خامنه‌ای و بی‌ثباتی فرهنگی در ایران

دیدار علی خامنه‌ای از نمایشگاه کتاب سال ۱۳۹۲ در تهران

فرهنگ و سیاست فرهنگی مهم‌ترین حوزه تنش میان علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، و قوه مجریه در طول ۲۵ سال گذشته بوده است و بیشترین تغییرات سازمانی و تغییر مدیران در این بخش صورت گرفته است.

در طول این مدت هشت وزیر ارشاد فعالیت داشته‌اند که به معنای آن است که میانگین حضور هر وزیر تقریبا سه سال بوده است٬ میانگینی که نشان دهنده سرعت تغییری بیش از وزارت اطلاعات است.

در این مدت سه وزیر (لاریجانی، میرسلیم و مهاجرانی) مشخصا به انتخاب آقای خامنه‌ای بر سر کار آمده‌اند. دو وزیر (صفار هرندی و حسینی) با موافقت او و و دو وزیر (مسجد جامعی و جنتی) با توافق نسبی او با رییس جمهوری بر سر کار آمده‌اند. در این میان تنها یک وزیر آن هم در نخستین سال‌های رهبری آقای خامنه‌ای که از قدرت چندانی برخوردار نبود به رغم میل او بر سر کار آمد؛ محمد خاتمی.

نخستین وزیر ارشاد در دوره رهبری آقای خامنه‌ای، آقای خاتمی بود که با هفت سال حضور در وزارت ارشاد در دوران جنگ، قدرتمند ترین مرد حوزه فرهنگ در ایران به حساب می‌آمد. روحانی خوش لباس و محبوبی که مورد توجه خاص آیت‌الله خمینی و مورد حمایت فعالان حوزه فرهنگ و هنر بود. همین شرایط سبب شد تا وزارت ارشاد در سه سال پایانی حضور آقای خاتمی و همزمان با سه سال نخستین رهبری آقای خامنه‌ای مهم‌ترین تغییرات در اجرای سیاست فرهنگی تازه مورد نظر قوه مجریه را پایه‌ریزی کند٬ اما این برنامه‌ها با استقبال آقای خامنه‌ای روبه رو نشد و در پی حملات پیاپی گروه‌های فشار مورد حمایت او به برنامه‌ها و چهره‌های فرهنگی، منجر به کناره‌گیری اقای خاتمی شد.

بسط دامنه حضور مستقیم آقای خامنه‌ای به مداخله در وزارت ارشاد محدود نماند. پس از وزارت ارشاد، آقای خامنه‌ای اداره روزنامه کیهان، به عنوان مهم‌ترین روزنامه سیاسی و فرهنگی ایران در آن سال‌ها را از دست آقای خاتمی خارج کرد و به حسین شریعتمداری سپرد. دو سال بعد آقای خامنه‌ای به تغییر در سازمان صدا و سیما دست زد و علی لاریجانی را به جای محمد هاشمی، برادر بانفوذ اکبر هاشمی رفسنجانی، نشاند. سازمان صدا و سیما و روزنامه کیهان در طول بیست سال بعد از این تغییر به عنوان زوجی موثر برای دخالت در حوزه فرهنگ در اختیار آقای خامنه‌ای عمل کردند.

با وجود این اقدام‌ها و تغییرات، رضایت خاطر آقای خامنه‌ای جلب نشد او همچنان بی‌اعتماد به دستگاه مجریه خواهان ادامه سیاست‌های مورد نظر خود در بخش فرهنگ بود.

بی‌اعتمادی به وزارت ارشاد در دوره اول ریاست جمهوری محمد خاتمی سبب شد تا آقای خامنه‌ای بخش‌های فرهنگی تازه‌ای را سازمان دهد که هدف خود را مقابله با برنامه‌های فرهنگی دشمن و نفوذ فرهنگی دشمن می‌نامیدند.

عمده ترین مرکز این فعالیت‌ها از سال ۷۸ و با گماردن حسین طائب به فرماندهی بسیج در بخش فرهنگی بسیج شکل گرفت. پس از این دوره بسیج به نوعی استفاده از سازمان هیات‌های مذهبی برای توسعه فعالیت‌های فرهنگی دست زد. همین سازمان‌دهی بود که در انتخابات شوراهای شهر تهران در سال ۸۲ برای کمک به پیروزی حامیان محمود احمدی نژاد مورد بهره‌برداری قرار گرفت. پس از آن از همین نیروها برای به دست گرفتن سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران استفاده شد که یک مرکز مهم فعالیت فرهنگی مورد حمایت وزارت ارشاد و نیروهای اصلاح‌طلب و میانه‌رو به حساب می‌آمد و این دوره در اختیار نیروهایی قرار گرفت که در مقابل وزارت ارشاد قرار داشتند.

