جمهوری اسلامی کارنامهٔ بسیار موفقی در بازداشتن مردم از خرید کالاها و خدمات فرهنگی ناهمرنگ (توسط غیر اسلامگرایان) و ترویج کالاهای مورد نظر خود داشتهاست. در طی سه دهه از اوایل دههٔ شصت تا سال ۱۳۹۰تعداد بلیطهای فروخته شده به تماشاگران سینما از حدود ۸۵ میلیون به ۸٫۵ میلیون رسید (در عین دو برابر شدن جمعیت). بر سر تماشاگران تئاتر نیز همین بلا آمدهاست.
در دورهٔ احمدی نژاد نوبت به کتاب رسید و با سیاستهای وزارت ارشاد ناشران و بازار کتاب نیز خسارت دیدند. تیراژ متوسط کتاب که در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی حدود هفت هزار و در ۱۳۸۰ حدود ۵ هزار و دویست نسخه بود در سال ۱۳۹۰ به ۳ هزار نسخه و در سال ۱۳۹۲ به حدود ۲ هزار و سیصد نسخه کاهش یافت. تیراژ کتاب دانشگاهی نیز به ۲۰۰ تا ۵۰ نسخه رسیدهاست. شمارگان کل کتابهای منتشر شده گروههای مختلف در سال ۹۲ کاهش ۲۰ میلیون نسخهای داشتهاست. (جام جم ۱۷ فروردین ۱۳۹۳)
کاری که در حوزهٔ فرهنگ انجام میشود آن است که با انواع روشها مثل لغو مجوز ناشران و صاحبان امتیاز مطبوعات، سانسور، جمعآوری و محدودیت عرضه نمیگذارند مردم از کالاهای فرهنگی تایید ناشده یا ناهمرنگ استفاده کنند و تنها کالای مورد نظر را با انواع روشهای حمایتی تولید و به بازار عرضه میکنند.
سیاستهای نظارتی و هدایتی مخصوص کسانی است که نباید فعالیت کنند اما با فشار دستگاههای امنیتی و روالهای مجوزگیری و سانسور هم امکان بازداشتن آنها از فعالیت فراهم نبودهاست.
حذف کتب عامهپسند در حوزهٔ دین و معنویت رقیب
بخش عمدهٔ بازار کتاب در همه جای دنیا را کتب عامهپسند در حوزهٔ دین و معنویت- اما رقیب جریان رسمی و سازماندهیشده- یعنی فراروانشناسی، تقویت نیروهای درونی، عرفان سکولار، روانشناسی مثبت، بودیسم، ذن، طالعبینی، کفبینی و رمالی اشغال میکنند. اما سیاست وزارت ارشاد حذف این کتب بودهاست. به عنوان نمونه در یک دوره این وزارتخانه کتب مربوط به طالعبینی چینی و هندی را هدف قرار داد.
رسانههای حکومتی و دولتی نیز نقش توجیهکنندهٔ این محدودیتها را بر عهده میگرفتهاند: «بر کسی پوشیده نیست که انواع کتابهای طالعبینی از جمله آثار مضر در حوزه کتاب است که جز مشتی خیالبافی و اوهام چیزی را نصیب خواننده نمیکنند. اغلب مخاطبان این نوع آثار هم خوانندگان غیر حرفهای کتاب هستند که خود تشخیص درستی در شناخت کیفیت و همچنین ماهیت این نوع آثار ندارند. آنها به امیدهای واهی به سراغ این نوع کتابها میآیند و غافل از نیت سودجویانه دستاندرکاران تالیف، چاپ و نشر کتابهای طالعبینی، محصولات آنها را خریداری میکنند.» (فارس، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲)
حذف ادبیات و سیاست غیر خودیها
قلمروی دیگری که مورد حساسیت است آن دسته از آثار ادبی است که با پدیدههای ممنوعه و رسانههای غیر خودی مثل ماهواره گره خوردهاند. در فرصت نمایشگاه تلاش میشود آثار پرفروشی در این زمینه که قبلاً مجوز هم دریافت کردهاند حذف شوند. دو کتاب «حریم سلطان» و «عشق ممنوع» که در نمایشگاه کتاب ۹۲ ارائه شده بودند جمعآوری شدند.
آن دسته از آثار داستانی ادبیات غربی که سبکهای زندگی متفاوتی غیراز سبک زندگی روحانیت را مطرح میکنند سالهاست که مورد غضب هستند. اما آن دسته از آثار ادبی (مثل ادبیات جنگ، تولید شده توسط حلقهٔ نزدیکان خامنهای) که فرهنگ بسیجی به روایت رهبر کشور را بیان میکنند مورد حمایت بودهاند.
