اعتراضات در شهرهای مختلف استان خوزستان بیش از یک هفته است که ادامه دارد. شهرهایی چون اهواز، شادگان، سوسنگرد، بندر ماهشهر، هویزه، حمیدیه و ایذه بستر اعتراضات اصلی و ادامهدار در استان خوزستان بوده که از جنبه معیشتی و مطالباتی به سیاسی تحول یافته است.
حرکتها و تجمعات حمایتی در دیگر شهرهای کشور چون تهران، تبریز، یزدانشهر و شاهینشهر اصفهان، الیگودرز، جونقان، بوشهر، گناوه، بجنورد و سقز نیز برگزار شده که در عین حمایت از مطالبات مردم خوزستان در رفع معضلات کمآبی، فقر، محرومیت خواستههای ویژه خود را دارند.
اما آنچه باعث شده این اعتراضات در عین جدابودن و ناهمانندیهای ویژه از نوعی در هم پیوستگی برخودار باشد عامل زمینهای و بستر ساز مشکلات گوناگون است که آنها را به هم پیوند داده است.
در واقع همبستگی کمسابقه و برجسته ایجاد شده فقط از زاویه اخلاقی ، وجدانی و انسانی نیست بلکه در حس رنج و درد مشترک محصول بحرانهای چندگانه نهادینه شده کارآمدی، فساد و تبعیض تعین یافته است که در کنار ویژگی اقتدارگرایانه و نیمه تمامیتخواه نظام جمهوریاسلامی تمایل مشترک و ریشهدار در تعقیب تغییرات سیاسی فراگیر و ساختاری را در بخشهای مختلف جغرافیای کشور و گروهبندیهای اجتماعی گوناگون شکل دادهاست.
بیشتر در این باره: زمینههای اقتصادی اعتراضها در خوزستاندر واقع این اعتراضات و ابتکارهای نیروهای اجتماعی و سیاسی و بخصوص فعال شدن جامعه هنرمندان و ورزشکاران کشور در پشتبیانی از خواستههای مردم خوزستان و مخالفت چشمگیر جامعه علیه سرکوب خونین و خشن اعتراضات نشانهها وعلائمی را در تقویت «گذار انقلابی» در ایران آشکار کردهاست.
نارضایتیهای عمیق آشکار شده در ادامه اعتراضات سراسری دی ۹۶ و آبان ٩٨، تجمعات صنفی متعدد بخصوص اعتصابات و تجمعات اعتراضی کارگری، فعالیتهای انجمنهای صنفی معلمان و تحریم گسترده انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ با توجه به بنبست بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب روند تغییرات به سمت گذار انقلابی از جمهوری اسلامی به ساختار سیاسی جایگزین را شتاب بخشیده که انتظار میرود مقصد نهایی آن دمکراسی و حاکمیت ملی-مردمی باشد.
به بیان دیگر الگوی گذار به دمکراسی در ایران شیوه انقلابی و رویکرد از پایین به بالا پیدا کردهاست. در سالیان اخیر هر اعتراضی چه در سطح خرد و کلان بوقوع پیوسته است یا معضلی چون قطعی برق و کمبود رخ پدیدار شده بلافاصله شعارها علیه آیتالله خامنهای سرداده شده و نسبت به کلیت نظام برخورد منفی بروز یافتهاست.
گذار انقلابی خشونتپرهیز بر نوعی کنشگری اجتماعی استوار است که مردم معترض در کنار نخبگان سیاسی و مدنی بسیج اجتماعی گسترده در عرصه غیررسمی برای تغییر نظام سیاسی مستقر اصلاحناپذیر را شکل میدهند. هدف گذار انقلابی تأسیس نهادهای پایهای قدرت جدید برای جایگزینی ساختار قانونی موجود با استفاده از قدرت سازمان یافته مردمی است. تعریف زیر از انقلاب به خوبی کلیت گذار انقلابی را بازتاب میدهد:
«تلاش برای تغییر سازمان و توزیع منابع قدرت سیاسی در یک جامعه که با جنبش اعتراضی [سازمانیافته] گستردۀ رسمی و غیررسمی و فعالیتهای سازماندهی نشده و نابودی نهادهای رسمی و قانونی موجود همراه میشود». (منبع: به سوی نسل چهارمی از نظریههای انقلابی نوشته جک گلدستون، ترجمه احسان بدریکوهی، فصلنامه مطالعات راهبردی سیاستگذاری عمومی دوره ٨، شماره ٢٧ تابستان ٩٧)
بیشتر در این باره: معترضان در تهران با شعار «مرگ بر دیکتاتور» به خیابانها آمدندمنتهی باید توجه داشت گذار انقلابی بدین معنی است که دگرگونی انقلابی به معنای تغییر کلیت نظم موجود اجتنابناپذیر شده و مسیر تحولات به آن سمت در جریان است. منتهی زمان وقوع جنبش انقلابی، چگونگی پیروزی آن، نیروی رهبری کننده نهایی آن نامعلوم بوده و قابل پیشبینی نیست. همچنین فرجام آن نیز قطعیت ندارد که به چه نتیجه پایداری منجر شود و تابع عوامل متعددی بوده و پویایی خاص خود را دارد.
باید توجه داشت که هر انقلابی در حال و آینده خود یک تجربه جدید و متمایز محسوب میشود. دختر جوانی که در کنار مزار پدرش که به دلیل تأخیر در واکسیناسیون سراسری بیماری کووید١٩ فوت کرده بود، زوایایی از پدیده متفاوت گذار انقلابی محتمل و علت شکلگیری آن در ایران را با تأکید بر این سخن نمایان میسازد که «خشم ما از قدرت شما بیشتر است».
