«نامه‌های» سینمایی «به رئیس جمهور»

پتر لوم

«نامه‌هایی به رئيس جمهور» عنوان فيلم مستند جديدی است در مورد رئيس جمهوری جنجالی ايران محمود احمدی‌نژاد. پتر لوم کارگردان کانادايی ـ چک توانست از مقامات ايران اجازه بگيرد تا در سفرهای استانی محمود احمدی نژاد را همراهی کند و از سخنرانی‌ها و ديدارهای او با مردم مناطق و شهرهای مختلف ايران و نامه‌هايی که آنها در مورد خواسته‌ها و نيازهای خود به رييس جمهوری می‌نوشتند فيلمبرداری کند.
اين فيلم مستند ۷۲ دقيقه‌‌ای اخيراً در جشنواره فيلم برلين به نمايش درآمد. پتر لوم که تنها گزارشگر غربی است که اجازه پيدا کرده محمود احمدی نژاد را در اين سفرها همراهی کند در گفتگويی با راديو آزادی گفت ميزان دسترسی او به رئيس جمهوری ايران محدود بود ولی برای نگاهی از درون به روش‌های منحصر به فرد يکی از جنجالی‌ترين رهبران سياسی جهان کافی بود.

بیشتر ببینید:
شما توانستيد در کاری موفق شويد که اوليور استون (کارگردان سرشناس آمريکايی که کوشيد فيلمی در مورد احمدی نژاد بسازد) نتوانست آن‌ را انجام دهد. به شما اجازه داده شد که يک فيلم مستند در مورد رئيس جمهور ايران بسازيد. شما تا چه حد به او نزديک شديد و چه مدتی را با وی بوديد؟

نزديکی من به او در عمل بسيار محدود بود، امری که به خوبی در فيلم منعکس است. در مقاطعی من بسيار به وی نزديک هستم شايد دوربين من با وی يک متر بيشتر فاصله ندارد. اما يکی از ايده‌های اوليه تهيه فيلمی بود که نگاهی دقيق و موشکافانه به او و شيوه رهبری‌اش داشته باشد. فکر می‌کردم که اين کار مفيدی خواهد بود و شناختی دقيق‌تر از اين افراد را به‌دست خواهد داد. اما به من يک چنين اجازه‌ای داده نشد. من کلاً پنج ماه در ايران بودم و به من اجازه داده شد که چهار بار رئيس جمهوری ايران را در سفرهای استانی‌اش همراهی کنم. اما ميزان نزديکی من به او و آزادی عمل من درست مثل گزارشگران ايرانی بود. عملاً با من مثل يک گزارشگر ايرانی برخورد می‌شد. حدود ۴۰ گزارشگر در اين سفرها آقای احمدی نژاد را همراهی می‌کردند.

نگران نبوديد که ممکن است از حضور شما و فيلم‌تان برای تبليغات دولتی بهره‌برداری شود؟

مسلماً تهيه يک چنين فيلم‌هايی مشکلات فراوانی دارد و تلاش حکومت برای اثرگذاری بر مضمون آن يکی از همين مشکلات است. همه حکومت‌ها می‌خواهند تصوير بهتر و مثبت تری از خود ارائه دهند و در ايران هم مثل هر جای ديگر دنيا اين کار را می کنند. به عنوان مثل پرس ‌تی‌وی در پوشش خبر نمايش فيلم من در جشنواره برلين اين تيتر خبری را انتخاب کرد: «احمدی نژاد به جشنواره برلين می رود». واقعاً خنده دار است . آنها حتی فيلم را نديده‌اند، تنها نکته ای که برای آنها مهم است اين است که از طريق اين فيلم تبليغات و پوشش خبری به دست بياورند. من از آغاز کار برای آنها مشخص کردم که يک گزارشگر و فيلمساز مستقل هستم و برای هيچ کس کار نمی کنم از جمله برای آنها.

آيا مسئولان ايرانی تلاشی کردند تا با اثرگذاری بر فيلم شما تصوير بهتری از محمود احمدی‌نژاد ارائه شود؟

