حدود یک سال به یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مانده و از هم اکنون یکی از پرسشهایی که محافل سیاسی منتقد و مخالف حاکمیت ایران پیش میکشند این است که شیوه برخورد مناسب این گرایشها باید چگونه باشد؟ باید به نفع یکی از نامزدهای احتمالی وارد رقابت شد؟ باید تنها به استفاده از فضای انتخاباتی برای تبلیغ نظر دگراندیشان قناعت کرد؟ یا باید به کلی از انتخابات چشم پوشید؟
در هفته گذشته محافل اصلاحطلب اطلاعیهای را منتشر کردند درباره حاصل نشست اخیر دو چهره شاخص این جناح: محمد خاتمی و عبدالله نوری. این دو با ارائه فهرست بلندبالایی از مشکلات و معضلات کشور و با یاد کردن از لزوم زمینهسازی برای برگزاری انتخاباتی آزاد، پیشنهاد تشکیل یک اتاق فکر را دادند که بتواند به گفته آنان «اکثریت افکار و عقاید طیف گسترده حامیان اصلاحات را نمایندگی کند.» و اتاق فکری که حداکثر انسجام فکری و عملی حامیان اصلاحات و جنبش سبز را به گفته آنان «با حداقل ریزش» در پی داشته باشد.
اندکی بیش از سه سال پیش اعلام نتایج انتخابات مناقشه برانگیز ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ با اعتراضاتی گسترده معروف به جنبش سبز و کشتن، حبس و سرکوبی معترضان همراه شد. سه میهمان برنامه این هفته دیدگاهها به بررسی رفتار مناسب انتخاباتی اصلاحطلبان و دگراندیشان در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران و پیشنهاد تازه محمد خاتمی و عبدالله نوری نشسته اند: محمد ملکی، فعال سیاسی در تهران؛ اسماعیل گرامی مقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی رهبر این حزب (در شهر پونه هند) و امیرحسین گنجبخش از بنیانگذاران سازمان جمهوریخواهان ایران (این هفته در پاریس).
آقای ملکی، زمزمههایی هست در ایران میان اصلاحطلبان که در هفته گذشته بارزتر شد و خبر از آماده شدن عدهای از آنها برای انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۹۲. نگاه فعالان سیاسی منتقد مثل شما به این اقدامات چیست؟ با توجه به پیامدهای انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸؟
محمد ملکی: نظر خودم را در یک نامهای که اخیرا، دوم خرداد امسال، یک ماه قبل نوشتم بیان کردم. اصولا به این نتیجه رسیدم که باید ما مردم را دو دسته کنیم. یک دسته آنهایی که اصولا میخواهند از طریق اصلاحات پیش برند و اصلاحات درون ساختاری و مردمی که به این نتیجه رسیدهاند که از طریق اصلاحات درون ساختاری به جایی نمیرسند و تجربه این چندسال را مثال میزنند. آنها که از طریق اصلاحات میخواهند انجام دهند بکنند هر کاری را و ما هم به اندیشه و افکارشان احترام میگذاریم.
اما بنده معتقد نیستم که دیگر از طریق شرکت دوباره در انتخابات و انتخابات ریاست جمهوری و این چیزها ما به جایی برسیم. این است که بنده پیشنهادم این است که آنهایی که معتقد به اصلاحات درون ساختاری نیستند آنها هم اتاق فکری تشکیل دهند و یک راه چارهای پیدا کنند. چون من همچنان که در این نامه گفتهام و برای آخرین بار هم اخطار کردم اعتقاد دارم که برنامههایی که تا به حال پیاده شده در ایران که در مقدمه همین نامه آقایان نوری و خاتمی هم آمده وضع دیگر قابل تحمل نیست. آن توضیحات که من دادهام از این هم بدتر است در مملکت. برای حل این مسایل و رفع این مشکلات من از طریق این نظام و این حاکمیت و این قانون اساسی فکر میکنم به جایی نرسیم. باید طرحی نو در انداخت.
آقای گرامی مقدم، اجازه بدهید اول از شما بپرسم که این گزارشی که حزب اعتماد ملی اجازه دارد حالا فعالیت کند درست است؟ چون که دبیر کمیسیون ماده ده احزاب به ایسنا یک چنین حرفی زده بود.
اسماعیل گرامی مقدم: بله فقط در حد خبر است. اگر به صورت ابلاغیه و رسمی اعلام کنند که گام مثبتی است قبل از انتخابات.
بسیار خوب، حالا آقایان محمد خاتمی و عبدالله نوری همانطور که آقای ملکی اشاره کردند در هفته گذشته بعد از تبادل نظر از لزوم تشکیل اتاق فکر اصلاحطلبان گفتند و زمینه سازی برای انتخابات آزاد. به نظر شما در میان مجموعه اصلاحطلبان تا چه حد این دعوت میتواند اثرگذار باشد یا مستجاب شود؟
خوب جای اصلاحطلبی یک جامعه متنوع و وسیع است. ما نمیتوانیم فقط چهرههای شاخص یک نفر یا دو نفر را محدود کنیم به کل اصلاحطلبان و تصمیماتی که میگیرند. بنابراین در این محدوده قابل اعتبار خواهد بود. به همین دلیل الان آقایان کروبی و موسوی حق بیشتری دارند تا چهرههای دیگر که بخواهند در خصوص مسایل آینده انتخابات اظهار نظر کنند و آنها هم از درون جریان اصلاحطلبی فعلا در این مختصات قرار گرفتهاند.
ضمن احترام به فرمایشات آقای دکتر ملکی، درست است شرایط بسیار صلب و سخت است برای جریان اصلاحطلبی.
