند و تعیین کننده در کشور.