غلط نیست اگر گفته شود گذار انقلابی از جهات مختلف در جریان اعتراضات اخیر خوزستان تقویت شد. برای درک این مسئله باید توجه داشت که خوزستان برای نخستین بار نیست که محل اعتراضات معیشتبنیاد و علیه تبعیض و محرومیت میشود. تفاوت این دوره که با حمایت گسترده در دیگر نقاط ایران همراه شد گویای وضعیت گذار انقلابی است. حس هم سرنوشتی نسبت به پیامدهای ویرانگر تداوم حیات حکومت و نتایج منفی عملکرد آن بخشهای مختلف مردم را در کنش سیاسی رادیکال و بیرون از نظم موجود به هم پیوند داده است. آسیبپذیری ساختاری جمهوریاسلامی و انسداد بافتار موجود نگاهها را به سمت همافزایی نیروها برای دگرگونسازی رادیکال وضعیت سیاسی موجود و بازسازی نهادی و سیاسی دولت سوق دادهاست.
معمولاً موفقیت انقلابها در آخرین اشکال و بر پایه واپسین تحولات مضمونی و شکلی نیازمند حداقلی از سازماندهی و رهبری مؤثر است که از اساس با انقلابهای کلاسیک تفاوت دارد. سازماندهیهای جدید هم سرعت بیشتری داشته و هم لزوماً نیازمند چهرههای شناخته شده سیاسی و متعلق به اپوزیسیون کلاسیک نیست بلکه گروههای اجتماعی و صنفی و چه بسا چهرههای جوان اما دارای اراده و ابتکارعمل میتوانند کارویژههای رهبری میدانی و میانی را ایفا کرده و بستر هماهنگی موقت برای مدیریت دوران گذار بین پارههای مختلف ناراضی و مدافع تغییرات ساختاری را تشکیل میدهند.
در اعتراضات خوزستان ظرفیت جامعه معترض ایران برای سازماندهی مؤثر خود در جهت دادن به اعتراضات و مهار مخاطرات آشکار شد. سطحی از ایجاد هماهنگی و گفتگوها برای ساماندهی و همبردارسازی در کنشهای اعتراضی و جلب حمایت دیگران چه در سطح فضای مجازی و چه میدانی دیده شد. ابتکارهای انجامشده از سوی برخی از معترضان چون شعاری که در جونقان استان چهار محال و بختیاری سرداده شد: «زندگی انسانی؛ جمهوریایرانی» داده شد و تلاشها برای ایجاد همگرایی دریچهای گشوده است که به صورت عینی و ملموس درک شود که چگونه رهبری در انقلابهای آرام (نرم؛ مخملی؛ رنگی) شکل میگیرد؛ نیاز به الگوهای پیچیده و متضمن زمان طولانی نیست.
بیشتر در این باره: همصدایی و اعتراض در نقاط مختلف ایرانفعال شدن برخی از سلبریتیها که این بار کنش خود را معطوف به حمایت از اعتراضات خیابانی کردند وجه دیگری از پتانسیلی را آشکار ساخت که میتواند مقوم گذار انقلابی باشد؛ نوعی شباهت از زاویه مرجعیت اجتماعی بین این تلاشها و گروههای اجتماعی اثرگذار در نهضت صدر مشروطه مشاهده شد. از لحاظ طبقاتی و دستهبندی موقعیت اقتصادی به طور نسبی بین اقشار محروم و کمدرآمد جامعه و طبقه متوسط همدلی بیشتری رخ داد.
همراهی برخی از نیروهای باورمند به نظام با معترضان و حق دادن به آنها برای طرح مطالبات نیز نشان داد که گسترش نارضایتیها از سطح مطالبات معیشتی به خواست انقلابی تغییر حکومت از سوی اقشار ضعیف جامعه میتواند یکپارچگی و همبستگی ارزشی و ساختاری در پایگاه اجتماعی نظام را متزلزل سازد.
نشانهها و تحرکات در دور اخیر اعتراضات پاسخ به سؤالاتی در خصوص نگرانی از خلأ بحران قدرت و هرج و مرج در خصوص وقوع انقلاب محتمل را داد که میتوان به مردم ایران اعتماد کرد که این چالشهای بالقوه را مدیریت کند. همچنین نشان داد که توانایی دستگاه سرکوب جمهوریاسلامی نامحدود نیست و در حال فرسوده شدن است؛ اگرچه هنوز توانایی آن در حفظ وضع موجود برقرار است. ولی استفاده از «نیروی ویژه» در سرکوبها بمانند زندگی بر اساس استفاده از یک حساب پسانداز و به اصطلاح عامیانه «از جیب خوردن» است که روزی تمام میشود.
البته اعتراضات فعلاً در سطحی نیست که در کوتاهمدت انتظار وقوع جنبش اعتراضی سراسری و گام نهایی گذار انقلابی آرام را داشت. اما فعلاً در پرتو چشمانداز اتفاقات جاری میتوان گمانهزنی کرد که شکلگیری ابرجنبش اعتراضی امر زمانبری است که نیازمند یک زنجیره فعالیتهای اعتراضی گسسته است که در نهایت با تجمیع نیرو سرمایه انسانی و توده اجتماعی مورد نیاز برای «انقلاب آرام» را فراهم میسازد.
همچنین سازمانیابی سیاسی آن با توافق و ائتلافسازی سیاسی در بین نخبگان و چهرههای فعال شده در دوره گذار انقلابی حاصل میشود. این پروسه قابل پیشبینی نیست و غافلگیر کننده خواهد بود اما اعتراضات خوزستان و حرکتهای حمایتی از آن در کنار دیگر نارضایتیهای پیدا و پنهان مسیر گذار انقلابی را تسهیل و تسریع کرد.