الهه راستگو، عضو شورای شهر تهران هفته گذشته از حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب اخراج شد. دلیل اخراج الهه راستگو از این دو نهاد رفتار سیاسی او در انتخاب شهردار تهران بود. برگزیدن شهردار تهران مستقیم نبود بلکه حاصل رایگیری از اعضای شورای شهر تهران بود.
حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب در این انتخاب غیرمستقیم از شهردار شدن محسن هاشمی حمایت میکردند. اما پس از مساوی شدن رای محسن هاشمی و رقیب او محمد باقر قالیباف با تغییر رای الهه راستگو در مرحله دوم محمد باقر قالیباف در سمت شهردار تهران تثبیت شد. الهه راستگو در مرحله اول رای ممتنع داده بود و تغییر رای او در مرحله دوم نتیجه را ۱۵ـ ۱۴ به ضرر محسن هاشمی رقم زد.
برخورد حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب با الهه راستگو چه نتیجهای برای اصلاحطلبان دارد؟ آیا این برخورد نمایانگر آغاز بروز تشتت در میان این طیف است؟ با تغییر آرایش سیاسی در پی انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری تنظیم روابط درونی اصلاحطلبان با یکدیگر و با اعتدالگرایان و اصولگرایان چه شکلی پیدا کرده است؟
سه میهمان برنامه این هفته دیدگاهها از جمله به این پرسشها پاسخ میدهند. محمد صادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی، رهبر این حزب، و مدیر مسئول وبسایت جدید طوس پرس درمشهد، مهدی مهدوی آزاد، مدیر مسئول سابق دو وبسایت آفتاب و شهاب نیوز در بن و علیرضا حقیقی، تحلیلگر سیاسی در تورونتو.
آقای جوادی حصار، موضعگیریهای سیاسی مربوط به برگزیدن شهردار نشان دهنده چه چیزی است در میان اصلاحطلبان به خصوص؟ آیا یک تمایزیابی دارد شکل میگیرد یا اینکه یک حالت تشتتی دارد ایجاد میشود یا اینکه یک مسالهای بوده گذرا؟
محمد صادق جوادی حصار: یک تلفیقی است از همه اینها. از یک طرف این نگرانی وجود دارد درباره دور خوردن اصلاحطلبان در شورای شهر و یک عدهای تصورشان این است که با این حرکت اصلاحطلبان میتوانستند یک گام به جلو بروند و دور خوردند. از آن طرف جریان راست هم این را به عنوان پوئن مثبت برای خودش گرفته و فراخوان میدهد که این جوری عمل کنیم، منسجم عمل کنیم. اگر همه جا همین جور عمل میکردیم ما نمیباختیم. اصلا کلا دوست دارند که مستمسکی داشته باشند که این روحیه از دست رفته طرفداران راست را توی انتخابات یک جور بازسازی کنند؟
در این موضعگیریشان که میگویید میخواهند این کار را بکنند، محق هستند؟
نه. آن حرف حرف درستی نیست. یعنی به نظر من عرض کردم یک مجموعهای از این حرفها درست است. یعنی این که اصلاحطلبان نباید دچار افراط و تفریط شوند، اگر در انتخاب شهردار به نظر من امکان اینکه کس دیگری را مشابه آقای قالیباف انتخاب کنند، وجود داشت باز آقای قالیباف را انتخاب میکردند این نشان از یک هضم و حلم و دوراندیشی داشت. که میتوانستند هم کارنامه گذشته آقای شهردار قالیباف را با حضور خودشان رصد کنند و بررسی کنند، هم از پتانسیل ایشان برای آینده شهر استفاده کنند و هم تعامل و تعاطی را در حد بسیار مطلوبی پیش ببرند. یعنی یک نوع سناریوی برد/ باخت برای خودشان نوشته بودند اگر این کار را کرده بودند.
به گمان من آن کسانی هم که ایراد میگیرند به آن افرادی که این بازی را درآوردند، این دو تا در حالت تساوی را بازی را به نفع راست یا به نفع آقای قالیباف خاتمه دادند، آنها ایرادشان سر موضوعی است که به نظر من خیلی موضوع خوبی است. افرادی که میآیند خودشان مستقلاند کاندیدا میشوند و بعد هم که میروند کسی نمیتواند پیگیر کارشان باشد.
ولی وقتی یک کسی از یک جریان حزبی و یک حزب میآید کاندیدا میشود آن حزب موظف است پاسخگوی رفتار آن کاندیدای خودش باشد. و اینجا دیدیم که این اتفاق کاملا افتاد. یعنی بعد از این که آن خانم آمد و رایش را خلاف تعهدی که ظاهرا داده بود عمل کرد... چون حزب باید در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشد. یعنی آن طور که اخبار نشان میدهد اخراجش کردند از حزب کار. این به نظر من این جای کار خوب است.
یعنی این تا آنجایی که بر میگردد به حوزه حزبی که این حزب میآید رفتار کارگزار یا عضو خودش یا نماینده خودش را رصد میکند، به آن رسیدگی میکند، او را محاکمه میکند، این کار بسیار کار خوبی است. و این باید توی همه احزاب اتفاق بیافتد. ولی این جور محاکمات را به سطح جامعه کشاندن و افکار اجتماعی را متشنج کردن به نظر من خوب نیست. دو تا جریان حزبی و دو جریان عمده سیاسی به نظر من یکی از جاهایی که راحت میتوانند با همدیگر در سطوح پایینتر تعامل داشته باشند و همدیگر را تحمل کنند و هم را محک بزنند برای رقابتهای بعدی همین شورای شهر است.
من فکر می کنم اگر این اتفاقی که افتاده را به نحوی اداره کنند که آقای قالیباف بماند به عنوان شهردار و تعامل مثبتی با شورا داشته باشد افق خوبی خواهیم داشت.
آقای جوادی حصار، اما حالا حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب تنها گزینهای که این دو نهاد داشتند اخراج الهه راستگو بود یا کار دیگری هم میتوانستند بکنند برای رساندن پیامشان به جامعه و هوادارانشان؟
نه. تنها گزینه اخراج نیست. به نظر من اینها میتوانستند که بهش بگویند که به خاطر این کاری که کردی ما تو را تنبیه تشکیلاتی میکنیم مثلا ولی به معنای اخراج نه. یعنی اولین گناه نباید منجر به اخراج شود. بلکه میتوانند درجاتی برای تنبیه تشکیلاتی بگذارند و از او بخواهند که مثلا رفتارت را در مراحل بعد اصلاح کن. خطا را با رفتارهای خوبی که در آینده در حوزه تشکیلات شورای شهر میتوانی انجام بدهی پاسخ بده و هولش ندهند به سمت طرف مقابل. این رفتار به نظر من رفتار غیرتشکیلاتی است. یعنی باید امکان بازسازی آن را بدهند. نه امکان قطع او را از مجموعه اصلاحطلبان.
