وبسایت خبری بلومبرگ در مقالهای به قلم «ولی نصر» به بررسی عرصه نبرد غیرمستقیم (نیابتی) ایران و ایالات متحده در سوریه پرداخته است. این استاد دانشگاه جانز هاپکینز در یادداشت فوق تصریح میکند که در صورت ادامه پیگیری سیاست فعلی ایالات متحده در قبال سوریه در شرایط کنونی، کل منطقه در نهایت تحت سلطه محور روسیه-ایران در خواهد آمد.
چکیده این مقاله را در ادامه این مطلب میخوانید:
از تبعات خیزش سوریه، ایجاد امکان شکست راهبردی ایران است. در این سناریو، ایران از طریق سقوط رژیم بشار اسد تضعیف میشود؛ نظامی که هم اینک تنها هم پیمان عرب ایران و پیوندی حیاتی با گروه شبه نظامی حزبالله لبنان به شمار میرود. در این صورت، تهران بیش از پیش به انزوا کشیده شده، در برابر فشار بین الملی برای محدودسازی برنامه هستهای اش آسیب پذیر خواهد شد و عرصه برای بسط نفوذ رقبای ایران، یعنی هم پیمانان ایالات متحده ازقبیل ترکیه، قطر و عربستان سعودی گشوده خواهد شد.
در عین حال، باید این واقعیت را نیز در نظر داشت که وقایع سوریه در حال حاضر به سود ایران به پیش میرود. رژیم اسد در موقعیت برتر نبردی است که هم اینک در کشور در جریان است. علاوه بر آن، جنگ داخلی سوریه به نوعی دست ایران را در تلاش برای رسیدن به توانایی ساخت جنگ افزار هستهای باز گذاشته است. شرایطی که تا به این جای کار، به سود ایران و مایه شرمساری متحدان منطقهای ایالات متحده، که خیزش سوریها را مورد حمایت خود قرار دادهاند، بوده است. افزون بر این، روابط ایران با روسیه نیز بیش از پیش تقویت شده و در صورت ادامه سیاست پرهیز از دخالت واشینگتن، چه بسا همین امر بزرگترین نتیجه راهبردی ناآرامیهای سوریه باشد.
بخشی از محاسبات ایالات متحده که این کشور را از دخالت در سوریه بازداشته مبتنی بر سقوط ناگزیر بشار اسد بوده است. اگرچه، آمریکا به ظاهر تبعات باز گذاشتن در بازگشت اسد را به کُل نادیده گرفته است. ازهمین رو است که ارتش سوریه به کمک جنگجویان حزبالله و به لطف سلاحهای دریافتی از ایران و روسیه، هفته گذشته موفق شد خطوط دفاعی شورشیان در شهر قصیر را در هم بشکند، یک پیروزی نمادین که امید به پایانی سریع برای رژیم کنونی یا راه حل دیپلماتیک برای این بحران را به یکباره نابود کرد.
واقعیت آن است که سوریه هم اینک به صحنه یک جنگ نیابتی بدل شده که نتیجهاش، هر چه باشد، سرنوشت نظام منطقه را در آینده تعیین خواهد کرد. در خاورمیانه، بُرد هاله قدرت است که پیشبرد اهداف استراتژیک را مشخص میکند. در همین چارچوب، تکتازی حزبالله در سوریه ضربهای به قدرت عربستان به شمار میرود، که از دشمنان سیاسی حزبالله در لبنان حمایت کرده است. یا پیروزیهای ارتش سوریه هم در عمل ضربه به سعودیها، قطریها و تُرک ها است که تا به امروز همه با سرازیر کردن پول و سلاح از شورشیان پشتیبانی کردهاند.
ایالات متحده اما از دیگر سو، از ارائه کمک غیرصلح آمیز به جبهه مقابل بشار اسد خودداری کرده است، بدان معنا که عملیات نظامی، آشکارا، از کادر سیاست آمریکا در زمینه سوریه بیرون بوده است. دولت اوباما به این دلیل از دخالت در سوریه پرهیز کرده است که آن را سراشیبی تند به سوی جنگی تمام عیار دانسته است، امری که در صورت رخ دادن میتواند تکراری باشد بر ماجرای پرهزینه عراق در همان نزدیکی.
اما آنچه در این میانه چندان مورد توجه قرار نگرفته این واقعیت است که از رهگذار دوری از دخالت نظامی در سوریه، دولت فعلی ایالات متحده در واقع پیامی ضمنی و آشکاری را نیز ارسال میکند که علیه ایران هم به سراغ گزینه نظامی نخواهد رفت، هرچند باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، تا کنون بارها تکرار کرده است که وقتی موضوع جلوگیری از دستیابی ایران به جنگ افزار هستهای مطرح باشد «هیچ گزینهای از روی میز حذف نشده است».
