با انتخاب الی شلاین به رهبری حزب دمکراتیک ایتالیا (که قویترین تشکل متمایل به سوسیال دمکراسی در این کشور شناخته میشود)، صحنه سیاسی مردانه این کشور بیش از پیش ترک برداشت. انتخاب شلاین اما از این جهت هم مهم است که او تقریباً قطب مخالف دیگر زنی است که در رأس دولت ایتالیا قرار دارد.
او جوان است، سهتابعیتی است، از درون جنبشهای اجتماعی برخاسته و تأکیدات خاصی بر جهتگیری بهسوی عدالت اجتماعی بیشتر و توجه فزونتر به مقتضیات محیط زیست و آزادی شیوههای مختلف زندگی و رفتار انسانیتر با پناهجویان دارد. از شفافیت در ابراز گرایشهای جنسیاش هم ابایی ندارد و ...
همه روی پیروزی رقیب او حساب کرده بودند، در رقابتی فشرده بر سر انتخاب رهبر حزب دمکراتیک ایتالیا (Partito Democratico)، هسته اصلی باقیمانده از حزب کمونیست سابق ایتالیا در ائتلاف با باقیمانده دمکرات مسیحیها و در حال حاضر بزرگترین حزب اپوزیسیون.
رقیبش، استافونو بوناچینی ۲۰ سالی از او بزرگتر است، در سیاست کارکشتهتر و رئیس یکی از مناطق مهم شمال ایتالیا است. مرد بودنش در صحنه کم و بیش مذکر سیاست ایتالیا هم یک «مزیت» است و در درون حزب هم به طیف راست متمایل است، گرچه آنجا که تأکید بر چپ بودن و دفاع از عدالت اجتماعی پیش بیایدآسیبپذیری و کمبرخورداری خانودهای که از آن برخاسته و نیز به گرایشهای چپگرایانه خویش در دوران جوانی ارجاع میدهد.
هر چه که بود، بوناچینی پیروزیاش کم و بیش قطعی تلقی میشد.
نتیجه انتخابات اما خلاف انتظارها درآمد. یک میلیون نفری در انتخابات شرکت کردند، و طبق اساسنامه حزب لازم هم نیست که عضو حزب باشی تا بتوانی رأی بدهی. دو یورو به حزب کمک کن و رأی بده.
از میان یک میلیون رأیی که به صندوق ریخته شد ۵۴ درصدش از آن الی شلاین (Elly Schlein) بود، زنی ۳۷ ساله، دختر یک زوج پرفسور، با مادری ایتالیایی، پدری آمریکایی، زاده و بزرگشده لوگانو در سوئیس تا سن ۲۲ سالگی و عملاً دارای سه تابعیت؛ با پایی در جنبشهای اجتماعی و زیستمحیطی و سابقه نمایندگی در پارلمان اروپا و مجلس ایتالیا و مدتی معاون اول رئیس همان منطقه زندگیاش.
سال ۲۰۰۸، چهار سالی از پایان مدرسهاش میگذشت که به آمریکا رفت تا به عنوان شهروند آن کشور در کارزار انتخاباتی اوباما شرکت کند. چهار سال بعد دوباره در آمریکا بود تا این بار مددکاران کارزار انتخاباتی اوباما برای دور دوم را آموزش دهد. شعارش این بود که که «باید با یک کوله پشتی و یک دفترچه یاداشت به سوی رأیدهندگان رفت وبه آنها گوش داد و درکشان کرد».
در دوران دانشجویی نماینده دانشجویان بود و در همین کارزار به سخنوری قهار بدل شد. سال ۲۰۱۳ به حزب دمکراتیک پیوست و یک سال بعد نماینده این حزب در پارلمان اروپا شد. «گرایش به راست بیشتر حزب» را خوش نداشت، پس گروهی تحت عنوان «حزب را تسخیر کنیم» ایجاد کرد تا حزب را «به راه» آورد. توفیقی نیافت و از حزب خارج شد. سال ۲۰۲۰ هم در منطقه زندگی خودش در شمال ایتالیا به عنوان نامزد یک ائتلاف چپ چنان رأیی گرفت که رقیب اخیرش، بوناچینی، که رئیس منطقه بود مجبور شد او را به معاونت اولی خود برگزیند.
