عجیبترین و فریبکارانهترین لطیفهای که طبقهٔ حاکم در جمهوری اسلامی خلق کرده معرفی خود به عنوان «انقلابی» است حتی بعد از ۳۸ سال که از تثبیت رژیم میگذرد. آنها بعد از این که همهٔ منابع و قدرت و ثروت کشور را به نحوی تمامیتخواهانه در چهار دههٔ گذشته در اختیار گرفتهاند همانند قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ خود را انقلابی معرفی میکنند. بسیاری از مدیران رژیم که امروز خود را انقلابی معرفی میکنند حتی در سال ۵۷ زاده نشده بودند یا کودک بودند.
علی خامنهای هرگاه بهانه و فرصتی پیدا کند در هر موضوعی به سراغ معیار انقلابی بودن رفته و آن را پررنگ ساختهاست. او مجموعهٔ نیروهای بسیجی و لباس شخصی تحت کنترل بیت که حملات سازمانیافته به منتقدان را اجرا میکنند (در مواردی که حکومت نخواهد از قوای قهریهٔ رسمی استفاده کند، مثل حمله به سفارت بریتانیا یا عربستان یا حمله به گردهماییهای انتخاباتی) انقلابی میخواند: «نیروهای انقلابی را متهم به افراطیگری نکنند؛ بعضی هم اینجوری دوست میدارند. عنصر انقلابی، طلبهٔ انقلابی، فاضل انقلابی، جوان انقلابی، مدرس انقلابی در هر سطحی از سطوح را متهم کنند به افراطیگری؛ نه، این هم انحرافی است که به دست دشمن انجام میگیرد.» (۲۹ مهر ۱۳۸۹)
اما وی واقف است که بر نظامی مستقر حکم میراند و رهبر یک انقلاب نیست: «آن اسلامی میتواند در مقابل زورگویان جهانی مقاومت و جبهه سلطه را نابود کند که به صورت یک نظام حکومتی استقرار یافته و دارای ابزارهای قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و رسانهای باشد.» (۶ خرداد ۱۳۹۵)
وقتی عبارت «تشکل انقلابی دانشآموزان» یا «روحانیون انقلابی» شنیده میشود طبعاً باید به معنای گروهی از دانشآموزان یا روحانیون باشد که میخواهند رژیم حاکم را براندازند اما در قاموس جمهوری اسلامی این گروهها سرسختترین طرفداران نظام هستند و رهبر نظام خواستار حمایت حکومت از آنها میشود: «باید در مدارس علاوه بر اهتمام بر امور درسیِ دانشآموزان، با برنامهریزی صحیح، فرصت پرداختن آنان به کارهای انقلابی نیز فراهم شود، تا نسل جوان، نسلی انقلابی به بار آید. شنیده شدهاست در برخی مدارس با کارهای انقلابی مخالفت میشود که آموزش و پرورش باید با این رویکرد برخورد کند.» (۱ اردیبهشت ۱۳۹۵)؛ «حمله به مبانی و نهادهای انقلاب از جمله سپاه پاسداران، شورای نگهبان، جوانان حزباللهی و روحانیون انقلابی را از جمله روشهای جاری بیگانگان است.» (۶ خرداد ۱۳۹۵)
اگر مقامات جمهوری اسلامی و هوادارانشان انقلابی هستند معنی آن این است که هنوز رژیم پهلوی یا رژیمی دیگر در ایران حاکم است و تنها اسم حکومت عوض شدهاست. خامنهای در ایران قدرت مطلقه دارد و حکومت هرکس را که مخالف باشد سرکوب میکند اما وی خود را انقلابی معرفی میکند؛ طرفداران وی و رسانههای دولتی نیز وی را رهبر انقلاب معرفی میکنند در حالی که وی هیچ انقلابی را رهبری نکرده است؛ معلوم نیست آنها از رهبری کدام انقلاب سخن میگویند، چون انقلاب علیه وضعیت موجود است و نه خود وضعیت موجود.
براندازی انقلاب
وقتی خامنهای میگوید «امروز دشمن غلط میکند که به فکر برافکندن انقلاب باشد» (۲۸ بهمن ۱۳۹۴) مشخص است که منظور وی از انقلاب همان نظام است. جالب است که وقتی نظام به معنی انقلاب گرفته شود میتوان از براندازی انقلاب هم صحبت کرد تعبیری که یک بدعت تازه در علوم اجتماعی است. همین جاست که میتوان مخالفت حکومت با علوم اجتماعی موجود و تلاش برای علوم انسانی و اجتماعی اسلامی را فهمید. احتمالاً در علوم اجتماعی اسلامی معنی دارد بگوییم «براندازی انقلاب».
