تنش بین تهران و واشینگتن موضوع جدیدی نیست. اما افزایش سطح تنش تا آنجا که آمریکا سپاه پاسداران را نهاد تروریستی و متقابلاً ایران سنتکام (ستاد فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا) را مجموعهای تروریستی قلمداد کنند، خود گویای درجهای از سطح تنش است که در طی چهل سال گذشته بیسابقه بوده است. از اینرو، اظهار نظر مقامات دو سو مبنی بر آمادگی کافی برای ورود به فاز تقابل نظامی نگرانیها را تا آنجا دامن زده که یوسف بنعلوی، وزیر خارجه عمان، در پی دیدار اخیرش از تهران گفت «اگر جنگی در بگیرد، بحث بحث یک هفته و دو هفته یا یک ماه و دو ماه نیست... بحث بودن یا نبودن است».
اطلاق سخن او (بودن یا نبودن) احتمالاً بدان معناست که درگیری نظامی ایران و آمریکا نه جنگ ارتشها بلکه به دلیل گستره نفوذ ایران در منطقه (از جمله عملیات فجیره و حمله به تأسیسات نفتی عربستان -اگر به واقع کار ایران باشد-)، جنگی از نوع «جنگهای نامتقارن» خواهد بود که در نهایت ای بسا جغرافیای سیاسی کشورهای منطقه را دچار نوعی «بیثباتی» کند که به گفته بنعلوی اگر کنترل نشود «بقیه دنیا همه ضرر میکنند» چرا که در ارزیابی او «ابعاد فاجعه احتمالی قابل اندازهگیری نیست».
در این میان طبیعیترین واکنش طرفهای ثالث توسل به روشی است که «میانجیگری» نام دارد. میانجیگری یکی از قدیمیترین و در عین حال شایعترین روشهای حل اختلاف است که در آن شخص ثالث در جایگاه واسط، دو سوی منازعه را برای کاهش سطح تنش یا رسیدن به توافق کمک میکند.
شواهدی بر فعال شدن شش میانجیگر
بیشتر در این باره: نشانهشناسی مذاکره ایران و آمریکامیانجیگری در واقع برقراری کانال «مذاکره غیرمستقیم» میان طرفهای متخاصم است. از این رو، همانطور که مذاکره میتواند آشکار یا پنهان صورت گیرد، میانجیگری نیز میتواند آشکار یا پنهان باشد.
شدت نگرانی از درگیری نظامی ایران و امریکا آنگونه که وزیر خارجه عمان ابراز داشت، به حدی است که تا اینجا میتوان دستکم «فعال شدن» شش کانال را ردگیری کرد. این شش کانال عبارت است از کشورهای عمان، ژاپن، آلمان، سوئیس، پاکستان و عراق.
عمان
از میان این شش کشور، عمان و ژاپن رسماً آمادگی خود را برای میانجیگری میان ایران و آمریکا علنی کردهاند. گواه این سخن، اعلام آمادگی عمان برای میانجیگری از طریق سفیر این کشور در واشینگتن است. این اعلام آمادگی را هر مقام عمانی میتوانست ابراز دارد. اما، رسانهای کردن این خبر از زبان سفیر این کشور در واشینگتن، نوعی معنای تلویحی را افاده میکند که او به نمایندگی از کشورش ابتدا آمادگی مسقط را به اطلاع واشنگتن رسانده و پس از کسب چراغ سبز کاخ سفید، به رسانهای کردن این خبر از قلب آمریکا مبادرت کرد.
جالب اینکه در پی اعلام آمادگی عمان هیچ یک از دو کشور ایران و امریکا دست رد به سینه عمان نزده و با سکوت خود راه را برای تلاش دیپلماتیک مسقط گشودهاند. نتیجه این چراغ سبز تهران آن بود که وزیر خارجه عمان، در تاریخ ۳۰ اردیبهشت (۲۰ مه) از تهران دیدار کرد.
