والری پلیم مأمور سابق بخش عملیات پنهانی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیآیای، و نویسنده کتابهای داستانی متعددی در مورد فعالیتهای جاسوسی، در مطلبی در روزنامه واشینگتنپست سرنوشت رابرت لوینسون، مأمور پیشین افبیآی که ۹ سال پیش در جزیره کیش ناپدید شده است، و اکنون از سرنوشت او هیچ اطلاعی در دست نیست، بررسی میکند.
منبع اصلی که نویسنده به آن استناد کرده کتاب جدیدی است به قلم بری میر با عنوان «مرد مفقود: جاسوس آمریکایی که در ایران گم شد».
والری پلیم در آغاز مقاله خود یادآوری میکند مردم آمریکا بر این باورند که مجموعه ۱۴ نهاد امنیتی و اطلاعاتی کشور میتوانند به خوبی از مردم، منافع و کارمندان و مأموران این کشور در برابر انواع و اقسام تهدیدهای جهان امروزی حفاظت کنند. در اکثر موارد این نهادها به خوبی وظیفه خود را انجام میدهند ولی ساختار پیچیده و دیوانسالاری حجیم و دست و پاگیر این نهادها در مواردی باعث میشود اقدامات آنها به شکست بیانجامد و یا نتایج مرگباری داشته باشد.
بنا به نوشته این مقاله، مورد رابرت لوینسون، کارمند بازنشسته اداره مبارزه با مواد مخدر و مأمور افبیآی که بعدها مأمور قراردادی سازمان سیآیای شد، به خوبی کاستیها و خطرات دیوانسالاری هیولاگونه و چند سر سازمان سیآیای را برملا میکند.
پلیس فدرال آمریکا، افبیآی، روز چهارشنبه ۱۹ اسفند خبر داد که مقامهای ایرانی اخیرا تلاش کردهاند تا برای شناسایی محل رابرت لوینسون با آمریکا همکاری داشته باشند.
دیماه گذشته در چارچوب مبادله زندانیان بین تهران و واشینگتن، پنج شهروند آمریکا که چهار نفر از آنها دارای تابعیت دوگانه هستند، از زندانهای ایران آزاد شدند. همزمان هفت ایرانی زندانی در آمریکا نیز آزاد شدند.
از آنجا که رابرت لوینسون در میان این افراد آزادشده نبود مسئله ناپدید شدن او بار دیگر در کانون توجه مقامات آمریکایی قرار گرفته است.
تنها شواهد دال بر زنده بودن رابرت لوینسون فقط دو بار منتشر شدهاست. ویدئویی که در سال ۲۰۱۰ منتشر شد و در آن او از دولت آمریکا تقاضای کمک کرد و عکسی که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد که رابرت لوینسون را در لباس نارنجیرنگ زندان و با ظاهری مریض و پریشان نشان میدهد.
در ادامه اظهارات چهرههای آمریکایی به فراخور نهمین سالگرد ناپدید شدن رابرت لوینسون، دونالد ترامپ، نامزد جنجالی و پیشتاز انتخابات درونحزبی جمهوریخواهان نیز روز ۱۶ اسفند در یک سخنرانی با انتقاد از سیاستهای دولت آمریکا در قبال تهران گفت که به نظر او ایران «دقیقاً» میداند رابرت لوینسون کجا است.
والری پلیم نیز با استناد به شواهدی که در کتاب «مرد مفقود: جاسوس آمریکایی که در ایران گم شد» مینویسد: «این کتاب به قلم بری میر نشان میدهد که مقامات ایرانی و آمریکایی بیشتر از آنچه که در گذشته وانمود میکردند از سرنوشت رابرت لوینسون خبر دارند. از طریق شبکه تماسها و تشکیلات یک سازمان مسیحی پنهانکار به نام «اخوت» (فلوشیپ) دولت آمریکا از طریق سفیر ایران در فرانسه در ماههای پایانی سال ۲۰۱۱ باخبر شد که رابرت لوینسون در ایران زندانی است.»
«ولی سفیر ایران مشخص نکرد او در کدام زندان و توسط کدام نهاد و یا جناح نگهداری میشود. سفیر ایران گفت رابرت لوینسون به یک شرط آزاد خواهد شد: گزارش آتی آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید تأیید کند که فعالیتهای هستهای ایران صلحآمیزند. اما گزارش آژانس چنین نکتهای را تأیید نکرد و اعلام کرد که حکومت ایران کار روی قطعات سلاحهای هستهای را ادامه میدهد.»