ولی اگر بخواهیم جایگزین و رقیبی برای آن پیدا کنیم آنوقت کارمان بسیار سختتر خواهد شد. اعتقاد دارم که اصلاحات باید در همین چارچوب جمهوری اسلامی پیش برود بر اساس واقعیاتی که حاکم است در فرهنگ و دیگر ابعاد واقعی و حقیقی کشور ما. من دو مانع را بر سر جریان اصلاحطلبی میدانم برای انتخابات آینده. یکی از موانع اصلی که اصلاحطلبان دارند رسیدن به وحدت و یکپارچگی و همبستگی است و درس گرفتن از تجربه انتخابات ۲۰۰۴ که چندین نامزد از اصلاحطلبان وارد عرصه شدند بدون اینکه به یک جمعبندی برسند و آن روز اصلاحطلبان خودشان به دست خودشان عامل شکست اصلاحات شدند. علتش هم این بود که نتوانستند آسیبشناسی دقیقی داشته باشند از انتخابات مجلس هفتم و همچنین انتخابات شورای دوم که منجر به شکست اصلاحطلبان شد.
آقای گرامی مقدم، ببخشید. خواهش میکنم مختصر.
بله. به هر حال این نکته اول از آن چه که میخواهد از اتاق فکرها دربیاید که من بعید میدانم چون هیچگونه آسیبشناسی در گذشته نشده خیلی امیدوار کننده نیست و به نظر میرسد که این همان مسیر قبلی است و آخر سر هم به نتیجه نخواهد رسید. اما نکته مهمتر و دومین مانع بر سر اصلاحطلبان موانعی است که در انتخابات ریاست جمهوری قبلی ایجاد شد روی نامزدهای اصلاحطلب و تاکنون نتوانستند بر آن مواتع فایق بیایند یا به گفتگو بنشینند با حکومت و چارهای بیاندیشند برای رفع آن موانع. به نظرم میرسد که اگر این دو مانع را بتوانند برنامهریزی کنند در این ده ماه آینده تا انتخابات میتوانیم بگوییم که اصلاحطلبان گامی در جهت اصلاحات خواهند برداشت.
آقای گنجبخش، در میان مخالفان سیاسی خارج از دایره حاکمیت چه، به ویژه خارج از کشور؟ تحلیلها در مورد انتخابات آینده ریاست جمهوری چیست؟
امیرحسین گنجبخش: من نمیدانم بقیه نیروهای اپوزیسیون راجع به این موضوع چه فکر میکنند. ولی میخواستم از این فرصت استفاده کنم و نظر جریان جمهوریخواهها را تا حدودی که من از آن دریافت میکنم خدمتتان عرض کنم.
تجربه چهارسال گذشته در مورد جنبش سبز یک موضوع را به ما گوشزد میکند و آن این که یک مبارزهای به وجود آمده برای حاکمیت صندوق رای در مقابل حاکمیت ولایت. یعنی نیروهای منتقد و مخالف حکومت در کنار هم در خیابان و عرصه عمومی خواستار این شدند که قدرت دیگر از ولی فقیه نیاید بلکه این رای مردم و رای صندوق رای باشد. که نیروی سیاسی را که برای مدت محدودی میباید پیش ببرد جریان سیاست را آن تعیین کند.
اگر این معنی «رای من کو» جنبش سبز را درک کنیم آن زمان در حرکت این جنبش میبینیم که رهبران نمادین جنبش سبز یعنی آقایان موسوی و کروبی با درک این مساله بیانیهای را طرح کردند که مشهور به بیانیه ۱۷ آقای موسوی است و در آن خواستار انتخابات آزادی شدند که تمام نیروهای سیاسی و نیروهایی که در جامعه ایران وجود دارند بتوانند در این انتخابات شرکت کنند.
نکتهای که به نظر من اهمیت دارد و شاید یک حرکت بسیار مهمی بوده از جانب ایشان امیدواریم که سر این مساله به هیچ وجه عدول نکنند این است که فقط این انتخابات حوزه خودیها را در بر نگیرد و بلکه نیروهای مخالف هم این امکان را داشته باشند که نظر خودشان را و دلایل خودشان را که چرا با نظام مسلکی و دینی مخالف اند به مردم ایران ارائه کنند و آنها قاضی نهایی باشند. اگر در این مسیر داریم حرکت میکنیم آن زمان اتاقهای فکری که به وجود میآید، اتاق فکر آقای نوری، آقای خاتمی در یافتن سویههایی از یک پروژهای باید باشد که به آن «رای من کو»ی جنبش سبز پاسخ بدهد.
ما از هرگونه تاسیس اتاق فکر توسط هرکسی استقبال میکنیم با این نکته که نمیتواند این بازگشت به پیش از جنبش سبز باشد. کسانی که تصور میکنند میتوانند دوباره به دوم خرداد برگردند متوجه این نکته نیستند که ۲۲ خردادی هم واقع شده و میلیونها نفر هم به خیابان آمدهاند و حاصل این مبارزهای که صورت گرفت یک بیانیهای بود که همه ایرانیان را در شرکت در سرنوشتشان تعیین میکرد. به همین دلیل من تصورم این خواهد بود که اتفاقا اگر دو راهحل را ما در مقابل هم داریم یکی کسانی هستند که معتقد به اصلاح رفتاری ولایت فقیه اند و کسانی که معتقد به اصلاح ساختاری نظام هستند.
حالا درجه این اصلاح بین مخالفان و منقدان نظام متفاوت است ولی به هر حال آن چیزی را که میخواهند به نتیجهاش برسند دیگر کسی فرای قانون وجود نداشته باشد که تصمیم بگیرد قدرت درون جامعه چگونه تقسیم شود. امیدواریم این تقسیم کار هم وجود داشته باشد و بتوانیم در کنار هم از فرصت انتخاباتی که به وجود میآید برای حاکمیت صندوق رای استفاده کنیم.
آقای ملکی، الان آقای گنجبخش اشاره کردند به فرصت انتخاباتی. در عین حال به رغم گفتههای شما الان صحبت از این شده که نامزد ارجح اصلاحطلبان برای ریاست جمهوری این شخص است یا آن شخص. آیا در صورتی که او بپذیرد و از صافی شورای نگهبان هم بگذرد امثال شما حاضر هستید از فضای انتخاباتی به نفع گرایش سیاسی حامی دیدگاه خودتان بهره ببرید؟
من یک اختلاف اساسی دارم با این. به طور فشرده از این بحثهایی که برای تشکیل اتاق فکر هست در آنجا میگوید نحوه تشکیل فکر... توضیح دارد میدهد: نحوه تشکیل اتاق فکر اصلاحات باید به گونهای باشد که بتواند اکثریت افکار و عقاید طیف گسترده حامیان اصلاحات را نمایندگی کند. یعنی پس بقیه کسانی که زندگی میکنند و با این روش اصلاحات مخالفاند آنها به کنارند، باید بروند پی کارشان. و این مغایر دموکراسی است.
