در پی اعلام نتايج دور دوم انتخابات پارلمانی که از پيروزی ياران و خويشاوندان اصغر آقایُف از جمله پسر و دختر او خبر می داد، آتشفشان خشم قرقيزها به خصوص جوانان معترض و هواداران آزادی فوران کرد.
جرقه ای که در شهر جنوبی جلال آباد در استان اُش زده شده بود روز بيست و چهارم مارس ۲۰۰۵، چهارم فروردين ماه ۱۳۸۴، در بيشکک، پايتخت قرقيزستان، به اتش سوزان انقلاب بدل شد. در اين روز صدها تن از معترضان در ميدان ALATOO در برابر موزه تاريخ در بيشکک گرد آمدند و خواستار استعفاء اصغر آقایُف و کناره گيری حکومت شدند.
چند دقيقه بعد، ميان اين معترضان و کسانی درگيری خشونتبار پديد آمد که گفته ميشد مزدور حکومتند و به آنها فرمان داده شده که آشوب بر پا کنند. اين درگيری، جمعيت ِ معترضان را به اوج خشم رساند.
هواداران آزادی برای نخستين بار بی پروا در برابر نيروهای انتظامی مامور پاسداری از کاخ سفيد قرقيزستان، کاخ رياست جمهوری، در پايتخت صف آرايی کردند. سی دقيقه بعد، کاخ سفيد بيشکک که زمانی منزلگاه پرزيدنت آقایُف و اعضا کابينه و حکومت او بود به دست معترضان افتاد.
با سقوط کاخ سفيد، غارتگران سود جو به درون هجوم آوردند و اسباب و اثاث کاخ را به يغما بردند. چنان هرج و مرجی پديد آمد که رهبران اپوزيسيون، رهبران مخالف حکومت را نيز که در برابر کاخ سفيد گرد آمده بودند مبهوت کرد.
چولپون باقی يه وا (CHOLPON BAKYIYEVA)، يکی از جوانان مخالف حکومت، اين زير و زبر شدن ها را خيره کننده دانست: "... همه چيز مثل برق اتفاق افتاد. به قدری سريع اتفاق افتاد که اولش چيزی حس نکردم. به مدت تقريباً نيم ساعت دنيای واقعيت برايم محو شد. بعد مردم کم کم خودشان را جمع و جور کردند و متوجه شدند که چه خبر است. بعد احساس خوشحالی کردم. فکرهای افراطی به ذهنم رسيد. اين که قدرت مردم از راه رسيده است. بعد فکرهای معقولتر سراغم آمد. حالا چه خواهد شد؟ چه کسی زمام قدرت را به دست خواهد گرفت؟ بعد از همه اينها حالا چه بايد بکنيم؟"
چولپون باقی يه وا، بيست و اند ساله، يکی از اعضا کميته سازماندهی کلکل KELKEL)) يا "دوران نوين" در قرقيزستان است، سازمانی که جوانان آزدايخواه قرقيزستان را زير چتر خود گرد آورده است.
اعضای کلکل در براندازی حکومت اصغر آقايف بزرگترين نقش را داشتند. رويدادی که غارتگران از آن سود جستند و اسباب و اثاث کاخ سفيد، کاخ رياست جمهوری را در گير و دار آن به تاراج بردند. اما باز اين جوانان عضو کلکل يا دوران نوين بودند که برای جلوگيری از ادامه اين تارج بسيج شدند. عليشر ماماس علی يف (ALISHER MAMASALIYEV)، مامور هماهنگی ملی سازمان کلکل ميگويد: "... غارت که شروع شد توقع داشتيم که رهبران اپوزيسيون به ما دستور بدهد که حلقه محاصره تشکيل بدهيم و تمامی محوطه را زير کنترل بگيريم. منتظر مانديم و منتظر مانديم و مقداری از چيزها را جمع کرديم. بعد متوجه شديم که لزومی ندارد منتظر دستور بمانيم".
کلکل يا دوران نوين، سازمان جوانان قرقيز، در زمستان سال ۱۳۸۳ بنياد نهاده شد تا جوانان قرقيز را به مشارکت بيشتر در امور سياسی ترغيب کند. اين سازمان از جوانان قرقيز خواست که در انتخابات پارلمانی آينده به زيان نامزدهای حکومت رای دهند. هدف کلکل در دراز مدت خود را نامزد نکند و ميدان را برای نامزدهای برخوردار از پشتيبانی آزاديخواهان باز بگذارد.
کلکل در واقع نسخه بدل کمارا (KMARA)، سازمان جوانان آزاديخواه گرجستان در گير و دار انقلاب سرخ، بود با اين تفاوت که سازمان کلکل بر خلاف کمارا با رهبران اپوزيسيون ارتباط رسمی و مستقيم نداشت.
در انقلابی که با نام انقلاب لاله شهرت يافت اين جوانان قرقيز بودند که آخرين ميخ را برتابوت حکومت خودکامه اصغر آقايف کوفتند.