این نوع استفاده از کلمهٔ انقلاب چهار هدف را دنبال میکند: برهم ریختن مرز میان انقلابی و حاکم، بیمعنیسازی اپوزیسیون و انقلابی بودن، جذب کسانی که دوست دارند انقلابی باشند و طرفداری از یک نظام برایشان چنگی به دل نمیزند، و آیا فراتر نشاندن هواداران و مدیران نظام از انتقاد با بیگانه معرفی کردن منتقدان و مخالفان. بدین ترتیب تعابیری مثل ضد رژیم، مخالف و منتقد بودن که در سالهای قبل از ۵۷ یک ارزش به شمار میآمد در رسانههای رسمی و حلقههای نزدیک به حکومت و دیوانسالاری دینی بیارزش میشود: «البته در این دوقطبیت [میان وفاداران به انقلاب و جبههٔ استکبار و همفکران آن] قاطبهٔ ملت ایران انقلابی و علاقهمند به انقلاب و وفادار به امام و تفکر و اصول ایشان هستند.» (۵ اسفند ۱۳۹۴) البته پیش از خامنهای نیز مائو و لنین و استالین و رهبران کوبا و کرهٔ شمالی این اختراع را انجام دادهاند.
چهگوارای انقلاب
وقتی ادعای انقلاب داشته باشید به جای استراتژیست نظامی به انقلابی آواره و مبارز پارتیزانی در کوه و دشت نیاز دارید تا علیه حکومت موجود بجنگد. اما کسی علیه حکومت موجود در ایران نمیجنگد. قاسم سلیمانی یک فرماندهٔ نظامی است که پنج سال است در کنار رژیم بشار اسد دارد قصابی شهروندان سوری را فرماندهی میکند اما تبلیغاتچیهای حکومت، وی را به عنوان چهگوارا معرفی میکنند: «قاسم سلیمانی، به معنایی چهگوارای عصر حاضر است، چهگوارای مسلمان معتقد که همه اصول پهلوانی ایرانی را دارد و دیدیم که مردم چگونه او را پسندیدند. قاسم سلیمانی یعنی ایران یعنی آرمان و یعنی پهلوانی و یعنی مجاهد و یعنی نبض زنده انقلاب. اینها وقتی در کنار هم قرار میگیرند دیگر نقد نظام، مفهومی بزرگتر و وسیعتر میگیرد و شأنیتی پیدا میکند که احساس میکنم حالا جای ما مشخص شدهاست. دیگر ایران و آرمان در مرز همین گربه تعریف نمیشود و بسیار فراتر از محدوده مرزهای ماست.» (ابراهیم حاتمی کیا، تابناک ۲۳ اسفند ۱۳۹۴) این حرفهای گسترشطلبانه را کسی میزند که خود، فیلمساز حاکمیت است و سالانه میلیاردها تومان برای تبلیغات سیاسی بر بودجهٔ عمومی بار میکند.
مجلس خبرگان انقلابی
خامنهای در مورد انتظارش از مجلس خبرگان میگوید: «وظیفه مجلس خبرگان عبارت است از انقلابی ماندن، انقلابی فکر کردن و انقلابی عمل کردن.» (۲۰ اسفند ۱۳۹۴) مجلس خبرگان انقلابی از این نگاه یعنی چه؟ مجلسی که علیه ولی فقیه قیام کند؟ حتماً نه. مجلسی که با رهبر بیعت کند، صد در صد تابع رهبر موجود باشد و حتی نظارت را به معنای تقویت و حمایت بگیرد؟ بله حتماً. بدین ترتیب انقلابی در این مورد یعنی تابع و مطیع و حامی ولی فقیه موجود بودن، بدون هیچ رهیافت انتقادی و نظارتی.
حوزهٔ انقلابی
حکومت جمهوری اسلامی برای ادعای انقلابی بودن نیاز دارد نهاد روحانیت را با این مشخصه معرفی کند: «حوزه علمیه قم باید همچنان یک حوزه انقلابی و مهد انقلاب بماند.» (علی خامنهای تابناک ۲۵ اسفند ۱۳۹۴) معنای این سخن آن است که حوزه باید به خیابانها ریخته و علیه حکومت خامنهای قیام کند؟ خیر. معنای این سخن خامنهای آن است که حوزه باید ضد انقلاب باشد و از حکومت وی دفاع کند. بدین جهت خامنهای با توصیه به انقلابی بودن حوزه از این نهاد میخواهد ضد انقلاب باشد. این البته بخشی از کارزار مقامات جمهوری اسلامی برای بیمعنی کردن واژههاست. این اتفاق قبلاً برای تعابیری مثل پاکدستی، مردمسالاری، عدل، آزادی و عفاف افتادهاست.
