نگاه فریدون خاوند: نرخ دلار آمریکا در بازار آزاد ارز تهران، که روز چهارشنبه به بالای ۲۸ هزار تومان رسید، یکبار دیگر برای بخش بسیار بزرگی از مردم ایران پرسشی را مطرح میکند که عمری تقریباً ۴۱ ساله دارد؛ قله بعدی دلار در چه ارتفاعی است؟
در حال حاضر، با توجه به بلندای قلهای که دلار بدان دست یافته، مردم از خود میپرسند که آیا اوجگیری اسکناس سبز آمریکا در بازار آزاد ارز، حد و مرزی هم دارد؟
تجربههای قدیمی (آلمان بعد از جنگهای اول و دوم جهانی) و یا تازه (زیمبابوه و ونزوئلا) نشان میدهند که سقوط پول ملی یک کشور حد و مرز نمیشناسد. با شکست آلمان در جنگ اول جهانی و اَبَر تورمی که در پی آن آمد، مارک چنان بیارزش شد که مردم این کشور برای خرید نان مجبور بودند حجم عظیمی از اسکناس را با استفاده از چرخ دستی تا نانوایی حمل کنند. در زیمبابوه، پول ملی (که آنهم دلار نام داشت) به چنان سطحی از ذلت رسیده بود که اگر به زمین میافتاد، کسی برای برداشتن آن زحمت دولا شدن به خود نمیداد.
این کشورها گرفتار «ابر تورم» بودند، وضعیتی که در آن نرخ تورم به بالای ۵۰ درصد در ماه میرسد.
ایران هنوز با تورمی در این سطح فاصله زیادی دارد، ولی در شرایطی به سر میبرد که شماری از پیشدرآمدهای «اَبَر تورم» در آن دیده میشود. این پیشدرآمدها معمولاً با سقوط اعتماد به پول ملی همراهند، از جمله این که مردم سعی میکنند هر چه زودتر دارایی خود را به «غیر پول» و یا پول خارجی بدل کنند تا پسانداز و قدرت خریدشان محفوظ بماند. گاه حتی به ارزشگذاری کالاها و خدمات بر پایه پولهای خارجی عادت میکنند.
چنین نشانههایی را ما بیش از بیش در ایران میبینیم. در بعضی از مناطق پایتخت، صاحبخانهها اجاره را به ارز خارجی از مستاجران خود مطالبه میکنند. حتی بعضی کالاها، در پیوند با دلار، به مقیاس ارزشگذاری بدل میشوند.
روزنامه «دنیای اقتصاد» چاپ تهران در شماره سوم مهر ماه خود مینویسد که «برخی از مردم برای ارزیابی نوسانات دلار احتیاجی به رفتن به صرافیها و یا چک کردن قیمت ارز در گوشیهای موبایل خود ندارند. وقتی که وارد بازار میوه میشوند و قیمت یک کیلو موز را در تابلوی میوهفروشیها نگاه میکنند، احتمال میدهند که نرخ دلار در بازار آزاد نیز به چه میزان تغییر کرده و سطح حدودی آن چقدر است. در نتیجه این ادعا وجود دارد که یک کیلو موز (معادل یک دلار) به عنوان یک معیار در ذهن مردم نقش بسته است».
نگاه فریدون خاوند
وقتی رشد منفی به «معجزه ملی» بدل میشود«اوپک» شصت ساله شد«صفهای تشویش» در بازارهای جمهوری اسلامیشعبدهبازی در بورس تهرانغروب همیشگی فرش ایران؟مهم نیست که این ادعا چقدر واقعیت داشته باشد. آنچه اهمیت دارد، از میان رفتن تدریجی نقش پول ملی به عنوان ابزار محاسبه ارزش کالاها و خدمات است. از سوی دیگر افزایش قیمت دلار در بازار آزاد برای مردم به پیشدرآمد اوجگیری قریبالوقوع تورم و فروریزی قدرت خرید آنها بدل شده است. در عمل بخش بزرگی از مردم ایران در پیوند تنگاتنگ با دلار زندگی میکنند وبا دلار برنامهریزی میکنند. و حال که دلار به بالای ۲۸ هزار تومان رسیده، پرسش درباره تحولات بعدی نرخ برابری ریال به دلار رهایشان نمیکند.
در پاسخ به این پرسش طبیعی و قابل فهم، شرح کوتاهی از تاریخ پولی جهان ضروری به نظر میرسد؛ تا جنگ جهانی اول، پول کشورها بر طلا تکیه داشت و فلز زرد پشتوانه ارزش اسکناس یک کشور، و تعیینکننده نرخ مبادله آن با دیگر ارزها بود. این نظام پولی در پایان جنگ جهانی اول فروریخت و به گونه تازهای در سال ۱۹۴۴، در کنفرانس معروف برتون وودز، بازسازی شد.
در نظام تازه، ارزش دلار آمریکا به طلا متصل بود و ارزش سایر پولها به دلار. نرخ مبادله میان پولها میتوانست در یک دایره محدود نوسان کند، ولی دولتها متعهد میشدند با مداخله در بازار اجازه ندهند نوسان پول آنها از این دایره محدود فراتر برود. اگر کشورها از توانایی لازم برای مداخله در بازار ارز محروم بودند، صندوق بینالمللی پول موظف بود امکانات لازم را در اختیار آنها قرار دهد.
نظام پولی برتون وودز در سال ۱۹۷۱ به ابتکار آمریکا فرو ریخت و در سال ۱۹۷۶، بر پایه معاهدههای جامائیکا، نظام تازهای به وجود آمد که طلا دیگر در آن جایی نداشت و پولها نیز از حق نوسان آزاد در رابطه با یکدیگر برخوردار شدند.