دستهٔ دیگر از آثار پرفروش خاطرات و نوشتههای سیاسی افرادی است که غیر خودی محسوب میشوند. به عنوان نمونه کتاب “صراحتنامه”، گفتوگو با علیاکبر هاشمی رفسنجانی نیز از بیستوششمین نمایشگاه کتاب تهران جمعآوری شد. در نمایشگاههای قبلی نیز آثار مرحوم منتظری یا صالحی نجفآبادی، گلزادهٔ غفوری، اعضای نهضت آزادی و دیگر گروههای ملی- مذهبی بهویژه نوشتههای تاریخی و خاطرات که بیشتر خواننده دارند جمعآوری شد. خاطرات اعضای گروههای چپ، لیبرال و ملی نیز اصولا نمیتوانند مجوز بگیرند.
البته آن دسته از آثار عامهپسندی که کاری به قدرت و مذهب و روابط انسانی نداشته باشند و کاملا در چارچوب گفتمان حاکم قرار گیرند مشکلی از جهت چاپ و عرضه ندارند. این آثار تعدادشان زیاد نیست و به همین علت اغلب شهروندان ایرانی با کتاب زندگی نمیکنند.
حذف ناشرانی که کتاب پرفروش تولید میکنند
برای کاهش کتابخوانی غیر از کتابها میتوان ناشران را هدف قرار داد. مجوز بسیاری از ناشران در دورهٔ احمدینژاد لغو شد. هر ساله در نمایشگاههای کتاب نیز برخی ناشران با بهانههایی از حضور محروم میشدهاند. در بیستوششمین نمایشگاه کتاب تهران، تعدادی از ناشران حضور نداشتند که برخی از این ناشران اجازهٔ حضور در نمایشگاه را نداشتند و برخی دیگر هم خودشان به نمایشگاه نیامدند (مثل انتشارات روشنگران و مطالعات زنان که اعلام کرده در نمایشگاه ۹۳ نیز حضور نمییابد). نشرهای روزنه، چشمه، کتاب روشن، و طرح نو در حوزهٔ نشر عمومی، نشر رسم در حوزهٔ گرافیک، نشرهای تیمورزاده، حیان و اباصالح در حوزهٔ پزشکی و نشر امید فردا از جمله آنها بودند.
سانسور
سانسور اصولاً برای مبارزه با کتابخوانی است. قدرتمندان تصمیم میگیرند مردم چه کتابهایی را نباید بخوانند، چه فیلمهایی را نباید دید یا چه نوع موسیقی را نباید شنید و چه قسمتهایی از یک اثر باید حذف شود. آنها در ظاهر وانمود میکنند که حافظ اخلاق و دین مردم هستند اما در واقع دارند از قدرت موجود حمایت و انحصار ایده و اطلاعات در قشر حاکم را تحکیم میکنند.
فرهنگهایی که داوری دیگران در آنها ارزان است آسانتر به سانسور تن در میدهند. هزینهٔ این فرهنگ «داوریمحور» و ممیزی کتاب در ایران این بوده که بخش قابل توجهی از شهروندان از اعتماد به آثار منتشرشده بهویژه آثار ترجمه شده باز داشته شده و اثری مخرب در بازار نشر به جا ماند.
جابهجا کردن زمین بازی
سالانه چند صد عنوان کتاب (بهویژه آثار پرفروش) از سطح نمایشگاه کتاب جمعآوری میشود که قبلا مجوز خود را دریافت داشتهاند. اگر کتابی استانداردهای لازم را برای نشر ندارد یا مشمول ممیزی میشود، چرا مجوز انتشار یافته است؟ آیا اساساً کتبی وجود دارد که مجوز نشر گرفتهاند و در شأن نمایشگاه کتاب نیستند؟ نمایشگاه کتاب در چه استانداردی برگزار میشود که صدها کتاب در شأن آن نبوده و فرصت عرضه پیدا نمیکنند؟
مسئله اینجاست که فردی که مجوز انتشار را داده با فردی که کتب را از نمایشگاه جمعآوری میکند دو معیار متفاوت دارند. همچنین روحانیون و قدرتمندان امکان اعمال سلیقهٔ خود را حتی پس از نشر کتاب دارند و هنگامی که کتابی را مطابق با سلیقه و باور خویش ندیدند بر وزارت ارشاد فشار وارد میآورند که کتاب را جمع کند. همین اتفاق نشان میدهد که معیارهای سانسور الابختکی هستند و به افراد بستگی دارند. البته جمعآوری کتاب نیز به نمایشگاه محدود نمیشود و در طول سال جریان دارد.