باید فرصتی فراهم میکردند که او (الهه راستگو) بتواند خودش را بازسازی کند. رفتارش را بازسازی کند و به فرضی هم که بپذیرد این رفتار خطاست، خطایش را جبران کند. در آینده. یعنی به نظر من این کاری که به طور کامل قطع کنند رابطه او را با خودشان، این کمک کردن به جریان مقابل است. خطای محتمل را باید با رفتارهای اصلاحی به نظر من باید پاسخ بدهند و میتوانست این کار اتفاق بیافتد. یعنی خانم راستگو را مجاب کنند که اشتباه کردی و برای جبران اشتباهت این رفتارها را باید در آینده انجام بدهی توی حوزه مناسبات حزبی و تشکیلاتی تا آن خطا از بین برود.
آقای مهدوی آزاد، اخراج الهه راستگو از حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب نمایانگر چیست؟ شما با نتیجه گیری آقای جوادی حصار موافقید؟
مهدی مهدوی آزاد: ببینید. ما دو مشکل اساسی در این دوره از انتخابات داشتیم. که یکیش مشکل اساسی کشور است و یکیش مربوط به انتخاباتهای اخیر است. یکی ساختار توسعه نیافته سیاسی در کشور است. یعنی ما تحزب به معنای واقعی کلمه نداریم و به همین دلیل هست که خیلی از کسانی با لیست مشخص یک جناح سیاسی وارد پارلمان یا وارد شورای شهر میشوند در نهایت بر اساس تشخیص شخصی و متاسفانه باید بگویم در خیلی از موارد بر اساس منافع شخصیشان تصمیم میگیرند. بنابراین این ناشی از توسعه نیافتگی ساختار سیاسی است.
مساله دوم رد صلاحیتها است. در این دوره رد صلاحیتها خیلی گسترده تر از قبل بود. یعنی در غیاب کسانی مثل محسن هاشمی و معصومه ابتکار که قرار بود سر لیست اصلاحطلبان باشند کسانی مانند آقایان دنیامالی، آقایان بوربور یا آقای حجت آمدند در لیست قرار گرفتند که تقریبا قرابت خیلی نزدیک و کمتری با اصلاحطلبان دارند. این دو گزینه باعث شد که اصلاحطلبان در لیستی که ارائه میدهند دچار یک سردرگمی شوند و تبعات این سردرگمی چیزی است که ما در انتخاب شهردار میبینیم.
در این دوره از انتخابات شورا که شورای چهارم است ما پنجاه لیست انتخاباتی متفاوت داشتیم. در صورتی که مجموع تعداد کسانی که در این پنجاه لیست بودند ۲۱۰ نفر بودند. یعنی اگر قرار بود لیستها متفاوت باشد چون هر لیست میتوانست ۲۱ نفر را معرفی کند باید بیش از ۱۵۰۰ نفر میشدند. اما مجموعا ۲۱۰ نفر در پنجاه لیست بودند که ۹ لیست از این لیستها اصلی بود و اگر بخواهیم ریسک کنیم دوباره چهار لیست میشد. یعنی یکی میان قالیباف و آقای رضایی که میشد لیست پیشرفت عدالت جبهه ایستادگی، یکی لیست اصلاحطلبان، یکی زنده باد بهار احمدینژاد که شکست مطلق خورد و نهایتا لیست جبهه پایداری سعید جلیلی.
من فکر میکنم آنچه که در انتخابات شهردار تهران اتفاق افتاد قبل از اینکه ناشی از عملکرد نادرست یک نفر باشد به نام خانم راستگو که البته معتقدم عملکرد نادرستی داشته... اما قبل از آن ناشی از توسعه نیافتگی سیاسی در کشور است. ناشی از پاسخگو نبودن احزاب، عدم وجود احزاب و نهایتا واقعیتی به نام رد صلاحیتها که دست احزاب را میبندد.
آقای حقیقی، یک رشته رویدادهایی اتفاق افتاده که خوشایند اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بوده در هفتههای اخیر. مثلا روزنامهنگاران میگویند مقالهها و مصاحبههایی که قبل از انتخابات اثری از آنها نبود در روزنامهها، تعدادشان در مطبوعات بیشتر شده، ممنوعیت دو انتشاراتی لغو شده، معصومه ابتکار به سمت معاونت رییس جمهوری و ریاست سازمان حفظ محیط زیست برگزیده شده و علی شمخانی در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته که قرار است به پرونده حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد رسیدگی کند و خانه سینما بازگشایی شده. میتوانیم بگوییم که با رفع پارهای نگرانیها و تثبیت موقعیت اصلاحطلبان در قدرت موقعیت فراهم است برای بروز اختلافها میان اصلاحطلبان چنانکه در برخورد اخیر با الهه راستگو شاهد بودیم؟
علیرضا حقیقی: اینکه فضا به طور کلی تغییر کرده درش شکی نیست. ولی اجازه بدهید من دو تا توضیح بدهم درباره صحبت آقای مهدوی آزاد.
اولا آقای حجت از اصلاحطلبان بودند. ایشان گفتند فاصله دارند ایشان. از اعضای مشارکت بودند و بعدا هم به سمت معاونت آقای نجفی رفتند. پس بنابراین اصلاحطلب بودند. دوم هم آقای محسن هاشمی به قول خودش میگوید من اصولگرا ترین فرد خانواده هاشمی هستم. آقای محسن هاشمی در حوزه سیاسی، اگر مصاحبهاش را با کار توجه کنید هفت هشت ماه پیش از جنبه سیاسی فاصله دارد با اصلاحطلبان در بسیاری از مسایل. بنابراین حضور ایشان هم در انتخابات بر مبنای محاسبه معادله کلی قدرت بوده و نباید فراموش کنیم که اگر اصلاحطلبان و جناح مشارکت فضا و قدرت بیشتری داشتند قطعا ایشان را نمیگذاشتند سر لیست. باید توجه کنید به این موضوع.
اما در مورد این موضوعی که فرمودید بله فضا به نظر من به طور کلی تغییر کرده. یکی از مهمترین شاخصهایش انتخاب آقای شمخانی به دبیری شورای امنیت است که به نظر من شاخص مهمی است که سیستم آمادگی این را دارد که در حوزه داخلی با بخشی از اصلاحطلبان که به هر حال قواعد بازی را قبول دارند... به این مفهوم که قبول دارند که در چارچوب قانون اساسی بحث کنند، گفتگو کنند و فعالیت کنند... قواعد بازی دارد. در این قاعده بازی شما اگر این را قبول کنید الزاماتش را هم بپذیرید. یعنی یک مزایایی میگیرند و یک مسئولیتهایی دارد. در این چارچوب به نظر من مورد تعامل قرار میگیرد.
