با اینکه نشر تازهکاری است اما در همین مدت کوتاه نظرها را جلب کرده. نشر «تاینی آول» (Tiny Owl) با سرمایه و مدیریت ایرانی و در حوزه کتابهای کودک در لندن و بریتانیا و به زبان انگلیسی آثارش را منتشر میکند.
اولین مجموعهاش ترجمه و نشر پاکیزهای از ۹ کتاب از نویسندگان کودک ایران است که در همان آغاز کار دستکم «ماهی سیاه کوچولو»ی بهرنگی آن نظر منتقد کتاب گاردین را جلب کرد.
از آزاده فرد، دبیر این انتشاراتی دعوت کردم مهمان این هفته ما باشد.
Your browser doesn’t support HTML5
خیلی خوش آمدید به برنامه «نمای دور نمای نزدیک» این هفته. انتشارات «تاینی آول» از چه زمانی شروع به کار کرده؟ سابقه آن چیست؟ چه زمانی ثبت شده و به طور تخصصی روی چه حوزهای کار میکند؟
آزاده فرد: تخصص انتشارات «تاینی آول» در حوزه کتاب کودک است. سال ۲۰۱۲ ثبت شده و تا الان یعنی سال ۲۰۱۵ اولین کتابهایش را منتشر کرده.
موضوع اصلی گفتوگوی ما این است که برای اولین بار ناشری در خارج از ایران شروع به ترجمه و انتشار کتابهای کودک ایرانی به زبان انگلیسی کرده است. در مورد این کتابها بگویید. چه کتابهایی را انتخاب و ترجمه کردهاید؟
کتابهایی که باید در سال ۲۰۱۵ چاپ شوند، ۹ عنوان هستند که دو عنوان آنها تا آخر تابستان چاپ میشود و یکی هم در پاییز. ۶ عنوان هم در این چند ماه منتشر شده و در بازار است.
کتاب “The Boy Who Cried Wolf” یا همان «چوپان دروغگو»، کتاب “The Clever Mouse” که خانم آناهیتا تیموریان نوشته و تصویرگری کرده،“The Little Black Fish” یا همان «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی با تصویرگری فرشید مثقالی، کتاب “When I coloured in the World” که کتابی است از احمدرضا احمدی با تصویرگری عرفان عبداللهی، “The Parrot And The Merchant” یا «طوطی و بازرگان» با تصویرگری مرجان وفاییان که نکته جالبش این است که بازرگان داستان برخلاف آن چیزی که همیشه در ذهن ما بوده این بار زن است، کتاب “Alive Again” باز هم از احمدرضا احمدی با تصویرگری ناهید کاظمی و کتاب“Tahmine's Beautiful Bird” نوشته و تصویرگری شده توسط پرویز کلانتری دربارهٔ عشایر قشقایی از جمله این کتابها هستند.
ترجمه این کتابها از زبان فارسی به انگلیسی با چه هدفی انجام شد؟
بازار کتاب بریتانیا سالهای سال است در انحصار کتابهای خودشان است، در انحصار کتابهای انگلیسیزبان و به خصوص کتابهای نوشته شده توسط خود بریتانیاییها؛ ولی وقتش است که این روند عوض شود. خودشان هم به این واقف هستند. این فضای خیلی کوچکی که برای ترجمه وجود دارد، باید یواشیواش بزرگ شود و کتابهایی از فرهنگهای دیگر هم وارد این فضا شوند. به خاطر اینکه کودکانی که در مدرسههای بریتانیا زندگی میکنند فقط انگلیسی نیستند. از فرهنگها و کشورهای دیگر هم هستند. این کودکان با همدیگر آنجا زندگی میکنند. تغییر این روند شروع شده، اگرچه خیلی یواش، اما شروع شده است. مثلا کتابهایی از چین به بازار بریتانیا آمده یا از آمریکای جنوبی. برای ایران هم الان وقت مناسبی است که کتابهایش را وارد بازار بریتانیا کند و فرهنگش را بشناساند. اتفاقاً استقبال خوبی هم از این مسئله شده که کشوری کمتر شناختهشده بیاید و فرهنگش را در قالب کتاب کودک نشان بدهد. بریتانیاییها هم مشتاق هستند که ببینند این فرهنگ چه جوری است.
فکر میکنید این کتابها به لحاظ جذابیت موضوعی چقدر میتوانند مخاطبان انگلیسیزبان خود را مجاب کنند که آنها را خریداری کنند؟ آیا این مسئله جزو معیارهای شما در انتخاب آثار بوده؟ آیا کتابهایی که انتخاب کردهاید از چنین ویژگی برخوردارند؟ یا اینکه فقط خواستهاید یک سری آثار سرشناس را که در زبان فارسی برای کودکان وجود داشته است، ترجمه کنید؟
بله قطعاً معیارهایی بوده که ما وقتی داریم کتابهایمان را در چنین بازاری با این موقعیت بسیار دشوار عرضه میکنیم، بهترینها را انتخاب کرده باشیم، بهترینها از این نظر که بتوانند با مخاطبان انگلیسیزبان ارتباط برقرار کنند.
