«خودافشاگری» یک سانسورچی کتاب

بنیاد ادبیات داستانی از سال ۱۳۹۰ به‌عنوان بازوی وزارت ارشاد در حوزهٔ ادبیات فعالیت می‌کند.

خودافشاگری یک سانسورچی کتاب در ایران باعث بیرون افتادن اختلاف‌نظرهای موجود در میان «جبهه فرهنگی انقلاب» بر سر اداره سانسور کتاب شده است.

چهل سال است که مجوز انتشار آثار نویسندگان و مترجمان ایران منوط به امضای پنهانی کسانی است که وزارت ارشاد آنان را «بررس» و اهل فرهنگ آنان را «سانسورچی» می‌نامند؛ کسانی که هم وزارت ارشاد و هم خود سانسورچیان اصرار دارند نام‌شان مخفی بماند.

با این حال، یکی از سانسورچیان کتاب با انتشار یادداشتی در وبلاگش در روز ۱۱ آذر رسماً اعلام کرد یکی از «بررسان» کتاب‌هایی است که در مرحله اول بررسی «غیرمجاز» اعلام شده‌اند. این «بررس» کتاب نامش میثم امیری است.

میثم امیری را برخی از هم‌قطارانش در «جبهه فرهنگی انقلاب»، نویسنده‌ای «تازه‌به‌دوران‌رسیده» وصف می‌کنند، اما خودش می‌گوید نویسنده سه کتابِ منتشر شده است و کتابی دیگر با عنوان «بی‌خمینی» نوشته که قرار است منتشر شود. ضمن آن‌که «چند سالی هم از دیدارهای رهبری حاشیه‌نگاری کرده» است.

منظور میثم امیری از «حاشیه‌نگاری دیدارهای رهبری» نوشتن متن‌های ادبی در شرح و وصف حاشیه‌های دیدارهای گوناگون علی خامنه‌ای است که پس از هر دیدار در وب‌سایت رهبری منتشر می‌شود.

میثم امیری، در عین حال، از همکاران پیشین «بنیاد شعر و ادبیات داستانی» و از دوستان نزدیک مدیر این بنیاد، مهدی قزلی، است که در هشت سال گذشته برگزاری و مسئولیت برخی جایزه‌های ادبی دولتی و شماری از مهم‌ترین فعالیت‌های ادبی مورد حمایت جمهوری اسلامی را بر عهده داشته است.

میثم امیری در یادداشتش، بدون نام آوردن از مهدی قزلی، او را «رفیقی» معرفی می‌کند که «هر کتابی را که بفرستد، می‌خوانم و نظر می‌دهم».

میثم امیری (ردیف جلو نفر دوم از سمت چپ) در میان وزیر ارشاد (نفر اول) و مهدی قزلی

ظاهراً دلیل آن‌که میثم امیری ناگزیر شده این یادداشت را بنویسد، به دعوا بر سرِ کتابی داستانی برمی‌گردد که در وزارت ارشاد «غیرمجاز» اعلام شده بود. به نویسنده این کتاب، در روند پی‌گیری موضوع، پنهانی گفته می‌شود که میثم امیری (ظاهراً از دوستان خود نویسنده) «بررس» نهایی کتاب بوده است. کار به جدل لفظی می‌کشد و نهایتاً میثم امیری تصمیم می‌گیرد با انتشار این یادداشتِ «پیشدستانه» از معیارهای خود در سانسور کتاب نیز دفاع کند.

آقای امیری، در یادداشت خود، کتاب مدنظر را کتابی «ضد ایرانی» وصف کرده و نوشته است: «اگر روزی من هم کتابی ضد ایران نوشته‌ام نباید اجازه انتشار داشته باشم. معیار دیگری هم ندارم. جاسوس خدا هم نیستم و جمهوری اسلامی و حفظ نظام و این‌ چیزها هم در بین معیارهای من نیست.»

خودافشاگری میثم امیری تا این لحظه واکنش قابل‌توجهی در میان نویسندگان و مترجمان نداشته است. بسیاری از آنان نخستین بار است که با هویت یک مأمور سانسور کتاب در جمهوری اسلامی آشنا می‌شوند و ظاهراً نشسته‌اند به تماشا تا، از میان دیگر واکنش‌ها، با وجوهی هرچند محدود از چندوچون قلع‌وقمع آثارشان آشنا شوند.

اما برخی فعالان مربوط به «جبهه فرهنگی انقلاب» واکنش‌هایی تند و منفی به یادداشت او نشان داده‌اند، به‌خصوص که آقای امیری کوشیده است خود را «مستقل» و فقط متعهد به معیارهای شخصی خودش جلوه بدهد.

برای نمونه، حسین شاهمرادی، در یادداشتی خطاب به وزیر ارشاد نوشت: «بررسِ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران غلط زیادی می‌کند که جمهوری اسلامی در بین معیارهایش نباشد.»

