در آوریل امسال، ۲۰۱۹، دولت امریکا، در اقدامی غیرمترقبه و در عین حال بیسابقه، سپاه پاسداران را در فهرست سازمانهای تروریستی گنجاند. در اقدامی دیگر، در ژوئن نیز نهاد رهبری جمهوری اسلامی را به فهرست تحریمهایش اضافه کرد. بهرغم این دو اقدام بیسابقه امریکا، از آن روز تا کنون مطلقاً شاهد هیچ واکنش رسمی از سوی رهبر جمهوری اسلامی نبودیم.
اینک بهجرئت میتوان دیدار اخیر آیتالله خامنهای با فرماندهان سپاه پاسداران در روز ۱۰ مهرماه را واکنش او به تصمیمهای امریکا قلمداد کرد که طی آن، صریحترین فرامین را برای «کاهش تعهدات هستهای» از یک سو و توسعه «نگاه فرامرزی» سپاه به مسئله «جغرافیای مقاومت» را از سوی دیگر رسماً در یک «دیدار علنی» به سپاه پاسداران ابلاغ کرد.
چنین فرامینی اگر در اتاقهای فکر ابلاغ شود جای شگفتی نیست، اما ابلاغ چنین فرامینی از زبان «فرماندهی کل قوا» به «بازوی اجرایی» نظام، یعنی سپاه پاسداران، آن هم در پخش تلویزیونی در برابر انظار جهانیان بسیار تأملانگیز است. بهویژه اینکه او در این دیدار با برشمردن «عناصر هویتی» سپاه پاسداران چنین توصیه کرد: «نگاه وسیع جغرافیای مقاومت [یعنی] نگاه فرامرزی را از دست ندهید. قناعت نکنیم به منطقهی خودمان... این جوری نباشد که یک چهاردیواری را انتخاب کنیم و دیگر کارمان به این نباشد که پشت این دیوار چه کسی است، چه تهدیدی وجود دارد. این نگاه وسیع فرامرزی، این امتداد عمق راهبردی، گاهی اوقات از واجبترین واجبات کشور است.»
اینهمه صراحت در کلام رهبر جمهوری اسلامی اشاره به چیست؟ توصیه او به نگاه فراتر از «منطقه خودمان» تا کدام مناطق را شامل میشود؟ توسعه «جغرافیای مقاومت»، آنگونه که او توصیه میکند، تا کجاست؟ کاهش تعهدات هستهای ایران چه مرزی دارد؟
پاسخ به این پرسشها میتواند حداقلی یا حداکثری باشد. اینکه ایران پاسخ حداقلی را برخواهد گزید یا پاسخ حداکثری را، تنها مرور زمان روشن میسازد. اما، پاسخ هرچه باشد، این سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی را باید واکنش او به تحریم نهاد رهبری و تروریستی دانستن سپاه دانست.
در پاسخ به پرسشهای مزبور یک نکته روشن است و آن اینکه در این سخنرانی، رهبر جمهوری اسلامی حدی برای «توسعه فرامرزی مقاومت» تعیین نکرد.
برای درک موضوع کافی است به بیست سال پیش مراجعه کنیم. در آن هنگام هر وقت از حمایت ایران از یک جریان مسلح (حزب الله) در درون کشوری دیگر (لبنان) پرسش میشد، پاسخ مقامات ایران یک چیز بود: حمایت ما از حزبالله لبنان «معنوی» است.
چند سالی گذر زمان نیاز بود تا حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، در سال ۲۰۱۲ فاش کند که تنها سه سال پس از استقرار جمهوری اسلامی «انواع کمکهای معنوی، سیاسی و مادی را از سال ۱۹۸۲ از ایران دریافت میکنیم».
او بار دیگر، اما این بار در کلامی صریحتر در سال ۲۰۱۶، هنگامی که بانکهای لبنان به درخواست امریکا از خدماترسانی به حزبالله لبنان منع شدند، گفت: «خورد و خوراک و موشک و سلاح حزبالله از جمهوری اسلامی ایران است... و آنچه قرار است به دست ما برسد، میرسد و نیازی به سیستم بانکی نیست.»
