شیوع گسترده بیماری کووید ۱۹ در ایران، علاوه بر شکلدهی به بحران زیستی گسترده، پیامدهای سیاسی و اجتماعی و بینشی دامنهداری دارد که با گذشت زمان تأثیرات آنها بیشتر آشکار میشود.
یکی از پیامدها که از ابتدا چالش بزرگی را شکل داد، بحث تعطیلی بقاع متبرکه در ایران و امامزادهها بود. در تصور سنتی شیعه، این مراکز به عنوان نقاطی برای شفا قلمداد میشوند. منظور از شفا هم درمان جسمانی بیماران است.
ادعاهای تأییدنشدهای نیز مبنی بر درمان بیماران در ادوار مختلف مطرح شده که در هیچیک از آنها بهروشنی ثابت نشده که تأثیر حرم و مکان مقدس در اتفاق ادعایی چه بوده است.
البته میتوان تصور کرد که تمرکز روحی و افزایش قدرت روانی و معنوی باعث شده باشد در بیمار نوعی مقاومت ایجاد و سیستم ایمنی بدنش تقویت شود، اما نمیتوان به لحاظ علمی و عینی این ادعا را تبیین کرد که چگونه حضور در مکان خاص که ادعا می شود محل تدفین یک شخصیت مقدس دینی است، میتواند عوامل عینی و مادی بیماری را از بین ببرد.
هنوز مشخص نشده است چرا شهر قم، علیرغم اطلاع مسئولان از شیوع گسترده ویروس کرونا، قرنطینه نشد و حرم حضرت معصومه بهموقع بسته نشد. تولیت حرم حضرت معصومه در ابتدا نسبت به انجام این اقدام ضروری مقاومت کرد و مدعی شد این کار اساس فقه شیعه و توصیههای بزرگان فقه را زیر سؤال میبرد، و اماکن متبرکه درمانبخش و موجد شفا هستند.
البته، بعد از رشد بیماری کووید ۱۹ و تشدید خطرات و فشار اجتماعی، تا حدی مجبور به عقبنشینی شدند و تمامی حرمها در ایران تا اطلاع ثانوی، بر اساس توصیه وزارت بهداشت، تعطیل شد. ناگفته نماند که برخی چهرههای شاخص مرجعیت قم از ابتدا نظر موافق خود را نسبت به نظر متخصصان اعلام کردند.
در بین روحانیت نیز نظرهای متفاوتی بروز یافته است. تعطیلی سریع حرمهای امام حسین و امام علی در عراق نیز دیگر مجالی برای مخالفت باقی نگداشت. پخش فیلم فردی که ضریح حرم حضرت معصومه در قم را بهگونهای زشت و مایه وهن دین لیس میزد، واکنشهای منفی گستردهای را برانگیخت، تا جایی که مسئولان و حامیان حکومت نیز از این عمل برائت جستند و آن را به روحانیون منتقد نسبت دادند.
اما عامل اصلی این رویداد، مواجه شدن ادعای شفای جسمانی بقاع متبرکه با واقعیتهای عینی و تجربی بود که در عمل نشان داد حرمها در شرایط گسترش بیماری واگیردار نه تنها نجاتبخش نیستند که خطرناکاند و باعث گسترش بیماری و مرگومیر میشوند.
دادههای تجربی و آزمون عملی، فراتر از بحثهای نظری و گفتمانی، توده مردم را متوجه ساخت که این برساختهها تا چه میزان گمراهکنندهاند و به نتایج ویرانگر منتهی میشوند.
تأثیر درازمدت و ماندگار این اتفاق، اصلاح یک ذهنیت غلط فرهنگی، تقویت خرافهزدایی در جامعه ایران، مصونیت بیشتر زندگی روزمره مردم از آفات آن و گامی در ارتقاء بهداشت عمومی جامعه خواهد بود. نکته این است که حرمها در صورتی که معیارهای بهداشتی و سلامت رعایت نشوند، در شرایط عادی هم مشکلساز هستند.
اما پیامد مثبت محدود به عرصههای اجتماعی و فرهنگی نیست بلکه از منظر درون دینی نیز گام مهمی است در اصلاح بینش دینی و پیرایش آن از تصورات غلط دیرینهای که قرنها ذهنیت برخی خداباوران را شکل داده است.
البته باز تأکید میکنم که این نگرش در بین دینداران عمومیت نداشته و بخش قابلتوجهی از مذهبیها و حتی روحانیت نظر منفی نسبت به درمانبخشی مکانهای مقدس مذهبی در خصوص بیماریهای جسمانی دارند.
نگاهی به آیات قران و تجزیه و تحلیل محتوایی و بررسی سیاق و شأن نزول آنها نشان می دهد که نگرش یادشده از ابتدا مبتنی بر برداشت غلط و انحرافی از شفا در مبانی اسلام بوده است. البته تقلیل شفا به درمان بیماریهای جسمانی و تأثیر شخصیتهای مذهبی و قدیسها پیشینهای دیرپاتر از اسلام دارد و حتی می توان گفت این نگرش از بیرون از اسلام بر آن تحمیل شده است.
در ادیان قبل از اسلام و مکاتب عرفانی، این دیدگاه رواج داشته است که برکت وجودی شخصیتهای طراز اول مذهبی میتواند رهاییبخش بیماران از امراض باشد. در واقع اسلام وارث این نگرش بوده و در زمان قدیم که علم پزشکی پیشرفت پیدا نکرده بود و انسانها در برابر بیماریهای مختلف بهشدت آسیبپذیر بودند، ناگزیر مکانهای متبرک و پیشوایان دینی و معنوی نقطه التجاء و رجوع بیماران مستأصل بودند.