مضافا بر اینکه بحرانها و مشکلاتی که الان جمهوری اسلامی در حوزه داخلی و خارجی با آنها مواجه است امکان این را پیدا کردند که نیروهای کارآمد مدیریتی چه اصلاحطلب باشند و چه میانه باشند اینها بتوانند خوب کار کنند. یعنی مثل آقای زنگنه، مثل آقای نعمت زاده، و مساله آقای قالیباف هم بر میگردد به مساله همین موضوع.
علاوه بر این من قبلا گفتم در شورا این نمایندگانی که انتخاب شدهاند کلا اشتباه است. برای اینکه شما از تهران پارس از یاخچیآباد یک آدم نمیبینید در شورا باشد. شورا باید بر مبنای منطقه باشد و افراد به همان آدمی که در آن منطقه است رای بدهند مثل همه شوراهایی که در دنیا هست. و دوم هم این که باید شهردار هم همزمان انتخاب شود که وابسته به اعضا نباشد. اگر شهردار مستقیما توسط مردم انتخاب میشد وابسته به اعضای شورا نبود که بخواهد امتیاز بدهد و این دعواها هم صورت نمیگرفت.
سوم هم مساله این هست که در چارچوب کلی به نظر من اگر روشی را که الان دولت آقای روحانی دارد در پیش میگیرد، بتواند به یک مصالحه حداقلی با غرب دست پیدا کند، به نظر من در حوزه داخلی هم پیشرفتشان بهتر خواهد شد. ولی اگر آن صورت نگیرد آن موقع جناحهای مقابل اصلاحطلبان و جناحهای مخالف به نظر با اعتماد به نفس بیشتری برخورد خواهد کرد. باید منتظر بود دید که در حوزه بینالمللی به چه مصالحهای دولت آقای روحانی دست پیدا میکند.
آقای جوادی حصار، مختصات تنظیم مناسبات اصلاحطلبان با اعتدالگرایان و اصولگرایان چگونه است؟
به طور جدی یکی از نقاط تعیین کننده حدود و صغور اصلاحطلبان با اصولگرایان توی نحوه اجرای قانون است. بسیاری از اصلاحطلبان قبلا جزو اردوگاه اصولگرایان بودند. ولی نوع رویکردشان به اجرای قانون اینها را از هم جدا کرده. یا برائت شان از بعضی اصول قانون اساسی اینها را از هم فاصله داده. امروز تفاوت چندانی در عمل بین آنچه که به عنوان اعتدالگرایی آقای روحانی وجود دارد با اصلاحطلبی که در دور آقای خاتمی مطرح بود، به چشم نمیخورد. اگر دقت کنید تمام آن واکنشهایی که جناح اصولگرا در دوره آقای خاتمی نشان داد نسبت به تغییر مدیریتها، حضور بخشی از شخصیتهای سیاسی در قدرت و دولت نسبت به از نسلهای مدیریتی رویکردهای فرهنگی... همه آنها دارد تکرار میشود.
یعنی به نظر من الان اگر یک لحظه چشمتان را ببندید فکر میکنید در بعضی از حوزهها برگشتید به سال ۷۸ و توی دوره خاتمی بحث میکنید و کیهان و روزنامههای دیگری که مقابل دولت آقای خاتمی هستند... فکر میکنید توی آن فضا دارند کار میکنند.
ولی به اعتقاد من مناسبات بین اعتدالگرایان و اصلاحطلبان خیلی خیلی قابل تلطیف است و تقریبا خیلی مشکل با هم ندارند جز اینکه حالا یک جاهایی ملاحظاتی باید داشته باشند که آن ملاحظات کاملا به نظر من پذیرفته شده است. بالاخره آقای روحانی اعلام کرد من دولت فراجناحی میخواهم تشکیل بدهم و از اصولگرایانی که برنامههای مرا بخواهند بپذیرند استفاده خواهم کرد. که حالا شاید در دولت آقای هاشمی یا دولت آقای خاتمی این شعار داده نشد. اما اگر برگردید به آن دولتها نگاه کنید میبینید که خیلی از همه آدمهایی که دارند الان مطرح میشوند تحت عناوین مختلف توی آن دولتها هم کار کردند. بعضیهایشان به صورت یک کم راست میانه و بعضیهایشان به صورت اصلاحطلب. بنابراین تنظیم مناسبات و روابط بین اعتدالیون و اصلاحطلبان خیلی سهل الوصول تر است.
اما دولت اعتدال با جریان مقابل اصلاحطلبان به نظر من چالشهای جدی خواهد داشت. چرا که آنها کوتاه نمیآیند. یعنی آنها سر این که آقای دکتر روحانی میآید وزیر علوم را آنها رای نمیدهد و دکتر توفیقی را معرفی میکند، چه جنجالی راه انداختند. و از آن طرف اولتیماتوم میدهند. حمایت ما از شما مشروط است. تبریک ما به شما مشروط است. از آن طرف بودجه را سه فوریت را عادیش میکنند میگذارند کنار. دولت باید در آبانماه یا اوایل آذرماه بودجه سال آینده را بدهد. ما هنوز توی بودجه سال ۹۲ گیریم و لایحهای که فرستاده رفت عادی شد. برخورد با لایحه.
تعامل دولت آقای روحانی با جریان اصولگرا به ویژه آن بخشی که همیشه سعی میکردند تمامت خواهی کنند جدی است و در آینده به گمان من جاهای جدی تری هم خواهد شد. اصلاحطلبان هم که تکلیفشان با آن مجموعه روشن بوده. یعنی سر اصولی که حقوق شهروندی و قانون و گردش آزاد اطلاعات و این طور مفاهیم دارند به نظر من اختلاف نظر جدی وجود دارد.
آقای مهدوی آزاد، آیا ممکن است روابط درونی اصلاحطلبان شبیه دوران عملکردشان در شورای اول شهر تهران بشود که میان خود همین طیف رقابتهایی درگرفت و یک مقدار باعث کدورتهایی شد و اختلاف نظرهای اساسی بین اصلاحطلبان بروز کرد؟ یا اینکه آنچه که در آن دوره رخ داد مخصوص همان مقطع بود و الان در بر پاشنه دیگری میچرخد در چارچوب این طیف؟
ابتدا پاسخ مجملی به آقای دکتر حقیقی عزیز بدهم با اینکه مایل نیستیم وارد جزییات و تلقیهای شخصی افراد شویم. آقای حجت را هم بنده میشناسم و هم ایشان میشناسند. هم من از نزدیک میشناسم و هم احتمالا ایشان هم از نزدیک میشناسد.