کاخ سفيد، مقر رياست جمهوری قرقيزستان، با ياری همين جوانان به دست آزاديخواهان افتاد اما از سرنوشت اصغر آقايف که نزديک به پانزده سال فرمانروای بی چون و چرای قرقيزستان بود هيچ کس خبری نداشت. تا دريافت اين خبر، سرنوشت انقلاب لاله در پرده ابهام ميماند. در بخش های بعدی اين رشته برنامه های ويژه، همين پرده را به يک سو خواهيم زد.
جرقه ای که در شهر جنوبی جلال آباد در استان اُش زده شده بود روز بيست و چهارم مارس ۲۰۰۵، چهارم فروردين ماه ۱۳۸۴، در بيشکک، پايتخت قرقيزستان، به اتش سوزان انقلاب بدل شد. در اين روز صدها تن از معترضان در ميدان ALATOO در برابر موزه تاريخ در بيشکک گرد آمدند و خواستار استعفاء اصغر آقایُف و کناره گيری حکومت شدند.
چند دقيقه بعد، ميان اين معترضان و کسانی درگيری خشونتبار پديد آمد که گفته ميشد مزدور حکومتند و به آنها فرمان داده شده که آشوب بر پا کنند. اين درگيری، جمعيت ِ معترضان را به اوج خشم رساند.
با سقوط کاخ سفيد، غارتگران سود جو به درون هجوم آوردند و اسباب و اثاث کاخ را به يغما بردند. چنان هرج و مرجی پديد آمد که رهبران اپوزيسيون، رهبران مخالف حکومت را نيز که در برابر کاخ سفيد گرد آمده بودند مبهوت کرد.
چولپون باقی يه وا (CHOLPON BAKYIYEVA)، يکی از جوانان مخالف حکومت، اين زير و زبر شدن ها را خيره کننده دانست: "... همه چيز مثل برق اتفاق افتاد. به قدری سريع اتفاق افتاد که اولش چيزی حس نکردم. به مدت تقريباً نيم ساعت دنيای واقعيت برايم محو شد. بعد مردم کم کم خودشان را جمع و جور کردند و متوجه شدند که چه خبر است. بعد احساس خوشحالی کردم. فکرهای افراطی به ذهنم رسيد. اين که قدرت مردم از راه رسيده است. بعد فکرهای معقولتر سراغم آمد. حالا چه خواهد شد؟ چه کسی زمام قدرت را به دست خواهد گرفت؟ بعد از همه اينها حالا چه بايد بکنيم؟"
چولپون باقی يه وا، بيست و اند ساله، يکی از اعضا کميته سازماندهی کلکل KELKEL)) يا "دوران نوين" در قرقيزستان است، سازمانی که جوانان آزدايخواه قرقيزستان را زير چتر خود گرد آورده است.
اعضای کلکل در براندازی حکومت اصغر آقايف بزرگترين نقش را داشتند. رويدادی که غارتگران از آن سود جستند و اسباب و اثاث کاخ سفيد، کاخ رياست جمهوری را در گير و دار آن به تاراج بردند. اما باز اين جوانان عضو کلکل يا دوران نوين بودند که برای جلوگيری از ادامه اين تارج بسيج شدند. عليشر ماماس علی يف (ALISHER MAMASALIYEV)، مامور هماهنگی ملی سازمان کلکل ميگويد: "... غارت که شروع شد توقع داشتيم که رهبران اپوزيسيون به ما دستور بدهد که حلقه محاصره تشکيل بدهيم و تمامی محوطه را زير کنترل بگيريم. منتظر مانديم و منتظر مانديم و مقداری از چيزها را جمع کرديم. بعد متوجه شديم که لزومی ندارد منتظر دستور بمانيم".
کلکل يا دوران نوين، سازمان جوانان قرقيز، در زمستان سال ۱۳۸۳ بنياد نهاده شد تا جوانان قرقيز را به مشارکت بيشتر در امور سياسی ترغيب کند. اين سازمان از جوانان قرقيز خواست که در انتخابات پارلمانی آينده به زيان نامزدهای حکومت رای دهند. هدف کلکل در دراز مدت خود را نامزد نکند و ميدان را برای نامزدهای برخوردار از پشتيبانی آزاديخواهان باز بگذارد.
کلکل در واقع نسخه بدل کمارا (KMARA)، سازمان جوانان آزاديخواه گرجستان در گير و دار انقلاب سرخ، بود با اين تفاوت که سازمان کلکل بر خلاف کمارا با رهبران اپوزيسيون ارتباط رسمی و مستقيم نداشت.
در انقلابی که با نام انقلاب لاله شهرت يافت اين جوانان قرقيز بودند که آخرين ميخ را برتابوت حکومت خودکامه اصغر آقايف کوفتند.
کاخ سفيد، مقر رياست جمهوری قرقيزستان، با ياری همين جوانان به دست آزاديخواهان افتاد اما از سرنوشت اصغر آقايف که نزديک به پانزده سال فرمانروای بی چون و چرای قرقيزستان بود هيچ کس خبری نداشت. تا دريافت اين خبر، سرنوشت انقلاب لاله در پرده ابهام ميماند. در بخش های بعدی اين رشته برنامه های ويژه، همين پرده را به يک سو خواهيم زد.