در روزهای اخیر ماجرای رفتار «راننده اسنپ» با مسافر زنی که به دلیل عدم رعایت حجاب، راننده او را از خودرو پیاده کرد، واکنشهای بسیاری بر انگیخت. زن مسافر که مشخصات راننده را اطلاعرسانی کرده بود، نه تنها حمایتی از حکومت خود ندید بلکه ناچار شد از راننده عذرخواهی کند و عکس پروفایلش در توئیتر را نیز به تصویری با حجاب کامل تغییر دهد.
دعوت از راننده به تلویزیون و دیدار سرتیپ پاسدار حاجیزاده و تعدادی از اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه شریف با راننده مزبور، همه گواهی میداد که حاکمیت در صدد حمایت از رفتار او برآمده است.
حال فرض کنیم در کشوری مانند آمریکا یک راننده تاکسی، زن مسلمانی را به دلیل حجاب از خودرو پیاده کند و مقامات رسمی و تلویزیون دولتی به حمایت از رفتار راننده برآیند. بر کسی پوشیده نیست که رسانههای رسمی در ایران چه جنجالی در حمایت از زن محجبه و در محکومیت دولت آمریکا بر پا میکنند. گرچه این مثال، مثالی فرضی است، اما نمونه مشابه آن در سالهای اخیر رخ داده است: ماجرای «شهیده حجاب».
«شهیده حجاب»
روزهای پر التهاب پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸بود. هشت روز پس از انتخابات در خلال ناآرامیهای خیابانی در حالی که نیروهای ضربت در حال پراکنده کردن معترضان بودند، زن جوانی به نام «ندا آقاسلطان» به ضرب گلوله کشته شد. روز پیش از این حادثه در ۲۹ خرداد، رهبر جمهوری اسلامی در سخنانی تهدید به سرکوب معترضان به نتایج انتخابات کرده بود. تنها یک روز بعد ندا آقاسلطان به ضرب گلوله کشته شد و فشار سنگین روانی و تبلیغاتی بر جمهوری اسلامی اوج گرفت. تصویر کشته شدن ندا به صورت گسترده در جهان منتشر شد. ندا آقاسلطان به نماد اعمال خشونت عریان جمهوری اسلامی علیه اتباعش تبدیل شد.
در زیر فشار جهانی ناشی از قتل ندا آقاسلطان بر جمهوری اسلامی، در ۱۰ تیر همان سال یک زن جوان مصری به نام «مروه شربینی» در آلمان به قتل رسید. جمهوری اسلامی قویاً قتل این شهروند مصری را مورد پوشش خبری قرار داد. صدا و سیما در هفته اول، ۱۴۰ بار خبر کشته شدن مروه شربینی را پخش کرد. این در حالی بود که صدا و سیما تنها ۳ بار درباره کشته شدن ندا آقاسلطان خبررسانی کرده بود.
تعمدی آشکار از سوی جمهوری اسلامی در دامن زدن رسانهای درباره قتل مروه شربینی به چشم میخورد. وزارت خارجه در اعتراض به قتل این تبعه مصری وزیران آلمان و ایتالیا (رئیس وقت اتحادیه اروپا) را به وزارت خارجه فراخواند. از آن بالاتر، وزارت خارجه ایران به کلیه سفارتهای ایران در اروپا دستور داد که مراتب اعتراض جمهوری اسلامی را نسبت به قتل یک زن محجبه به دولتهای اروپایی منعکس کنند (نگارنده در آن زمان در سفارت ایران در هلسینکی مشغول به کار بود)، گویی دفاع از هر زن محجبهای در هر جای دنیا وظیفه جمهوری اسلامی است.
در نماز جمعه تهران به طور نمادین پیکر مروه شربینی را تشییع کردند. جمعی به نام دانشجویان عدالتخواه به نشانی اعتراض، در مقابل سفارت آلمان در تهران تجمع کردند. شرکت پُست ایران به نشانی بزرگداشت شربینی تمبر یادبود «شهید حجاب» را در همان سال منتشر کرد و یک سال بعد، دانشگاه تهران «بورسیه بینالمللی مروه شربینی» برای زنان مسلمانی که در اثر رعایت حجاب اسلامی در کشورشان مورد فشار و آزار دولتها قرار میگیرند، وضع کرد بدون آنکه سقفی برای تعداد این بورسیه تعیین کند.
این یعنی هر زن محجبهای اگر در هر جای دنیا به دلیل حجابش مورد آزار قرار گرفت، میتواند با بورسیه دانشگاه تهران در این دانشگاه تحصیل کند حتی اگر تعداد آنها هزاران هزار نفر باشد.