این فقط مونوپولیسم است. یعنی این آقایان هنوز فکر میکنند اگر کسی حرفی باید بزند و اگر کسی باید مبارزه کند و اگر باید آزاد باشد و اگر کسی باید حزب داشته باشد فقط میتواند اصلاحچی باشد. این یک نکته. نکته دوم این است که ما باید مساله جنبش سبز را از اصلاحات جدا کنیم.
بله جنبش سبز شروع شد با این که رای من کجاست. اما با این را من کجاست تمام نشد. با مرگ بر دیکتاتور تمام شد و پیش رفت. بنابراین اینها را باید از هم جدا کنیم. یک نکته آخر این که باز من با کمال تاسف در این نامه در پاراگراف آخرش صراحتا اصلا این مساله مونوپولیسم... فقط من، و دیگران هیچ هستند و گروههای دیگر... میگوید: آزادی رهبران جنبش سبز مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد و «دیگر زندانیان سربلند اصلاحات و جنبش سبز که به دلیل بیان عقاید خودشان...» ما الان در زندان افرادی با اندیشههای مختلف داریم. اینها میگویند اگر آزاد هم باید بشوند باز آنها که وابسته به جنبش سبز هستند.
ما با این تفکر فکر نمیکنم به هیچ جا برسیم، کاری بتوانیم انجام دهیم. چون معتقدم باید همبستگی به وجود بیاید بین همه گروهها. چپ و راست و همه باید دخالت داشته باشند. اینطوری نمیشود مونوپل کنیم اصلاحات و آزادی زندانیان اصلاحات. من دیگر صحبتی ندارم.
آقای گرامی مقدم، آقای ملکی این صحبتها را کردند. در ضمن از چهرههای شاخص مثلا زندانی جنبش سبز هم هستند امثال ابوالفضل قدیانی که باور به ولایت فقیه را و نه شخص ولی فقیه را با آن مرزبندی کرده اخیرا در نامههایی از زندان. و مصطفی تاجزاده که میزان مخالفت حاکمیت ایران را با گشایش سیاسی از میزان مخالفت دیکتاتوری نظامی برمه با همین مقوله بیشتر میداند یا علیرضاعلوی تبار که خارج از زندان در تهران میگوید به جای اجرای بدون تنازل قانون اساسی باید بر حق شهروندان تاکید کرد. حالا نظر شما در مورد حرفهایی که اینها میزنند یا آقای ملکی الان گفتند چیست؟
من آنچه را که جناب آقای ملکی فرمودند یا دیگر دوستان در زندان میفرمایند ضمن احترام به نظر آنها یک نظر ایدهآل میدانم در جامعه کنونی. ولی به عنوان یک فعال سیاسی و تجربهای که در این سالها دارم و در کنارش کشورهایی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و حتی تاریخی کمی نزدیک ما هستند خیلی دور از ذهن است که ما بتوانیم به ایدهآلهایمان در زمان بسیار کوتاهی برسیم. آنها را هم ببینیم همان مسیر را رفتهاند. مسیر اصلاحات. خیلی از این دیدگاههای دوستانمان دقیقا در همین دیدگاه ممکن است اتفاق بیافتد منتهی در گامهای بعدی.
این منکر این نیست که حالا یک جمعی از اصلاحطلبان چون آنها نخواستند مداخله در دیدگاه دیگران بکنند محدوده را فقط عنوان کردند در حوزه اصلاحطلبی میخواهند وحدت ایجاد کنند.
چون اصلاحطلبان در حقیقت به این معتقد هستند که ما باید پایمان را روی یک چیزی بگذاریم و مطالباتمان را انجام دهیم. نمیشود پایهای نداشته باشیم. پایهشان قانون اساسی است. این قانون اساسی هم بله اصل ولایت فقیه هست با حقوق شهروندی و و و به همین دلیل هم معتقدم بایستی به صورت کامل و تمام این قانون اساسی اجرا شود. این قطعا یکی از گامهای اصلاحطلبان است. حتما ایراداتی هم در این قانون هست که معتقد به اصلاحش هم هستم. با توجه به ظرفیتهایی هم که خود جامعه ایران دارد شاید ما نتوانیم به این ایدهآلهایی که ممکن است اصلاحطلبان آنها را داشته باشند دست پیدا کنند.
بنابراین این پایه که در گذشته هم وقتی نگاه میکردیم به اساسنامه نهضت آزادی آنها هم میآمدند پایهشان را بر اساس قانون اساسی دوره رژیم شاه گذاشتند. در جریان اصلاحطلبی که معتقد است و حتی آقای خاتمی مطرح کردند که ما اصلاحات را فقط در چارچوب قانون اساسی... حالا آقای خاتمی هم به هر حال شخصی است نقش داشته در اصلاحات و محور بود. به همین دلیل دیدگاه ایشان موثر است.
اما از این نظر شاید اصلاحطلبان نمیخواهند که از جنبش سبز جدا شوند و بیشتر به دنبال به نظرم میرسد که از ظرفیت اجتماعی جنبش سبز استفاده کنند. که البته من این را اخلاقی نمیدانم و صرفا کار سیاسی میدانم و به همین دلیل هم معتقدم بایستی اصلاحطلبان هم به صورت روشن مشخص کنند در چه حوزهای از جنبش سبز میخواهند همبستگی ایجاد کنند و مرزشان را مشخص کنند. و الا این جوری کلی صحبت کردن و استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و پایگاه اجتماعی این ها هم به نظرم میرسد دور از احکام اصلاحطلبی باشد و همان ایراداتی که ما به جناح رقیب میگیریم و استفاده از قدرت قطعا بر ما هم مترتب خواهد بود.