بله ایشان عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت بود اما جبهه مشارکت شک و ایراد دارد تا تاجزاده و میرسد به حجاریان... ببینید قرار نیست هرکسی که در دوران آقای خاتمی مسئولیتی داشته اصلاحطلب بوده باشد. همانطور که در دوران آقای احمدینژاد قرار نیست هر کسی مسئولیت داشته باشد اصولگرای افراطی بوده باشد. مثلا آقای سرخو معاون وزیر کار آقای خاتمی بود. یا آقای سالاری عضو حزب همبستگی بود. هردویشان را از نزدیک میشناسم. قرار نیست حالا هر کس که در این دوران بوده ما بگوییم اصلاحطلب یا غیره. بنابراین من با اطلاع این مساله را عرض کردم.
اما در مورد سئوال حضرتعالی. روابط درونی اصلاحطلبان. ببینید شواهد موجود من را به این گمان میرساند و آن را تقویت میکند که اصلاحطلبان از اتفاقات شورای اول، دوره اول شوراها که هم اتقافات زشتی بود و هم ناشی از ناپختگی اصلاحطلبان و هم ناشی از اینکه برای اولین بار بود که شوراهای شهر تشکیل میشد، درس گرفتند و پند گرفتند و توانستند روابط شان را تصحیح کنند، بازنگری کنند.
مساله فقط این نیست که آقای اصغرزاده را در اصلاحطلبان نگذاشتند. که آقای اصغرزاده هم قبل از اینکه یک عامل باشد یک معلولی بود از توسعه نیافتگی سیاسی در آن مقطع و همچنین در این مطلع. به نظر میرسد اصلاحطلبان الان با حرص و ولع بسیار زیادی نسبت به سال ۷۶ و بعد ۷۸ که مجلس شورای اسلامی را به دست آوردند به قدرت نگاه میکنند. به نظر میرسد که اصلاحطلبان در خیلی از موارد اتفاق ترجیح میدهند در بورس نباشند و به جای گرفتن کرسیهای کلیدی در حاشیه بروند و کارهای حاشیه بکنند.
همچنین گمان میبرم که اصلاحطلبان به این نتیجه رسیده اند که در حوزه مدنی پیشبرد اهدافشان بسیار راحتتر خواهد بود تا در حوزه چانه زنی با قدرت. برای همین چانهزنی با قدرت را ظاهرا به طیف میانه رو به رهبری آیتالله هاشمی و دکتر روحانی سپردند و در حوزه جامعه مدنی خودشان سعی میکنند میانه رو باشند.
بنابراین من تصور نمیکنم آنچنان اختلافی بین اصلاحطلبان روی بدهد که در انتخابات مجلس شورای اسلامی اول اتفاق افتاد. البته مصداق مثال که میگوید هر که بامش بیش برفش بیشتر، اگر اصلاحطلبان بتوانند مجلس بعدی شورای اسلامی که انتخاباتش دو سال دیگر برگزار خواهد شد را به دست بیاورند به این معنا خواهد بود که هم مجلس را در اختیار دارند و هم بخشی از دولت را و هم بخشی از شوراها را، ناگزیر اختلافاتشان بیشتر خواهد شد و ناگزیر بار دیگر بر سر یک سری چیزهای اصولی و پرنسیبهای اصولی با هم درگیر خواهند شد.
اما فکر میکنم قدرت مدیریتی که در انتخابات ریاست جمهوری نشان داده شد و آقای هاشمی و خاتمی با هم کنار آمدند و خیلیها با هم کنار آمدند، این میتواند ما را امیدوار کند که بتوانند اختلافاتشان را مدیریت کنند.
شما چه فکر میکنید آقای حقیقی؟ آیا بروز تشتت به ویژه در چهار سال گذشته در میان اصولگرایان آینده اتفاقی است که میتواند برای اصلاحطلبان بیافتد یا نه؟
به هر حال بخشی از منطق قدرت در ایران است که وقتی شما امکانات و دستیابیتان به منابع قدرت افزایش پیدا میکند میان بدنه و نیروهایی که در آن طیف قرار دارند اختلاف بروز میکند. از اول انقلاب تقریبا به طور مستمر اتفاق افتاده.
ولی مساله اساسی این است که اصلاحطلبان تا یک انضباط تشکیلاتی پیدا نکنند، تا نتوانند قواعد بازی سیاسی را منسجم کنند، یک تاثیر سیاسی بزرگی داشته باشند از مسایل و اتفاق نظر پیدا نکنند همین مشکلات هست. الان شما فی المثل بین نظرات آقای موسوی در حوزه هستهای، حوزه اقتصادی و حوزه توسعه سیاسی اختلاف جدی مثلا فرض کنید با آقای روحانی. اصلاحطلبان هم از آقای موسوی حمایت کردند و هم از آقای روحانی. ولی معلوم نیست که مبنای فکریشان چیست. یعنی در حوزه هستهای الان اتفاق نظر نمیبینید در میان اصلاحطلبان. یا حتی در حوزه مسایل اقتصادی که یک سیاست اقتصادی داشته باشند که بتوانند به آن نگاه کنند و بر مبنای آن نقد کنند.
در عین حال اصلاحطلبان همانطور که آقای مهدوی آزاد گفتند به نظر میرسد رفتند به سوی کار حاشیه ای ولی به نظر من هنوز سودای دستیابی به قدرت برایشان خیلی اهمیت دارد. بنابراین هیچوقت وقتی در حاشیه هستند مثل انگلستان دولت در سایه تشکیل نمیدهند. یعنی نقد برنامهشان را ارائه بدهند و هم بر مبنای همان برنامه سیاستهای دولت را نقد کنند. این کار را معمولا انجام نمیدهند. یعنی فقط منتظر انتخابات میشوند در انتخابات فعال میشوند. تا قبل از انتخابات همه اش کارهای سیاسی حاشیهای است. هیچوقت شما نقد سیاستگذاری، برنامه در حوزههای مختلف نمیبینید.
من امیدوارم که همانطور که گفتند از تجربه درس گرفته باشند و این سری با درک نقاط ضعف شان و اینکه بتوانند حتی دولت آقای روحانی را برنامهای نقد کنند و نشان بدهند که چه چیزی را قبول دارند و چه چیزی را قبول ندارند و در عین حال سعی کنند که انضباط تشکیلاتی پیدا کنند و بیشتر از اینکه تضادسازی کنند درحوزه سیاسی بایستی بتوانند یک آگاهی ایجاد کنند. به نظر من مثلا فرض کنید در همین انتخابات شوراها نمونه بارزش بود فرق زیادی بین برنامههای آقای هاشمی و آقای قالیباف نبود، همانطور که آقای جوادی حصار گفتند.
و از لحاظ منطق «نگاه دید»، بسیاری از معاونان آقای قالیباف اصلاحطلب بودند، مثل آقای کرباسیان مثل آقای کسرا مهدوی که در ستاد آقای موسوی و خیلی های دیگر. از لحاظ عملکرد کلی هم در یک مجموعه بودند. ولی سر وصدایی که روی این موضوع شد گویی در دو قطب مخالف بودند. در واقعیت هم این جور نبود.
