در فهرست فیلمهای بلند و کوتاهی که در جشنواره فیلم کن امسال نمایش داده میشوند، در کنار نامهای آشنایی چون اصغر فرهادی و محمد رسولاف، نام سه سینماگر ایرانی با سه فیلم کوتاه نیز به چشم میخورد.
دو تن از آنها، علی عسگری با فیلم «بیشتر از دو ساعت» در بخش مسابقه فیلم کوتاه و نوید دانش با فیلم «دوئت» در بخش سینه فونداسیون از ایران در این فستیوال معتبر شرکت میکنند و آناهیتا قزوینیزاده با فیلمی به نام «سوزن» از آمریکا نماینده دانشگاه محل تحصیلش در شیکاگو و در بخش «سینه فونداسیون» است.
دو تن از آنها، علی عسگری با فیلم «بیشتر از دو ساعت» در بخش مسابقه فیلم کوتاه و نوید دانش با فیلم «دوئت» در بخش سینه فونداسیون از ایران در این فستیوال معتبر شرکت میکنند و آناهیتا قزوینیزاده با فیلمی به نام «سوزن» از آمریکا نماینده دانشگاه محل تحصیلش در شیکاگو و در بخش «سینه فونداسیون» است.
آناهیتا قزوینیزاده، که لیسانس خود را در رشته سینما از دانشگاه هنر گرفته و هم اکنون در سال دوم مقطع فوق لیسانس در مدرسه هنری شیکاگو آمریکا مشغول به تحصیل است. آناهیتا قزوینیزاده درباره کن و فیلمسازی در ایران و آمریکا به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
Your browser doesn’t support HTML5
این چندمین فیلم شماست که حالا به فستیوال کن راه پیدا کرده است؟
اولین فیلمهای کوتاهی که ساختم مشقهای کوتاهی بود که برای مدرسه ساختم. در ایران در کارگاه آقای کیارستمی شرکت میکردم. آنجا چند تجربه شخصی کوتاه داشتم که شاید اصلا فیلم کوتاه محسوب نشوند. بعد از آن با یک همکارم به نام مرتضی فرشباف شروع به کار کردم که فیلمسازی خوبی هم هست. ما با هم دو فیلم کوتاه ساختیم و بعد از ان فیلمها بود که اولین فیلم کوتاهم به نام «بچه وقتی بچه بود» را ساختم. این فیلم اولین فیلمی بود که براساس یک داستانی درست شد که خیلی دوست داشتم و از خودم آمده بود و با یک پروسه جدیدی شروع کردم به ساختنش. و پس از آن نوبت به «سوزن» رسید، که داستانش را از ایران در سر داشتم، و سعی کردم آن را با فضای آمریکا تطبیق بدهم. و فکر میکنم بزرگترین چالش هم همین کارکردن در فرهنگ و زبان تازه بود.
کمی داستان «سوزن» را میتوانید بیشتر توضیح بدهید و اینکه چرا باید خود را به فضای تازه برای فیلمسازی تطبیق میدادید؟
این دو فیلم آخری که گفتم، تقریبا موضوعی مشترک دارند. به کودکی بازمی گردد و رابطه بچه با پدر و مادرش و تاثیر آن در شکلگیری مفهوم بزرگسالی در این کودکان. فیلم «بچه وقتی بچه بود» در یک آپارتمان اتفاق میافتد که بچهها نقش پدر و مادرشان را بازی میکنند. فیلم «سوزن» داستان دختری است که میخواهد گوشش را سوراخ کند و در روزی که قرار است این اتفاق بیفتد، دعوای بین پدر و مادرش که در آستانه طلاق هستند بالا میگیرد و داستان به شکل دیگری پیش میرود.
درباره تطبیق هم راستش من ابتدا که به آمریکا آمدم در صدد رفت و آمد با ایران بودم، و فکر میکردم در ایران فیلم میسازم، در آمریکا تدوین میکنم و نمایش میدهم، اما بعد متوجه شدم که ویزای دانشجویی دارم، هزینه رفت و آمد خیلی زیاد است و بسیاری مشکلات دیگر. پس تصمیم گرفتم که در دورهای که در مدرسه هنر هستم، تلاش کنم که همین جا فیلم هم بسازم. و برای خودم خیلی عجیب بود که به انگلیسی فیلم بسازم، با آدمهایی که در آمریکا زندگی میکنند اگر چه گروهی که کار کردیم یک تیم کاملا بین المللی بود.
فکر میکنید راه یافتن فیلمتان به بخش «سینهفونداسیون» که بخش شناخت استعدادهای تازه در عرصه سینماست، چه تاثیری روی کارتان خواهد گذاشت یا اینکه آیا کمکی به روند فیلمسازی شما خواهد کرد؟
من تا کنون این تجربه را نداشتم برای همین نمیتوانم جوابی قطعی به این پرسش بدهم، اما در عین حال فکر میکنم صددرصد تاثیر خواهد داشت. موضوع این است که در حال حاضر فستیوال فیلم کوتاه به فراوانی در جهان هست. و بازار فیلم کوتاه بسیار سخت و دشوار و پیچیده است. خیلی سخت است که شما به عنوان فیلمساز خود را از طریق فیلم کوتاه بشناسانید. موضوع اینجاست که فیلمسازی کار هزینهبری است و باید پشتوانه مالی قوی برای کار کردن داشت و کسی این حمایت را خواهد کرد که به کیفیت کار شما اعتماد داشته باشد.