آقای گنجبخش، شما چه فکر میکنید درمورد حرفهایی که الان آقای گرامیمقدم زدند و حرفهای آقای ملکی قبل از آن؟
آقای ملکی درست میگویند. ایشان میگویند یک گرایشی وجود دارد در درون اصلاحطلبان حکومتی که همه چیز را برای خودیها میخواهد و اینکه به هرحال یک بخش بزرگ از جامعه ایران به این نتیجه رسیده که حکومت مذهبی حتی کوچکترین مشکلات معیشتی مردم را هم نمیتواند درست حل کند اینها در پروژه شان جایی ندارند. من در این زمینه با آقای ملکی موافقم. اما یک واقعیتی هم وجود دارد. و آن واقعیت این است که ما در یک روندی قرار گرفتیم که این روند را خیابان به ما تحمیل کرده. و آن این بوده که در درون جنبش سبز هم منقدان حکومت وجود داشتند و هم مخالفان. تمام کوششی که ما داریم میکنیم این باید باشد که این جبهه از هم نپاشد.
من فکر میکنم این شعار «رای من کو» شکل آزادیخواهانه اش چیزی جز انتخابات آزاد با شرکت تمام نیروهای سیاسی نیست. دریافت من از بیانیه ۱۷ آقای موسوی این است. اگر چیز دیگری است و اصلاحطلبان میخواهند دوباره این بازی خودی و غیرخودی را پیش بکشند و بخشی از نیروهای جنبش سبز را حذف کنند به هر دلیلی، آقای خامنهای به خوبی نشان داده که نه تنها این اجازه را به آنها نخواهد داد بلکه چیزی غیر از تکرار مکررات نخواهد بود.
اما در برخورد به جناب گرامی و نکاتی که ایشان دارند طرح میکنند این است که اگر اصلاحطلبی سیاست صبر و انتظار برای تغییر رفتار آقای خامنهای باشد یعنی کسی که قدرقدرت حقیقی و حقوقی تقسیم رانت قدرت است ایشان هم فکر میکنم یک مقدار دچار توهم هستند.
در طول ۲۴ سال حرکت سه رییس جمهور رفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد نهاد ولایت فقیه و شخص ایشان نشان دادند که حاضر نیستند حاکمیت صندوق رای را که هیچکدام از این سه نفر را به طور کلی کسانی که از صندوق رای بیرون میآیند لزوما با نظرات من موافق نیستند را اجرا کنند. این تضادی است که نیروهای درون حکومت باید به آن بپردازند.
چه کسانی این موضوع را دریافته اند؟ آقای قدیانی به این نکته اشاره دارد. آقای تاجزاده اشاره دارد. آقای حسین علایی از سپاه اشاره دارد و شخصی که اصولگرا است یعنی شخص آقای محبیان که در مقاله اخیرشان ایشان هم به این نتیجه رسیده که ما سه رییس جمهوری داشتیم که آبروی این سه نفر را آقای خامنهای به خاطر حفظ قدرت از میان برده. این تضاد اصلی است که ما باید به آن بپردازیم. اگر من به اتاق فکر رجوع میدهم دقیقا به خاطر این است که آن فرصتی که آقای نوری و آقای خاتمی بنشینند و فکر کنند که بزرگترین مانعی که صندوق رای را از مردم ایران گرفته کیست و آن چیزی به غیر از ولایت مطلقه فقیه نیست.
آقای ملکی، نکته دیگری اگر دارید بگویید مختصر خواهش میکنم.
نکته خاصی ندارم. فقط میخواهم بگویم من با توجه به این که چه قبل از انقلاب و به خصوص بعد از انقلاب در بطن جریانهای ایران بودم و همه راهها را دیدم طی شده من اعتقادم بر این است که اصولا این قانون اساسی و نظام ولایت فقیه تا موقعی که هست، مردم به هیچیک از آرمانها و آرزوهای خودشان نخواهند رسید. و وضع مملکت هم روز به روز پیچیدهتر و بدتر خواهد شد.
آقای گرامیمقدم، نکته آخر شما؟
حتما این تجربهای که کشورهایی مثل ترکیه داشتند و یک روزی ارتش که پاسخگویش روابطش با مردم بود ولی اصلاحات و تحمل سیاسیون توانست به اینجا برسد که امروز ارتش هم هماهنگ با نخست وزیر شود. فکر میکنم حتی برای همین نظام ولایت فقیه هم اصلاحات تنها راه گشایش در اوضاع احوال کشور عزیز ما ایران باشد.
آقای گنجبخش، شما.
نظامهایی اصلاحپذیر میشوند که نیروهای خودی بتوانند روابط قانونی بین خودشان برقرار کنند. آن روزی که من ببینم آقای رفسنجانی، آقای احمدینژاد، آقای لاریجانی، حزب مشارکت و حزب موتلفه اینها بتوانند یک مناسبات قانونی بین خودشان برقرار کنند که این مناسبات قانونی چیزی غیر از این نیست که حاکمیت صندوق رای را بپذیرند بین خودشان و نیروهای آزادیخواهی نظیر ما را حتی دخالت هم ندهند ولی این را باید بپذیرند که اگر چنین روابطی را برقرار کنند یک گام مثبتی برداشتهاند. این کاری است که آقای خامنهای و نهاد ولایت فقیه اجازه نمیدهد انجام دهند. این نکته محوری است.
یعنی بحث این که زیر نظام ولایت فقیه امکان اصلاحپذیری نظام به وجود بیاید بسیار مشکل است. آن زمان است که این امکان به وجود میآید که حتی نیروهای مخالف نظیر ما هم چون حکومتهای اینطوری نمیتوانند مشکلات مردم را حل کنند و احتیاج به نیروهایی نظیر ما دارند که بیایند و مشکلات را حل کنند و آن زمان هست که بتوانند به سراغ ما بیایند. این نکته محوری تضاد بین حاکمیت صندوق رای و حاکمیت ولایت را اتاقهای فکر اصلاحطلبان باید بنشینند راجع به آن فکر کنند. ۲۴ سال گذشته نشان داده که بدون این که با نهاد ولایت فقیه مقابله شود چنین حرکت مثبتی به وجود نمیآید و من فکر میکنم که این مسیر آیندهای که انتخابات بعدی را رقم خواهد زد.