در نخستین دوره ریاست جمهوری اقای احمدی‌نژاد نیروهایی که پیش از این با حمایت آقای خامنه‌ای در هیات‌های مذهبی یا سازمان‌های فرهنگی و هنری وابسته به شهرداری تهران یا بخش فرهنگی بسیج فعال بودند، به بدنه اداری دولت و وزارت ارشاد راه یافتند و تقریبا تمام بخش‌های فرهنگی کشور در اختیار نیروهای حامی آقای خامنه‌ای قرار گرفت. به این ترتیب آقای خامنه‌ای پس از ۱۶ سال توانست همه بخش‌های فرهنگی را در اختیار نیروهای مورد نظر خود قرار دهد٬ اما این پیروزی مدیریتی به دلیل مقاومت یا کنار کشیدن نیروهای فرهنگی و هنری فعال در بخش‌های مختلف فرهنگی و هنری کشور، به پیروزی واقعی در صحنه فرهنگی کشور منجر نشد.

بازتاب نارضایتی طیف‌های گوناگون فعالان حوزه فرهنگ و هنر از تسلط آقای خامنه‌ای بر بخش فرهنگ را می‌توان در حمایت گسترده آنان از میرحسین موسوی و مهدی کروبی به عنوان چهره‌های منتقد آقای خامنه‌ای مشاهده کرد.

با بروز اعتراض‌های خیابانی و شکل‌گیری جنبش سبز٬ حضور نیروهای نزدیک به آقای خامنه‌ای در بخش فرهنگ شکل امنیتی بیشتر پیدا کرد و به امنیتی شدن فضای فرهنگ و هنر کشور منجر شد.

در سال ۸۸ آقای خامنه‌ای محمد رضا نقدی را به فرماندهی بسیج منصوب کرد و پس از آن نزدیکی شدیدی بین فعالیت‌های فرهنگی بسیج و بخش‌های امنیتی سپاه و وزارت اطلاعات به وجود آمد. در این دوران عملا نیروهای نزدیک به آقای خامنه‌ای در سازمان‌هایی مانند ارتش سایبری برای مبارزه با توسعه شبکه‌های اجتماعی مانند فیسبوک و پیامدهای توسعه تلویزیون‌های ماهواره‌ای بسیج شدند. این شرایط به دور شدن هرچه بیشتر نیروهای فرهنگی و به ویژه نیروهای جوان از حوزه فعالیت‌های فرهنگی‌ای منجر شد که توسط دولت سازمان داده شده بود٬ فرآیندی که به افزایش هرچه بیشتر محصولات فرهنگی دولتی بر اساس درخواست‌های مشخص امنیتی دامن زد.

در شرایط شدید امنیتی قدرتمندترین و معتبرترین سخنگویان فرهنگی ایران (از منظر برخورداری از حمایت سیاسی آقای خامنه‌ای) مراجع و روحانیون بلند پایه حامی حکومت هستند٬ چهره‌هایی مانند محمد تقی مصباح یزدی و آیت الله ناصر مکارم شیرازی به عنوان نظریه پردازان مذهبی و امام جمعه‌هایی مانند احمد خاتمی، امام جمعه تهران، یا احمد علم الهدی، امام جمعه مشهد، از حمایت آقای خامنه‌ای و سپاه پاسداران و بسیج و رسانه‌های در اختیار آنان برخوردار هستند.

این سخنگویان درست در نقطه مقابل دیدگاه‌هایی سخن می‌گویند که جریان اصلی فرهنگ و هنر ایران دنبال می‌کند. این سخنگویان به دنبال تبلیغِ گونه‌ای باور مذهبی مورد حمایت آقای خامنه‌ای هستند که حتی با تفکر سنتی مذهبی هم متفاوت است و همواره کاربرد زور و خشونت و سرکوب را برای پیشبرد آنچه اهداف فرهنگی خود می‌دانند، ضروری دانسته‌اند. این مراجع فرهنگی مورد حمایت آقای خامنه‌ای حتی خود را بالاتر از دولت و قوه مجریه می‌دانند و همواره به عنوان ناظر و بازخواست کننده در باره فعالیت‌های فرهنگی دولت سخن می‌گویند.

