پرهزینه‌ترین طرح نظامی جهان، «دیوار آتلانتیک» دیگری است؟

به منظور دفاع از متصرفات اروپایی و حفظ موجودیت نظام خود، آدلف هیتلر رهبر آلمان نازی، در سال ۱۹۴۲ میلادی دستور طراحی و ساخت «دیوار آتلانتیک» را که به تعبیری پرهزینه‌ترین طرح نظامی تاریخ محسوب می‌شود صادر کرد و پس از عبور متفقین از این دیوار در هشتم مه سال ۱۹۴۵، نه تنها این طرح به شکست کامل کشیده شد که روند فروپاشی رژیم نازی‌ها نیز سرعت گرفت و در طول چند روز به پایان رسید.

هزینه ساخت «دیوار آتلانتیک» که از نقطه مرزی مشترک اسپانیا و فرانسه آغاز و تا خاک نروژ نوار ساحلی پیوسته‌ای را به طول بیش از دوهزار کیلومتر پوشش می‌داد، تنها در بخش مربوط به خاک فرانسه که در آن بیش از نیم میلیون کارگر فرانسوی به مدت دو سال به کار گرفته شده بودند، با احتساب نرخ تورم، بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد شده است.

نقطه ضعف گران‌ترین طرح نظامی جهان، آسیب‌پذیری آن در مقابل عنصر غافلگیری بود؛ به این ترتیب که انتخاب زمان هجوم علیه آن در اختیار متفقین بود و نیروهای آلمانی همیشه در آماده‌باش، جابه‌جایی نیرو و انتظار.

پیگیری طرح جمهوری اسلامی برای دست یافتن به ظرفیت اتمی با ابعاد نظامی که طی ۳۰ سال گذشته چند صد میلیارد دلار هزینه مستقیم و غیر مستقیم داشته پرهزینه‌تر از طرح ایجاد «دیوار آتلانتیک» هیتلر، و به دلایل متعدد، در مقابل تمهیدات خارجی آسیب‌پذیرتر از آن است.

نیت توازن قوا با عراق

در جریان جنگ هشت ساله با عراق، جمهوری اسلامی از تلاش حکومت صدام برای ساختن بمب اتمی با کمک کارشناسان بخش خصوصی آلمان پی برد و حرکت در مسیری مشابه را به بهانه ایجاد توازن قوا و عامل بازدارنده با همسایه غربی، آغاز کرد.

با وجود انهدام نیروگاه اتمی در دست احداث عراق (اوسیراک) توسط اسرائیل و پس از سقوط حکومت صدام در سال ۲۰۰۳ نیز طراحان نظامی حکومت تهران ز پیگیری هدف دست یافتن به ظرفیت ساخت بمب اتمی و تعطیل طرح‌های در دست اجرا باز نماندند.

بازسازی رآکتورهای اتمی هزار مگاواتی در دست پایان ایران در بوشهر که بر اثر حملات هوایی عراق در طول جنگ ویران شده بودند، بهانه‌ای برای پوشاندن تدارکات اولیه و شروع کار فراهم کرد و حلقه تجارت اتمی قاچاق عبدالقدیر خان و همراهی دولت شبه‌نظامی وقت پاکستان، زمینه اعزام علی‌اکبر ولایتی به کشور همسایه شرقی و انتقال نخستین نمونه سانتریفیوژهای موسوم به پی-۱ (پاکستان-یک) را به تهران فراهم کرد.

تلاش برای دست یافتن به «چرخه کامل سوخت اتمی» و همچنین درخواست از چین برای طراحی و ساخت رآکتور آب سنگین ۴۵ مگاواتی اراک، دو راه موازی برای رسیدن به ظرفیت ساخت بمب اتمی؛ یکی با استفاده از اورانیوم غنی‌شده و دیگری با کاربرد پیچیده‌تر پلوتونیوم به عنوان خرج انفجاری حاصل از فرایند پسمانده سوخت اتمی را باز می‌کرد؛ پروژه‌ای مشابه با آنچه آمریکا ۸۰ سال پیش با طرح منهتن تجربه کرده و اسرائیل با کمک فرانسه ۶۰ سال پیش به پایان برده بود.

