چه در ماجرای تشدید محدودیتها و سرکوبهای جاری برای احیای حجاب اجباری، و چه در ماجرای مدیر برکنار شده وزارت ارشاد در گیلان دوباره «پای عوامل خارجی» به میان کشیده شده است. جامعه اما بنا به تجربههای خود بیاعتنا به این مباحث به راه خود میرود.
خانم اشرف بروجردی، معاون وزارت کشور در دوران محمد خاتمی و عضو کنونی شورای رهبری حزب اتحاد ملت، میگوید که «اگر گشت ارشاد قرار است دوباره به خیابانها برگردد، جز تعارض با مردم و رودررو کردن اجزای این جامعه با همدیگر، اتفاق دیگری رخ نخواهد داد. زیرا گشت ارشادیها هم افراد این جامعه هستند و این رفتار باعث قوت پیدا کردن این تقابل میشود. نمیدانم چطور میتوان کاری کرد که آقایان درک درستی از واقعیت جامعه و اجتماع داشته باشند و بدانند با کدام مردم سروکار دارند و این کار جز تعارض و برخورد نتیجه دیگری نخواهد داشت و مردم را مستأصل میکند.»
نکته بحثانگیز در مصاحبه او با ایلنا این است که بعد از تأکید درست بر این که «گشت ارشاد قطعاً جامعه را تحریک میکند»، گفته است که «به نظرم بعضی از مدیران از جای دیگری هدایت میشوند؛ منظور از جای دیگری که میگویم، بیشتر بیرون از مرزها است و کسانی هستند که خودشان را به اسم انقلابی جا میزنند و اخیراً هم دیدیم که چندین نفر در جاهای مختلف و حساس بودند و جاسوس از آب درآمدند. این همان تفکری است که میخواهد مردم را مقابل حاکمیت قرار دهد که این چنین اراده و تصمیمی گرفته میشود.»
همزمان محسن مهدیان، مدیرعامل مؤسسه همشهری، که از اصولگرایان تندروست و در ضرورت حضور گشت ارشاد کوچکترین عقبنشینی را درست نمیداند، در توئیتی نوشته: «از صدق و کذب ماجرای مدیر گیلان بیاطلاعم. اگر خطا کرده فراتر از برکناری حتماً باید سخت مجازات شود. اما اگر صحت داشته باشه عجیب نیست، پروژه نفوذ همیشه بوده. در سطوح بالاتر ازین نفاق داشتیم اینکه هیچ. در نهایت اینکه طرفداران هرزگی و فاحشگی و همجنس بازی مشکل شان چیست؟ از خودشان است.»
«پای عوامل خارجی»؛ اینجا، آنجا، همهجا
رضا ثقتی مدیرکلی وزارت فرهنگ و ارشاد در گیلان بود که اخیراً پس از انتشار ویدئویی منتسب به او و حاکی از روابط جنسیاش با یک مرد جوان برکنار شد. او از مدافعان سرسخت حجاب اجباری بود و اردیبهشت امسال از راهاندازی هایپر مارکت حجاب در گیلان خبر داد. همچنین دستور تشکیل نمایشگاه عفاف و حجاب در تالار مرکزی رشت برای تولید البسه متناسب با فرهنگ ایرانی-اسلامی هم در کارنامه او «برجسته» است.
او همچنین «قرارگاه فرهنگی عفاف و حجاب محلهمحور» را در گیلان تشکیل داده بود. در واقع او هم در عمل همان کارهایی را میکرده که خود مهدیان هم به جد به دنبال اجرای آنهاست، ولی حالا این دومی، سر اولی را به خاطر همجنسگرایی به خارج وصل میکند.
به عبارتی هم بروجردی و هم مهدویان آنچه را که به پسند خود نمییابند به حکومت و مشی و مرام آن و محملهایی که برای ریا و پلشتکاری و سرکوب و محدودسازی حقوق مردم، فراهم میکنند برنمیگردانند و فوراً پای خارج را به میان میکشند.
طرفه این که مهدیان اصلاحطلبانی را هم که به حجاب اختیاری قائلند و از جمله بروجردی را به طور کلی غربگرا و انگیزهگرفته از فرهنگ غرب و حتی عوامل غرب میداند. او در این رابطه کم و بیش ملتزم رکاب همه مقامهای ارشد حکومت است که کل مقاومت جامعه علیه حجاب اجباری را به «بیگانگان و سرویسهای جاسوسی خارجی» ربط میدهند تا در سرکوب آن دست بازتری داشته باشند، ولو که حالا دیگر فقط قشر نازکی در جامعه چنین دروغهایی را باور کند.