من در حال حاضر طرح فیلم کوتاهی که میخواهم تابستان بسازم و فیلم بلندی که برای سال بعد میخواهم بسازم را دارم. به این فکر میکنم که آیا این فستیوال کمکی خواهد بود که این ایدهها را اجرایی کنم یا خیر؟
به غیر از این موضوع دیگر این است که من تجربه این را داشتم که دو سال پیش هم در کن البته بدون فیلم، شرکت کنم. پرسش و پاسخ و گفتوگوهایی که پیرامون فیلم در طول روزهای جشنواره با سینمادوستانی بسیار خوب انجام میشود هم بسیار کمک میکند که بیشتر درباره کار خودم بشنوم و بدانم.
این ایدههایی که برای فیلمهای کوتاه و بلند دارید را همچنان در آمریکا میخواهید بسازید یا این بار در ایران؟
الان نقشهای که دارم برای آمریکاست. اما در عین حال این سوال مهم هم هست. من در ابتدا در فکر این بودم که دو سال به آمریکا میآیم، درسم که تمام شد برمی گردم. چون جامعه فیلم ایران خیلی قوی بود. در کارگاه فیلم آقای کیارستمی بودم و با بچههای آن کارگاه گروهی داشتیم و با هم کار میکردیم.
اما فکر میکنم همه چیز در این دو سال از این رو به آن رو شده است. از نظر اقتصادی، ساختن فیلم برای خیلیها کاملا یک امر غیرممکن شده، آمار مهاجرت آنقدر بالاست که من فکر میکنم بیشتر آن گروهی که با آنها کار میکردم الان در یک گوشهای از دنیا پراکنده هستند. همه اینها باعث شده که فکر کنم که فیلمسازی در ایران سختتر است.
اما فکر میکنم همه چیز در این دو سال از این رو به آن رو شده است. از نظر اقتصادی، ساختن فیلم برای خیلیها کاملا یک امر غیرممکن شده، آمار مهاجرت آنقدر بالاست که من فکر میکنم بیشتر آن گروهی که با آنها کار میکردم الان در یک گوشهای از دنیا پراکنده هستند. همه اینها باعث شده که فکر کنم که فیلمسازی در ایران سختتر است.
در همین حال اتفاقی که برای من اینجا افتاد این است که چون مدرسه خوبی رفتم، با گروه خوبی آشنا شدم و کار کردم، در حال حاضر گروه خوبی برای کار کردن دارم. و همه اینها من را تشویق میکند که مدت بیشتری اینجا بمانم. اما ایده آل این است که به ایران بروم و مدام به خارج سفر کنم، هر دو طرف فیلم بسازم و هر دو طرف نشان بدهم، اما این یک ایده آل است و نمیدانم که اتفاق خواهد افتاد یا خیر.
همانطوری که اطلاع دارید دو فیلمساز جوان دیگر هم با فیلمهای کوتاهشان از ایران به فستیوال کن آمدهاند. فکر میکنید فضای کار یا روند کار شما چه تفاوتی با هم دارد؟
از تفاوتها گفتید. اول بهتر است از مشترکات بگویم. میدانم نوید دانش از کارنامه آمده، جایی که من هم آنجا بودم در کلاسهای آقای کیارستمی. و بسیاری از کسانی که در فیلم او همکاری کردند، کسانی هستند که من با آنها آشنا هستم. همچنین در فیلم علی عسگری، کسی که کار ِصدا کرده، وحید مقدسی، در فیلم قبلی من هم کار صدا کرده است. چون به هر حال جامعه کوچکی است، نقاط مشترکی زیادی وجود دارد.
اما تفاوتها از آنجایی که کار ِ دو نفر دیگر را ندیدم، نمی توانم آنچنان نظری بدهم. اما در مورد کار خودم و تفاوت کار در ایران و اینجا این است که من در حال حاضر درباره خانواده و پرورش کودکان، مفهوم رشد و ذهنیت کودکان از پدر و مادرشان کار میکنم. این مفهومی نسبتا جهانیست و شاید من میتوانستم این موضوع را در جاهای مختلف اجرا کنم. البته هر نقطهای خصوصیات ویژه فرهنگی اجتماعی خود را دارد و من سعی کردم در فیلمم داستان را با بافت اجتماعیای که در آن اتفاق میفتد تطبیق بدهم.
از سوی دیگر شاید مناسبات کاری هم در آمریکا کمی تفاوت داشته باشد. شاید پایه یکی باشد اما تفاوتهایی هم هست. مثلا برای من یک مزیت مهم بود که من از طریق مدرسه دسترسی خوبی به وسایل مورد احتیاجم داشتم و شرایط بسیار مرتب بود، اما متاسفانه در ایران که درس میخوندم، مدرسهها آنچنان وسیله نداشتند. فکر کنم یک امتیاز داشتم که در ساختن فیلم آنقدر به اندازه ایران سختی نکشیدم.