بزرگنمایی قتل یک زن مصری چرا؟
ماجرای قتل شربینی چه بود؟ ۱۰ تیر ماه ۸۸ (۱۱ روز پس از قتل ندا آقا سلطان)، یک زن جوانی مصری (۳۱ ساله، مادر یک پسر خردسال و باردار هنگام مرگ) توسط یک فرد روستبار با تابعیت آلمانی به نام آلکس دبلیو، در دادگاهی در شهر دِرِسدِن در آلمان به ضرب چاقو کشته شد. پیشتر شربینی از ضارب به جرم توهین به حجابش در دادگاه آلمان شکایت کرده بود. دادگاه شکایت شربینی را پذیرفته و آلکس را به پرداخت ۷۵۰ یورو محکوم کرده بود. آلکس دبلیو این حکم را نپذیرفت و تقاضای تجدید نظر نمود و در روز تجدید نظر شربینی را در ساختمان دادگستری به ضرب چاقو از پا در آورد.
جالب است که دولت مصر مطلقاً شکایتی علیه دولت آلمان اقامه نکرد چرا که میدید دادگاه آلمان خود پیگیر موضوع است. در عوض، جمهوری اسلامی در دفاع از شربینی مراتب اعتراض خود را به یک یک کشورهای اروپایی ابلاغ کرد. این در حالی بود که در رسیدگی قضایی به ماجرای این قتل، دادگاه ضارب را به اشد مجازات (حبس ابد) محکوم کرد، درخواست تجدید نظر او را نپذیرفت و در سالگرد قتل شربینی مجسمهای از او با حضور وزیر دادگستری و شهردار درسدن آلمان در میدانی در این شهر نصب شد.
اما در ایران، موضوع به شدت مورد پوشش خبری قرار گرفت. این در حالی بود که نه قاتل ایرانی بود، نه مقتول بود، نه محل قتل ایران بود، نه دولت مصر از ایران درخواست حمایت کرده بود و نه حتی منافعی از منافع ایران در معرض خطر قرار گرفته بود. این همه جار و جنجال در ایران تنها برای این بود که با پوشش دادن قتل زن جوان مصری به «بهانه حجاب» ماجرای قتل ندا آقاسلطان سرپوش نهاده شود.
با وجود جنجال رسانهای جمهوری اسلامی، از انتشار تمبر گرفته تا تعیین بورسیه به نام شربینی، کافی است امروز یک نظرسنجی ساده صورت گیرد تا مشخص شود آیا افکار ایرانیان اصلاً کسی به نام مروه شربینی را به یاد میآورد؟ و آیا آن مقدار که حکومت نسبت به قتل شهید حجاب حساسیت نشان داد، جامعه ایران نیز از شهید حجاب چیزی در یاد دارد؟
رفتار «راننده بسیجی» در دهمین سالگرد انتخابات ۸۸
۱۰ سال از سرکوب خونین اعتراضها به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ گذشت، و در روزهای نزدیک به دهمین سالگرد این رویداد به یکباره یک «راننده بسیجی» با رفتار خارج از عرف خود در کانون توجه رسانههای فارسی زبان داخل و خارج قرار گرفت. سوژه این ماجرا عیناً مانند سوژه قتل یک زن مصری در آلمان «حجاب» بود. در آن ماجرا یک زن محجبه در آلمان کشته شده بود و جمهوری اسلامی برایش سینه چاک کرد و در این ماجرا رفتار «آتش به اختیار» یک «راننده بسیجی» –همان طور که خود تعبیر کرده بود- در شهری به بزرگی تهران که امثال آن زن مسافر بسیار دیده میشوند، در کانون توجه رسانههای داخلی و خارجی قرار گرفت.
حتی اگر رفتار این «راننده بسیجی» از پیش برنامهریزی شده نبود، عاملی شد که توجه افکار عمومی از دهمین سالگرد انتخابات ۸۸ تا اندازهای منحرف شود باز هم به یک بهانه؛ حجاب.
به عبارت دیگر در ۱۱ روز پس از قتل ندا آقاسلطان، جمهوری اسلامی ماجرای قتل «شهیده حجاب» را بهانه کرد تا افکار عمومی را منحرف کند و اینک در دهمین سالگرد این رویداد، رفتار «راننده بسیجی» بهانه شد تا بلکه بتوانند توجه را از اعتراضهای ۸۸ تا اندازهای منحرف کنند. اما، چیزی که از یاد نرفته و نمیرود اعتراضهای ۸۸ است و سرکوب پس از آن.