مجله اکونوميست در آخرين شماره خود به موضوع انتخابات آتی رياست جمهوری ايران و نامزدی محمد خاتمی پرداخته و در مقالهای نوشته است: «سرانجام رئيس جمهور ستيزهجو را يک اصلاحطلب عملگرا به مبارزه طلبيد».
به نوشته اکونومیست، محمود احمدینژاد، رئيس جمهوری اسلامی ایران، در ماه ژوئن (۲۲ خرداد) نه فقط با مردمی ناراضی رو در رو ست، علاوه بر آن از هماکنون رقيبی قوی و جديد نیز پیدا کرده است: هفته گذشته محمد خاتمی، روحانی ۶۵ ساله و خوشخلق، که نسبت به رئيسجمهوری کنونی لحنی آرامتر و چهرهای خوشايندتر دارد، سرانجام تصميم گرفت وارد گود رقابت شود.
نویسنده اکونومیست در مقاله خود آورده است: دو بار برنده شدن خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، «بازخواست و نقد» تندروهایی تلقی شد که بر «مردم/روحانیسالاری» ايران انقلابی حاکم بودند.
مقاله منتشر شده در اکونومیست ادامه میدهد: با اين همه اصلاحطلبان همراه خاتمی نتوانستند هماورد محافظهکاران، که جای خود را در ساختار قدرت مستحکم کرده بودند،باشند. محافظهکاران نه تنها راه را بر بسياری از اصلاحات سد کردند، بلکه موفق شدند گناه شکست را به گردن خود اصلاحطلبان بيندازند و رأی دهندگان را به حدی از اصلاحطلبان فراری دهند که راه برای صعود احمدینژاد به سکوی قدرت هموار شود.
نویسنده ادامه میدهد: خبر آمدن آقای خاتمی به صحنه مبارزات انتخاباتی، اميد را در نزد بسياری از ايرانيانی که از حکومت محمود احمدینژاد به ستوه آمدهاند، زنده کرده است. ولخرجیهای آقای احمدینژاد در بخشهای عمومی که به واسطه بالا رفتن قيمت نفت امکانپذير شده و قرار بود بر وضعيت طبقه فقير اثرگذار باشد، در عوض باعث بالا رفتن تورمی شد که قدرت خريد طبقه متوسط را روز به روز ضعيفتر کرده است.
سرکوب شديد مخالفان، سختتر شدن قوانين مربوط به رفتارهای «اسلامی» و زبان ستيزهجويانهای که باعث برانگيخته شدن تخاصم بينالمللی عليه ايران شد، همگی برای بسياری يادآور خاطرات تيره و تار روزهای پس از پيروزی انقلاب ۱۳۵۷ است. روزگاری که دوران مشقتهای اقتصادی،انزوای ديپلماتيک و کاهش چشمگير آزادیهای فردی بود.
نویسنده در ادامه مقاله خود میافزاید که سياست عوامباورانه آقای احمدینژاد هنوز مشتاقان خود را دارد و از طرف دادگاهها ودستگاههای امنيتی ستيزهطلب حمايت میشود. با وجود نارضايتی عمومی که در آستانه غليان قرار گرفته و تشويش و اضطرابی که در پی سقوط قيمت نفت به وجود آمده، اکنون ديگر همقطاران محافظهکار آقای احمدینژاد نيز نگران اين وضعيت هستند، تا جايی که روشن نيست آيا رئيسجمهوری میتواند در انتخابات خرداد ماه نامزد مورد حمايت آنها باشد يا نه.
مدعيانِ ديگرِ مقام رياستجمهوری مانند علی لاريجانی، رئيس مجلس، امکان دارد بتوانند مورد عنايت مقام رهبری يعنی آيتالله خامنهای قرار بگيرند که تا کنون از محافظهکاری احمدینژاد حمايت کرده است. با اين همه سابقه عقبنشينی عملگرايانه او با عنوان «حفظ انقلاب» هنوز در اذهان باقی است.
نویسنده اکونومیست ادامه میدهد آرام شدن لحن آقای احمدینژاد در مورد بزرگترين چالش سياست خارجی ايران، يعنی روابط با آمريکا، میتواند به عنوان شگردی برای انتخابات پيشرو تلقی شود. با اين همه میتوان به همين نسبت آن را تنها پاسخی ساده به پيشدرآمد سياست خارجی باراک اوباما دانست. روز ۲۲ بهمن و در مراسم سیامين سالگرد انقلاب ايران آقای احمدینژاد خطاب به جمعيت گرد آمده در ميدان آزادی تهران گفت: «ملت ايران آماده مذاکره است، اما در فضايی عادلانه و همراه با احترام متقابل».
