جمهوری اسلامی دستکم از حاکم کره شمالی بیاموزد

استقبال رسمی از رئیس‌جمهور چین توسط رهبر کره شمالی و مقام‌های ارشد این کشور

کیم جونگ اون، دیکتاتور کره شمالی در یک سال و نیم اخیر با تهاجم دیپلماتیک و با انعطاف و ابتکار عمل بحران در مناسبات کشورش با آمریکا را به مسیر مذاکره انداخته است. او جوان است و قبل از تکیه زدن بر ارکان قدرت تجریه سیاسی نداشته است، ولی اولویت‌ها و تأملاتی دیگر او را به انعطاف و مذاکره و به دست گرفتن ابتکار عمل رهنمون شده‌اند، چیزی که در رویکرد هسته سخت قدرت در ایران دیده نمی‌شود.

امروز پس از ۱۴ سال دوباره ارشدترین مقام چین پا به خاک کره شمالی گذاشت، آن هم پس از سه، چهار سالی تلخی و سردی در مناسبات و نارضایتی پکن از سیاست‌های اتمی و موشکی پیونگ یانگ که حتی به گونه‌ای بی‌سابقه همراهی چین با آمریکا در اعمال تحریم‌ها علیه کره شمالی را هم به دنبال آورد.

ولی کیم جونگ اون ۳۵ ساله با هشت سال زمامداری، بیشتر از رهبر سالخورده ایران با ۴۰ سال سابقه دولتمداری و رهبری، عملگرا بوده و کمتر از او ایدئولوژیک فکر کرده است. کیم بدون آنکه هنوز امتیازی اساسی به آمریکا بدهد، صرفاً با دیپلماسی تهاجمی و با برخی سیگنال‌های مثبت (مثل توقف موقت برنامه هسته‌ای یا موشکی) و با سوار شدن بر تمایلی که ترامپ برای مذاکره و کسب موفقیت و برتر نشان دادن خود در حل بحران‌های بین‌المللی در قیاس با اسلافش دارد، عملاً از یک «چهره شیطانی» که رسانه‌‌ها و محافل سیاسی عمده جهان از او ساخته بودند، به طرفی مهم برای مذاکره و به بازیگری فعال در گستره بین‌المللی بدل شده است.

کیم در همین یک سال گذشته دو بار با ترامپ دیدار کرده، چهار بار با رهبر کره جنوبی تا او را از تحریم‌های آمریکا تا حدودی دور کند و هم به این سو سوقش دهد که در متقاعد کردن آمریکا به ایفای سیاستی معتدل‌تر علیه کره شمالی بیشتر مایه بگذارد. چهار باری هم به چین رفته و یک بار هم به روسیه به دیدار پوتین. حالا دیگر کمتر کسی در غرب تمرکز تبلیغاتی گذشته را روی کیم جونگ اون دارد و مذاکرات ترامپ و کیم هم به مسیری افتاده که هر دو طرف بدون پایین آمدن از حداکثر خواست خود، شکستش را رقم خواهند زد. برای ترامپ که سرمایه‌گذاری تبلیغاتی و سیاسی گسترده‌ای را روی مذاکره با کیم کرده چنین شکستی اصلاً خوشایند نیست. کیم هم که قول رشد و رونق اقتصادی به مردمش داده نیز با ادامه تحریم‌ها کارش پیش نخواهد رفت. اینکه آنها بعد از شکست دور دوم مذاکرات در اسفند گذشته در ویتنام، حالا می‌روند که دور سومی را هم تدارک کنند خود نشان‌دهنده این واقعیت است که هر دو طرف به موفقیت این مذاکرات نیاز دارند.

و در چنین شرایطی، کره شمالی می‌کوشد که بیش از پیش دوباره چین را به حمایت از خود بیاورد، که در این ماه‌ها موفق هم بوده. هم دیدار شی جین پینگ از کره شمالی نمودی از این واقعیت است، هم تأکید هر چه بیشتر پکن که باید شورای امنیت از شدت تحریم‌ها علیه کره شمالی بکاهد و هم مقاله‌ای که شی در ارگان رسمی حزب کمونیست کره شمالی منتشر کرد و به تمجید از سیاست و مطالبات این کشور در مذاکراتش با آمریکا پرداخت.