در هفته گذشته محافل اصلاحطلب اطلاعیهای را منتشر کردند درباره حاصل نشست اخیر دو چهره شاخص این جناح: محمد خاتمی و عبدالله نوری. این دو با ارائه فهرست بلندبالایی از مشکلات و معضلات کشور و با یاد کردن از لزوم زمینهسازی برای برگزاری انتخاباتی آزاد، پیشنهاد تشکیل یک اتاق فکر را دادند که بتواند به گفته آنان «اکثریت افکار و عقاید طیف گسترده حامیان اصلاحات را نمایندگی کند.» و اتاق فکری که حداکثر انسجام فکری و عملی حامیان اصلاحات و جنبش سبز را به گفته آنان «با حداقل ریزش» در پی داشته باشد.
اندکی بیش از سه سال پیش اعلام نتایج انتخابات مناقشه برانگیز ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۸ با اعتراضاتی گسترده معروف به جنبش سبز و کشتن، حبس و سرکوبی معترضان همراه شد. سه میهمان برنامه این هفته دیدگاهها به بررسی رفتار مناسب انتخاباتی اصلاحطلبان و دگراندیشان در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران و پیشنهاد تازه محمد خاتمی و عبدالله نوری نشسته اند: محمد ملکی، فعال سیاسی در تهران؛ اسماعیل گرامی مقدم، سخنگوی حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی رهبر این حزب (در شهر پونه هند) و امیرحسین گنجبخش از بنیانگذاران سازمان جمهوریخواهان ایران (این هفته در پاریس).
Your browser doesn’t support HTML5
آقای ملکی، زمزمههایی هست در ایران میان اصلاحطلبان که در هفته گذشته بارزتر شد و خبر از آماده شدن عدهای از آنها برای انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۹۲. نگاه فعالان سیاسی منتقد مثل شما به این اقدامات چیست؟ با توجه به پیامدهای انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸؟
محمد ملکی: نظر خودم را در یک نامهای که اخیرا، دوم خرداد امسال، یک ماه قبل نوشتم بیان کردم. اصولا به این نتیجه رسیدم که باید ما مردم را دو دسته کنیم. یک دسته آنهایی که اصولا میخواهند از طریق اصلاحات پیش برند و اصلاحات درون ساختاری و مردمی که به این نتیجه رسیدهاند که از طریق اصلاحات درون ساختاری به جایی نمیرسند و تجربه این چندسال را مثال میزنند. آنها که از طریق اصلاحات میخواهند انجام دهند بکنند هر کاری را و ما هم به اندیشه و افکارشان احترام میگذاریم.
اما بنده معتقد نیستم که دیگر از طریق شرکت دوباره در انتخابات و انتخابات ریاست جمهوری و این چیزها ما به جایی برسیم. این است که بنده پیشنهادم این است که آنهایی که معتقد به اصلاحات درون ساختاری نیستند آنها هم اتاق فکری تشکیل دهند و یک راه چارهای پیدا کنند. چون من همچنان که در این نامه گفتهام و برای آخرین بار هم اخطار کردم اعتقاد دارم که برنامههایی که تا به حال پیاده شده در ایران که در مقدمه همین نامه آقایان نوری و خاتمی هم آمده وضع دیگر قابل تحمل نیست. آن توضیحات که من دادهام از این هم بدتر است در مملکت. برای حل این مسایل و رفع این مشکلات من از طریق این نظام و این حاکمیت و این قانون اساسی فکر میکنم به جایی نرسیم. باید طرحی نو در انداخت.
آقای گرامی مقدم، اجازه بدهید اول از شما بپرسم که این گزارشی که حزب اعتماد ملی اجازه دارد حالا فعالیت کند درست است؟ چون که دبیر کمیسیون ماده ده احزاب به ایسنا یک چنین حرفی زده بود.
اسماعیل گرامی مقدم: بله فقط در حد خبر است. اگر به صورت ابلاغیه و رسمی اعلام کنند که گام مثبتی است قبل از انتخابات.
بسیار خوب، حالا آقایان محمد خاتمی و عبدالله نوری همانطور که آقای ملکی اشاره کردند در هفته گذشته بعد از تبادل نظر از لزوم تشکیل اتاق فکر اصلاحطلبان گفتند و زمینه سازی برای انتخابات آزاد. به نظر شما در میان مجموعه اصلاحطلبان تا چه حد این دعوت میتواند اثرگذار باشد یا مستجاب شود؟
خوب جای اصلاحطلبی یک جامعه متنوع و وسیع است. ما نمیتوانیم فقط چهرههای شاخص یک نفر یا دو نفر را محدود کنیم به کل اصلاحطلبان و تصمیماتی که میگیرند. بنابراین در این محدوده قابل اعتبار خواهد بود. به همین دلیل الان آقایان کروبی و موسوی حق بیشتری دارند تا چهرههای دیگر که بخواهند در خصوص مسایل آینده انتخابات اظهار نظر کنند و آنها هم از درون جریان اصلاحطلبی فعلا در این مختصات قرار گرفتهاند.
ضمن احترام به فرمایشات آقای دکتر ملکی، درست است شرایط بسیار صلب و سخت است برای جریان اصلاحطلبی.
ولی اگر بخواهیم جایگزین و رقیبی برای آن پیدا کنیم آنوقت کارمان بسیار سختتر خواهد شد. اعتقاد دارم که اصلاحات باید در همین چارچوب جمهوری اسلامی پیش برود بر اساس واقعیاتی که حاکم است در فرهنگ و دیگر ابعاد واقعی و حقیقی کشور ما. من دو مانع را بر سر جریان اصلاحطلبی میدانم برای انتخابات آینده. یکی از موانع اصلی که اصلاحطلبان دارند رسیدن به وحدت و یکپارچگی و همبستگی است و درس گرفتن از تجربه انتخابات ۲۰۰۴ که چندین نامزد از اصلاحطلبان وارد عرصه شدند بدون اینکه به یک جمعبندی برسند و آن روز اصلاحطلبان خودشان به دست خودشان عامل شکست اصلاحات شدند. علتش هم این بود که نتوانستند آسیبشناسی دقیقی داشته باشند از انتخابات مجلس هفتم و همچنین انتخابات شورای دوم که منجر به شکست اصلاحطلبان شد.
