خطای دیمیتری پایت، بازیکن تیم ملی فرانسه، بر روی کریستین رونالدو کاپیتان تیم ملی پرتغال در فینال یورو ۲۰۱۶ تنها نقطه آغاز یکی از آخرین حملات عجیب کاربران ایرانی فضاهای مجازی به صفحه ایستاگرام او بود.
زیر عکسی که پایت قبل از مسابقه فینال بر روی ایستاگرامش منتشر کرده هزاران کامنت به زبان فارسی نوشته شده است و بیشتر آنها حاوی الفاظی رکیک است خطاب به پایت و خانوادهاش.
همینطور در روزهای اخیر صفحه مالیا اوباما، دختر رئیسجمهور آمریکا و ساعاتی بعد صفحه خود باراک اوباما هم مورد حمله کاربران فارسی زبان قرار گرفت. کاربرانی که در کامنتهایی به فارسی، بعضاً کلمات رکیکی را به کار میبرند و یا با منشن کردن دوستانشان از حضور دستجمعی دوباره، در صفحه یک چهره مشهور خوشحالی میکنند.
دامنه این حملات به جایی رسید که فرزند رئیسجمهور آمریکا تنظیمات حساب اینستاگرام خود را به صورت خصوصی درآورد، به گونهای که در حال حاضر کسانی که دنبالکننده او نیستند، نمیتوانند عکسهایش را ببینند یا احیاناً زیر آنها کامنت بگذارند.
در ماهها و سالهای گذشته چهرههای ایرانی و غیرایرانی دیگری هم طعم این حملات را چشیدهاند. کسانی مثل لئوناردو دی کاپریو بازیگر مشهور امریکایی، هانیه توسلی بازیگر سینما و تلویزیون ایران، فرناندا لیما مدل برزیلی و مجری مراسم قرعهکشی جام جهانی ۲۰۱۴، و لیونل مسی کاپیتان تیم ملی فوتبال آرژانتین.
در رابطه با ریشههای روانشناسی و جامعهشناختی این جریان و راهکارهای برطرف کردن آن با رضا کاظم زاده، روانشناس و پژوهشگر ایرانی ساکن بلژیک، گفتوگو کردهایم.
ریشه چنین رفتارهایی از نظر روانشناختی چیست و آیا می توان عوامل مشخصی را به عنوان دلیل بروز آنها بر شمرد؟
«به طور کلی ریشههای این مسئله بیانگر دو امر است: خشم و سرخوردگی. این واکنشها عکسالعملهایی است که بارعاطفی و هیجانی مهمی را پشت سر خود دارند. این یک رفتار نامتعارف و غیراجتماعی است که بار هیجانی دارد. البته خیلی از مواقع این عکسالعملها به خود آن واقعه بر نمیگردند و این افراد خشم و سرخوردگی را به صورت درازمدت در خودشان تجربه کردهاند و روشهای بهنجاری را هم برای بیان آن خشم و سرخوردگی پیدا نکردهاند. با این نگاه این گونه اتفاقات بیشتر مستمسکی برای بروز خشمها و سرخوردگیهای عمیقتر آنان.
با این تفاسیر آیا قواعد حاکم بر جامعه ایران هم نقشی در بروز یا تشدید این مسئله در این افراد دارد؟
نظام سنتی ما به نوعی پیوستگی دارد به نظام سیاسی ما و هر دوی اینها مسائل را در درجه اول بر اساس نظارت بیرونی مدیریت میکنند اما مدرنیته ابزاری را در اختیار ما قرار میدهد که میشود این نظارتها را دور زد. به خاطر خصوصیتهای خاصی که این ابزار (اینترنت) دارد این افراد میتوانند مسئولیت کاری که انجام میدهند را بر عهده نگیرند.
این تمایل به عدم پذیرش مسئولیت هم ناشی از درونی نشدن ارزشهایی است که خود به خود مانع از فحاشی و توهین به دیگران در هر فضایی میشود. نگاه تربیتی ایرانی نگاه نظارتی است و در چنین نظامی گروههای افراد هستند که با نظارت و کنترلشان باعث میشوند فرد امر غیرمتعارفی را انجام ندهد.
ما چنین نظام نظارتی را در ایران در رژیم سیاسی کشورمان هم داریم که بر اساس آن دولت خودش را موظف میداند که از بیرون همه مسائل اخلاقی را کنترل کند و همین امر باعث شده این ارزشها در شهروند ایرانی برای درونی شدن با مقاومت مواجه شوند.
این تحمیل، یک مقاومت خوداگاه یا ناخودآگاه در برابر درونی شدن ارزشها به وجود میآورد. از آنجایی که اینترنت، نظارت گروه (مثلاً دولت) را تخفیف میدهد منجر به این میشود که فردی که این ارزشها را در خود درونی نکرده خشم و سرخوردگی خود را به شکلی کاملاً نابهنجار بروز دهد.
به هر حال برای کاهش میزان خشم و سرخوردگی جامعه و حاکمیت به ابزارهایی نیاز دارد. این ابزارها کدام هستند؟
برای حل اینگونه مشکلات باید نظام آموزشی در درجه اول از نظام حکومتی جدا شود. حکومت باید تضمینکننده قانون باشد نه اخلاق. رد شدن از چراغ قرمز در درجه اول نقض قانون است نه اخلاق. اخلاق پدیدهای است که باید در شرایط دموکراتیکتر به شهروندان ارائه شود و شما باید اجازه بدهید نظامهای مختلف اخلاقی در جامعه رشد نماید تا افراد احساس کنند که حق انتخاب دارند. امری که در غرب با آن روبهرو هستیم و مثلاً در مورد روابط زن و مرد، دولت فقط وقتی وارد میشود که با بحث خشونت روبهرو هستیم.
اصولاً نظارت گروهها (مثل نظارت دولت بر مردم) در قالب یک جامعه سنتی پاسخگو بود نه در جامعه مدرن. در جامعه مدرن که افراد به راحتی میتوانند از زیر کنترل خارج شوند نظام آموزشی باید به طور کلی متحول شود و به جای نظارت گروهی باید این نظام بر اساس درونی کردن ارزشها در افراد پیریزی گردد.