آنها به شيوه ای زيرکانه و ملايم در تمام مدت چنين تلاشی داشتند و از همين طريق کنترل گزارشگرانی مثل من پيش می رود، که امری بديهی در اين نوع کار است. آغاز اين پروژه برای آنها جالب و مثبت بود و از ابتدا به آن علاقه‌مند بودند. روشی که من اين ايده را به آنها ارائه کردم اين بود که می خواهم «روی پوپوليسم رئيس جمهوری تمرکز کنم و ببينم که معنای آن چيست؟» پيشنهاد من اين بود که توجه اصلی فيلم را روی نامه نگاری به رئيس جمهور و مراکز ويژه اين کار متمرکز کنم. آنها در عين حال به دنبال ايجاد مرکزی برای ارتباط تلفنی مردم با رئيس جمهوری بودند و من برای آن هم تقاضای خود را مطرح کردم. فکر می‌کنم تفاوت پيشنهاد من با موضوعات هميشگی که ديگر گزارشگران خارجی مطرح می‌کنند – فرضاً برنامه هسته‌ای يا ديدگاه‌های رئيس‌جمهوری ايران در مورد اسرائيل که هزاران بار تکرار شده است – باعث شد که مقامات ايرانی با طرح من موافقيت کنند. اما در مقطعی آنها مخالفت خود را با بخشی از فيلم‌هايی که من تهيه کرده بودم ابراز کردند که من هم از زبان مترجم خود به آنها گفتم :«من برای شما کار نمی کنم . اگر می‌خواهيد يک فيلم تبليغاتی برای شما بسازم بايد به من پيشنهاد بدهيد، شايد پيشنهادتان را بررسی کردم.»

می توانيد نمونه‌ای از آن صحنه‌هايی که مقامات ايرانی با آن مخالف بودند را ذکر کنيد؟

نزديک به پايان فيلم صحنه‌هايی هست که گروهی از جوانان نارضايتی و مخالفت خود را با حکومت علناً ابراز می کنند. خيلی صريح رو به دوربين می گويند «اين يک جامعه آزاد نيست. سانسور از هميشه بدتر است. اين يک نظام دمکراتيک نيست.»

در مورد نحوه تماس احمدی‌نژاد و ملاقات حضوری وی با مردم چه فکر می کنيد؟ فکر می کنيد او به سادگی با مردم ارتباط می‌گيرد؟

در حقيقت آنچه که در مورد او می توان گفت اين است که يک سياستمدار بسيار کارآمد والبته به عنوان يک پوپوليست بسيار موفق است. شما در فيلم می‌بينيد که او به سوی مردم می‌رود و آنها را در آغوش می‌گيرد و به آنها بسيار نزديک می‌شود. البته او تعدادی محافظ دارد ولی به سادگی به ميان جمعيت می‌رود و مردم اين را دوست دارند. برخی در ايران به من می‌گفتند شمارجمعيتی که برای ديدار و سخنرانی های او گردمی آيند از موارد مشابه در مورد رئيس جمهور قبلی بسيار بيشتر است. البته نمی توان به صحت اين حرف‌‌ها اعتماد کرد. اما گزارشگرانی که مثل من سفرهای استانی محمود احمدی نژاد را پوشش می‌دادند به من می گفتند که شمار جمعيتی که برای ديدن وی در مناطق روستائی گرد می‌آيند بيشتر است.

صحنه‌ای از فیلم

فکر می‌کنيد که اين اجتماعات تا چه حد ساخته و پرداخته حکومت بود؟

نکته همين است. من هر آنچه که می‌توانستم فيلم‌برداری کرده‌ام و اين نکته دقيقاً پيچيدگی اين فيلم است که شما هيچگاه دقيقاً نمی‌توانيد تشخيص دهيد چقدر از اين استقبال و محبوبيت واقعی است. در آغاز فيلم شما صحنه‌ای از اين اجتماعات را می‌بينيد، زنانی در شهر قم، که فرياد می‌زنند «ما از آمريکا متنفريم. ما رهبرمان را دوست داريم. ما احمدی‌نژاد را دوست داريم. تحريم‌ها اثری بر ما ندارد». اين زنان در ادامه می‌گويند «ما ثروتمنديم. يک عالمه مرغ و غذا داريم». اما در همان صحنه‌ها يک نفر از افرادی که مواظب من است را می‌بينيد که به سايرين می گويد «رو به اين دوربين چيزی نگوييد.»

يا صحنه‌هايی ديگر در فيلم هست که شما زنانی را می بينيد که می گويند«ما نبايد چيز بدی بگوييم، حواست باشد هر چه که می‌گوييم خوب و مثبت باشد. اما اصلاً قرار است چی بگوييم.» بنابراين دقيقاً نمی توان گفت که تا چه حد اين اجتماعات فرمايشی بودند.
اما در عين حال دوستان من در تهران با ديدن اين فيلمها از ابعاد جمعيت و ميزان اشتياق آنها برای ديدار با احمدی‌نژاد تعجب می‌کردند. دوستانی که دل خوشی از حکومت ندارند به من می‌گفتند بخش اعظم اين جمعيت توسط نهادهای وابسته به دولت بسيج شده و يا به اجبار به اين اجتماعات آورده می‌شوند. اما من فکر نمی‌کنم که اين تمام حقيقت باشد به‌خصوص در مناطق روستايی چنين برداشتی نداشتم.

