صورت زخمی بثینه، تنها کودک یک خانواده، که از حملهای هوایی در صنعا، پایتخت یمن، جان به در برد، اکنون به نمادی از جنگ و بحران مرگبار آن کشور تبدیل شدهاست.
حمله هوایی که گفته میشود ائتلاف به رهبری عربستان سعودی آن را انجام داده، ده روز پیش در ۲۵ اوت رخ داد. او همراه خانوادهاش در خانه خود در صنعا به سر میبردند.
دستکم ۱۲ نفر در این حمله کشته شدند و ائتلاف به رهبری عربستان گفته در مورد اتهامهای وارد شده به آن، دست به انجام تحقیقاتی میزند.
طی روزهای گذشته بسیاری از مردم گوشه و کنار جهان در واکنش به تصویری از بثینه که در تلاش است تا یکی از چشمان خود را باز کند، عکس مشابهی را از خود منشتر کردهاند
جنگ یمن که در یک سوی آن حوثیهای مورد حمایت ایران و متحدانشان، و در دیگر سو هوادران عبد ربه منصور هادی و ائتلاف به رهبری عربستان قرار دارد، از سال ۲۰۱۵ به این سو دستکم ۱۰ هزار کشته برجای گذاشتهاست. میلیونها نفر نیز آواره شدهاند و یمن در ورطه سقوط به یکی از بدترین همهگیریهای وبا در تاریخ معاصر قرار دارد.
سازمان ملل متحد بارها از طرفهای درگیر و کشورهایی که از آنها حمایت میکند خواستهاست راهی برای پایان دادن به نبردها و صلح بیابند.
در این میان و در حالیکه امدادگران و کنشگران خواستار پایان دادن به نبردها هستند، بثینه محمد منصور، دختر چهار پنجسالهای، که در پی حمله هوایی ۲۵ اوت، تکوتنها زنده ماند، در شبکههای اجتماعی به «#چشمی» بر جنگ مرگبار یمن، تبدیل شدهاست.
خبرگزاری رویترز ماجرای بثینه را به نقل از یکی از بستگان او اینگونه تعریف میکند: پدر بثینه به عموهای او زنگ میزند و میگوید محله آنها زیر حملات هوایی قرار گرفتهاست. منیر، یکی از عموها فورا خود را به خانه بثینه میرساند و باز نمیگردد.
از متن: بالاخره میدانم. این نتیجه جنگ است. او همه خانوادهاش را از دست داد. به دنبال مادرش میگردد.
صالح عموی دیگر نیز به محله میرسد. اما آنچه شاهد آن است ساختمانهای فروریختهاست و صداهایی که از زیر آوار شنیده میشود.
صالح میگوید «من صدای یکی از همسایهها را میشنیدم که از زیر آوار فریاد میزد. سعی کردم آوار مانده بر پدر و مادر بثینه را از روی آنها بردارم. اما موفق نشدم… آنها جان دادند».
کسانی که در محل بودند موفق شدهاند بخشی از آوار را بردارند: «اول برادرش را دیدیم. عمار. و چهار خواهر دیگرش. برای لحظهای دست کشیدم. و از درد فریاد زدم… وقتی دوباره مشغول کار شدم صدای بثینه را شنیدم».
بثینه، تنها عضو خانواده که زنده ماند، وقتی در بیمارستان به هوش آمد عمویش منیر را صدا کرد. او هنوز نمیدانست که عمویش هم دیگر زنده نیست.