آقای گرامی مقدم، ببخشید. خواهش میکنم مختصر.
بله. به هر حال این نکته اول از آن چه که میخواهد از اتاق فکرها دربیاید که من بعید میدانم چون هیچگونه آسیبشناسی در گذشته نشده خیلی امیدوار کننده نیست و به نظر میرسد که این همان مسیر قبلی است و آخر سر هم به نتیجه نخواهد رسید. اما نکته مهمتر و دومین مانع بر سر اصلاحطلبان موانعی است که در انتخابات ریاست جمهوری قبلی ایجاد شد روی نامزدهای اصلاحطلب و تاکنون نتوانستند بر آن مواتع فایق بیایند یا به گفتگو بنشینند با حکومت و چارهای بیاندیشند برای رفع آن موانع. به نظرم میرسد که اگر این دو مانع را بتوانند برنامهریزی کنند در این ده ماه آینده تا انتخابات میتوانیم بگوییم که اصلاحطلبان گامی در جهت اصلاحات خواهند برداشت.
آقای گنجبخش، در میان مخالفان سیاسی خارج از دایره حاکمیت چه، به ویژه خارج از کشور؟ تحلیلها در مورد انتخابات آینده ریاست جمهوری چیست؟
امیرحسین گنجبخش: من نمیدانم بقیه نیروهای اپوزیسیون راجع به این موضوع چه فکر میکنند. ولی میخواستم از این فرصت استفاده کنم و نظر جریان جمهوریخواهها را تا حدودی که من از آن دریافت میکنم خدمتتان عرض کنم.
تجربه چهارسال گذشته در مورد جنبش سبز یک موضوع را به ما گوشزد میکند و آن این که یک مبارزهای به وجود آمده برای حاکمیت صندوق رای در مقابل حاکمیت ولایت. یعنی نیروهای منتقد و مخالف حکومت در کنار هم در خیابان و عرصه عمومی خواستار این شدند که قدرت دیگر از ولی فقیه نیاید بلکه این رای مردم و رای صندوق رای باشد. امیرحسین گنجبخش
تجربه چهارسال گذشته در مورد جنبش سبز یک موضوع را به ما گوشزد میکند و آن این که یک مبارزهای به وجود آمده برای حاکمیت صندوق رای در مقابل حاکمیت ولایت. یعنی نیروهای منتقد و مخالف حکومت در کنار هم در خیابان و عرصه عمومی خواستار این شدند که قدرت دیگر از ولی فقیه نیاید بلکه این رای مردم و رای صندوق رای باشد. که نیروی سیاسی را که برای مدت محدودی میباید پیش ببرد جریان سیاست را آن تعیین کند.
اگر این معنی «رای من کو» جنبش سبز را درک کنیم آن زمان در حرکت این جنبش میبینیم که رهبران نمادین جنبش سبز یعنی آقایان موسوی و کروبی با درک این مساله بیانیهای را طرح کردند که مشهور به بیانیه ۱۷ آقای موسوی است و در آن خواستار انتخابات آزادی شدند که تمام نیروهای سیاسی و نیروهایی که در جامعه ایران وجود دارند بتوانند در این انتخابات شرکت کنند.
نکتهای که به نظر من اهمیت دارد و شاید یک حرکت بسیار مهمی بوده از جانب ایشان امیدواریم که سر این مساله به هیچ وجه عدول نکنند این است که فقط این انتخابات حوزه خودیها را در بر نگیرد و بلکه نیروهای مخالف هم این امکان را داشته باشند که نظر خودشان را و دلایل خودشان را که چرا با نظام مسلکی و دینی مخالف اند به مردم ایران ارائه کنند و آنها قاضی نهایی باشند. اگر در این مسیر داریم حرکت میکنیم آن زمان اتاقهای فکری که به وجود میآید، اتاق فکر آقای نوری، آقای خاتمی در یافتن سویههایی از یک پروژهای باید باشد که به آن «رای من کو»ی جنبش سبز پاسخ بدهد.
ما از هرگونه تاسیس اتاق فکر توسط هرکسی استقبال میکنیم با این نکته که نمیتواند این بازگشت به پیش از جنبش سبز باشد. کسانی که تصور میکنند میتوانند دوباره به دوم خرداد برگردند متوجه این نکته نیستند که ۲۲ خردادی هم واقع شده و میلیونها نفر هم به خیابان آمدهاند و حاصل این مبارزهای که صورت گرفت یک بیانیهای بود که همه ایرانیان را در شرکت در سرنوشتشان تعیین میکرد. به همین دلیل من تصورم این خواهد بود که اتفاقا اگر دو راهحل را ما در مقابل هم داریم یکی کسانی هستند که معتقد به اصلاح رفتاری ولایت فقیه اند و کسانی که معتقد به اصلاح ساختاری نظام هستند.
حالا درجه این اصلاح بین مخالفان و منقدان نظام متفاوت است ولی به هر حال آن چیزی را که میخواهند به نتیجهاش برسند دیگر کسی فرای قانون وجود نداشته باشد که تصمیم بگیرد قدرت درون جامعه چگونه تقسیم شود. امیدواریم این تقسیم کار هم وجود داشته باشد و بتوانیم در کنار هم از فرصت انتخاباتی که به وجود میآید برای حاکمیت صندوق رای استفاده کنیم.