سعی کردیم آنهایی را انتخاب کنیم که هم بتوانند نزدیکتر بشوند، هم راحتتر بتوانند ارتباط برقرار کنند و هم اینکه از نظر کیفی رده بالایی داشته باشند. کتابهایی که از نظر تصویرگری بتوانند مثل یک اثر هنری با مخاطب ارتباط برقرار کنند. از نظر ادبی هم متن باکیفیتی حساب شوند. مثلاً مخاطبان اینجا با کتابهای احمدرضا احمدی میتوانند ارتباط برقرار کنند یا مثلاً کتاب آقای کلانتری که در مورد عشایر است، آن مسئله تنوع فرهنگی را که در نظر داشتیم برآورده میکند، هم اینکه از نظر تصویرگری اثر قدرتمندی است و به جز این، آنقدر کتاب سادهای است که خیلی راحت میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.
فکر میکنید این کاری که تا الان شده چقدر مورد توجه قرار گرفته؟ یعنی بازتاب این کتابها در بریتانیا و اساساً مناطق انگلیسیزبان چگونه بودهاست؟
از ژانویه که شروع کردیم به وارد کردن کتابهایمان به بازار، زمان خیلی زیادی نگذشته و با توجه به این زمان خیلی کم، استقبال به نظر من خیلی خوب بوده. هم از این نظر که توجه منتقدان را به خود جلب کرده و هم نظر آن مخاطبان نهایی را که آخر سر باید کتاب را بگیرند و برای بچههایشان بخوانند. یک سری بلاگرهایی هم هستند که میآیند کتاب را معرفی میکنند و میگویند ما این کتاب را خواندیم و به نظرمان خوب بوده یا بد بوده. نظر این عده را هم جلب کرده. از نظر فروش قابل قبول بوده. فکر میکنم که ما خوب توانستیم توجه منتقدان را جلب کنیم. به هر حال در روزنامه گاردین به کتاب ما اشاره شده و همینطور در نشریات مختلف دیگر که همه اینها را در وبسایتمان مرتب بهروز میکنیم. همین امروز هم دو عنوان دیگر از کتابهایمان (چوپان دروغگو و موش زیرک) را در یکی از نشریات کتاب کودک نقد کرده بودند.
حتماً میدانید که تجربههای مختلفی در ترجمه آثار فارسی به زبان انگلیسی داشتهایم، اما اغلب آنها نتوانستهاند در بازار موفقیتی کسب کنند. البته شما ادبیات کودک و نوجوان را به عنوان حوزه کاری خود انتخاب کردهاید که تا حد زیادی متفاوت از ادبیات بزرگسالان است. فکر میکنید آن اشکالاتی را که باعث میشده ترجمه ادبیات فارسی به زبان انگلیسی نتواند موفق نشود، چطور میتوان برطرف کرد یا چطور میخواهید با آنها مقابله کنید؟
ما به این موضوع توجه کردهایم. یکی از نکاتی که به نظر ما خیلی در شناخته شدن کتاب مؤثر بوده ترجمه است. میتوانم بگویم ترجمههایی که از کتابهای فارسی به انگلیسی میشود، حداقل در حوزه ادبیات کودک، ترجمههای خیلی قدرتمندی نیستند. همانطور که کتابهایی هم که از زبانهای دیگر، مثلا انگلیسی به فارسی ترجمه میشوند لزوماً همیشه قدرتمند نیستند؛ ولی به خاطر اینکه امکان ترجمه از انگلیسی به فارسی بیشتر است و مترجمان قویتر و کارآزمودهتری هم داریم، این ترجمهها بیشتر میتوانند با مخاطب ایرانی ارتباط برقرار کنند. اما درباره ترجمه متن فارسی به انگلیسی ماجرا متفاوت است. این فقط یک متن نیست، یک زبان نیست، بلکه یک فرهنگ است که باید ترجمه شود و این فوقالعاده کار مشکلی است، حتی در یک کتاب ۵۰۰ کلمهای. مثلاً وقتی ما در مورد باران صحبت میکنیم در ایران به عنوان یک برکت حساب میشود. چیزی است که باعث خوشحالی است. وقتی میگوییم باران، یعنی خوشحالی. باران با خودش این حس را میآورد. در انگلیسی دقیقاً برعکس است. خب این را چطور میتوانستیم ترجمه کنیم؟ خیلی کار مشکلی است. همانطور که میبینید ما سعی کردیم که این متون را با توجه به زمینه فرهنگی کشوری که میخواهد در آنجا عرضه شود، ویراستاری مجدد بکنیم. حتی کتابها را دو بار ویراستاری کردیم. اول از همه سعی کردیم که ترجمه به بهترین نحو صورت بگیرد. بعد کتاب را دادیم دست یک ویراستار انگلیسیزبان که کار حرفهایاش هم نویسندگی کتاب کودک است. در مرحله آخر هم کتاب را به سردبیر یک نشریه کودکان سپردیم که آن را ویرایش کند، کسی که ویراستار و منتقد کتاب کودک هم هست. همه کتابهایمان را از این فیلترها گذراندیم تا اینکه به اینجا رسیدیم.