حرکت دوم خرداد ۱۳۷۶ در حالی وارد بیستمین سالگرد خود شده است که واژه «اصلاح طلبی» همچنان در بین افراد لایههایی از قدرت با درجاتی از «مخالف» و «معاند» سنجیده میشود.
در این میان حتی کم نیستند کسانی که با دیدگاههایی اصلاحگرایانه معتقدند حرکت اصلاحطلب در ایران هرگز مطابق آنچه در سایر نقاط جهان رخ داد عمل نکرده است.
شاید بررسی نحوه شکلگیری حرکت دوم خرداد در فهم بهتر نتایجی که از آن حاصل شده بی تاثیر نباشد.
پس از آن که محمد خاتمی در سوم خرداد ۱۳۷۱ از وزارت فرهنگ و ارشاد استعفا داد، افرادی که رابطه نزدیکی با وی داشتند، در جلساتی منظم با حضور او به بحث و تبادل نظر پیرامون مباحث گوناگونی از جمله روشنفکری دینی پرداختند.
سعید حجاریان، مصطفی تاج زاده و هادی خانیکی از جمله افراد بارز حلقه نزدیکان آقای خاتمی بودند که خود را وابسته و وفادار به نظام جمهوری اسلامی میدانستند و گمان میکردند که دیدگاهی متفاوت از دیدگاه رسمی وجود دارد که به لحاظ فرهنگی باید خودش را مطرح و معرفی کند.
بیگمان رشته بحثهای این گروه در شکلگیری آنچه به اصلاحطلبی مشهور شد نقش بسزایی داشته است.
رضا علیجانی، فعال سیاسی ساکن فرانسه در تشریح نقش این گروه و سایر گروهها و آنچه از این گردهماییها نصیب اندیشه اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی شد به رادیو فردا میگوید:
Your browser doesn’t support HTML5
« در جاهای مختلفی ایده نیاز به اصلاحات پخته شد که در درون قدرت اتفاق افتاد یعنی کسانی که جزء مسئولان بودند ( هرچند نه مسئولان درجه یک) عینیت جامعه تغییر کرده بود. این عینیت روی ذهنیت تاثیر میگذارد. حالا این ذهنیت هم یعنی کسانی که بخش فکری و فرهنگی - سیاسی جامعه را تشکیل می دهند اینها هم طیف گستردهای بودند که یک گوشهاش افراد گروه "آیین" بودند. کسانی که خارج از قدرت بودند همچون مجله ایران فردا، آدینه، دنیای سخن، پیام امروز، پیام هاجر و امثال اینها که همگی حاوی و حامل اندیشه تغییر بودند بدین معنی که این وضع درست نیست و باید تغییر کند بهویژه نیاز جامعه به توسعه سیاسی و فرهنگی.
در درون قدرت هم مرکز تحقیقات استراتژیک بود، مجله کیان بود، روزنامه سلام بود. گویی همه اینها نبض زمان را درست گرفتند. حالا هریک در جایی موثرند. این حلقه در سطوح بالاییتر موثر است. در سطوح درون قدرت موثر است و کاری که میکند آقای میرحسین موسوی و خاتمی را تشویق میکند برای نامزدی که خب به هرحال بسیار موثر است اما این را باید درون موج بزرگتر ببینید».
در درون قدرت هم مرکز تحقیقات استراتژیک بود، مجله کیان بود، روزنامه سلام بود. گویی همه اینها نبض زمان را درست گرفتند. حالا هریک در جایی موثرند. این حلقه در سطوح بالاییتر موثر است. در سطوح درون قدرت موثر است و کاری که میکند آقای میرحسین موسوی و خاتمی را تشویق میکند برای نامزدی که خب به هرحال بسیار موثر است اما این را باید درون موج بزرگتر ببینید».رضا علیجانی
۷ آبان ۱۳۷۵، پس از آنکه میرحسین موسوی با انتشار بیانیهای از نامزدی انتخابات ریاست جمهوری هفتم امتناع کرد، دیگر هیچکس انتظار انتخاباتی پرشور را در ذهن نمیپروراند؛ اما روز ۲۳ دی که مجمع روحانیون مبارز نام محمد خاتمی وزیر ارشاد سابق دولت هاشمی را به عنوان کاندیدای خود اعلام کرد و در ۱۳ بهمن این حضور با اعلام رسمی قطعیت پیدا کرد، بسیاری از مردم و بهخصوص طرفداران خاتمی بر این باور بودند که خاتمی شاید برنده این انتخابات نباشد اما حضورش در عرصه انتخابات تنور آن را داغ خواهد کرد و شور و هیجان به آن خواهد بخشید.