برای چین هم در شرایطی که در جنگ تجاری با آمریکاست، بازی با کارت کره شمالی و نیازی که ترامپ به موفقیت مذاکراتش با پیونگ یانگ دارد اهمیت کمی ندارد. اصلاً اینکه دیدار شی جین پینگ از کره شمالی چند روز پیش از اجلاس رهبران گروه ۲۰ در ژاپن صورت می‌گیرد، اقدامی معنادار است. شی و ترامپ قرار است در حاشیه این اجلاس با هم برای حل اختلافات تجاری مذاکره کنند و قابل تصور است که شی با توجه به نفوذی که بر کره شمالی دارد و توافقی که در مذاکرات با کیم می‌کند، موضوع انعطاف احتمالی پیونگ یانگ در مذاکره اتمی و موشکی با آمریکا را هم به عنوان کارتی مهم در دیدار با ترامپ روی میز بگذارد. در کنار کاهش خرید اوراق قرضه آمریکا و محدودسازی صدور عناصر کمیاب که نقش اساسی در صنایع تسلیحاتی آمریکا دارند چین روی کارت کره شمالی هم برای فشار بر واشینگتن و انصراف آن از جنگ تجاری جاری تکیه خواهد کرد.

از ابتکار عمل تا دیپلماسی سترون

مقایسه تحرک دیپلماتیک و سیاسی کره شمالی و چین، و فرصت‌سازی آنها در مناسبات بین‌المللی با دیپلماسی انفعالی و غیرمنعطف ایران نشان می‌دهد که چگونه تار و پودهای ایدئولوژیک و توهمات و منافع این یا آن باند در ساختار قدرت ایران مانعی بزرگ بر سر راه چنین تحرکات و ابتکاراتی برای بیرون‌آوردن ایران از بحران و بن‌بست کنونی است.

سیاست ایران در بحران کنونی در راهبرد سترون «نه جنگ و نه مذاکره» خلاصه شده، برای مذاکرات شروطی (بازگشت آمریکا به برجام و لغو تحریم‌ها) غیرواقعی و تقریباً ناممکن مطرح می‌کنند و تأکید هم دارند که «زیر فشار حاضر به مذاکره نیستند». اینکه چرا بلافاصله بعد از برجام به حل سایر مسائل فی‌مابین با غرب (برجام دو و سه و ...) تمایل نشان ندادند و اینکه در یک سال اول زمامداری ترامپ که هنوز نه فشاری در کار بود و نه تحریم‌ها احیا شده بودند، چرا ابتکار عمل را در دست نگرفتند بخشی از کارنامه معیوب و ایدئولوژی‌زده هسته سخت قدرت در تهران است که دودش تنها به چشم مردم ایران رفته و می‌رود. در چنین مختصاتی چندان جای تعجب ندارد که فرصت دیدار «تاریخی» نخست‌وزیر ژاپن از تهران برای گشودن کانال‌هایی جهت کاهش بحران و تهاجم دیپلماتیک عملاً به زیان و تنش‌افزایی منجر می‌شود و بحران به دست خود جمهوری اسلامی یا طرف‌های سومی که خواهان تشدید آن هستند هر روز به مسیری خطرناک‌تر کشیده می‌شود و دیپلماسی و قدرت نرم برای حل آن هم ناکاراتر.

ویتنام و کوبا و کره شمالی هم به دلایل مختلف از جمله مسائل ایدئولوژیکی دارای مشکلات مشابه‌ای با آمریکا بوده‌اند، منتهی متمرکز شدن نهایی زمامداران این کشورها بر روی منافع ملی و درایت و پراگماتیسمی که در حل معضلات در مناسبات با غرب و واشینگتن نشان داده‌اند، از انعطاف در تاکتیک‌ها و شعارها و رویکردها تا یارگیری‌ها و ایجاد ائتلاف‌ها در سطح بین‌المللی تا سوارشدن بر شکاف‌ها و تفاوت‌ها در میان محافل سیاست‌گذار در آمریکا و غرب تا ... همه و همه نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی و به ویژه هسته سخت آن در نوع خود نظامی خاص است که درک و دریافت‌های ایدئولوژیک و ستیزه‌جویانه و منافع دسته‌جات و باندهای حاضر در قدرت از اولویت و اهمیت بیشتری در قیاس با منافع ملی و خواست و تمنای بخش‌های بزرگ جامعه به داشتن کشوری آباد و مرفه و دارای مناسباتی صلح‌آمیز با جهان برخوردارند و همین هم شاید اجازه نمی‌دهد که حتی در حد دیکتاتور کره شمالی هم سیاست‌ورزی منعطف و معطوف به کاهش تنش و رسیدن به مناسباتی متوازن با جهان را جدی بگیرند.

نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.