گرچه محمود واعظی، رئیس دفتر روحانی، منکر آن شد که سفر بنعلوی به تهران به منظور میانجیگری میان تهران و واشینگتن باشد و همچنین بنعلوی خود نیز منکر بازی کردن این نقش از سوی کشورش شد، اما از یاد نباید برد میانجیگری لزوماً به شکل آشکار صورت نمیپذیرد. لذا از اساس نمیتوان قصد فعال شدن عمان در نقش میانجیگر را منتفی دانست به ویژه اینکه این کشور در کارنامه خود سابقه درخشانی از میانجیگری میان تهران و واشنگتن را دارد. چرا این بار نداشته باشد؟
ژاپن
وابستگی اقتصاد غولآسای ژاپن به تپش قلب نفت جهان از خلیج فارس بر کسی پوشیده نیست. نوع نگرانی ژاپن دقیقاً از جنس نگرانی بنعلوی است که گفته بود اگر بحران کنترل نشود «بقیه دنیا [مثلاً ژاپن] همه ضرر میکنند». این موجب شد که ژاپن نیز به نوبه خود به طور رسمی در تاریخ ۲۰ اردیبهشت (۱۰ مه) از آمادگی خود برای میانجیگری بین تهران و واشنگتن خبر دهد که با هر یک از آنان روابط حسنهای دارد.
اعلام آمادگی ژاپن برای میانجیگری در پی آن صورت گرفت که ایران در سالگرد خروج امریکا از برجام (۱۸ اردیبهشت/ ۸ مه) از قصد خود برای کاهش سطح تعهدات برجامیاش در طی ۶۰ روزه خبر داد. به دنبال این تصمیم ایران، معاون دبیر کابینه ژاپن گفت: «ما به این توجه داریم که ایران در حال خارج شدن از توافق هستهای است. از اینرو، قصد داریم با به کارگیری روابط دوستانه دیرینه خود با ایران به صلح و ثبات منطقه کمک کنیم».
به دنبال این موضع ژاپن، ظریف در فاصله ۶ روز از اعلام آمادگی این کشور از توکیو دیدار و با نخستوزیر این کشور گفتوگو کرد. این خود نشان آن است که تهران به مانند استقبال از موضع عمان، از موضع ژاپن نیز برای میانجیگری استقبال کرده است.
آلمان
غول اقتصادی آلمان نیز مانند ژاپن نیازمند امنیت صادرات نفت خلیج فارس است. اما، به موازات این نگرانی برلین، نباید از یاد برد که ژاپن و آلمان مهمترین گزینهها برای پیوستن به «اعضای دائم» شورای امنیت سازمان ملل هستند اگر قرار باشد ساختار شورای امنیت از پنج عضو دارای حق وتو به بیش از آن تغییر کند. از همین جاست که مذاکرات برجام افزون بر پنج عضو دائم شورای امنیت، با حضور آلمان انجام میشد. از اینرو، اگر آلمان و ژاپن بتوانند نقش برجستهای در نجات جهان از فاجعهای غیرقابل اندازهگیری -به قول بنعلوی- ایفا کنند هم اقتصاد خود را نجات داده و هم دلیل محکمی برای شایستگی عضویت دائم شورای امنیت و احراز حق وتو، برای خود به ثبت رساندهاند.
گرچه آلمان به مانند عمان و ژاپن رسماً از تمایل خود برای میانجیگری میان تهران و واشینگتن پرده برنداشته، اما، رسانههای آلمان نوشتند که سفر ینس پلوتنر، مدیر کل سیاسی وزارت خارجه این کشور، به تهران در راستای تلاش برلین برای میانجیگری صورت گرفت.
سوئیس و پاکستان
سوئیس حافظ منافع آمریکا در ایران و پاکستان حافظ منافع ایران در آمریکاست. این دو کشور به عنوان وظیفه محول شده به آنان، کانال گفتوگوی غیرمستقیم ایران و آمریکا هستند.
از این گذشته سوئیس (در کنار اتریش) نقش میزبانی مذاکرات برجام را برعهده داشت. اینکه بر اساس برخی گزارشها دونالد ترامپ تلفن ویژهای را به دفتر حفاظت منافع آمریکا در سفارت سوئیس در تهران بدهد در معنا نقشی است که آمریکا پذیرفته تا این کشور به عنوان واسط میان تهران و واشینگتن ایفا کند.