تولید دولتی کتاب
روش موثرتر برای فراری دادن مردم از کتابخوانی تولید انبوه کتب دولتی است. کتب دولتی نه بر اساس نیاز بازار بلکه بر اساس نیاز قدرتمندان به تبلیغات تولید میشوند. به همین دلیل هرچند کتب دولتی با کیفیت خوب و قیمت ارزانتر تولید میشوند خوانندگان از آنها میگریزند. برای روشن شدن این موضوع کافی است ناشران دولتی و نیمهدولتی میزان کتب انبار شده در انبارهای خود را اعلام کنند. میلیونها جلد کتاب در انبار ناشران دولتی سالهاست که خاک میخورند.
تولید کتاب در دیوانسالاری دینی
بخش عمدهٔ آثار منتشرشده در ایران که خریدار چندانی نیز پیدا نمیکنند و در نهایت توسط دولت برای کتابخانههای عمومی خریداری میشوند آثار دینی هستند. این آثار با چهار ویژگی کاری میکنند که خوانده نشوند:
۱) دین رسمی دولتی را بیان میکنند چون آثاری که بدیل دین رسمی هستند مجوز نشر پیدا نمیکنند؛
۲) عمدتا تبلیغاتیاند به این معنی که حتی اطلاع و تحلیلی از دین رسمی عرضه نمیکنند؛
۳) وجهی برای سرازیر شدن بودجهٔ دولتی به دیوانسالاری دینی- حکومتیاند و از این جهت فروش آنها و خریداری شدن توسط مردم اهمیتی ندارد؛ و
۴) به نیازهای معنوی و روحی متنوع باورمندان که منشا اصلی نیاز آنها به آثار دینی است پاسخ نمیدهند.
در دورهٔ احمدی نژاد نوبت به کتاب رسید و با سیاستهای وزارت ارشاد ناشران و بازار کتاب نیز خسارت دیدند. تیراژ متوسط کتاب که در ابتدای تاسیس جمهوری اسلامی حدود هفت هزار و در ۱۳۸۰ حدود ۵ هزار و دویست نسخه بود در سال ۱۳۹۰ به ۳ هزار نسخه و در سال ۱۳۹۲ به حدود ۲ هزار و سیصد نسخه کاهش یافت. تیراژ کتاب دانشگاهی نیز به ۲۰۰ تا ۵۰ نسخه رسیدهاست. شمارگان کل کتابهای منتشر شده گروههای مختلف در سال ۹۲ کاهش ۲۰ میلیون نسخهای داشتهاست. (جام جم ۱۷ فروردین ۱۳۹۳)
کاری که در حوزهٔ فرهنگ انجام میشود آن است که با انواع روشها مثل لغو مجوز ناشران و صاحبان امتیاز مطبوعات، سانسور، جمعآوری و محدودیت عرضه نمیگذارند مردم از کالاهای فرهنگی تایید ناشده یا ناهمرنگ استفاده کنند و تنها کالای مورد نظر را با انواع روشهای حمایتی تولید و به بازار عرضه میکنند.
سیاستهای نظارتی و هدایتی مخصوص کسانی است که نباید فعالیت کنند اما با فشار دستگاههای امنیتی و روالهای مجوزگیری و سانسور هم امکان بازداشتن آنها از فعالیت فراهم نبودهاست.
حذف کتب عامهپسند در حوزهٔ دین و معنویت رقیب
بخش عمدهٔ بازار کتاب در همه جای دنیا را کتب عامهپسند در حوزهٔ دین و معنویت- اما رقیب جریان رسمی و سازماندهیشده- یعنی فراروانشناسی، تقویت نیروهای درونی، عرفان سکولار، روانشناسی مثبت، بودیسم، ذن، طالعبینی، کفبینی و رمالی اشغال میکنند. اما سیاست وزارت ارشاد حذف این کتب بودهاست. به عنوان نمونه در یک دوره این وزارتخانه کتب مربوط به طالعبینی چینی و هندی را هدف قرار داد.