باید به نظر من بنشینند جمع بندی کنند و اصلاح کنند این روش شان را و به کار پایه ای بپردازند و فقط در موقع انتخابات فعال نباشند. همین هم بود دیگر. شما نگاه کنید قبل از انتخابات ریاست جمهوری میخواستند شرکت نکنند و به خاطر همین شوراها را مانده بودند که شرکت کنند یا شرکت نکنند و این وضعیت پیش آمد. اگر سیاست منسجم و درستی داشته باشند این ابهامات را ایجاد نمیکند و به قول آقای مهدوی آزاد از آقای شکوری راد تا نمیدانم... توی حزب قرار نمیگیرد.
حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب در این انتخاب غیرمستقیم از شهردار شدن محسن هاشمی حمایت میکردند. اما پس از مساوی شدن رای محسن هاشمی و رقیب او محمد باقر قالیباف با تغییر رای الهه راستگو در مرحله دوم محمد باقر قالیباف در سمت شهردار تهران تثبیت شد. الهه راستگو در مرحله اول رای ممتنع داده بود و تغییر رای او در مرحله دوم نتیجه را ۱۵ـ ۱۴ به ضرر محسن هاشمی رقم زد.
برخورد حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب با الهه راستگو چه نتیجهای برای اصلاحطلبان دارد؟ آیا این برخورد نمایانگر آغاز بروز تشتت در میان این طیف است؟ با تغییر آرایش سیاسی در پی انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری تنظیم روابط درونی اصلاحطلبان با یکدیگر و با اعتدالگرایان و اصولگرایان چه شکلی پیدا کرده است؟
سه میهمان برنامه این هفته دیدگاهها از جمله به این پرسشها پاسخ میدهند. محمد صادق جوادی حصار، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی، رهبر این حزب، و مدیر مسئول وبسایت جدید طوس پرس درمشهد، مهدی مهدوی آزاد، مدیر مسئول سابق دو وبسایت آفتاب و شهاب نیوز در بن و علیرضا حقیقی، تحلیلگر سیاسی در تورونتو.
Your browser doesn’t support HTML5
آقای جوادی حصار، موضعگیریهای سیاسی مربوط به برگزیدن شهردار نشان دهنده چه چیزی است در میان اصلاحطلبان به خصوص؟ آیا یک تمایزیابی دارد شکل میگیرد یا اینکه یک حالت تشتتی دارد ایجاد میشود یا اینکه یک مسالهای بوده گذرا؟
محمد صادق جوادی حصار: یک تلفیقی است از همه اینها. از یک طرف این نگرانی وجود دارد درباره دور خوردن اصلاحطلبان در شورای شهر و یک عدهای تصورشان این است که با این حرکت اصلاحطلبان میتوانستند یک گام به جلو بروند و دور خوردند. از آن طرف جریان راست هم این را به عنوان پوئن مثبت برای خودش گرفته و فراخوان میدهد که این جوری عمل کنیم، منسجم عمل کنیم. اگر همه جا همین جور عمل میکردیم ما نمیباختیم. اصلا کلا دوست دارند که مستمسکی داشته باشند که این روحیه از دست رفته طرفداران راست را توی انتخابات یک جور بازسازی کنند؟
در این موضعگیریشان که میگویید میخواهند این کار را بکنند، محق هستند؟
نه. آن حرف حرف درستی نیست. یعنی به نظر من عرض کردم یک مجموعهای از این حرفها درست است. یعنی این که اصلاحطلبان نباید دچار افراط و تفریط شوند، اگر در انتخاب شهردار به نظر من امکان اینکه کس دیگری را مشابه آقای قالیباف انتخاب کنند، وجود داشت باز آقای قالیباف را انتخاب میکردند این نشان از یک هضم و حلم و دوراندیشی داشت. که میتوانستند هم کارنامه گذشته آقای شهردار قالیباف را با حضور خودشان رصد کنند و بررسی کنند، هم از پتانسیل ایشان برای آینده شهر استفاده کنند و هم تعامل و تعاطی را در حد بسیار مطلوبی پیش ببرند. یعنی یک نوع سناریوی برد/ باخت برای خودشان نوشته بودند اگر این کار را کرده بودند.
به گمان من آن کسانی هم که ایراد میگیرند به آن افرادی که این بازی را درآوردند، این دو تا در حالت تساوی را بازی را به نفع راست یا به نفع آقای قالیباف خاتمه دادند، آنها ایرادشان سر موضوعی است که به نظر من خیلی موضوع خوبی است. افرادی که میآیند خودشان مستقلاند کاندیدا میشوند و بعد هم که میروند کسی نمیتواند پیگیر کارشان باشد.
ولی وقتی یک کسی از یک جریان حزبی و یک حزب میآید کاندیدا میشود آن حزب موظف است پاسخگوی رفتار آن کاندیدای خودش باشد. و اینجا دیدیم که این اتفاق کاملا افتاد. یعنی بعد از این که آن خانم آمد و رایش را خلاف تعهدی که ظاهرا داده بود عمل کرد... چون حزب باید در مقابل افکار عمومی پاسخگو باشد. یعنی آن طور که اخبار نشان میدهد اخراجش کردند از حزب کار. این به نظر من این جای کار خوب است.
این حزب میآید رفتار کارگزار یا عضو خودش یا نماینده خودش را رصد میکند، به آن رسیدگی میکند، او را محاکمه میکند، این کار بسیار کار خوبی است. و این باید توی همه احزاب اتفاق بیافتد. ولی این جور محاکمات را به سطح جامعه کشاندن و افکار اجتماعی را متشنج کردن به نظر من خوب نیست.محمدصادق جوادی حصار -- مشاور مهدی کروبی (مشهد)
من فکر می کنم اگر این اتفاقی که افتاده را به نحوی اداره کنند که آقای قالیباف بماند به عنوان شهردار و تعامل مثبتی با شورا داشته باشد افق خوبی خواهیم داشت.
آقای جوادی حصار، اما حالا حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب تنها گزینهای که این دو نهاد داشتند اخراج الهه راستگو بود یا کار دیگری هم میتوانستند بکنند برای رساندن پیامشان به جامعه و هوادارانشان؟
تنها گزینه اخراج نیست. به نظر من اینها میتوانستند که بهش بگویند که به خاطر این کاری که کردی ما تو را تنبیه تشکیلاتی میکنیم مثلا ولی به معنای اخراج نه.محمدصادق جوادی حصار -- مدیر مسئول «توس پِرِس»
باید فرصتی فراهم میکردند که او (الهه راستگو) بتواند خودش را بازسازی کند. رفتارش را بازسازی کند و به فرضی هم که بپذیرد این رفتار خطاست، خطایش را جبران کند. در آینده. یعنی به نظر من این کاری که به طور کامل قطع کنند رابطه او را با خودشان، این کمک کردن به جریان مقابل است. خطای محتمل را باید با رفتارهای اصلاحی به نظر من باید پاسخ بدهند و میتوانست این کار اتفاق بیافتد. یعنی خانم راستگو را مجاب کنند که اشتباه کردی و برای جبران اشتباهت این رفتارها را باید در آینده انجام بدهی توی حوزه مناسبات حزبی و تشکیلاتی تا آن خطا از بین برود.