از سوی دیگر، سفر ظریف به اسلامآباد در دوم خرداد (۲۳ مه)، در معنای فعال کردن پاکستان به عنوان حافظ منافع ایران نزد آمریکاست. اسلامآباد میداند اگر جنگی رخ دهد، بیتردید به آن کشور نیز سرایت خواهد کرد.
بیدلیل نیست که از زمان نخستوزیری عمرانخان در ۹ شهریور سال گذشته، ظریف تاکنون سه بار به اسلامآباد سفر كرده و اولین مقام خارجی بود که برای تبریک، به دیدارش شتافت.
صرف نظر از نقشی که ایران از پاکستان انتظار دارد تا به عنوان واسط بین تهران و واشینگتن ایفا کند، نباید نگرانی ایران را از چرخش پاکستان به عنوان قدرت هستهای به سوی عربستان از یاد برد. بیدلیل نیست که در آستانه سفر اخیر ظریف به پاکستان، ریاض دریافت بدهی ماهانه ۲۷۵ میلیون دلاری خود از اسلامآباد را به مدت سه سال آینده استمهال کرد. در ائتلافی که گمان میرود ریاض به دنبال تشکیل آن علیه ایران است، حضور پاکستان هستهای ضروری است.
عراق
اگر هر یک از همسایگان ایران چندان خوششانس باشند که بتواند خود را از سرایت جنگ ایران و امریکا به دور بدارند، عراق و لبنان مطلقاً از این خوششانسی برخوردار نیستند. توان رزمی حزبالله در ورود به جنگ به نفع تهران به هیچ وجه متوقف بر اجازه از دولت مرکزی لبنان نیست همچنان که گروههای حامی ایران در عراق مانند حشدالشعبی نیز عیناً منتظر اجازه از بغداد نخواهند ماند. سرمایه تاریخی، مادی، معنوی و نظامی ایران در عراق (مانند مراسم سالانه اربعین) بر کسی پوشیده نیست.
بیدلیل نیست که مقتدا صدر، روحانی شیعهای که از ایران فاصله گرفته، اخیراً فرمان راهپیمایی در عراق صادر کرد که مضمون آن عبارت بود از مخالفت با جنگ، و مخالفت با ورود عراق در این جنگ به نفع یکی و به ضرر دیگری.
اگر پاکستان، همسایه شرقی ایران، بتواند با کمی آسودگی به مسئله جنگ ایران و عراق بنگرد، در عوض نگرانی در عراق برای آسیب دیدن از این جنگ موج میزند. از همین جاست که عادل عبدالمهدی، نخستوزیر عراق، پیشنهاد کرده که برای کاهش تنش بین ایران و آمریکا هیئت حل اختلاف به تهران و واشینگتن خواهد فرستاد.
نتیجه
به شرحی که برشمرده شد تا کنون دستکم میتوان شواهدی برای فعال شدن شش کانال میانجیگری را میان ایران و امریکا ردگیری کرد. از آنچه گفته شد، دو نکته مهم به شرح زیر مستفاد میشود:
یکم: فعال شدن دستکم شش میانجیگر از ژاپن گرفته تا آلمان خود گواه وسعت نگرانی است که موجب شده این همه کشور قصد میانجیگری داشته باشند، افزون بر اینکه میتوان انتظار داشت به بیش از این هم برسد.
دوم: به رغم تنش تا حدی کمسابقه که بین تهران و واشینگتن بالا گرفته، «دست رد نزدن» آنها به کشورهایی که قصد میانجیگری دارند، خود گواه آن است که باب دیپلماسی هنوز باز باز است. عادت آمریکا برای توسل به دیپلماسی بر کسی پوشیده نیست. آنچه درخور توجه است، این است که بر خلاف فرمول خامنهای مبنی بر «نه جنگ، نه مذاکره» تهران عملاً راه مذاکره غیرمستقیم (بخوانید میانجیگری) را مسدود نکرده است؛ تجربهای که در پیش از جنگ ایران و عراق و در میانه آن در ایران وجود نداشت.