این در حالی بود که علی اکبر ناطقنوری نامزد مورد حمایت طیف راست وارد عرصه رقابت شده بود و همگان وی را شانس اول پیروزی انتخابات میدانستند.
صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در مستند کوتاه «دوم خرداد» در تشریح فضای آن زمان میگوید:
«خوب به یاد دارم که یکی از روزهای سال ۷۵ من بودم و آقایان دکتر بشیریه ، تاجزاده ، حجاریان و محسن امینزاده که بحث انتخابات پیشرو شد. آقای تاجزاده گفت: " اینطور نیست که ما فکر کنیم در این انتخابات معجزه رخ میدهد و شقالقمر میشود. اما استراتژی ما این است که با همه وجود در این انتخابات شرکت کنیم. وگرنه ما هیچ تصوری نداریم که در انتخابات برنده میشویم. چپ برنده میشود . اصلا و ابدا" .من هم گفتم:" اتفاقا من هم اینطور فکر میکنم". این صحبت در دیماه، بهمن ماه... ما داشتیم بحث میکردیم که غایت رای ما سه میلیون یا چهار میلیون است».
اما این فضای ناامیدی به پیروزی، ظرف کمتر از یک ماه مانده به دوم خرداد تغییر یافت و با نظرسنجیهای میدانی که توسط برخی نهادها و حتی نهادهای امنیتی صورت گرفت مشخص شد که پیشبینی حاکمیت در مورد نامزد مورد نظرشان علی اکبر ناطقنوری ، اتفاق نخواهد افتاد و پس از آن بود که به طور طبیعی ورق برگشت و بیست میلیون رای برای محمد خاتمی به صندوق ریخته شد.
محمد خاتمی نیز در مستند «دوم خرداد» به صراحت می گوید انتظار به دست آوردن چنین رقم بالایی را در آرای مردم نداشته است.
رضا علیجانی در مورد فضایی که چندی پیش از انتخابات خرداد ۷۶ به وجود آمد بهگونهای که برخلاف انتظارها محمد خاتمی از شانس بیشتری برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری برخوردار شده بود به رادیو فردا میگوید:
« این برخاسته از تغییرات نامریی بود که در اعماق جامعه ایران اتفاق افتاد. موقعی که انقلاب ایران رخ داد ۵۵ درصد جامعه ایران غیر شهرنشین و ۴۵ درصدش شهرنشین است اما موقعی که این اتفاق رخ میدهد حدود ۶۰ درصد جامعه ایران شهرنشین است. تغییر نسبت شهرنشینی و غیر شهر نشینی، افزایش سواد و تحصیلات عالیه... در مقطع انقلاب حدود ۱۲۰ هزارنفر دانشجو داریم ولی در این مقطع حدود دو میلیون و حتی بیشتر دانشجو داریم.
حضور اجتماعی زنان که بحثی گسترده است باعث شده که نیمی از جامعه آگاهتر ، سهمخواه تر و مشارکتجوتر از گذشته شود. رشد رسانههای ارتباطی، مهاجرین زیاد ایرانی خارج از کشور که باعث فعال شدن رسانههای خارجی شدند و پیامهایی که از آن طرف به جامعه بسته ایران پمپاژ میشد. مجموع اینها نشان میدهد جامعه ایران در اعماقش تغییراتی کرده که قدرت متوجهش نیست و نمیبیند.رضا علیجانی
حضور اجتماعی زنان که بحثی گسترده است باعث شده که نیمی از جامعه آگاهتر ، سهمخواه تر و مشارکتجوتر از گذشته شود. رشد رسانههای ارتباطی، مهاجرین زیاد ایرانی خارج از کشور که باعث فعال شدن رسانههای خارجی شدند و پیامهایی که از آن طرف به جامعه بسته ایران پمپاژ میشد. مجموع اینها نشان میدهد جامعه ایران در اعماقش تغییراتی کرده که قدرت متوجهش نیست و نمیبیند. من فکر می کنم اگر سرکوب دهه ۶۰ نبود ما دوم خرداد را سال ۶۶ میداشتیم، نه ۷۶. یعنی جامعه ایران ۱۰ سال زودتر آماده بود. این انقلاب در اعماق جامعه رخ داده بود. موجهای روی این اقیانوس درواقع شد دوم خرداد.