آقای ملکی، الان آقای گنجبخش اشاره کردند به فرصت انتخاباتی. در عین حال به رغم گفتههای شما الان صحبت از این شده که نامزد ارجح اصلاحطلبان برای ریاست جمهوری این شخص است یا آن شخص. آیا در صورتی که او بپذیرد و از صافی شورای نگهبان هم بگذرد امثال شما حاضر هستید از فضای انتخاباتی به نفع گرایش سیاسی حامی دیدگاه خودتان بهره ببرید؟
من یک اختلاف اساسی دارم با این. به طور فشرده از این بحثهایی که برای تشکیل اتاق فکر هست در آنجا میگوید نحوه تشکیل فکر... توضیح دارد میدهد: نحوه تشکیل اتاق فکر اصلاحات باید به گونهای باشد که بتواند اکثریت افکار و عقاید طیف گسترده حامیان اصلاحات را نمایندگی کند. یعنی پس بقیه کسانی که زندگی میکنند و با این روش اصلاحات مخالفاند آنها به کنارند، باید بروند پی کارشان. و این مغایر دموکراسی است.
این فقط مونوپولیسم است. یعنی این آقایان هنوز فکر میکنند اگر کسی حرفی باید بزند و اگر کسی باید مبارزه کند و اگر باید آزاد باشد و اگر کسی باید حزب داشته باشد فقط میتواند اصلاحچی باشد. این یک نکته. نکته دوم این است که ما باید مساله جنبش سبز را از اصلاحات جدا کنیم.
بله جنبش سبز شروع شد با این که رای من کجاست. اما با این را من کجاست تمام نشد. با مرگ بر دیکتاتور تمام شد و پیش رفت. بنابراین اینها را باید از هم جدا کنیم. محمد ملکی
ما با این تفکر فکر نمیکنم به هیچ جا برسیم، کاری بتوانیم انجام دهیم. چون معتقدم باید همبستگی به وجود بیاید بین همه گروهها. چپ و راست و همه باید دخالت داشته باشند. اینطوری نمیشود مونوپل کنیم اصلاحات و آزادی زندانیان اصلاحات. من دیگر صحبتی ندارم.
آقای گرامی مقدم، آقای ملکی این صحبتها را کردند. در ضمن از چهرههای شاخص مثلا زندانی جنبش سبز هم هستند امثال ابوالفضل قدیانی که باور به ولایت فقیه را و نه شخص ولی فقیه را با آن مرزبندی کرده اخیرا در نامههایی از زندان. و مصطفی تاجزاده که میزان مخالفت حاکمیت ایران را با گشایش سیاسی از میزان مخالفت دیکتاتوری نظامی برمه با همین مقوله بیشتر میداند یا علیرضاعلوی تبار که خارج از زندان در تهران میگوید به جای اجرای بدون تنازل قانون اساسی باید بر حق شهروندان تاکید کرد. حالا نظر شما در مورد حرفهایی که اینها میزنند یا آقای ملکی الان گفتند چیست؟
من آنچه را که جناب آقای ملکی فرمودند یا دیگر دوستان در زندان میفرمایند ضمن احترام به نظر آنها یک نظر ایدهآل میدانم در جامعه کنونی. ولی به عنوان یک فعال سیاسی و تجربهای که در این سالها دارم و در کنارش کشورهایی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی و حتی تاریخی کمی نزدیک ما هستند خیلی دور از ذهن است که ما بتوانیم به ایدهآلهایمان در زمان بسیار کوتاهی برسیم. آنها را هم ببینیم همان مسیر را رفتهاند. مسیر اصلاحات. خیلی از این دیدگاههای دوستانمان دقیقا در همین دیدگاه ممکن است اتفاق بیافتد منتهی در گامهای بعدی.
این منکر این نیست که حالا یک جمعی از اصلاحطلبان چون آنها نخواستند مداخله در دیدگاه دیگران بکنند محدوده را فقط عنوان کردند در حوزه اصلاحطلبی میخواهند وحدت ایجاد کنند.
چون اصلاحطلبان در حقیقت به این معتقد هستند که ما باید پایمان را روی یک چیزی بگذاریم و مطالباتمان را انجام دهیم. نمیشود پایهای نداشته باشیم. پایهشان قانون اساسی است. این قانون اساسی هم بله اصل ولایت فقیه هست با حقوق شهروندی و و و به همین دلیل هم معتقدم بایستی به صورت کامل و تمام این قانون اساسی اجرا شود. این قطعا یکی از گامهای اصلاحطلبان است. حتما ایراداتی هم در این قانون هست که معتقد به اصلاحش هم هستم. با توجه به ظرفیتهایی هم که خود جامعه ایران دارد شاید ما نتوانیم به این ایدهآلهایی که ممکن است اصلاحطلبان آنها را داشته باشند دست پیدا کنند.
چون اصلاحطلبان در حقیقت به این معتقد هستند که ما باید پایمان را روی یک چیزی بگذاریم و مطالباتمان را انجام دهیم. نمیشود پایهای نداشته باشیم. پایهشان قانون اساسی است. اسماعیل گرامی مقدم
بنابراین این پایه که در گذشته هم وقتی نگاه میکردیم به اساسنامه نهضت آزادی آنها هم میآمدند پایهشان را بر اساس قانون اساسی دوره رژیم شاه گذاشتند. در جریان اصلاحطلبی که معتقد است و حتی آقای خاتمی مطرح کردند که ما اصلاحات را فقط در چارچوب قانون اساسی... حالا آقای خاتمی هم به هر حال شخصی است نقش داشته در اصلاحات و محور بود. به همین دلیل دیدگاه ایشان موثر است.
اما از این نظر شاید اصلاحطلبان نمیخواهند که از جنبش سبز جدا شوند و بیشتر به دنبال به نظرم میرسد که از ظرفیت اجتماعی جنبش سبز استفاده کنند. که البته من این را اخلاقی نمیدانم و صرفا کار سیاسی میدانم و به همین دلیل هم معتقدم بایستی اصلاحطلبان هم به صورت روشن مشخص کنند در چه حوزهای از جنبش سبز میخواهند همبستگی ایجاد کنند و مرزشان را مشخص کنند. و الا این جوری کلی صحبت کردن و استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و پایگاه اجتماعی این ها هم به نظرم میرسد دور از احکام اصلاحطلبی باشد و همان ایراداتی که ما به جناح رقیب میگیریم و استفاده از قدرت قطعا بر ما هم مترتب خواهد بود.
