اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن (USS Abraham Lincoln) به آبهای خلیج فارس و استقرار چهار بمبافکن بی۵۲ آمریکا در منطقه، موقعیت سیاسی رژیم ایران را به فاز جدیدی از بحران کشانده است.
با وجود اینکه قدرت و برتری نظامی ایالات متحده با آن حجم از تجهیزات و امکانات و فناوریهای نظامی پیشرفته، غیرقابل انکار، غیر قابل رقابت و فراتر از حد تصور است، مقامات حکومت ایران با اعتماد به نفس و بدون در نظر گرفتن واقعیت موجود، از صحبت درباره جنگ با آمریکا (ولو در حد تبلیغاتی و نشر پروپاگاندا) ابایی ندارند.
بعید است که این اظهار نظرها (نظیر اینکه ناوهای آمریکایی در تیررس موشک های رژیم ایران هستند) بر پایه محاسبات سیاسی و نظامی باشد. بررسی و مقایسه توان نظامی ایالات متحده امریکا از یکسو و سپاه پاسداران از سوی دیگر در حیطه صلاحیت کارشناسان نظامی است اما نگاهی تاریخی به مأموریتهای ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن در جریان عملیات طوفان صحرا در اوایل دهه ۱۹۹۰ و بعدها در جریان حمله آمریکا به عراق در مارس ۲۰۰۳ نشان میدهد که توان نظامی ایالات متحده، موضوعی نیست که بتوان با آن شوخی کرد و هست و نیست کشور را بر باد داد.
اما به راستی، این اعتماد به نفس رژیم ایران از کجا ناشی می شود؟ اگر حکومت ایران میداند که قدرت نظامی ایالات متحده شکست ناپذیر و غیرقابل آزمودن است، بر چه مبنایی و بر اساس چه برآوردهایی کشور را این چنین در معرض تهدید و بر لبه پرتگاه خطر جنگ ویرانگر قرار می دهد؟
نگاه اسطورهای-دینی «خدا با ماست»
در بخشی از دیالوگ فیلم نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan) سربازی میگوید: اگر خدا با ماست، پس چه کسی با آنهاست؟ این نگاه اسطورهای ماهیتاً دینی که خدا حامی، پشتیبان و نگهدار یکی از طرفین مناقشات سیاسی و رویاروییهای نظامی است و به سود یکی علیه دیگری وارد میشود، ریشه در اعماق تاریخ دارد و موضوع تازهای نیست.
چندی پیش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فیلمی منتشر و در آن ادعا کرد که شناور جنگی آمریکا در خلیج فارس را رصد کرده است. این مسئله چه واقعی باشد چه صحنهسازی تبلیغاتی نکته درخور توجهی در خود دارد. نام پهپاد مورد ادعا، ابابیل ۳ اشاره به یک داستان مذهبی به نام اصحاب فیل در سوره فیل قرآن است که بر اساس آن، الله مرغان ابابیل را برای نابود کردن لشکر ابرهه میفرستد. مرغانی که سپاهیان ابرهه را (که قصد ویران کردن خانه کعبه را داشتهاند) با رها کردن کلوخهاى سنگى هلاک میکنند.
از این دست مثالها کم نیستند. موشک سجیل ، موشک زمین به زمین بالستیک که بارها و بارها از سوی مقامات سپاه پاسداران به عنوان تهدیدی برای اسرائیل مطرح شده است نیز دقیقاً به همین داستان دینی اشاره دارد. سجّیل به معنای سنگهايی از گل سخت یا گل پخته، همان کلوخهای سنگی است که مرغان ابابیل در قصه اصحاب فیل بر سر سپاهیان ابرهه رها کردهاند.
امید به امدادهای غیبی
نگاهی به اظهار نظرهای دستگاه مختلف تبلیغاتی حکومت ایران نشان میدهد تکیه بر امدادهای غیبی و دست غیب و ماوراءالطبیعه در محاسبات سیاسی و نظامی، واقعاً و به شکلی جدی وجود دارد. بسیاری از مقامات رژیم ایران ماجرای طبس در جریان عملیات پنجه عقاب (Operation Eagle Claw) را یک امداد غیبی میدانند و طوفان شن و ریگهای صحرا را به همان دیده مینگرند که در قصهها و اسطورههای دینی ذکر شده است. روحالله خمینی در ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۵۹ در همین زمینه میگوید:
«آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلیکوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست».