مردم در مورد چه مسائلی می خواستند با محمود احمدی نژاد صحبت کنند؟ موضوعات اصلی در نامه‌های آنها مسائل اقتصادی بود و يا به مسائل اجتماعی هم می پرداختند؟

اکثر آنها مردم فقيری هستند که درخواست کمک اقتصادی می کنند. يکی از گوياترين صحنه‌های فيلم زمانی است که مردی می‌آيد و می‌گويد می خواهد تعدادی گوسفند بخرد و در نامه‌اش به رئيس‌جمهوری وامی برای خريد اين گوسفند طلب می‌کند. نامه‌های فراوانی بود و می‌شد گزارش‌‌های جالبی در مورد آنان ساخت ولی به ما اجازه داده نشد که ماجراهای زندگی اين افراد را دنبال کنيم. آنها نامه يک جوان ۱۶ ساله را به ما نشان دادند که می خواست ازدواج کند. داستانی شبيه به عشق روميو و ژوليت. والدين آنها با ازدواج آنها موافق نبودند. و يا نامه ديگری بود از يک بسيجی جوان که موشکی را برای نيروهای مسلح اختراع کرده است اما چون مورد پسند فرد مسئول مربوطه نيست نمی‌تواند به دانشگاه راه يابد. داستان‌های جالب بسياری نظير اين‌ها بود. اما اگر اشاره شما به نامه موسوم به «يک ميليون امضا» است که خواستار تغيير قوانين تبعيض‌آميز عليه زنان است، نه خير، چنين نامه‌هايی را به ما نشان نمی‌دادند.

شما به مرکز پاسخ به نامه ها چقدر دسترسی داشتيد؟ و اين مرکز چقدر فعال و کارآمد است؟

دولت سعی دارد اين را به عنوان يک سيستم بسيار مؤثر جلوه دهد. آنها مدعياند که به «۷۶ درصد از حدود ۱۰ ميليون نامه‌ای که به آنها نوشته شده پاسخ گفته اند» به نظر من اين خيلی مضحک است. من در تجربه کوتاه خود چنين برداشتی نداشتم. نکته ديگر مشکل حضور و دسترسی ما دراين مراکز بود. ما حدود ۴ ماه آنجا بوديم و تقريباً هر روز کار می کرديم. مرتب با اين مرکز نامه‌ها به رئيس جمهور، تماس می‌گرفتيم و آنها به ما وعده دسترسی می دادند ولی بعد از ماه‌ها معطلی هيچ کدام از اين وعده‌ها عملی نشد.

شما در مدت تهيه اين فيلم چه چيزهايی در مورد ايران ياد گرفتيد؟

خيلی چيزها. جوانان ايران به‌خصوص در تهران بسيار ناراضی هستند و اين به خوبی در فيلم منعکس شده است. به نظرم بايد در اين مورد کار جدی صورت بگيرد چون سيستم فعلی اصلاً عملی و پاسخگو نيست. موضوع بعدی مشکلات اقتصادی و معيشتی مردم است و اين نکته را باز شما در فيلم به‌خوبی می‌بينيد. برخی از تأثيرگذارترين صحنه‌های فيلم مربوط به همين مشکلات است. و بالاخره در مورد ساختار و عملکرد خود رژيم هم من نکات فراوانی را دريافتم. بخشی از آن در فيلم منعکس شده است. از خلال تماس با مقامات و مسئولان حکومتی متوجه شدم که برای اکثر آنها اين موضوع که ايران در محاصره دشمن است و اينکه قدرت‌های خارجی هميشه عليه ايران توطئه کرده و يا هويت مستقل ايران را ناديده می‌گيرند يک مسئله جدی است. به همين خاطر به نظر من تغيير اين جو بی اعتمادی و سوء ظن به تلاش فراوانی نياز دارد. همه اين‌ها برای من بسيار جالب بودند و با وجودی‌ که در مورد همه اين مسايل مطالعه کرده بودم ولی مواجه شدن با آنان از نزديک تجربه‌ای کاملاً متفاوت بود.

آيا احمدی نژاد اين فيلم را ديده است؟ آيا مقامات چيزی در مورد فيلم و يا نظر وی در مورد فيلم به شما گفته اند؟


من حدود ۸۵ تا ۹۵ درصد از نسخه اديت نشده را به يکی از معاونان رئيس جمهور نشان دادم . او با بخشی از آن موافق نبود، بخصوص از اديت نشدن فيلم خوشش نيامد و فکر می کرد که من فيلمساز خوبی نيستم. و البته مشکل ديگر از نگاه او اين بود که فيلم من يک تصوير مثبت از رئيس جمهور نيست و صحنه‌های انتقادی فراوانی دارد. ولی بعد ما نسخه اديت شده ای را برای مشاور رسانه‌ای رئيس جمهور فرستاديم که ظاهراً از بخش‌های فراوانی از فيلم راضی بود و اين نسخه را به رئيس جمهور هم نشان دادند. آنها به ما گفتند که احمدی‌نژاد فيلم را ديده و از آن خوشش نيامده چون ايران را يک کشور فقير تصوير کرده است.