به همین ترتیب زمانی که مقامهای آمریکایی میگویند گزینههای پیش رو برای دخالت در سوریه به دلیل وجود سامانه پدافند هوایی سوریه محدود است، در واقع تأیید میکنند که از چنین سامانهای در ایران نیز بیم دارند.
اگر زمانی امیدی معقول و واقع گرایانه وجود داشت که جنگ داخلی سوریه ایران را به گوشه انزوا خواهد کشاند، با این اوصاف، چشم انداز چنین حالتی به شدت کم فروغ شده است.
در همین حال، روسیه با ادامه پشتیبانی از رهبر بی رحم سوریه، موفق میشود تصویر «هم پیمانی ثابت قدم» را از خود ترسیم کند که در برابر فشار بین المللی خللی به عزم خود راه نمیدهد. افزون بر این، موضع مشترک ایران و روسیه در قبال سوریه به عمیقتر شدن هرچه بیشتر روابط دو کشور کمک کرده و هرچقدر موضوع سوریه کشدارتر شود، این ائتلاف قوی تر خواهد شد.
روسیه نیز مانند ایران از تسلط سُنیها بر جهان عرب بیمناک است، چرا که به باور مقامهای کرملین، چنین روندی به تندروی اسلامی در مناطق مسلمان نشین روسیه دامن خواهد زد. روسها سوریه را از لنز جنگ چچن میبینند و ترکیه، قطر و عربستان سعودی را مسئول حمایت از تندروی مسلمانان سُنی مذهب مناطق قفقاز، آسیای مرکزی و اینک، خاورمیانه میدانند. از دید مسکو، روسیه در کنار ایران علیه متحدان ایالات متحده آمریکا، در جنگی نیابتی ضد تندروهای سُنی مذهب وارد شده است.
اگر بلوک روسیه-ایران در سوریه موفق شود، تأثیر این نفوذ به نقاط دیگر منطقه نیز گسترش خواهد یافت و، برای مثال، به خلیج فارس نیز خواهد رسید. شایان یادآوری است که روسیه در ماه فوریه امسال از حزب «الوفاق»، حزب شیعه مخالف دولت بحرین، برای بازدید از مسکو دعوت به عمل آورد.
کوتاه سخن آنکه، شاید این روزها در خلال صحبت از تمرکز بر روی آسیا به جای خاورمیانه، ایالات متحده به صرافت آن افتاده باشد که خاورمیانه و دردسرهایش را پشت سر بگذارد. اما اگر چنین نیز باشد باید این احتمال را نیز مد نظر قرار داد که این حالت چیزی بیش از آرامش پیش از طوفان نخواهد بود و چه بسا میراث سیاست کنونی آمریکا در قبال سوریه در نهایت کُل این منطقه را به زیر محور سلطه جوی «روسیه-ایران» بکشاند.
چکیده این مقاله را در ادامه این مطلب میخوانید:
از تبعات خیزش سوریه، ایجاد امکان شکست راهبردی ایران است. در این سناریو، ایران از طریق سقوط رژیم بشار اسد تضعیف میشود؛ نظامی که هم اینک تنها هم پیمان عرب ایران و پیوندی حیاتی با گروه شبه نظامی حزبالله لبنان به شمار میرود. در این صورت، تهران بیش از پیش به انزوا کشیده شده، در برابر فشار بین الملی برای محدودسازی برنامه هستهای اش آسیب پذیر خواهد شد و عرصه برای بسط نفوذ رقبای ایران، یعنی هم پیمانان ایالات متحده ازقبیل ترکیه، قطر و عربستان سعودی گشوده خواهد شد.
در عین حال، باید این واقعیت را نیز در نظر داشت که وقایع سوریه در حال حاضر به سود ایران به پیش میرود. رژیم اسد در موقعیت برتر نبردی است که هم اینک در کشور در جریان است. علاوه بر آن، جنگ داخلی سوریه به نوعی دست ایران را در تلاش برای رسیدن به توانایی ساخت جنگ افزار هستهای باز گذاشته است. شرایطی که تا به این جای کار، به سود ایران و مایه شرمساری متحدان منطقهای ایالات متحده، که خیزش سوریها را مورد حمایت خود قرار دادهاند، بوده است. افزون بر این، روابط ایران با روسیه نیز بیش از پیش تقویت شده و در صورت ادامه سیاست پرهیز از دخالت واشینگتن، چه بسا همین امر بزرگترین نتیجه راهبردی ناآرامیهای سوریه باشد.
بخشی از محاسبات ایالات متحده که این کشور را از دخالت در سوریه بازداشته مبتنی بر سقوط ناگزیر بشار اسد بوده است. اگرچه، آمریکا به ظاهر تبعات باز گذاشتن در بازگشت اسد را به کُل نادیده گرفته است. ازهمین رو است که ارتش سوریه به کمک جنگجویان حزبالله و به لطف سلاحهای دریافتی از ایران و روسیه، هفته گذشته موفق شد خطوط دفاعی شورشیان در شهر قصیر را در هم بشکند، یک پیروزی نمادین که امید به پایانی سریع برای رژیم کنونی یا راه حل دیپلماتیک برای این بحران را به یکباره نابود کرد.