آقای مهدوی آزاد، اخراج الهه راستگو از حزب اسلامی کار و مجمع زنان اصلاحطلب نمایانگر چیست؟ شما با نتیجه گیری آقای جوادی حصار موافقید؟
آنچه که در انتخابات شهردار تهران اتفاق افتاد قبل از اینکه ناشی از عملکرد نادرست یک نفر باشد به نام خانم راستگو که البته معتقدم عملکرد نادرستی داشته... اما قبل از آن ناشی از توسعه نیافتگی سیاسی در کشور است.مهدی مهدوی آزاد -- مدیر مسئول سابق وبسایت «آفتاب»(بن)
مساله دوم رد صلاحیتها است. در این دوره رد صلاحیتها خیلی گسترده تر از قبل بود. یعنی در غیاب کسانی مثل محسن هاشمی و معصومه ابتکار که قرار بود سر لیست اصلاحطلبان باشند کسانی مانند آقایان دنیامالی، آقایان بوربور یا آقای حجت آمدند در لیست قرار گرفتند که تقریبا قرابت خیلی نزدیک و کمتری با اصلاحطلبان دارند. این دو گزینه باعث شد که اصلاحطلبان در لیستی که ارائه میدهند دچار یک سردرگمی شوند و تبعات این سردرگمی چیزی است که ما در انتخاب شهردار میبینیم.
در این دوره از انتخابات شورا که شورای چهارم است ما پنجاه لیست انتخاباتی متفاوت داشتیم. در صورتی که مجموع تعداد کسانی که در این پنجاه لیست بودند ۲۱۰ نفر بودند. یعنی اگر قرار بود لیستها متفاوت باشد چون هر لیست میتوانست ۲۱ نفر را معرفی کند باید بیش از ۱۵۰۰ نفر میشدند. اما مجموعا ۲۱۰ نفر در پنجاه لیست بودند که ۹ لیست از این لیستها اصلی بود و اگر بخواهیم ریسک کنیم دوباره چهار لیست میشد. یعنی یکی میان قالیباف و آقای رضایی که میشد لیست پیشرفت عدالت جبهه ایستادگی، یکی لیست اصلاحطلبان، یکی زنده باد بهار احمدینژاد که شکست مطلق خورد و نهایتا لیست جبهه پایداری سعید جلیلی.
من فکر میکنم آنچه که در انتخابات شهردار تهران اتفاق افتاد قبل از اینکه ناشی از عملکرد نادرست یک نفر باشد به نام خانم راستگو که البته معتقدم عملکرد نادرستی داشته... اما قبل از آن ناشی از توسعه نیافتگی سیاسی در کشور است. ناشی از پاسخگو نبودن احزاب، عدم وجود احزاب و نهایتا واقعیتی به نام رد صلاحیتها که دست احزاب را میبندد.
آقای حقیقی، یک رشته رویدادهایی اتفاق افتاده که خوشایند اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بوده در هفتههای اخیر. مثلا روزنامهنگاران میگویند مقالهها و مصاحبههایی که قبل از انتخابات اثری از آنها نبود در روزنامهها، تعدادشان در مطبوعات بیشتر شده، ممنوعیت دو انتشاراتی لغو شده، معصومه ابتکار به سمت معاونت رییس جمهوری و ریاست سازمان حفظ محیط زیست برگزیده شده و علی شمخانی در جایگاه دبیر شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته که قرار است به پرونده حصر میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد رسیدگی کند و خانه سینما بازگشایی شده. میتوانیم بگوییم که با رفع پارهای نگرانیها و تثبیت موقعیت اصلاحطلبان در قدرت موقعیت فراهم است برای بروز اختلافها میان اصلاحطلبان چنانکه در برخورد اخیر با الهه راستگو شاهد بودیم؟
شهردار هم همزمان انتخاب شود که وابسته به اعضا نباشد. اگر شهردار مستقیما توسط مردم انتخاب میشد وابسته به اعضای شورا نبود که بخواهد امتیاز بدهد و این دعواها هم صورت نمیگرفت.علیرضا حقیقی -- تحلیلگر سیاسی (تورنتو)
اولا آقای حجت از اصلاحطلبان بودند. ایشان گفتند فاصله دارند ایشان. از اعضای مشارکت بودند و بعدا هم به سمت معاونت آقای نجفی رفتند. پس بنابراین اصلاحطلب بودند. دوم هم آقای محسن هاشمی به قول خودش میگوید من اصولگرا ترین فرد خانواده هاشمی هستم. آقای محسن هاشمی در حوزه سیاسی، اگر مصاحبهاش را با کار توجه کنید هفت هشت ماه پیش از جنبه سیاسی فاصله دارد با اصلاحطلبان در بسیاری از مسایل. بنابراین حضور ایشان هم در انتخابات بر مبنای محاسبه معادله کلی قدرت بوده و نباید فراموش کنیم که اگر اصلاحطلبان و جناح مشارکت فضا و قدرت بیشتری داشتند قطعا ایشان را نمیگذاشتند سر لیست. باید توجه کنید به این موضوع.
اما در مورد این موضوعی که فرمودید بله فضا به نظر من به طور کلی تغییر کرده. یکی از مهمترین شاخصهایش انتخاب آقای شمخانی به دبیری شورای امنیت است که به نظر من شاخص مهمی است که سیستم آمادگی این را دارد که در حوزه داخلی با بخشی از اصلاحطلبان که به هر حال قواعد بازی را قبول دارند... به این مفهوم که قبول دارند که در چارچوب قانون اساسی بحث کنند، گفتگو کنند و فعالیت کنند... قواعد بازی دارد. در این قاعده بازی شما اگر این را قبول کنید الزاماتش را هم بپذیرید. یعنی یک مزایایی میگیرند و یک مسئولیتهایی دارد. در این چارچوب به نظر من مورد تعامل قرار میگیرد.
مضافا بر اینکه بحرانها و مشکلاتی که الان جمهوری اسلامی در حوزه داخلی و خارجی با آنها مواجه است امکان این را پیدا کردند که نیروهای کارآمد مدیریتی چه اصلاحطلب باشند و چه میانه باشند اینها بتوانند خوب کار کنند. یعنی مثل آقای زنگنه، مثل آقای نعمت زاده، و مساله آقای قالیباف هم بر میگردد به مساله همین موضوع.