آقای شاهمرادی که از اعضای مجمع ناشران انقلاب اسلامی است و به‌تازگی مدیرعامل انتشارات امیرکبیر نیز شده، با توصیف میثم امیری با عنوان «سفله»، به وزیر ارشاد گفته است: «در روزگاری پیش‌تر و حتی همین الآن، ادارۀ کتاب محل آمدوشد بزرگان و فرهیختگانی بوده و هست که امضایشان پای یک کتاب به آن کتاب اعتبار می‌بخشید و می‌بخشد و تعریضشان به کتابی دیگر، ملاکی جدی برای رد کتاب محسوب می‌شد و می‌شود. چه سازکاری دارید که هر کم‌خردی وارد این مجموعه نشود؟»

حسین شاهمرادی در یادداشت خود نامی از این «بزرگان و فرهیختگان» نبرده، اما میثم امیری در انتهای یادداشتش از اسماعیل امینی، شاعر و استاد ادبیات، نیز یاد کرده با این اظهار امیدواری که «باقی بررس‌ها مثل اسماعیل امینی بیایند و خودشان را معرّفی کنند.»

پیش از این، در مرداد سال جاری، در پی انتشار تصویر قرارداد وزارت ارشاد با یک مؤسسه خصوصی برای سانسور کتاب، مدیرعامل این مؤسسه گفته بود پشت این قرارداد «هزار نفر از اساتید دانشگاه هستند که در ممیزی نقش دارند» و اضافه کرده بود که ارشاد نمی‌تواند دستمزدهای بررسی کتاب را مستقیم پرداخت کند چون «ممیزها شخصیت‌های دانشگاهی و علمی هستند و نمی‌خواهند برای بررسی کتاب‌ها اسم‌شان منتشر شود».​

بیشتر در این باره: یک قرارداد میلیاردی برای سانسور ۱۳ میلیون صفحه کتاب

از دیگر واکنش‌ها به این ماجرا می‌توان به یادداشت محمدعلی مرادیان، از فعالان نشر در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی»، اشاره کرد.

محمدعلی مرادیان با تأیید این‌که وزارت ارشاد بخشی از وظایف خود در بخش سانسور کتاب را به «بنیاد ادبیات داستانی» تفویض کرده، از میثم امیری با عنوان نویسنده‌ای «دست‌چندم، بی‌آبرو در ادب و کم‌هویت در مبنا» یاد کرده است.

آقای مرادیان همچنین نوشته است: «مگر همین‌ها نبودند که از حمله به ادارۀ به‌قول خودشان سانسور به آلاف‌والوفی رسیدند و رقاصۀ محفل‌های ادبی برخوردار روشنفکری شدند و پست گرفتند و صاحب لباس شیک و تمیز شدند و کمی هم چهره شدند، چطور خودشان در همان اداره پست می‌گیرند و سانسور می‌کنند و عواید به‌دست می‌آورند؟!»

اشاره محمدعلی مرادیان به تلاش فعالانی چون میثم امیری است در نمایش چهره‌ای مستقل از خود، که می‌کوشند گاهی با انتشار یادداشت‌ها و مواضع ظاهراً انتقادی درباره سانسور و فرهنگ، جایگاهی در میان نویسندگان مستقل و ناوابسته به حکومت برای خود دست‌وپا کنند.

بنا بر گزارش‌های پراکنده، در چند ماه اخیر سانسور کتاب شدت بیشتری گرفته و میزان شکایت‌های مؤلفان و ناشران از سخت‌گیری‌های «سلیقه‌ای» سانسورچیان افزایش چشمگیری یافته است.

پدیدآورندگان کتاب برای انتشار آثار خود ناگزیر به رعایت «ضوابط نشر کتاب» و دریافت مجوز بر اساس این ضوابط از وزارت ارشاد هستند.

«ضوابط نشر کتاب» مجموع مواد و تبصره‌هایی است که در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۹ (اصلاحیه مصوبه پیشین این شورا در سال ۱۳۶۷) ذکر شده و شامل کلیاتی از موارد ممنوع دینی، مذهبی، اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی، قومی و تاریخی است که وزارت ارشاد موظف است با نظرداشتِ آن‌ها بر فرایند انتشار کتاب مستقیماً نظارت کند.

با این‌ حال، مبهم و محرمانه بودن «ابلاغیات» و دستورالعمل اجرایی مربوط به این ضوابط در همه این سال‌ها از یک طرف و برخورد سلیقه‌ای «بررسان کتاب» با آثار، به‌خصوص در حوزه ادبیات و علوم انسانی و تاریخ، همواره با اعتراض پدیدآورندگان و ناشران مواجه بوده است.

اداره سانسور کتاب در وزارت ارشاد در دولت‌های گوناگون همواره تحت نفوذ نهادهای گوناگون حکومتی و امنیتی بوده، اما ظاهراً نخستین بار است که جدل میان طیف‌هایی از «جبهه فرهنگی انقلاب» در مورد آن بیرون افتاده است، آن هم بر سر این‌که این اداره را «چه کسانی، با چه هزینه‌ای و با چه معیارهایی در سانسور» اداره کنند.

با این وصف، اغلب نویسندگان و مترجمانی که آثارشان زیر تیغ سانسور است، احتمالاً همچنان منتظر خواهند نشست تا اجرای احتمالی پرده‌هایی تازه از این کشمکش را، در سکوت، تماشا کنند.