از آن زمان تا به امروز پول یک کالاست و مانند هر کالای دیگری ارزش آن بر پایه عرضه و تقاضا تعیین میشود، البته به شرط آنکه دولتها با دخالتهای خود مکانیسم عرضه و تقاضا را بر هم نزنند. با این حال تجربه ثابت کرده که تأثیر دخالت دولتها بر ارزش پول نیز حد و حدودی دارد و هیچ دولتی نمیتواند با دستکاریهای خود یک پول بیارزش را صاحب ارزش کند.
به ایران بازگردیم و به نوسانهای بازار ارز آن، که در مرکز سیاست و اقتصاد کشور قرار گرفته، نگاهی بیندازیم؛ از بعد از انقلاب تا به امروز، میانگین نرخ تورم ایران در خوشبینانهترین ارزیابی پیرامون ۲۰ درصد در سال نوسان میکند، حال آنکه در منطقه دلار این میانگین از سه در صد بیشتر نبوده است.
تفاضل میان این دو نرخ تورم، در حالت طبیعی و بدون مداخله دولت، باید مبنای کاهش نرخ برابری ریال در برابر دلار باشد. ولی در ایران این تعدیل در شرایط طبیعی انجام نگرفته و دولت جمهوری اسلامی، هر زمان که توانسته، با تکیه بر درآمدهای ارزی حاصل از نفت و تزریق بخشی از آن به بازار ارز، نرخ برابری ریال را به صورت مصنوعی بالا نگهداشته و در واقع جلوی عادی شدن رابطه میان ریال و دلار را گرفته است. عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی جمهوری، در خرداد ماه گذشته گفت که نهاد زیر نظر او در ۱۵ سال گذشته ۲۸۰ میلیارد دلار ارز، معادل ۱۸.۵ میلیارد دلار در سال، ارز به بازار تزریق کرده است.
ولی در شرایطی، زیر فشار عوامل اقتصادی از جمله کاهش درآمدهای ارزی، فنر ارز رها شده، دلار اوج گرفته و نرخ برابری آن نسبت به ریال در همان سطحی قرار گرفته که باید باشد.
در حال حاضر وضع از چه قرار است؟ همه شرایط لازم، از کسری بودجه نجومی گرفته تا سونامی نقدینگی، برای بالا ماندن نرخ تورم فراهم است. همین شرایط زمینههای لازم را برای تداوم اوجگیری دلار فراهم میآورد. درعوض با توجه به تحریم حداکثری آمریکا، دامنه مانور جمهوری اسلامی برای مداخله در بازار ارز به منظور جلوگیری از جهش دلار، تا اندازه زیادی کاهش یافته است.
گفتیم که ارز کالاست و قیمت آن تابع عرضه و تقاضا. در شرایط کنونی، با قطع شدن شریانهای صادرات نفت، منبع اصلی تأمین ارز جمهوری اسلامی تقریباً خشکیده، حال آنکه تقاضای ارز بر بازار فشار میآورد، چه از سوی بنگاههای اقتصادی، و چه از سوی پساندازکنندگانی که برای حفظ دارایی خود به خرید ارز رو میآورند.
در رویارویی با این وضعیت، بانک مرکزی جمهوری اسلامی دو گزینه پیش رو دارد:
گزینه اول؛ ادامه تزریق ارز به بازار تا حد ممکن به منظور جلوگیری از سقوط باز هم بیشتر پول ملی، به ویژه از آن رو که انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا نزدیک است و ورود یک رئیسجمهور تازه به کاخ سفید احتمالاً خواهد توانست شماری از دادهها را عوض کند. ولی آیا ادامه تزریق ارز به بازار ذخایر ارزی محدود ایران را به خطر نمیاندازد؟ و آیا کاهش این ذخایر، در انتظار تغییر سیاست آمریکا، که حتی بعد از شکست احتمالی دونالد ترامپ ممکن است به درازا بکشد، امنیت اقتصادی جمهوری اسلامی را به خطر نمیاندازد؟
گزینه دوم؛ بانک مرکزی جمهوری اسلامی حفظ ذخایر موجود ارزی خود را، به عنوان مهمترین سلاحی که در زرادخانه خود دارد، در اولویت قرار میدهد. این به معنای آن است که بانک مرکزی مداخله در بازار ارز را رها خواهد کرد تا ذخایر ارزیاش از سطح کنونی پایینتر نروند. در صورت پیاده شدن این سناریو، اوجگیری نرخ ارز با شتاب بیشتری ادامه خواهد یافت. اگر بازار ارز به این نتیجه برسد که بانک مرکزی به منظور حفظ ذخایر ارزیاش از مداخله در بازار دست برداشته و یا دیگر توانایی مداخله در بازار ارز را ندارد، راه برای صعود دلار به قلههای تازه باز خواهد شد.
در این شرایط به نظر میرسد که بانک مرکزی میان این دو گزینه سرگردان است. دیگر بازیگران بازار ارز تهران نیز در این سرگردانی شریکند. تازه فراموش نکنیم که در خارج از مرزها، بازارهای دیگری بر قیمت دلار در ایران تأثیر میگذارند که یکی از مهمترین آنها، از قرار معلوم، بازار هرات است.
همه دادههای بنیادی اقتصادی ایران تداوم سقوط ریال را در کوتاهمدت و حتی میانمدت پرهیزناپذیر میکنند. ولی شدت این سقوط، و یا ارتفاع آتی پرواز دلار، در ورای متغیرهای اقتصادی، چنان با عوامل سیاسی و ژئوپولیتیک گره خورده که هر سناریوی نامحتمل امروز را میتواند به واقعیت فردا بدل کند.