در انتخابات سپتامبر سال گذشته شلاین با رأیی بالا به نمایندگی مجلس ملی ایتالیا انتخاب شد و در عین حال استعفای رهبر حزب دمکراتیک را که نتوانسته بود در برابر ائتلاف راست پوپولیست ائتلافی قوی شکل دهد و به پیروزی برسد، فرصتی یافت که با نامزدی برای رهبری حزب « تلاش دوباره برای بازگرداندن آن به ریشههای سوسیالدمکراتیکش» را آغاز کند.
روزی که خود را برای رهبری حزب نامزد کرد، نوای «بلا چاو»، سرود معروف «ضدفاشیستی» ایتالیا بود که بر زبان هوادارانش میچرخید.
اهل شفافیت، در قطبی مخالف ملونی
در کارزار انتخاباتی برای رهبری حزب همچون گذشته تأکید میکرد که حزب باید در خدمت تأمین اجتماعی، توسعهای مطابق با مقتضیات محیط زیست، فراگیر، چپ، ترقیخواه و گشوده به سوی جهان باشد.
در باره گرایشهای جنسی خودش تأکید دارد که مسئله شخصی اوست، ولی در عین حال ابایی نداشته که بگوید: «مردان بسیاری را دوست داشتهام، زنان بسیاری را نیز؛ ولی حالا دلبسته یک زنم».
پدر بزرگ پدریاش یهودی و اهل اوکراین بود، ولی بعدتر به آمریکا مهاجرت کرد. در کارزار تبلیغاتی کم نبود حرف و حدیثهایی که بعضاً جنبههای ضدیهودی و زنستیزانه علیه او پیدا میکردند. خودش زیاد روی رگ و ریشههای یهودیاش حساس نیست و حتی میگوید که بینیاش به بینی اهالی منطقه توسکانا و حوالی میبرد و ربطی به یهودیبودن او ندارد، حرفی که در اسرائیل زیاد خوش نمیآید، به خصوص که او منتقد صریح شهرکسازی در مناطق فلسطینی هم است.
بیشتر در این باره: یک زن در رأس دولت ایتالیا؛ پیشرفتی با اما و اگرهر چه که هست شلاین گرچه در زن بودن همتای جرجیا ملونی، نخستوزیر کنونی ایتالیا است و از این جهت که حالا دو زن احزاب اصلی ایتالیا را برای اولین بار هدایت میکنند، ماجرا جنبهای تاریخی به خود گرفته است، و این هم واقعیت است که این دو در دو قطب مخالف ایستادهاند.
ملونی رهبر حزب «براداران ایتالیا» است، حزبی پست فاشیستی با تعلقات خاطری به دوران و رسم و سنتهای موسولینی و رگههایی از ناسیونالیسم افراطی و مخالفت با همجنسگرایی و شیوههای متفاوت زندگی و با گرایشهای منفی نسبت به اروپا و مهاجرین. و حالا او با رهبری در رأس حزب مقابل روبهروست که در اکثر این موارد در قطب مخالف ایستاده است.
شلاین بعد از پیروزی ابایی نکرد بگوید که با سیاستهای اپوزیسیونی خود برای دولت ملونی مشکلساز خواهد شد.
روز یکشنبه، ۲۶ فوریه، یعنی در همان روز برگزیدهشدنش به رهبری حزب که با درهم شکستن یک قایق در سواحل ایتالیا و مرگ ۶۰ پناهجو همزمان شد، حرفش این بود که «این حادثه بار سنگینی است بر وجدان دولت. تراژدی قایق درهم شکسته نشان میدهد که تدابیر و تصمیمات دولت غیرانسانیاند». اشارهاش به تدابیر و مقررات دولت کنونی بود که کمکهای امدادی به پناهجویان در دریای مدیترانه را دشوار میکند.
ورود یک چهره جوان زن به صحنه سیاسی کم و بیش مردانه ایتالیا خود اتفاق کماهمیتی نیست. باید دید که او بهخصوص با تیم جوانی که گرد خود جمع کرده و محبوبیتی که در جامعه ایتالیا دارد، آیا خواهد توانست وضعیت را به سود اجرای شعارهایش تغییر دهد یا...