والری پلیم در ادامه مطلبش در روزنامه واشنگتن پست مینویسد رابرت لوینسون اواخر ۲۰۰۶ به سازمان سیآیای مراجعه کرد و پیشنهاد داد که میتواند در مورد مناسبات مالی غیرقانونی و شرکتهای پوششی که حکومت ایران برای انتقال پول از آنها استفاده میکند اطلاعات جمعآوری کند. مدیران سازمان سیآیای این پیشنهاد او را پذیرفتند ولی مشخص نکردند که منابع و تماسهای او دقیقاً چه افرادی خواهند بود.
رابرت لوینسون در جزیره کیش به ملاقات دیوید تئودور بلفیلد رفت، یک شهروند آمریکایی که در سالهای جوانی به اسلام گراییده و نام خود را به داوود صلاحالدین تغییر داد. او پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران به عنوان مأمور حفاظتی در یکی از نمایندگیهای دیپلماتیک ایران در واشنگتن شروع به کار کرد.
داوود صلاحالدین برای اثبات وفاداری خود به جمهوری اسلامی ایران علیاکبر طباطبایی یکی از مقامات رژیم شاه سابق را ترور کرد و به ایران گریخت.
دلیل انجام این ملاقات خطرناک و سفر رابرت لوینسون به جزیره کیش که به ربودن و احتمالاً مرگ او انجامید، تا حدی به فرهنگ... سازمان سیآیای مربوط میشود.
رابرت لوینسون که پس از بازنشستگی همراه با خانواده پرجمعیت خود در فلوریدا زندگی میکرد برای تأمین مخارج زندگی مشغول کارهایی از نوع مشاوره بود. او از طریق یکی از آشنایان قدیمی خود در بخش تحلیل اطلاعاتی جرایم سازمانیافته سازمان سیآیای همکاری با این سازمان را شروع کرد. آن جابلونسکی از مدیران بخش اطلاعاتی مبارزه با شبکههای مالی غیرقانونی او را برای تشکیلات خود استخدام کرد.
والری پلیم در ادامه مطلبش در روزنامه واشنگتن پست مینویسد: «طبق مقررات داخلی سازمان سیآیای بخشهای اطلاعاتی و تحلیلی نظیر این حق ندارند در مأموریتهای پنهانی شرکت کنند چون برای این نوع مأموریتهای آموزش ندیدهاند و به خاطر خطرهای موجود ممکن است کشته شوند.
بخشهای اطلاعاتی - تحلیلی با واحدهای عملیاتی رابطه روان و خوبی ندارند و گاه حتی با یکدیگر رقابت میکنند. این باعث میشود که بخش مدیریت مأموریتهای پنهانی سیآیای گاه از اقدامات مأموران بخش اطلاعاتی - تحلیلی دقیقاً باخبر نشود.»
به نظر میرسد که آن جابلونسکی در استخدام قراردادی و دادن مأموریت به رابرت لوینسون دقت کافی را انجام نداده و دوستی قدیمی آنها روی نظارت دقیق بر این مأموریت تأثیر گذاشتهاست چون در مورد نحوه جمعآوری و منابع اطلاعاتی که قرار بود آقای لوینسون جمع کند هیچ نظارتی صورت نگرفتهاست.
رابرت لوینسون در آن شرایط برای تأمین هزینههای خانواده خود با هفت فرزند به این شغل قراردادی شدیداً نیاز داشت. او که یک پدر و همسر معمولی و متعهد بود در عین حال فرصتطلب بود و همیشه مقررات را رعایت نمیکرد.
به عنوان مثال او گاهی پولی را که به خبرچینهای خود وعده میداد پرداخت نمیکرد و در نتیجه چنین افرادی را که به هیچ وجه قابل اعتماد نبودند به شدت خشمگین میکرد.
مقاله والری پلیم میافزاید که رابرت لوینسون یک همسر و پدر دوستداشتنی و متعهد بود، اما پس از یک عمر کار حرفهای با کسانی که زیر پا گذاشتن قانون و عدم رعایت مقررات را نادرست نمیدانند، از راههای میانبر و ضعفهای موجود در سیستم برای منفعت مالی خود استفاده کرد. او به خاطر ضعفهای نهادینه در سیستم نظارتی و بیتوجهی به جزئیات، که گاه در دیوانسالاری عظیم سازمان سیآیای گم میشوند، توانست چنین کارهایی بکند و این ضعفهای سازمانی و نهادینه در ناپدید شدن او نقش مهمی داشت.
افبیآی با انتشار بیانیهای اعلام کردهاست که رابرت لوینسون رکورد مدت زمان «به گروگان رفتن» یک آمریکایی را به نام خود ثبت کرده است.
از مارس ۲۰۱۵ افبیآی برای دریافت هرگونه اطلاعاتی که به بازگشت امن رابرت لوینسون به خاک آمریکا بینجامد پاداشی پنج میلیون دلاری در نظر گرفته است.