این مسئله و زمینه اجتماعی و انسانی مساعد برای رفع نیاز باعث شده بود علاوه بر کسانی که نیت خیر داشتند، سوداگران نیز این نگرش را فرصت خوبی برای فروش متاع خود و دکانداری محسوب کنند. همچنین نهاد روحانیت نیز به مرور این برساخته را به عنوان مؤلفهای از هویت خود تعریف کرده و از آن برای رونق و تثبیت خود در جامعه استفاده کرده است.
در قران پدیدهای به نام «طب اسلامی» وجود ندارد. آن چیزی که تحت این نام ترویج میشود، طب سنتی و شیوههای درمانی متعلق به اعصار سپریشده است. قران کتاب پزشکی نیست و داعیهای نیز در این خصوص ندارد. پزشکی امری بشری و زمینی است که باید در چارچوب پیشرفتهای دانش و پارادایم علمی زمانه تکوین شود و تحول یابد. قبور اولیای الهی و پیشوایان دینی مشابه زمان زندگی آنها ظرفیتی برای درمان بیماریها و ایجاد حریم امن برای انسانها نداشته و ندارند. خود پیامبر اسلام و ائمه نیز بر اساس روایتهای تاریخی در برابر امراض زمانهشان آسیبپذیر بودند و مصونیت نداشتند.
بارگاهسازی برای قبور ائمه شیعه نیز ریشهای در اسلام و معتقدات اصلی آن ندارد و بیشتر به دلایل سیاسی و هویتی رواج یافته است، که پرداختن بیشتر به آن از حوصله این مطلب خارج است.
در ادامه به اختصار شرح داده میشود که اساساً در قران مفهوم شفا به معنای درمان بیماریها مطرح نشده و تفسیر غلطی از آن رواج یافته است.
واژه «شفا» از ريشه کلمه «شفي» است که معنای آن در لغتنامههای معتبـر، «درمان»، «اشراف و تسلط بر چيزی»، «غلبه بیمار بر مرض»، «بهبود یافتن»، «اندک»، «باقيمانده چيزی»، «نازکی هلال ماه»، «لبه چيزی» ذکر شده است.
در آیات قران شفا به فتح ش دو بار و به کسر ش چهار بار آمده است. کل شش آیه در دو دسته کلی قابل تقسیم است. نخست جایی که قران به عنوان «شفا» طرح شده است.
همانطور که برخی مفسران چون فخر رازی تصریح کردهاند، شفا در آیه ۸۲ سوره اسراء « از قرآن آنچه را كه براى مؤمنين شفا و رحمت است فرو مىفرستيم و بر ستمكاران جز زيان نمىافزايد» و همچنین آیه ۴۴ سوره فصلت «بـا اين حال اين قرآن شفای کسانی است که به خدا و رسولش ايمان آورند و مايه هدايت از گمراهی و شفای از جهـل اسـت؛ امـا غيرمؤمنان نه آيات آن را میشنوند و نـه از آن بهرهای میبرند» و آیه ۵۷ سوره یونس «ای مردم، بهيقين برای شـما پند و اندرزی از جانب پروردگارتان آمده و شفایی برای آنچه در سينهها و هدايـت و رحمتی برای مؤمنان اسـت«؛ منظور رستگاری و شفای معنوی و اجتماعی است تا افراد از رذائل و خصوصیات منفی روانی و عقیدتی رهایی یابند.
این آیات اشاره مستقیم و صریح به درمان بیماری جسمی ندارند. مخاطب آنها هم باورمندان به اسلام هستند. در این آیات شفا شباهت مفهومی به رحمت الهی دارد.
در آیات ۸۰ سوره شعراء و ۴۹ آل عمران، واژه شفا در مقام توصیف به کار برده شده است. اگرچه اشاره به درمان بیماری دارد، اما در اصل ادعاهای حضرت ابراهیم و عیسی از زبان پیامبر اسلام بازگو میشود و ادعایی در آن مطرح نشده که قرآن و یا مقبره و میراث معنوی و مادی شخصیتهای طراز اول اسلام میتوانند چنین کارکردی داشته باشند.
همچنین تصریح میشود که خداوند در جایگاه شارع و خالق جهان و همه پدیدهها دارو و امکانات درمانی را در اختیار انسان قرار داده تا با استفاده از قوای عقلانی خود آنها را تولید کند.
در آیه ۶۹ سوره نحل به صراحت شفا در جایی طرح میشود که توصیه به استفاده از میوهها و محصولات درختان و پردازش آنها برای تهیه داروهای مناسب جهت درمان بیماریها می شود و اشارهای به کارکرد قران در مداوای امراض جسمانی ندارد.
بنابراین، همانطور که تعدادی از مفسران معتبر قدیم و جدید قرآن بیان کردهاند، منظور از شفا در قرآن کارکرد اخلاقی و معرفتی شفا در تقویت پرهیزگاری و تزکیه نفس و پالایش روح انسان از بدیها و صفات ناپسند است.
احادیث هم که اعتبار آنها معلوم نیست در برابر متن قرآن اعتبار ندارند و اجتهاد در برابر نص محسوب میشوند. از این رو، معلوم میشود چگونه هويتسازى از باورهاى دينى، تقديس چهرههاى مذهبى و برساختههايى چون شفا در مكانهاى مقدس به جاى حقيقت و معنويت مىنشيند، و دين كه بايد در خدمت رشد انسانها باشد، با تحكيم خرافات و تبلیغ برساخته های کاذب و دكاندارى، بلاى جان آنها مىشود.