طرح منهتن که با کمک بریتانیا و کانادا اجرا شد، از زمان پا گرفتن تا انجام اولین انفجار اتمی آزمایشی در نیومکزیکو (با نام رمز ترینیتی)، چهار سال وقت گرفت و دو میلیارد دلار (معادل ۳۰ میلیارد دلار امروز) برای آمریکا هزینه برداشت.

طرح توسعه اتمی ایران که بنا بر نظر جامعه جهانی (شورای امنیت) و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی دارای ابعاد نظامی است، تاکنون بیش از ۳۰ سال صرف وقت و ده‌ها میلیارد دلار هزینه مستقیم برای خریدهای خارجی و ایجاد تأسیسات متعدد در سراسر ایران، به دلیل تحریم‌های خارجی که به همین دلیل علیه ایران اعمال شده به صدها میلیارد دلار می‌رسد.

جواد ظریف در ۲۱ ماه فوریه سال جاری با مطالبه «یک تریلیون دلار غرامت تحریم‌ها از آمریکا» به بخشی از هزینه‌های این طرح ناتمام اشاره‌ای مستقیم کرد.

آیا مخالفین ظاهری، پشتیبانان واقعی هستند؟

در فاصله زمان آغاز طرح توسعه اتمی جمهوری اسلامی تا امروز تنها یک کشور (کره شمالی) به سلاح اتمی مجهز شده و کشورهای دیگر (از عراق تا آفریقای جنوبی) یا از ادامه راه باز داشته شده‌اند و یا داوطلبانه ظرفیت و سلاح‌های اتمی در اختیار خود را واگذار کرده‌اند.

از نهم ماه اوت سال ۱۹۴۵ تا کنون که دومین بمب اتمی بر فراز شهر ناگازاکی منفجر شد، با وجود تولید هزاران کلاهک اتمی توسط ۹ کشور دارنده این سلاح‌ها، بمب اتمی هرگز مورد استفاده عملی از سوی هیچ کشور دیگری قرار نگرفته است.

با تثبیت توازن نسبی قوا بین دارندگان بمب اتمی، ظرفیت بازدارندگی سلاح اتمی خارج از دایره کوچک یاد شده، عملاً از میان رفته است.

سلاح اتمی برای قدرت‌های کوچک فاقد ظرفیت بازدارندگی و عملاً فیل سفیدی است که بدون داشتن کاربرد واقعی هزینه‌های مستقیم و غیرمستقیم به دارندگان تحمیل می‌کند.

به عنوان نمونه اسرائیل نه هرگز قادر به استفاده از سلاح اتمی علیه فلسطینیان است و نه مایل به آن، و کثرت جمعیت اعراب نیز در مقایسه با جمعیت کم اسرائیل که زمانی تهدید علیه بقای آن به شمار می‌آمد، در فاصله «پیمان کمپ دیوید» و «پیمان صلح ابراهیم» که به آشتی اعراب و اسرائیل منجر شد و جغرافیای سیاسی بخش بزرگی از جهان را تغییر داد، خاصیت خود را از دست داده است.

ایران به دلیل عمق استراتژیک قابل مقایسه با ترکیه، مورد تهدید جدی هیچیک از کشورهای همسایه قرار ندارد و تجهیز به سلاح اتمی نمی‌تواند در بهبود نقش ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای نقش مثبت ایفا کند.

کشورهای عرب مسلمان، دیگر تهدیدی علیه موجودیت اسرائیل محسوب نمی‌شوند و برای این کشور خطر امنیتی به شمار نمی‌روند و اسرائیل نیز در رابطه با کشورهای عرب دیگر متکی بر ظرفیت اتمی بازدارنده نیست، به این دلیل ساده که هر دو، دشمن مشترکی یافته‌اند.