به این ترتیب آقای خامنه‌ای با تسلط یافتن بر بخش‌های اداری و اجرایی فرهنگ جریان فرهنگی را در مقابل جریان مردمی فرهنگ و بخش مدنی قرار داده است که بی آنکه پاسخگو باشد٬ به عنوان منتقد همه امور همواره توجیه گر سرکوب سیاسی و فرهنگی است.

سخنان و دستورات آیت‌الله خمینی در زمینه فرهنگ به چند مورد خاص محدود می‌شد و معمولا پس از سپردن امور به فردی که مورد اطمینانش بود٬ دیگر در جزئیات برنامه‌های فرهنگی دخالت نمی‌کرد. همچنین خواسته‌های او در حوزه فرهنگی بیانی کلی داشت و به شکل تدوین شده و یا در قالب اصطلاحات فنی در این زمینه بیان نمی‌شد٬ اما آقای خامنه‌ای دیدگاه‌های خود را درباره مسائل و سیاست فرهنگی به زبانی که خاص حوزه سیاست‌گزاری فرهنگی است و نسبتا با صراحت بیان کرده است.

انتظار آقای خامنه‌ای از سیاست فرهنگی در ایران از زمان آغاز رهبری او تقریبا در نقطه مقابل سیاستی قرار گرفته است که به طور رسمی در قانون اساسی و سپس در قوانین مصوب زیر نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی و همچنین در برنامه‌های توسعه کشور بیان شده است. او همواره تفسیر سخت‌گیرانه‌تر از این قوانین را بر تفسیرهای آسان‌گیرانه برخی از جناح‌های میانه‌رو و اصلاح‌طلب ترجیح داده است. از این رو همواره نوعی تقابل میان سیاست‌های فرهنگی مورد نظر دولت از یک سو و رهبر و حامیان اصولگرا یا تندروی او از سوی دیگر وجود داشته است٬ به نوعی که شاید اختلاف نظر در اجرای سیاست فرهنگی٬ مهم‌ترین تجلی‌گاه اختلاف میان اردوگاه‌های اصلی نزاع سیاسی در ایران باشد.

نتیجه راه یافتن تنش بر سر کسب قدرت سیاسی که آقای خامنه‌ای کسب قدرت فرهنگی را لازمه آن می‌دانست، در عمل برای اهل فرهنگ و هنر خوشایند نبوده است. بی‌ثباتی پیوسته فعالیت‌های فرهنگی تحت تاثیر تغییر پیاپی مدیریت‌ها و سیاست‌ها و از این مهم‌تر، مداخله پیدا یا پنهان دستگاه‌های امنیتی یا احکام غیر قابل بازخواست قوه قضائیه٬ به مشخصه فعالیت فرهنگی و هنری در ایران در یک ربع قرن اخیر مبدل شده است. در این سال‌ها تنش در فضای فرهنگی امری عادی بوده و دستگیری و بازداشت روزنامه‌نگاران یا نویسندگان و توقیف و تعطیلی فعالیت‌های فرهنگی پدیده‌ای روزمره بوده است.

با وجود همه سرکوب‌ها، تنش‌های پیاپی و بی‌ثباتی‌ها، شواهد نشان می‌دهد که ارزش‌های فرهنگی در جامعه ایران در ۲۵ سال گذشته به سرعت تغییر کرده است٬ هم ارزش‌های مورد توجه در آفرینش‌های فرهنگی و هنری مانند داستان و فیلم و هنرهای تجسمی و هم ارزش‌های رفتاری مورد توجه گروه‌های مختلف مردم٬ تحولات ارزشی ای که بازتاب دهنده میل بیشتر به فرد گرایی و ارزش‌های مدرن و گرایش به جهان گرایی و فاصله گرفتن از ارزش‌های سنتی مانند برخی ارزش‌های مذهبی و مرد سالارانه است.

به این ترتیب درست در زمانی که آقای خامنه‌ای سرگرم جنگ با عوامل فرهنگی دولت خود بوده یا شماری از هنرمندان و نویسندگان را خانه‌نشین می کرده است، تحولات مهم فرهنگی و اجتماعی، بی اعتنا به این تنش‌ها جریانی را دنبال کرده است که همسو با جریان جهانیِ تحول ارزش‌های فرهنگی بوده است.

به تعبیر دیگر، جریان فرهنگی جامعه ایران در ۲۵ سال گذشته درست در مقابل جهتی پیش رفته که آقای خامنه‌ای به خاطر آن دست به پیکار فرهنگی و سرکوب سیاسی زده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* مقاله یاد شده الزاما بازتاب دهنده دیدگاه‌های رادیو فردا نیست.