از یاد نبردهایم که در ماجرای قتلهای زنجیرهای هم خود خامنهای، اقدام مأموران ریز و درشت وزارت اطلاعات بر اساس آموزهها و توصیههای خود روحانیون محبوب حکومت را به خارج ربط داد و اصرار کرد که حتماً خط و ربط این ماجرا با خارج کشف شود. در این رابطه کسانی به زور به زیر شکنجه رفتند تا اعترافی در راستای «نگاه رهبر» داشته باشند و برگ سیاه دیگری به کارنامه جمهوری اسلامی افزود شد.
در نگاه اول، هم مهدویان و هم ثقتی میتوانند مصداق حرف بروجردی درباره «ارتباط برخی مدیران» با خارج و «مأموریتگرفتن آنها از بیرون مرزها برای ناراضیکردن مردم» باشند. احتمالی که کاملاً منتفی نیست، ولی گزینه واقعیتر این است که هم ثقتی و هم مهدوی عمدتاً در چارچوب منویات رهبر جمهوری اسلامی و هسته سخت قدرت و خط قرمزهای آنها در مورد حجاب، عمل میکنند. برای آنها اعمال این خط قرمزها، که سکوی ترقی آنهاست، مهمتر از نارضایتیهای مردم است، چنان که رؤسای سه قوه و حسین شریعتمداری و سردار رادان و علیرضا زاکانی، شهردار تهران و قضات دادگاههای حجاب و ... و بخش عمدهای از جناح اصولگرا هم چه از سر ریا و ریاکاری و رکابزدن در حلقه سخت قدرت و تأسی به «حضرت آقا»، و چه از سر باور، جز این نمیکنند و نمیاندیشند. ربط آنها به خارج آخرین گزینهای است که میتواند مطرح باشد.
این گزینه اگر در ذهن و محاسبات اصلی اصلاحطلبانی مانند بروجردی فرعی شود، آنگاه بیش از پیش ضروری میشود که بر مشکل اصلی که همان رویهها و رویکردهای هسته سخت قدرت است متمرکز شوند و آن را به چالش بگیرند.
بخشی از اصلاحطلبان به تدریج در چنین مسیری افتادهاند، بخشی از آنها را اما که منافع و مصلحت خود را در چالش اساسی با هسته سخت قدرت نمیبینند شاید تحولاتی بزرگتر از جنبش مهسا هم تکان ندهد، چنان که در مباحث دیگر هم، از جمله شراکت در انتخابات در مختصات کنونی جمهوری اسلامی، بخشی از اصلاحطلبان حاضر به تغییر رویه نیستند و همچنان مصالح و منافع خود را در آن میبینند که شورای نگهبان کمی بندها را شل کند و راهی برای این دسته از اصلاحطلبان برای پرسهزدن در حواشی قدرت فراهم کند.
جامعه راه خود را میرود
جامعه اما بعید است که در زمینه حجاب، به رغم همه سرکوبها و محدودیتهای جاری به قبل از مرگ مهسا برگردد یا عوامل فشارها و سرکوبهای کنونی را به خارج وصل کند.
تجربه این جامعه حالا این است که با نافرمانی و مقاومت مدنی و شناخت و برجستهکردن حقوق خویش، به رغم هزینهها، بیش از اقدام در سازوکارهای موجود جمهوری اسلامی به مطالباتش میرسد. از همین رو نه لزوماً در رویکرد و تجربه دورماندن از صندوقهای رأی و ادامه مشروعیتزدایی از حکومت، بسان انتخابات مجلس در سال ۱۳۹۹ و انتخابات ریاست جمهوری در ۱۴۰۱، تا اطلاع ثانوی ضرورتی برای تجدیدنظر میبیند و نه درسگیری از تجربه ناآرامیهای سالهای اخیر، چه از باب شناخت حقوق خویش و شفافیت و مستندکردن مطالبات، چه از حیث تقویت همبستگی و انسجام در اعتراضها و مقاومتها و چه به لحاظ محدود نگاه داشتن هر چه بیشتر هزینهها و توجه به دشواری و طولانیبودن راه، را دستکم میگیرد.
همین که جمهوری اسلامی در رویکرد قطعی در این که چگونه جامعه و زنان را به قبل از مرگ مهسا برگرداند دچار اختلاف و سردرگمی است و با تصمیمها و احکام عجیب و غریب خود بیش از پیش به ضرر خود عمل میکند، نشانه و نمادی از تأثیرات مقاومت جامعه است که ولو در اشکال خفیفتر اما متنوعتر ادامه یافته، و درسگیریهای یادشده کم و بیش به آن غنا و ابعاد بیشتری خواهد بخشید.