واقعیت آن است که سوریه هم اینک به صحنه یک جنگ نیابتی بدل شده که نتیجهاش، هر چه باشد، سرنوشت نظام منطقه را در آینده تعیین خواهد کرد. در خاورمیانه، بُرد هاله قدرت است که پیشبرد اهداف استراتژیک را مشخص میکند. در همین چارچوب، تکتازی حزبالله در سوریه ضربهای به قدرت عربستان به شمار میرود، که از دشمنان سیاسی حزبالله در لبنان حمایت کرده است. یا پیروزیهای ارتش سوریه هم در عمل ضربه به سعودیها، قطریها و تُرک ها است که تا به امروز همه با سرازیر کردن پول و سلاح از شورشیان پشتیبانی کردهاند.
ایالات متحده اما از دیگر سو، از ارائه کمک غیرصلح آمیز به جبهه مقابل بشار اسد خودداری کرده است، بدان معنا که عملیات نظامی، آشکارا، از کادر سیاست آمریکا در زمینه سوریه بیرون بوده است. دولت اوباما به این دلیل از دخالت در سوریه پرهیز کرده است که آن را سراشیبی تند به سوی جنگی تمام عیار دانسته است، امری که در صورت رخ دادن میتواند تکراری باشد بر ماجرای پرهزینه عراق در همان نزدیکی.
اما آنچه در این میانه چندان مورد توجه قرار نگرفته این واقعیت است که از رهگذار دوری از دخالت نظامی در سوریه، دولت فعلی ایالات متحده در واقع پیامی ضمنی و آشکاری را نیز ارسال میکند که علیه ایران هم به سراغ گزینه نظامی نخواهد رفت، هرچند باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده، تا کنون بارها تکرار کرده است که وقتی موضوع جلوگیری از دستیابی ایران به جنگ افزار هستهای مطرح باشد «هیچ گزینهای از روی میز حذف نشده است».
به همین ترتیب زمانی که مقامهای آمریکایی میگویند گزینههای پیش رو برای دخالت در سوریه به دلیل وجود سامانه پدافند هوایی سوریه محدود است، در واقع تأیید میکنند که از چنین سامانهای در ایران نیز بیم دارند.
اگر زمانی امیدی معقول و واقع گرایانه وجود داشت که جنگ داخلی سوریه ایران را به گوشه انزوا خواهد کشاند، با این اوصاف، چشم انداز چنین حالتی به شدت کم فروغ شده است.
در همین حال، روسیه با ادامه پشتیبانی از رهبر بی رحم سوریه، موفق میشود تصویر «هم پیمانی ثابت قدم» را از خود ترسیم کند که در برابر فشار بین المللی خللی به عزم خود راه نمیدهد. افزون بر این، موضع مشترک ایران و روسیه در قبال سوریه به عمیقتر شدن هرچه بیشتر روابط دو کشور کمک کرده و هرچقدر موضوع سوریه کشدارتر شود، این ائتلاف قوی تر خواهد شد.
روسیه نیز مانند ایران از تسلط سُنیها بر جهان عرب بیمناک است، چرا که به باور مقامهای کرملین، چنین روندی به تندروی اسلامی در مناطق مسلمان نشین روسیه دامن خواهد زد. روسها سوریه را از لنز جنگ چچن میبینند و ترکیه، قطر و عربستان سعودی را مسئول حمایت از تندروی مسلمانان سُنی مذهب مناطق قفقاز، آسیای مرکزی و اینک، خاورمیانه میدانند. از دید مسکو، روسیه در کنار ایران علیه متحدان ایالات متحده آمریکا، در جنگی نیابتی ضد تندروهای سُنی مذهب وارد شده است.
اگر بلوک روسیه-ایران در سوریه موفق شود، تأثیر این نفوذ به نقاط دیگر منطقه نیز گسترش خواهد یافت و، برای مثال، به خلیج فارس نیز خواهد رسید. شایان یادآوری است که روسیه در ماه فوریه امسال از حزب «الوفاق»، حزب شیعه مخالف دولت بحرین، برای بازدید از مسکو دعوت به عمل آورد.
کوتاه سخن آنکه، شاید این روزها در خلال صحبت از تمرکز بر روی آسیا به جای خاورمیانه، ایالات متحده به صرافت آن افتاده باشد که خاورمیانه و دردسرهایش را پشت سر بگذارد. اما اگر چنین نیز باشد باید این احتمال را نیز مد نظر قرار داد که این حالت چیزی بیش از آرامش پیش از طوفان نخواهد بود و چه بسا میراث سیاست کنونی آمریکا در قبال سوریه در نهایت کُل این منطقه را به زیر محور سلطه جوی «روسیه-ایران» بکشاند.