علاوه بر این من قبلا گفتم در شورا این نمایندگانی که انتخاب شدهاند کلا اشتباه است. برای اینکه شما از تهران پارس از یاخچیآباد یک آدم نمیبینید در شورا باشد. شورا باید بر مبنای منطقه باشد و افراد به همان آدمی که در آن منطقه است رای بدهند مثل همه شوراهایی که در دنیا هست. و دوم هم این که باید شهردار هم همزمان انتخاب شود که وابسته به اعضا نباشد. اگر شهردار مستقیما توسط مردم انتخاب میشد وابسته به اعضای شورا نبود که بخواهد امتیاز بدهد و این دعواها هم صورت نمیگرفت.
سوم هم مساله این هست که در چارچوب کلی به نظر من اگر روشی را که الان دولت آقای روحانی دارد در پیش میگیرد، بتواند به یک مصالحه حداقلی با غرب دست پیدا کند، به نظر من در حوزه داخلی هم پیشرفتشان بهتر خواهد شد. ولی اگر آن صورت نگیرد آن موقع جناحهای مقابل اصلاحطلبان و جناحهای مخالف به نظر با اعتماد به نفس بیشتری برخورد خواهد کرد. باید منتظر بود دید که در حوزه بینالمللی به چه مصالحهای دولت آقای روحانی دست پیدا میکند.
آقای جوادی حصار، مختصات تنظیم مناسبات اصلاحطلبان با اعتدالگرایان و اصولگرایان چگونه است؟
مناسبات بین اعتدالگرایان و اصلاحطلبان خیلی خیلی قابل تلطیف است و تقریبا خیلی مشکل با هم ندارند .محمدصادق جوادی حصار -- از شورای مرکزی «حزب اعتماد ملی»
یعنی به نظر من الان اگر یک لحظه چشمتان را ببندید فکر میکنید در بعضی از حوزهها برگشتید به سال ۷۸ و توی دوره خاتمی بحث میکنید و کیهان و روزنامههای دیگری که مقابل دولت آقای خاتمی هستند... فکر میکنید توی آن فضا دارند کار میکنند.
ولی به اعتقاد من مناسبات بین اعتدالگرایان و اصلاحطلبان خیلی خیلی قابل تلطیف است و تقریبا خیلی مشکل با هم ندارند جز اینکه حالا یک جاهایی ملاحظاتی باید داشته باشند که آن ملاحظات کاملا به نظر من پذیرفته شده است. بالاخره آقای روحانی اعلام کرد من دولت فراجناحی میخواهم تشکیل بدهم و از اصولگرایانی که برنامههای مرا بخواهند بپذیرند استفاده خواهم کرد. که حالا شاید در دولت آقای هاشمی یا دولت آقای خاتمی این شعار داده نشد. اما اگر برگردید به آن دولتها نگاه کنید میبینید که خیلی از همه آدمهایی که دارند الان مطرح میشوند تحت عناوین مختلف توی آن دولتها هم کار کردند. بعضیهایشان به صورت یک کم راست میانه و بعضیهایشان به صورت اصلاحطلب. بنابراین تنظیم مناسبات و روابط بین اعتدالیون و اصلاحطلبان خیلی سهل الوصول تر است.
اما دولت اعتدال با جریان مقابل اصلاحطلبان به نظر من چالشهای جدی خواهد داشت. چرا که آنها کوتاه نمیآیند. یعنی آنها سر این که آقای دکتر روحانی میآید وزیر علوم را آنها رای نمیدهد و دکتر توفیقی را معرفی میکند، چه جنجالی راه انداختند. و از آن طرف اولتیماتوم میدهند. حمایت ما از شما مشروط است. تبریک ما به شما مشروط است. از آن طرف بودجه را سه فوریت را عادیش میکنند میگذارند کنار. دولت باید در آبانماه یا اوایل آذرماه بودجه سال آینده را بدهد. ما هنوز توی بودجه سال ۹۲ گیریم و لایحهای که فرستاده رفت عادی شد. برخورد با لایحه.
تعامل دولت آقای روحانی با جریان اصولگرا به ویژه آن بخشی که همیشه سعی میکردند تمامت خواهی کنند جدی است و در آینده به گمان من جاهای جدی تری هم خواهد شد. اصلاحطلبان هم که تکلیفشان با آن مجموعه روشن بوده. یعنی سر اصولی که حقوق شهروندی و قانون و گردش آزاد اطلاعات و این طور مفاهیم دارند به نظر من اختلاف نظر جدی وجود دارد.
آقای مهدوی آزاد، آیا ممکن است روابط درونی اصلاحطلبان شبیه دوران عملکردشان در شورای اول شهر تهران بشود که میان خود همین طیف رقابتهایی درگرفت و یک مقدار باعث کدورتهایی شد و اختلاف نظرهای اساسی بین اصلاحطلبان بروز کرد؟ یا اینکه آنچه که در آن دوره رخ داد مخصوص همان مقطع بود و الان در بر پاشنه دیگری میچرخد در چارچوب این طیف؟
اصلاحطلبان از اتفاقات شورای اول، دوره اول شوراها که هم اتقافات زشتی بود و هم ناشی از ناپختگی اصلاحطلبان و هم ناشی از اینکه برای اولین بار بود که شوراهای شهر تشکیل میشد، درس گرفتند و پند گرفتند و توانستند روابط شان را تصحیح کنند، بازنگری کنند.مهدی مهدوی آزاد -- مدیر مسئول سابق وبسایت «شهاب نیوز»
بله ایشان عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت بود اما جبهه مشارکت شک و ایراد دارد تا تاجزاده و میرسد به حجاریان... ببینید قرار نیست هرکسی که در دوران آقای خاتمی مسئولیتی داشته اصلاحطلب بوده باشد. همانطور که در دوران آقای احمدینژاد قرار نیست هر کسی مسئولیت داشته باشد اصولگرای افراطی بوده باشد. مثلا آقای سرخو معاون وزیر کار آقای خاتمی بود. یا آقای سالاری عضو حزب همبستگی بود. هردویشان را از نزدیک میشناسم. قرار نیست حالا هر کس که در این دوران بوده ما بگوییم اصلاحطلب یا غیره. بنابراین من با اطلاع این مساله را عرض کردم.
اما در مورد سئوال حضرتعالی. روابط درونی اصلاحطلبان. ببینید شواهد موجود من را به این گمان میرساند و آن را تقویت میکند که اصلاحطلبان از اتفاقات شورای اول، دوره اول شوراها که هم اتقافات زشتی بود و هم ناشی از ناپختگی اصلاحطلبان و هم ناشی از اینکه برای اولین بار بود که شوراهای شهر تشکیل میشد، درس گرفتند و پند گرفتند و توانستند روابط شان را تصحیح کنند، بازنگری کنند.