و آن جامعهای که دیده نشده بود حالا روی صندوق رای دیده شد یعنی اکثریت جامعه خواهان توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی، فضای بازتر، تکثر سیاسیست و اقلیتی هم وجود دارد که نماد فرهنگ سنتی، تهاجمی، خواهان تنش با جهان و بسته شدن فضای جامعه و سبک زندگی خاصی هست.
در واقع دوم خرداد و آقای خاتمی نماد و فرصتی شد که اکثریت جامعه است و جامعه مدنی خفته و نهفته جامعه روی صندوق رای با اختلاف سطحی بسیار زیاد یعنی سه برابر رای آقای ناطق نوری را آقای خاتمی میآورد. یک " نه " بزرگ است، یک شوک است به قدرت ولی نشان میدهد که جامعه دومی هم وجود داشته. جامعهای که تبلیغات رسمی اجازه دیده شدنش را نمی داد و از آن پس بود که دیدیم نظارت استصوابی شدیدتر شد، حمله به آزادی مطبوعات و فضای رسانهای بیشتر شد و اساسا اکثریت طبقه متوسط مدرن جامعه دیده شد در برابر اقلیتی که خود را با پول نفت، فشار سرکوب و نظارت استصوابی حفظ میکند».
به هرحال محمد خاتمی با پیروزی در هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری یک رشته پیروزیها را برای جنبش اصلاحطلبی رقم زد. در واقع اصلاحطلبان پس از این پیروزی در سه انتخابات پیدرپی (اولين انتخابات شوراهای شهر در سال ۱۳۷۷، ششمين انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۷۸ و هشتمين انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۰) به پيروزی دست يافتند و توجه تحليلگران مسائل سياسی و اجتماعی ايران را به خود جلب كردند، اما پس از اين، مقبوليت اجتماعی خود را از دست دادند و شكستهای تكاندهنده و مستمری را در چندين انتخابات بعدی (دومين انتخابات شوراهای شهر در سال ۱۳۸۱، هفتمين انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۲ و نهمين انتخابات رياست جمهوری در سال ۱۳۸۴) تجربه كردند.
دلایل این شکستها بیشتر به آنچه بدقولی و عمل نکردن محمد خاتمی به وعدههای انتخاباتی خوانده شد باز میگردد.
به این ترتیب دولتهای اصلاحطلب خاتمی در طول دو دوره وارد کش و قوس مخالفتهای راستگرایان حکومتی و انتقادهای مردم شد و به قول خودش هر ۹ روز یک بحران برای دولتش ایجاد میشد.
اما همه اینها مانع نشد که وی تلاشهای جدی برای ایجاد زیرساختهای یک جامعه مدنی صورت ندهد.
وی انتخابات شوراهای شهر و روستا را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی تصریح شده بود، برای اولین بار برگزار کرد، و فعالیتهای فرهنگی، هنری و سیاسی در فضایی باز تر از دولتهای قبل و بعد انجام شد. در عین حال جناح مقابل ضمن انتقادات پیاپی وزیر کشور او عبدالله نوری را که از مهرههای اصلی کابینه بود با رای عدم اعتماد پس از استیضاح بر کنار کرد. مهاجرانی وزیر فرهنگ وی نیز یک بار استیضاح شد اما پس از دفاع از عملکرد خود توانست رای اعتماد مجدد بگیرد.
واقعه مهم دیگر کنفرانس برلین بود. در جریان این کنفرانس، نهاد هاینریش بل در آلمان از ۱۷ نفر از اصلاح طلبان، روزنامه نگاران و ملی- مذهبیها از جمله اکبر گنجی، عزتالله سحابی، مهرانگیز کار، یوسفی اشکوری، علی افشاری و محمود دولتآبادی دعوت بهعمل آورد. این کنفرانس آغاز ارتباط میان اصلاح طلبان داخل و اپوزیسیون خارج تلقی شد.
در جریان سخنرانیها اعضای حزب کمونیست کارگری ایران به اعتراضات شدید پرداخته و یکی از آنان خود را نیمه عریان کرد، از سویی صدا و سیمای ایران علیرغم مصادف بودن با ماه محرم ۲ شب پیاپی گزیده ۳۰ دقیقهای از کنفرانس را پخش کرد و روزنامههای مخالف اصلاحات خواستار محاکمه آنان شدند. شرکت کنندگان در کنفرانس پس از بازگشت بازداشت شدند و دوهفته بعد توقیف گسترده روزنامههای اصلاح طلب توسط دادستانی و بازداشت برخی از روزنامه نگاران سرشناس آغاز شد.