آقای گنجبخش، شما چه فکر میکنید درمورد حرفهایی که الان آقای گرامیمقدم زدند و حرفهای آقای ملکی قبل از آن؟
آقای ملکی درست میگویند. ایشان میگویند یک گرایشی وجود دارد در درون اصلاحطلبان حکومتی که همه چیز را برای خودیها میخواهد و اینکه به هرحال یک بخش بزرگ از جامعه ایران به این نتیجه رسیده که حکومت مذهبی حتی کوچکترین مشکلات معیشتی مردم را هم نمیتواند درست حل کند اینها در پروژه شان جایی ندارند. من در این زمینه با آقای ملکی موافقم. اما یک واقعیتی هم وجود دارد. و آن واقعیت این است که ما در یک روندی قرار گرفتیم که این روند را خیابان به ما تحمیل کرده. و آن این بوده که در درون جنبش سبز هم منقدان حکومت وجود داشتند و هم مخالفان. تمام کوششی که ما داریم میکنیم این باید باشد که این جبهه از هم نپاشد.
من فکر میکنم این شعار «رای من کو» شکل آزادیخواهانه اش چیزی جز انتخابات آزاد با شرکت تمام نیروهای سیاسی نیست. دریافت من از بیانیه ۱۷ آقای موسوی این است. اگر چیز دیگری است و اصلاحطلبان میخواهند دوباره این بازی خودی و غیرخودی را پیش بکشند و بخشی از نیروهای جنبش سبز را حذف کنند به هر دلیلی، آقای خامنهای به خوبی نشان داده که نه تنها این اجازه را به آنها نخواهد داد بلکه چیزی غیر از تکرار مکررات نخواهد بود.
اما در برخورد به جناب گرامی و نکاتی که ایشان دارند طرح میکنند این است که اگر اصلاحطلبی سیاست صبر و انتظار برای تغییر رفتار آقای خامنهای باشد یعنی کسی که قدرقدرت حقیقی و حقوقی تقسیم رانت قدرت است ایشان هم فکر میکنم یک مقدار دچار توهم هستند.
در طول ۲۴ سال حرکت سه رییس جمهور رفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد نهاد ولایت فقیه و شخص ایشان نشان دادند که حاضر نیستند حاکمیت صندوق رای را که هیچکدام از این سه نفر را به طور کلی کسانی که از صندوق رای بیرون میآیند لزوما با نظرات من موافق نیستند را اجرا کنند. این تضادی است که نیروهای درون حکومت باید به آن بپردازند.
چه کسانی این موضوع را دریافته اند؟ آقای قدیانی به این نکته اشاره دارد. آقای تاجزاده اشاره دارد. آقای حسین علایی از سپاه اشاره دارد و شخصی که اصولگرا است یعنی شخص آقای محبیان که در مقاله اخیرشان ایشان هم به این نتیجه رسیده که ما سه رییس جمهوری داشتیم که آبروی این سه نفر را آقای خامنهای به خاطر حفظ قدرت از میان برده. این تضاد اصلی است که ما باید به آن بپردازیم. اگر من به اتاق فکر رجوع میدهم دقیقا به خاطر این است که آن فرصتی که آقای نوری و آقای خاتمی بنشینند و فکر کنند که بزرگترین مانعی که صندوق رای را از مردم ایران گرفته کیست و آن چیزی به غیر از ولایت مطلقه فقیه نیست.
آقای ملکی، نکته دیگری اگر دارید بگویید مختصر خواهش میکنم.
نکته خاصی ندارم. فقط میخواهم بگویم من با توجه به این که چه قبل از انقلاب و به خصوص بعد از انقلاب در بطن جریانهای ایران بودم و همه راهها را دیدم طی شده من اعتقادم بر این است که اصولا این قانون اساسی و نظام ولایت فقیه تا موقعی که هست، مردم به هیچیک از آرمانها و آرزوهای خودشان نخواهند رسید. و وضع مملکت هم روز به روز پیچیدهتر و بدتر خواهد شد.
آقای گرامیمقدم، نکته آخر شما؟
حتما این تجربهای که کشورهایی مثل ترکیه داشتند و یک روزی ارتش که پاسخگویش روابطش با مردم بود ولی اصلاحات و تحمل سیاسیون توانست به اینجا برسد که امروز ارتش هم هماهنگ با نخست وزیر شود. فکر میکنم حتی برای همین نظام ولایت فقیه هم اصلاحات تنها راه گشایش در اوضاع احوال کشور عزیز ما ایران باشد.
آقای گنجبخش، شما.
نظامهایی اصلاحپذیر میشوند که نیروهای خودی بتوانند روابط قانونی بین خودشان برقرار کنند. آن روزی که من ببینم آقای رفسنجانی، آقای احمدینژاد، آقای لاریجانی، حزب مشارکت و حزب موتلفه اینها بتوانند یک مناسبات قانونی بین خودشان برقرار کنند که این مناسبات قانونی چیزی غیر از این نیست که حاکمیت صندوق رای را بپذیرند بین خودشان و نیروهای آزادیخواهی نظیر ما را حتی دخالت هم ندهند ولی این را باید بپذیرند که اگر چنین روابطی را برقرار کنند یک گام مثبتی برداشتهاند. این کاری است که آقای خامنهای و نهاد ولایت فقیه اجازه نمیدهد انجام دهند. این نکته محوری است.
یعنی بحث این که زیر نظام ولایت فقیه امکان اصلاحپذیری نظام به وجود بیاید بسیار مشکل است. آن زمان است که این امکان به وجود میآید که حتی نیروهای مخالف نظیر ما هم چون حکومتهای اینطوری نمیتوانند مشکلات مردم را حل کنند و احتیاج به نیروهایی نظیر ما دارند که بیایند و مشکلات را حل کنند و آن زمان هست که بتوانند به سراغ ما بیایند. این نکته محوری تضاد بین حاکمیت صندوق رای و حاکمیت ولایت را اتاقهای فکر اصلاحطلبان باید بنشینند راجع به آن فکر کنند. ۲۴ سال گذشته نشان داده که بدون این که با نهاد ولایت فقیه مقابله شود چنین حرکت مثبتی به وجود نمیآید و من فکر میکنم که این مسیر آیندهای که انتخابات بعدی را رقم خواهد زد.