روزنامه آلمانی فرانکفورته روندشاو و روزنامه فرانسوی لوموند مطلبی را از عبدالوهاب مددب، شاعر، مقالهنويس و فيلسوف تونسی، منتشر کردهاند که از گفتار رادیویی او در برنامه هفتگیاش در راديو Medi-۱ اقتباس شده است.
- این مطلب، بدون اظهار نظر در باره محتوای آن، صرفا از آن رو ترجمه و در وبسایت رادیو فردا منتشر میشود که بازتاب دهنده یکی از نگاههای موجود در میان مسلمانان به بحران اخیر غزه است.
«سال نو شد؛ با غم و ماتم. با ماتم و غم رويدادهای غزه، رويدادهايی که نشاندهنده شرمآورترين وجوه بشری است. در برابر چشمانم سر بر میآورد با تمامی عريانیاش، بيزاری و انزجار مطلق از آنچه بشر قادر به انجام آن است.
انزجار از کسانی که خود را به گونهای تحملناپذير «قربانی» میخوانند.
انزجار از آنانی که از جنگ الکترونيکی و انتزاع آن به گونهای بهره میگيرند که جنگافروزان را از گناه مرگ و نيستی که در همه جا میگسترانند، تبرئه کنند.
انزجار و نفرت از خودِ اين جنگ، که بررغم گزافه و مبالغه در دقت و ظرافت هدفگيریها، پيوسته کودکان و بیگناهان در شمار قربانيان آن است.
نفرت و انزجار از حماس، که با اعمال تحريکآميز بسيارش آتشبس را نقض کرد، با آتشبازی راکتهای بیقدرت و بیارزش خود تنها آسيب حداقلی به بار آورد. حماس میدانست که اين آتشبازی به تلافی و انتقامی وحشتناک منتهی میشود، اما هيچ هوشياری و دورانديشی به کار نبست: در همان نخستين روز جنگ، مدرسه پليس حماس برای ۱۵۰ کارآموز خود جشن فارغالتحصيلی بر پا کرده بود. بدين ترتيب دشمن به سور خوشامدگويی خود نشست: حمله موشکی که ۶۰ نفر از ۱۵۰ کارآموز را به کام مرگ کشاند.
انزجار و نفرت از اسرائيل که راکتهای مضحک و احمقانه حماس را بهانه تلافی وانتقام وحشيانه خود کرد. پيشرفتهترين فناوریها صرف نابودی دشمنی شد که ابزارهای جنگیاش ابتدايی است.عامدانه میگويم که آتشبازی حماس مضحک بود و ابتدايی و احمقانه که عدد و رقمها خود گويا است: در چند سال گذشته هزاران راکت حماس که به اسرائيل آتش شد ثمری نداشت جز يک کشته و چيزی حدود ۲۰ زخمی.
و من اينجا خود، آلوده اين نفرت و انزجار شدهام که میبينم دليلآوریام همراه با بهرهگيری از اين عدد و رقمهای موحش و هولناک است.
نفرت و انزجار بر گفتار نصرالله که به مصر ناسزا میگويد که گذرگاه رفح را نگشود، که اگر میکرد صحرای سينا به اردوگاه آوارگان فلسطينی بدل میشد و صحنه نبرد گستردهتر.
انزجار و نفرت دوباره از نصرالله که در نطقهای آتشين خود پس از شروع عمليات زمينی، از اعضاء حماس میخواهد که برای دست يافتن به «پيروزی الهی» هر چه ممکن است از سربازهای يهودی بکشند. لابد از نوع پيروزی کاذب و ساختگی که منجر به ويرانی لبنان در سال ۲۰۰۶ شد، و خود «خدايیاش» خواند.
انزجار و نفرت بر کشورهای عربی ـ مصر، عربستان سعودی، امارات ـ که گروههای پزشکی خود را به رفح اعزام کردند تا زخمیهای فلسطينی را بين خود تقسيم کنند، تا جبرانی باشد بر عجز و ناتوانیشان، تا بدون آنکه تلاش چندانی به خرج داده باشند، وجدانی آسوده برای خود دست و پا کنند.»