شورای روابط خارجی، يک سازمان مستقل و غيرحزبی در آمريکا است که با ارائه تحليل و گزارش تلاش دارد به فهم جهان و گزينههای موجود در سياست خارجی ايالات متحده و ديگر کشورها کمک کند. نوشته حاضر خلاصه مقالهای است به قلم گرگ برونو و ليونل بيهنر.
ايران پيوند زبانی و فرهنگی نزديکی با افغانستان دارد، بهخصوص با تاجيکها، افغانهای فارسی زبان در ايالت هرات، و هزارهها که اقليتی شيعه و ساکن مرکز و شمال افغانستان هستند. امواج راديوی که از ايران ارسال میشود تمام افغانستان را پوشش میدهد، پروژههای ساختمانی و راهسازی که ايران پشتيبان آن است، هم اکنون در نقاط مختلف افغانستان در جريان است، ايران يک مرکز تربيت معلم در کابل در دست احداث دارد، و خط آهن هرات ـ خواف هم که کار اجرايی آن در حال انجام است، راه حمل و نقل بين ايران و افغانستان را آسانتر از پيش خواهد کرد.
از اين رو و بهرغم ادامه نگرانیها در مورد برنامه هستهای ايران و ادعاهايی که در مورد نقش ايران در تجهيز ستيزهجويان و نيروهای شورشی در منطقه وجود دارد، ژنرال ديويد پترائوس، فرمانده قرارگاه مرکزی ارتش آمريکا میگويد: «تهران و واشنگتن میتوانند در برقراری ثبات در افغانستان با يکديگر همکاری کنند».
کشورهای همپيمان آمريکا در ناتو نيز شريک ساختن ايران در تصميمگيری راهبردی در مورد افغانستان را مفيد میدانند.
با اين همه چگونگی درگير ساختن جمهوری اسلامی در مسئله افغانستان و نيز قضاوت در مورد تمايل مقامات تهران به چنين کاری با توجه به سابقه موضوع امری دشوار و پيچيده است. يکی از دلايل اين پيچيدگی اتهامی است که به ايران در زمينه ارسال تسليحات و مهمات به نيروهای طالبان زده میشود.
ثبات در افغانستان منافع مهم داخلی زيادی برای ايران به همراه دارد، اما شايد مهمترين منفعت ايران مبارزه با مواد مخدر است که در تجارتی پرسود و منفعت در افغانستان است. هم اکنون ايران اصلیترين راه حمل مواد مخدر افغانستان است و مطابق برآورد اداره مبارزه با جنايت و مواد مخدر سازمان ملل يک ميليون و ۷۰۰ هزار معتاد در ايران وجود دارد.
هيلاری مان لورت، که در زمان رياستجمهوری جرج بوش مدير ايران و امور خليج فارس در شورای امنيت ملی آمريکا بود، در آبان ۱۳۸۶ خطاب به کميته روابط خارجی سنای اين کشور گفت: «همکاری ايران با ايالات متحده بر سر مسئله القاعده، عراق و بهخصوص افغانستان بعد از ۱۱ سپتامبر عمدتاً مثبت بوده است».
اما پس از اين دوران و به طور مشخص پس از قرار گرفتن ايران در فهرست کشورهای محور شرارت، همکاری ايران و آمريکا در مورد افغانستان به پايان رسيد. در همين اوضاع و احوال هر روز ادعاهای جديدی در مورد حمايت ايران از ستيزهجويان در عراق و افغانستان مطرح میشد.
اليزابت روبين يکی از کارشناسان مسائل افغانستان میگويد: «واقعيت اين است که ايران به طالبان کمک میکرد»، شايد با تأمين سلاح و شايد هم با آموزش آنها.
شايد دليل اصلی ادعاهايی از اين دست را بتوان در اين اظهار نظر پيتر تامسن، سفير سابق آمريکا در افغانستان، خلاصه کرد که اعتقاد دارد يک افغانستان ضعيف نمیتواند متحدی برای آمريکا عليه ايران باشد.