مساله فقط این نیست که آقای اصغرزاده را در اصلاحطلبان نگذاشتند. که آقای اصغرزاده هم قبل از اینکه یک عامل باشد یک معلولی بود از توسعه نیافتگی سیاسی در آن مقطع و همچنین در این مطلع. به نظر میرسد اصلاحطلبان الان با حرص و ولع بسیار زیادی نسبت به سال ۷۶ و بعد ۷۸ که مجلس شورای اسلامی را به دست آوردند به قدرت نگاه میکنند. به نظر میرسد که اصلاحطلبان در خیلی از موارد اتفاق ترجیح میدهند در بورس نباشند و به جای گرفتن کرسیهای کلیدی در حاشیه بروند و کارهای حاشیه بکنند.
همچنین گمان میبرم که اصلاحطلبان به این نتیجه رسیده اند که در حوزه مدنی پیشبرد اهدافشان بسیار راحتتر خواهد بود تا در حوزه چانه زنی با قدرت. برای همین چانهزنی با قدرت را ظاهرا به طیف میانه رو به رهبری آیتالله هاشمی و دکتر روحانی سپردند و در حوزه جامعه مدنی خودشان سعی میکنند میانه رو باشند.
بنابراین من تصور نمیکنم آنچنان اختلافی بین اصلاحطلبان روی بدهد که در انتخابات مجلس شورای اسلامی اول اتفاق افتاد. البته مصداق مثال که میگوید هر که بامش بیش برفش بیشتر، اگر اصلاحطلبان بتوانند مجلس بعدی شورای اسلامی که انتخاباتش دو سال دیگر برگزار خواهد شد را به دست بیاورند به این معنا خواهد بود که هم مجلس را در اختیار دارند و هم بخشی از دولت را و هم بخشی از شوراها را، ناگزیر اختلافاتشان بیشتر خواهد شد و ناگزیر بار دیگر بر سر یک سری چیزهای اصولی و پرنسیبهای اصولی با هم درگیر خواهند شد.
اما فکر میکنم قدرت مدیریتی که در انتخابات ریاست جمهوری نشان داده شد و آقای هاشمی و خاتمی با هم کنار آمدند و خیلیها با هم کنار آمدند، این میتواند ما را امیدوار کند که بتوانند اختلافاتشان را مدیریت کنند.
شما چه فکر میکنید آقای حقیقی؟ آیا بروز تشتت به ویژه در چهار سال گذشته در میان اصولگرایان آینده اتفاقی است که میتواند برای اصلاحطلبان بیافتد یا نه؟
وقتی در حاشیه هستند مثل انگلستان دولت در سایه تشکیل نمیدهند. یعنی نقد برنامهشان را ارائه بدهند و هم بر مبنای همان برنامه سیاستهای دولت را نقد کنند. این کار را معمولا انجام نمیدهند. یعنی فقط منتظر انتخابات میشوند در انتخابات فعال میشوند. تا قبل از انتخابات همه اش کارهای سیاسی حاشیهای است.علیرضا حقیقی
ولی مساله اساسی این است که اصلاحطلبان تا یک انضباط تشکیلاتی پیدا نکنند، تا نتوانند قواعد بازی سیاسی را منسجم کنند، یک تاثیر سیاسی بزرگی داشته باشند از مسایل و اتفاق نظر پیدا نکنند همین مشکلات هست. الان شما فی المثل بین نظرات آقای موسوی در حوزه هستهای، حوزه اقتصادی و حوزه توسعه سیاسی اختلاف جدی مثلا فرض کنید با آقای روحانی. اصلاحطلبان هم از آقای موسوی حمایت کردند و هم از آقای روحانی. ولی معلوم نیست که مبنای فکریشان چیست. یعنی در حوزه هستهای الان اتفاق نظر نمیبینید در میان اصلاحطلبان. یا حتی در حوزه مسایل اقتصادی که یک سیاست اقتصادی داشته باشند که بتوانند به آن نگاه کنند و بر مبنای آن نقد کنند.
در عین حال اصلاحطلبان همانطور که آقای مهدوی آزاد گفتند به نظر میرسد رفتند به سوی کار حاشیه ای ولی به نظر من هنوز سودای دستیابی به قدرت برایشان خیلی اهمیت دارد. بنابراین هیچوقت وقتی در حاشیه هستند مثل انگلستان دولت در سایه تشکیل نمیدهند. یعنی نقد برنامهشان را ارائه بدهند و هم بر مبنای همان برنامه سیاستهای دولت را نقد کنند. این کار را معمولا انجام نمیدهند. یعنی فقط منتظر انتخابات میشوند در انتخابات فعال میشوند. تا قبل از انتخابات همه اش کارهای سیاسی حاشیهای است. هیچوقت شما نقد سیاستگذاری، برنامه در حوزههای مختلف نمیبینید.
من امیدوارم که همانطور که گفتند از تجربه درس گرفته باشند و این سری با درک نقاط ضعف شان و اینکه بتوانند حتی دولت آقای روحانی را برنامهای نقد کنند و نشان بدهند که چه چیزی را قبول دارند و چه چیزی را قبول ندارند و در عین حال سعی کنند که انضباط تشکیلاتی پیدا کنند و بیشتر از اینکه تضادسازی کنند درحوزه سیاسی بایستی بتوانند یک آگاهی ایجاد کنند. به نظر من مثلا فرض کنید در همین انتخابات شوراها نمونه بارزش بود فرق زیادی بین برنامههای آقای هاشمی و آقای قالیباف نبود، همانطور که آقای جوادی حصار گفتند.
و از لحاظ منطق «نگاه دید»، بسیاری از معاونان آقای قالیباف اصلاحطلب بودند، مثل آقای کرباسیان مثل آقای کسرا مهدوی که در ستاد آقای موسوی و خیلی های دیگر. از لحاظ عملکرد کلی هم در یک مجموعه بودند. ولی سر وصدایی که روی این موضوع شد گویی در دو قطب مخالف بودند. در واقعیت هم این جور نبود.
باید به نظر من بنشینند جمع بندی کنند و اصلاح کنند این روش شان را و به کار پایه ای بپردازند و فقط در موقع انتخابات فعال نباشند. همین هم بود دیگر. شما نگاه کنید قبل از انتخابات ریاست جمهوری میخواستند شرکت نکنند و به خاطر همین شوراها را مانده بودند که شرکت کنند یا شرکت نکنند و این وضعیت پیش آمد. اگر سیاست منسجم و درستی داشته باشند این ابهامات را ایجاد نمیکند و به قول آقای مهدوی آزاد از آقای شکوری راد تا نمیدانم... توی حزب قرار نمیگیرد.