با تغییر مفهوم قدرت در مناسبات جهانی، کشورهای کوچک و ثروتمند، امروز دارای قدرت نفوذ و تأثیرگذاری بیشتری از کشورهای پرجمعیت ولی فقرزده در منطقه و جامعه گسترده‌تر جهانی شده‌اند، چنانکه کشور کوچکی مانند قطر میزبان برگزاری مسابقات جام جهانی می‌شود و کشور بزرگ و پر جمعیتی مانند ایران که حدود ۵۰ سال پیش میزبان بازی‌های آسیایی شد و بخت میزبانی بازی‌های المپیک را داشت، امروز حتی از میزبانی مسابقات محلی نیز محروم می‌شود.

برنامه تغذیه و تجهیز گروه‌های شورشی درون کشورهای کوچک و جنگ‌زده، در عین بازماندن از قافله ثروت و فرهنگ و تمدن روز و رشد سریع علم و فن در بقیه جهان، قدرت‌نمایی کاذب از راه دنبال کردن الگوهای کهنه است که تنها به منظور ضعیف‌تر کردن ایران تحمل و در پوشش‌های انتقادی، تشویق می‌شود، چرا که بعد از تأمین هدف و تمام شدن تاریخ مصرف این سیاست‌ها به راحتی قابل به نظر می‌رسند.

برنامه اتمی مخرب جمهوری اسلامی طی ۳۰ سال گذشته وسیله‌ای کارآمد برای ضعیف‌تر کردن بنیه مالی و منزوی ساختن کشور بوده و دوام دادن به آن روند تحلیل بردن تدریجی توانایی‌های ایران را تضمین می‌کند و نه بر عکس.

ایران تولیدکننده طبیعی سوخت اتمی نیست و آوردن بهانه تولید برق اتمی نیز سست‌ترین پای استدلال برای ادامه کاری است که تنها برای پوشش دادن به بخش نظامی (ظرفیت ساخت بمب) مورد توجه قرار گرفته و در مقایسه با طرح‌های پیشرفته کشورهای کوچک ولی ثروتمند همسایه، طرحی کوچک و عقب‌مانده‌ای به نظر می‌رسد چنانکه ابوظبی، چهار رآکتور فوق پیشرفته اتمی با هزینه ۲۰ میلیارد دلار در طول هشت سال گذشته احداث کرده ولی ایران به جز تکمیل یک طرح کهنه ۵۰ ساله، تاکنون قادر به برداشتن حتی نیم گام دوم هم نبوده است.

واقعیت تلخ این است که در صورت ادامه راه کنونی، و حتی در صورت فراهم آوردن ابزار و ظرفیت مبادرت به انفجار اتمی، تغییری در صحنه به جز ضعیف‌تر شدن وحشتناک ایران روی نخواهد داد؛ از شرق تا غرب، جمهوری اسلامی را محکوم می‌کنند، تحریم‌های کمرشکن حتی با لحاظ کردن محاصره بنادر ایران و یا رأی‌گیری برای اخراج حکومت از سازمان ملل اعمال می‌شوند و همزمان، بدون داشتن واهمه از کاربرد بمب اتمی، زیرساخت‌های ایران هدف حملات نظامی قرار می‌گیرند.

نیروهای خارجی در هر مرحله به متوقف کردن تحریکات نظامی و انهدام برنامه اتمی ایران قادرند و پیام‌های کشتن قاسم سلیمانی در ژانویه سال گذشته، و ترور فخری‌زاده در شرق تهران در این رابطه بود ولی در عین حال تا زمان مشخصی، گزینه تحمل وضع موجود و ضعیف‌تر شدن تدریجی ایران را به گزینه‌های دیگر ترجیح می‌دهند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.