البته بين کارشناسان در مورد شرکت مستقيم دولت ايران در حمايت از سيتزهجويان افغان و گروه طالبان اتفاق نظر وجود ندارد. در اين بين، گروهی از متخصصان امر معتقدند که برخی جناحهای تندرو در سپاه پاسداران (مانند لشگر چهار سپاه مستقر در مشهد) برنامهای جدای از وزارت امور خارجه ايران را دنبال میکند، به همان نسبت که وزارت خارجه هم منافعی جدای از منافع تجاری ايران را مدنظر قرار داده است.
در دی و آذر ۱۳۸۷دامنه خشونتها در افغانستان گستردهتر شد و نيروهای طالبان قدرتمندتر از پيش ظاهر شدند، اما در همين زمان ايالات متحده، ناتو و مقامات سازمان ملل در اظهارنظرهای مختلف همگی حمايت تهران از دولت افغانستان را شايان ذکر دانستند.
علاوه بر اين هم اکنون نيز نزديک به يک ميليون مهاجر افغان ثبت شده در ايران زندگی میکنند.
با اين وجود پرسشی که اکنون فراروی کارشناسان قرار دارد آن است که آيا مسئله افغانستان میتواند در حکم پلی برای حصول به توافقات گستردهتر بين تهران و واشنگتن منجر شود.
بارنت روبين، کارشناس امور افغانستان و مدير مطالعات همکاریهای بينالمللی در دانشگاه نيويورک میگويد تخاصمات تاريخی بين تهران و واشنگتن که با کودتای ۱۳۳۲ شروع شد و با انقلاب ۱۳۵۷ و تحولات پس از آن قوام يافت، بر دستيابی به هر نوع تفاهم در مورد افغانستان سايه افکنده است.
زلمای خليلزاد، سفير سابق آمريکا در سازمان ملل و نخستين فرستاده ويژه اين کشور به کابل، میگويد که ايران به افغانستان به مثابه يک برگه معامله با آمريکا نگاه میکند.
با اين همه، مسعود عزيز، ديپلمات سابق افغان در واشنگتن، پيشبينی میکند که «ايران يکی از ستونهای اصلی حل مناقشه در افغانستان است. ايران توانايی بالقوه بالايی برای کمک به ثبات در افغانستان دارد». اما در عين حال اضافه میکند که «موضوع بحث و گفتگو يک مقوله است، و چگونگی عملی و عينی کردن همکاری و تشريک مساعی مقوله متفاوت ديگری است».
ايران پيوند زبانی و فرهنگی نزديکی با افغانستان دارد، بهخصوص با تاجيکها، افغانهای فارسی زبان در ايالت هرات، و هزارهها که اقليتی شيعه و ساکن مرکز و شمال افغانستان هستند. امواج راديوی که از ايران ارسال میشود تمام افغانستان را پوشش میدهد، پروژههای ساختمانی و راهسازی که ايران پشتيبان آن است، هم اکنون در نقاط مختلف افغانستان در جريان است، ايران يک مرکز تربيت معلم در کابل در دست احداث دارد، و خط آهن هرات ـ خواف هم که کار اجرايی آن در حال انجام است، راه حمل و نقل بين ايران و افغانستان را آسانتر از پيش خواهد کرد.
از اين رو و بهرغم ادامه نگرانیها در مورد برنامه هستهای ايران و ادعاهايی که در مورد نقش ايران در تجهيز ستيزهجويان و نيروهای شورشی در منطقه وجود دارد، ژنرال ديويد پترائوس، فرمانده قرارگاه مرکزی ارتش آمريکا میگويد: «تهران و واشنگتن میتوانند در برقراری ثبات در افغانستان با يکديگر همکاری کنند».
کشورهای همپيمان آمريکا در ناتو نيز شريک ساختن ايران در تصميمگيری راهبردی در مورد افغانستان را مفيد میدانند.
با اين همه چگونگی درگير ساختن جمهوری اسلامی در مسئله افغانستان و نيز قضاوت در مورد تمايل مقامات تهران به چنين کاری با توجه به سابقه موضوع امری دشوار و پيچيده است. يکی از دلايل اين پيچيدگی اتهامی است که به ايران در زمينه ارسال تسليحات و مهمات به نيروهای طالبان زده میشود.