یکی دیگر از مهمترین وقایع دوران ریاست جمهوری خاتمی، آغاز اعتراضات ۱۸ تیر ماه ۱۳۷۸ بود که به واقعه حمله به کوی دانشگاه تهران شهرت یافت. شروع ماجرا از اعتراض عدهای از دانشجویان دانشگاه تهران درمورد توقیف روزنامه سلام بود که با واکنش شدید نیروهای امنیتی روبرو شد و در روز دوم، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به خوابگاه دانشجویان حملهور شدند و تعداد زیادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. این برخورد امنیتی به یک اعتراض همهجانبه از طرف قشرهای مختلف و بهخصوص دانشگاهیان انجامید که بهشدت سرکوب شد و مخالفان به زندان انداخته شدند.
شاید مهمترین مساله دوران ریاست جمهوری خاتمی را بتوان وقوع قتلهای زنجیرهای تعدادی از نویسندگان و فعالان سیاسی دانست که توسط عوامل وزارت اطلاعات صورت گرفت.
این قائله با دستگیری سعید امامی از ماموران وزارت اطلاعات و حلقهای از همفکرانش متوقف شد و سعید امامی بعدتر طی یک واقعه مشکوک در زندان خودکشی کرد.
در این رشته قتلها نویسندگانی چون محمد جعفر پوینده و محمد مختاری و فعالان سیاسی از جمله داریوش و پروانه فروهر به قتل رسیدند.
قضیه مهم دیگر لایحه اصلاح قانون مطبوعات به مجلس بود که با ابلاغ نامه رهبرجمهوری اسلامی به مهدی کروبی رئیس وقت مجلس که توسط او به حکم حکومتی تعبیر شد، به صورت یک طرفه از صحن علنی مجلس خارج شد و برای مدتی صحن مجلس را صحنه نزاع لفظی نمایندگان اکثریت مجلس با نمایندگان اقلیت کرد که سر انجام با سخنان کروبی بایگانی شد.
دوره دوم ریاستجمهوری خاتمی با تلاشهای وی برای تصویب لوایح دوگانه اصلاح قانون انتخابات و تبیین اختیارات ریاست جمهوری همراه بود که بارها به جرم مغایرت با شرع و قانون اساسی توسط شورای نگهبان قانون اساسی رد شد.
رد صلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات مجلس هفتم و پس از آن تحلیل رفتن اقبال مردم که کمترین میزان مشارکت را در انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در سال ۱۳۸۱ به نمایش گذاشتند از مواردی بودند که به ظهور مجدد و تدریجی اصولگرایان انجامید.
تقی رحمانی، فعال سیاسی ساکن فرانسه در تشریح دقیقتر رویگردانی مردم از اصلاحطلبان و دلایل آن معتقد است:
«شکاف بین اصلاحطلبان در مجلس ششم بسیار زیاد شد و خودش را نشان داد و از طرف دیگر هجمه سازماندهی راست هم حسابشده شد. راست افراطی وارد میدان شد و راست سنتی عقب نشست که آقای احمدینژاد آمد و جریان راست با نیروی امنیتیاش و قوه قضاییه تمامقد با اصلاحطلبان برخورد کرد. در دورهای که ایدیولوژی مقابله هم در میان اصلاحطلبان و روشنفکرها ایدیولوژی غالب نبود بلکه یک نوع ملاحظهکاری بود. این دو عامل باعث شد مردم هم کمی بترسند و ناامید شوند. اختلاف میان اصلاحطلبان، اختلاف میان نخبگان؛ مردمی را که به نخبگان اعتماد کردند ناامید میکند و فشار سازمانیافته راست هم مزید بر علت شد».
ماجرای مرگ مشکوک خبرنگار نشریه کانادایی ، زهرا کاظمی، پرونده حقوق بشر ایران و وضعیت بحرانی اکبر گنجی، فعال سیاسی، تلاشهای خاتمی را برای تغییر نگاه جهانی به ایران کم اثر کرد.
افول حرکت موسوم به دوم خرداد به دلیل وعدههای عمل نشده اصلاحطلبان آغاز شد و با اعترافات صریح خاتمی مبنی بر متعهد بودنش به اصول جمهوری اسلامی شدت یافت.
ولی شاید هرگز نتوان میل و اشتیاق مردم به اصلاحات را پایان یافته تلقی کرد. ممنوعالتصویر شدن آقای خاتمی و رای بالای حسن روحانی در دور نخست انتخابات ریاست جمهوریاش پس از آن که خاتمی از وی اعلام حمایت کرد نشاندهنده زنده بودن این اشتیاق است.