ترجمان آنچه رهبر جمهوری اسلامی آن را توسعه جغرافیای مقاومت نامیده میتوان در دیدارهای اخیر مقامات ارشد حماس و رهبران حوثی با خامنهای یافت که مستقیماً از تلویزیون ایران پوشش داده شد. روشن است آنچه نصرالله اعتراف کرد عیناً میتواند در مورد حماس و حوثیها مصداق داشته باشد.
به کار بستن صراحت کلام، تا آن حد که رهبر جمهوری اسلامی در دیدار علنی با مقامات سپاه پاسداران همزمان فرمان به «کاهش تعهدات هستهای» و «توسعه جغرافیای مقاومت» بدهد، باید استراتژی مهمی را در درون خود داشته باشد. آن استراتژی چیست؟
سرنوشت سیاسی ترامپ و بن سلمان
دونالد ترامپ در آرزوی پیروزی خود در دور دوم ریاست جمهوری و محمد بن سلمان در آرزوی نشستن بر تخت سلطنت است. این دو، اما، دشواریهای بزرگی را در برابر خود میبینند. ترامپ اینک با روند رسمی استیضاح روبهروست و محمد بن سلمان که اینک تا تخت سلطنت تنها یک گام فاصله دارد، دچار دردسرهای بزرگی است. او نه تنها جنگ یمن را باخته بلکه گوشه گوشه خاک کشورش از جمله تأسیسات نفتی عربستان مورد حمله حوثیها (گروه مورد حمایت ایران) قرار گرفته است. بنا به آخرین اخبار، جایگاه محمد بن سلمان در درون خاندان سلطنتی با چالشهای بزرگی مواجه شده بهویژه اینکه با قتل خاشقجی بحران بزرگی بر اعتبار و اقتدار او خیمه زده است.
در ماههای منتهی به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا (اگر استیضاح ترامپ رأی نیاورد) این تهران است که میتواند به دردسری بزرگ برای ترامپ تبدیل شود. اینکه خامنهای در دیدار با فرماندهان سپاه از یک سو بر«کاهش تعهدات هستهای» تأکید کرده و از سوی دیگر «توسعه نگاه فرامرزی مقاومت» را یکی از «اوجب واجبات» دانسته، در غلیظترین معنا، میتواند بهمنزله راهی باشد که عملاً کره شمالی پیمود: خروج از پیمان منع گسترش سلاح هستهای.
کره شمالی تا سال ۲۰۰۳ (مانند امروز ایران) یکی از اعضای متعهد به پیمان منع گسترش سلاح هستهای (ان. پی. تی) بود. بر اثر فشارهای طاقتفرسایی که بر این کشور از سوی آمریکا تحمیل شد تا مانند لیبی تمام تأسیسات هستهای خود را منهدم کند، ناگهان کره شمالی در سال ۲۰۰۳ با استناد به ماده ۱۰ پیمان منع گسترش اعلام کرد که از آن خارج میشود. تنها ۲ سال نیاز بود تا این کشور در سال ۲۰۰۵ آزمایش هستهای خود را انجام دهد و رسماً به عنوان دارنده این سلاح اعلام موجودیت کند.
درحالیکه اینک فروش نفت ایران به صفر نزدیک شده، سیستم بانکی ایران تحت تحریم قرار گرفته، نهاد رهبری تحریم شده، سپاه در فهرست تروریستی قرار گرفته و در ارزیابی تهران پیروزی دور دوم ترامپ میتواند بهمنزله اقدام او برای جنگ علیه ایران باشد، هیچ بعید نیست که تهران با الگو گرفتن از پیونگ یانگ و با درس آموختن از قذافی، ای بسا مسیر پرمخاطره خروج از ان. پی. تی را برگزیند تا آوار بزرگی را بر سر ترامپ خراب کند که منتهی به شکست او در انتخابات شود؛ شکستی که بن سلمان را نیز دلسرد خواهد کرد.
در چنین راه پرهزینه و پرمخاطرهای، راه رهبر برای مقابله با غول اقتصاد چیزی جز نسخهنویسی گذشته یعنی «اقتصاد مقاومتی» نیست که اگر داروی شفابخشی بود، باید تاکنون مرهمی بر اقتصاد بیمار ایران میشد، که نشده است.