ثبات در افغانستان منافع مهم داخلی زيادی برای ايران به همراه دارد، اما شايد مهمترين منفعت ايران مبارزه با مواد مخدر است که در تجارتی پرسود و منفعت در افغانستان است. هم اکنون ايران اصلیترين راه حمل مواد مخدر افغانستان است و مطابق برآورد اداره مبارزه با جنايت و مواد مخدر سازمان ملل يک ميليون و ۷۰۰ هزار معتاد در ايران وجود دارد.
هيلاری مان لورت، که در زمان رياستجمهوری جرج بوش مدير ايران و امور خليج فارس در شورای امنيت ملی آمريکا بود، در آبان ۱۳۸۶ خطاب به کميته روابط خارجی سنای اين کشور گفت: «همکاری ايران با ايالات متحده بر سر مسئله القاعده، عراق و بهخصوص افغانستان بعد از ۱۱ سپتامبر عمدتاً مثبت بوده است».
اما پس از اين دوران و به طور مشخص پس از قرار گرفتن ايران در فهرست کشورهای محور شرارت، همکاری ايران و آمريکا در مورد افغانستان به پايان رسيد. در همين اوضاع و احوال هر روز ادعاهای جديدی در مورد حمايت ايران از ستيزهجويان در عراق و افغانستان مطرح میشد.
اليزابت روبين يکی از کارشناسان مسائل افغانستان میگويد: «واقعيت اين است که ايران به طالبان کمک میکرد»، شايد با تأمين سلاح و شايد هم با آموزش آنها.
شايد دليل اصلی ادعاهايی از اين دست را بتوان در اين اظهار نظر پيتر تامسن، سفير سابق آمريکا در افغانستان، خلاصه کرد که اعتقاد دارد يک افغانستان ضعيف نمیتواند متحدی برای آمريکا عليه ايران باشد.
البته بين کارشناسان در مورد شرکت مستقيم دولت ايران در حمايت از سيتزهجويان افغان و گروه طالبان اتفاق نظر وجود ندارد. در اين بين، گروهی از متخصصان امر معتقدند که برخی جناحهای تندرو در سپاه پاسداران (مانند لشگر چهار سپاه مستقر در مشهد) برنامهای جدای از وزارت امور خارجه ايران را دنبال میکند، به همان نسبت که وزارت خارجه هم منافعی جدای از منافع تجاری ايران را مدنظر قرار داده است.
در دی و آذر ۱۳۸۷دامنه خشونتها در افغانستان گستردهتر شد و نيروهای طالبان قدرتمندتر از پيش ظاهر شدند، اما در همين زمان ايالات متحده، ناتو و مقامات سازمان ملل در اظهارنظرهای مختلف همگی حمايت تهران از دولت افغانستان را شايان ذکر دانستند.
علاوه بر اين هم اکنون نيز نزديک به يک ميليون مهاجر افغان ثبت شده در ايران زندگی میکنند.
با اين وجود پرسشی که اکنون فراروی کارشناسان قرار دارد آن است که آيا مسئله افغانستان میتواند در حکم پلی برای حصول به توافقات گستردهتر بين تهران و واشنگتن منجر شود.
بارنت روبين، کارشناس امور افغانستان و مدير مطالعات همکاریهای بينالمللی در دانشگاه نيويورک میگويد تخاصمات تاريخی بين تهران و واشنگتن که با کودتای ۱۳۳۲ شروع شد و با انقلاب ۱۳۵۷ و تحولات پس از آن قوام يافت، بر دستيابی به هر نوع تفاهم در مورد افغانستان سايه افکنده است.
زلمای خليلزاد، سفير سابق آمريکا در سازمان ملل و نخستين فرستاده ويژه اين کشور به کابل، میگويد که ايران به افغانستان به مثابه يک برگه معامله با آمريکا نگاه میکند.
با اين همه، مسعود عزيز، ديپلمات سابق افغان در واشنگتن، پيشبينی میکند که «ايران يکی از ستونهای اصلی حل مناقشه در افغانستان است. ايران توانايی بالقوه بالايی برای کمک به ثبات در افغانستان دارد». اما در عين حال اضافه میکند که «موضوع بحث و گفتگو يک مقوله است، و چگونگی عملی و عينی کردن همکاری و تشريک مساعی مقوله متفاوت ديگری است».