نگاه مبتنی بر پیشگوییهای کتب دینی و رویکرد آخرالزمانی، خواه ناخواه بخش بزرگی از مبانی سیاستگذاری مقامات رژیم ایران است. از تبلیغات سی دی ظهور گرفته تا سرودها و آهنگهای انقلابی، نشان از تأثیر عمیق این رویکرد ایدئولوژیک در محاسبات سیاسی و برآوردهای نظامی حکومت ایران است.
حجت الاسلام والمسلمین انصاری کرمانی جایی روایت میکند که روح الله خمینی را در حالی دیده که در اتاق خود با کسی حرف میزده و کسب تکلیف میکرده است. واقعیت هم این است که تطبیق نشانههای موسوم به ظهور به علی خامنهای و سیدحسن نصرالله (و داستانهای آخرالزمانی از سیدیمانی و سیدخراسانی) حتی به زمان قبل از رهبری علی خامنهای باز میگردد. سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان میگوید:
«پیش از ارتحال امام خمینی ابتدا بعضی از دوستان ما نیز این امید را داشتند که امام سید خراسانی باشد و منظور از خراسان، خراسان بزرگ است که تمامی ایران را در بر میگیرد و اینکه رزمندگان اسلام بغداد را فتح میکنند و جبهه عراق و لبنان به جبهه قدس منتهی و قدس فتح میشود و ما پشت سر امام نماز میخوانیم، بعد دیدیم که امام به ملکوت اعلی پیوستند و قطعنامه هم پذیرفته شد، بغداد هم فتح نشد و قصه به نحو دیگری ختم گردید.»
مصباح یزدی در سال ۱۳۹۲ جنگ ۳۳ روزه حزبالله با اسرائیل را صراحتاً امداد غیبی میداند و میگوید: «این جنگ همراه با امدادهای غیبی بود و وقایع آن جز با توجه به امداد غیبی، قابل تفسیر نیست. من از شخص سید حسن نصر الله شنیدم که گفت اسرائیلیها به نیروهای حزبالله حمله میکردند، ولی پس از عقبنشینی نیروهای حزبالله نیروهای اسرائیلی پیشروی نمیکردند، دلیل را که از سربازان اسرائیلی جویا شدند، آنها گفتند که مردانی با لباسهای سفید با شمشیر با ما میجنگند.»
روایتهای تبلیغاتی حکومت دربارهتوان نظامی خود و متحدانش، لبریز است از داستانهای اینچنینی. (به عنوان نمونه: هفت حکايت از عنایات غیبی در جنگ سی و سه روزه - مشرق نیوز). در این روایت صحبت از آتشی است که رزمندگان را همچون ابراهیم در آتش نمیسوزاند، مردان شبحوار بیسری که در آسمان پرواز میکردند و به نیروهای حزبالله یاری میرساندند و خشابهایی که خود به خود با امدادهای غیبی پر میشدند و الخ.
از این رو تصور اینکه وقایع تاریخی محتومی در پیش است و سرنوشت رخدادهای جهان از پیش در متون مذهبی و روایات تعیین شده، به شکلی کاملاً جدی بخش مهمی از فرایند تصمیمسازی مقامات حکومت ایران را تشکیل میدهد.
به صورت مشخص، آنچه در آیه نهم سوره انفال مبنی بر فرستادن هزار فرشته برای کمک به مسلمانان در جنگ بدر آمده، از دید مقامات حکومت دینی تهران، نه یک بیان نمادین بلکه یک واقعیت مسلم است. این روایت ها اگرچه در ظاهر برای تهییج هواداران و تحریک روحیه مذهبی اقشار حامی حکومت به کار میروند اما به اعتباری مبنای ایدئولوژیک ماجراجوییهای منطقهای رژیم ایران نیز بودهاند.
دفاع از حرم در سوریه یا حمایت از حوثیها در یمن نمیتواند صرفاً مبتنی بر ملاحظات و حساب و کتابهای سیاسی و نظامی باشد. رویارویی نظامی با ابرقدرتی چون ایالات متحده آمریکا با هیچ خرد و عقلانیت سیاسی همخوانی ندارد و کمتر حکومتی است که موجودیت خود را بر سر چنین انگارههایی به مخاطره بیندازند و به امید امدادهای غیبی، هست و نیست خود را قمار کند.