در همين سخنرانی او مدعی شد که ايران يک ابرقدرت است، و پيشرفت فناوری هستهای و موشکی ايران را نمادی از قدرت ملی دانست. به نظر میرسد که آقای احمدینژاد قصد دارد نشان دهد که ميهنپرستی افراطی وی، به جای ديپلماسی آرام آقای خاتمی میتواند جمهوری اسلامی را به جايگاهی که استحقاق آن را دارد برساند.
بیشتر بخوانید:
نویسنده اکونومیست در مقاله خود آورده است: دو بار برنده شدن خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، «بازخواست و نقد» تندروهایی تلقی شد که بر «مردم/روحانیسالاری» ايران انقلابی حاکم بودند.
مقاله منتشر شده در اکونومیست ادامه میدهد: با اين همه اصلاحطلبان همراه خاتمی نتوانستند هماورد محافظهکاران، که جای خود را در ساختار قدرت مستحکم کرده بودند،باشند. محافظهکاران نه تنها راه را بر بسياری از اصلاحات سد کردند، بلکه موفق شدند گناه شکست را به گردن خود اصلاحطلبان بيندازند و رأی دهندگان را به حدی از اصلاحطلبان فراری دهند که راه برای صعود احمدینژاد به سکوی قدرت هموار شود.
نویسنده ادامه میدهد: خبر آمدن آقای خاتمی به صحنه مبارزات انتخاباتی، اميد را در نزد بسياری از ايرانيانی که از حکومت محمود احمدینژاد به ستوه آمدهاند، زنده کرده است. ولخرجیهای آقای احمدینژاد در بخشهای عمومی که به واسطه بالا رفتن قيمت نفت امکانپذير شده و قرار بود بر وضعيت طبقه فقير اثرگذار باشد، در عوض باعث بالا رفتن تورمی شد که قدرت خريد طبقه متوسط را روز به روز ضعيفتر کرده است.
سرکوب شديد مخالفان، سختتر شدن قوانين مربوط به رفتارهای «اسلامی» و زبان ستيزهجويانهای که باعث برانگيخته شدن تخاصم بينالمللی عليه ايران شد، همگی برای بسياری يادآور خاطرات تيره و تار روزهای پس از پيروزی انقلاب ۱۳۵۷ است. روزگاری که دوران مشقتهای اقتصادی،انزوای ديپلماتيک و کاهش چشمگير آزادیهای فردی بود.
نویسنده اکونومیست در مقاله خود آورده است: دو بار برنده شدن خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، «بازخواست و نقد» تندروهایی تلقی شد که بر «مردم/روحانیسالاری» ايران انقلابی حاکم بودند.
مدعيانِ ديگرِ مقام رياستجمهوری مانند علی لاريجانی، رئيس مجلس، امکان دارد بتوانند مورد عنايت مقام رهبری يعنی آيتالله خامنهای قرار بگيرند که تا کنون از محافظهکاری احمدینژاد حمايت کرده است. با اين همه سابقه عقبنشينی عملگرايانه او با عنوان «حفظ انقلاب» هنوز در اذهان باقی است.
نویسنده اکونومیست ادامه میدهد آرام شدن لحن آقای احمدینژاد در مورد بزرگترين چالش سياست خارجی ايران، يعنی روابط با آمريکا، میتواند به عنوان شگردی برای انتخابات پيشرو تلقی شود. با اين همه میتوان به همين نسبت آن را تنها پاسخی ساده به پيشدرآمد سياست خارجی باراک اوباما دانست. روز ۲۲ بهمن و در مراسم سیامين سالگرد انقلاب ايران آقای احمدینژاد خطاب به جمعيت گرد آمده در ميدان آزادی تهران گفت: «ملت ايران آماده مذاکره است، اما در فضايی عادلانه و همراه با احترام متقابل».
در همين سخنرانی او مدعی شد که ايران يک ابرقدرت است، و پيشرفت فناوری هستهای و موشکی ايران را نمادی از قدرت ملی دانست. به نظر میرسد که آقای احمدینژاد قصد دارد نشان دهد که ميهنپرستی افراطی وی، به جای ديپلماسی آرام آقای خاتمی میتواند جمهوری اسلامی را به جايگاهی که استحقاق آن را دارد برساند.