نیروی انقلابی
از منظر خامنهای نیروهای حزب پادگانی و ماشین سرکوب انقلابیاند. او همیشه از این نیروها دفاع کرده و آنها را تحت پوشش حمایتی خویش قرار دادهاست. حتی بعد از حمله به سفارتهای عربستان و بریتانیا که برای جمهوری اسلامی (علاوه بر کشور) خسارات زیادی را به بار آورد او از این که افرادی در دولت، آنها را افراطی معرفی کنند شکایت کرد: «جریان مؤمن را، جریان انقلابی را، جوانان حزباللّهی را متّهم نکنید به تندروی؛ اینها همان کسانی هستند که با همهٔ وجود، با همهٔ اخلاص در میدان حاضرند، آنجایی هم که دفاع از مرزها لازم باشد، دفاع از هویّت ملّی لازم باشد، مسئلهٔ جان دادن و خون دادن مطرح باشد، همینها هستند که به میدان میآیند. به صِرف اینکه یک جایی یک قضیّهای واقع بشود که مورد قبول و تأیید نباشد، فوراً پای حزباللّهیها را [وسط] بکشند، مثل قضیّهٔ سفارت عربستان که البتّه کار بسیار بدی بود، کار غلطی بود و هر کسی کرده باشد کار غلطی است؛ جماعت مؤمن را، جوانهای انقلابی را که هم انقلابیاند - چون بنده با این جوانها تا حدود زیادی و از دور و نزدیک اُنس دارم- هم خیلی اوقات عقلشان و فهمشان و تعقّلشان هم از بعضی از بزرگترها خیلی بیشتر است، خوب میفهمند، خوب تحلیل میکنند، خوب مسائل را تشخیص میدهند و سینهچاک انقلابند، سینهچاک اسلامند، به این بهانه ما تضعیف کنیم که فلان قضیّه در فلانجا اتّفاق افتادهاست.» (۳۰ دی ۱۳۹۴)
ضد انقلاب
ضد انقلاب به معنای دقیق آن کسانی بودند که با حرکات انقلابی در سال ۵۷ مخالف بودند. امروز هم ضد انقلاب به معنای دقیق کلمه حاکمان جمهوری اسلامی هستند که حتی با اتهام براندازی، افراد را به دهها سال زندان محکوم میکنند. اما حکومت تازهتأسیس برای استفاده از مد روز بودن این واژه آن را بر هر فرد و گروهی که با هر سیاست و رفتار حکومت جمهوری اسلامی مخالف بود به کار برد. امروز اگر کسی حکومت جمهوری اسلامی را حکومتی فاسد بشمارد، یا آن را متکی به ماشین سرکوب بداند، یا رفتارهای آن در برنامههای اتمی و موشکی را ماجراجویانه بخواند (که همه بیان واقعیت است) ضد انقلاب نام میگیرد.
گسترشطلب و نه انقلابی
جمهوری اسلامی برای این که مخالفی نداشته باشد و ابدی بودنش را با مصادرهٔ «انقلابی بودن» تضمین کنند و ماشین سرکوبش را توجیه کند خودش را در عین در اختیار داشتن قدرت مطلقه، انقلابی هم معرفی میکند. چون حاکمان همهٔ عناوین خوب عالم را برای خود میخواهند احتمالاً نمیتوانند از عنوان انقلابی صرف نظر کنند و متوجه نیستند که این عنوان با عناوین دیگر آنها در تعارض است.
پنج ویژگیای که خامنهای تلویحاً برای انقلابی بودن ذکر میکند- تقوا، دشمنمحوری، تنشزایی، قدرتطلبی، و تمامیتخواهی (۱۴ خرداد ۱۳۹۵)- همه نه تنها هیچ ارتباطی با مفهوم انقلابی بودن (براندازی رژیم مستقر در یک کشور) ندارند بلکه تنها امور مورد پسند حاکمان جمهوری اسلامی هستند.
مقامات جمهوری اسلامی متوجه نیستند که انقلاب رخدادی بود در سال ۱۳۵۷، و بعد از آن دیگر «رژیم حاکم» وجود دارد و نه انقلاب. ضد غربی بودن و تلاش برای بسط حیطهٔ نفوذ و مدیریت جهانی و منطقهای (جاهطلبیهای امپریالیستی) نام و عنوان خاص خودش را دارد و این عنوان حتماً «انقلابی» نیست: سرکوب است در داخل و جاهطلبی و استکبار است در خارج به همان معنایی که مقامات جمهوری اسلامی بسط نفوذ قدرتهای جهانی را استکبار میخواند.
----------------------
نظرات طرحشده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.