رسانههای حکومتی و دولتی نیز نقش توجیهکنندهٔ این محدودیتها را بر عهده میگرفتهاند: «بر کسی پوشیده نیست که انواع کتابهای طالعبینی از جمله آثار مضر در حوزه کتاب است که جز مشتی خیالبافی و اوهام چیزی را نصیب خواننده نمیکنند. اغلب مخاطبان این نوع آثار هم خوانندگان غیر حرفهای کتاب هستند که خود تشخیص درستی در شناخت کیفیت و همچنین ماهیت این نوع آثار ندارند. آنها به امیدهای واهی به سراغ این نوع کتابها میآیند و غافل از نیت سودجویانه دستاندرکاران تالیف، چاپ و نشر کتابهای طالعبینی، محصولات آنها را خریداری میکنند.» (فارس، ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۲)
حذف ادبیات و سیاست غیر خودیها
قلمروی دیگری که مورد حساسیت است آن دسته از آثار ادبی است که با پدیدههای ممنوعه و رسانههای غیر خودی مثل ماهواره گره خوردهاند. در فرصت نمایشگاه تلاش میشود آثار پرفروشی در این زمینه که قبلاً مجوز هم دریافت کردهاند حذف شوند. دو کتاب «حریم سلطان» و «عشق ممنوع» که در نمایشگاه کتاب ۹۲ ارائه شده بودند جمعآوری شدند.
آن دسته از آثار داستانی ادبیات غربی که سبکهای زندگی متفاوتی غیراز سبک زندگی روحانیت را مطرح میکنند سالهاست که مورد غضب هستند. اما آن دسته از آثار ادبی (مثل ادبیات جنگ، تولید شده توسط حلقهٔ نزدیکان خامنهای) که فرهنگ بسیجی به روایت رهبر کشور را بیان میکنند مورد حمایت بودهاند.
دستهٔ دیگر از آثار پرفروش خاطرات و نوشتههای سیاسی افرادی است که غیر خودی محسوب میشوند. به عنوان نمونه کتاب “صراحتنامه”، گفتوگو با علیاکبر هاشمی رفسنجانی نیز از بیستوششمین نمایشگاه کتاب تهران جمعآوری شد. در نمایشگاههای قبلی نیز آثار مرحوم منتظری یا صالحی نجفآبادی، گلزادهٔ غفوری، اعضای نهضت آزادی و دیگر گروههای ملی- مذهبی بهویژه نوشتههای تاریخی و خاطرات که بیشتر خواننده دارند جمعآوری شد. خاطرات اعضای گروههای چپ، لیبرال و ملی نیز اصولا نمیتوانند مجوز بگیرند.
البته آن دسته از آثار عامهپسندی که کاری به قدرت و مذهب و روابط انسانی نداشته باشند و کاملا در چارچوب گفتمان حاکم قرار گیرند مشکلی از جهت چاپ و عرضه ندارند. این آثار تعدادشان زیاد نیست و به همین علت اغلب شهروندان ایرانی با کتاب زندگی نمیکنند.
حذف ناشرانی که کتاب پرفروش تولید میکنند
برای کاهش کتابخوانی غیر از کتابها میتوان ناشران را هدف قرار داد. مجوز بسیاری از ناشران در دورهٔ احمدینژاد لغو شد. هر ساله در نمایشگاههای کتاب نیز برخی ناشران با بهانههایی از حضور محروم میشدهاند. در بیستوششمین نمایشگاه کتاب تهران، تعدادی از ناشران حضور نداشتند که برخی از این ناشران اجازهٔ حضور در نمایشگاه را نداشتند و برخی دیگر هم خودشان به نمایشگاه نیامدند (مثل انتشارات روشنگران و مطالعات زنان که اعلام کرده در نمایشگاه ۹۳ نیز حضور نمییابد). نشرهای روزنه، چشمه، کتاب روشن، و طرح نو در حوزهٔ نشر عمومی، نشر رسم در حوزهٔ گرافیک، نشرهای تیمورزاده، حیان و اباصالح در حوزهٔ پزشکی و نشر امید فردا از جمله آنها بودند.
سانسور
سانسور اصولاً برای مبارزه با کتابخوانی است. قدرتمندان تصمیم میگیرند مردم چه کتابهایی را نباید بخوانند، چه فیلمهایی را نباید دید یا چه نوع موسیقی را نباید شنید و چه قسمتهایی از یک اثر باید حذف شود. آنها در ظاهر وانمود میکنند که حافظ اخلاق و دین مردم هستند اما در واقع دارند از قدرت موجود حمایت و انحصار ایده و اطلاعات در قشر حاکم را تحکیم میکنند.
فرهنگهایی که داوری دیگران در آنها ارزان است آسانتر به سانسور تن در میدهند. هزینهٔ این فرهنگ «داوریمحور» و ممیزی کتاب در ایران این بوده که بخش قابل توجهی از شهروندان از اعتماد به آثار منتشرشده بهویژه آثار ترجمه شده باز داشته شده و اثری مخرب در بازار نشر به جا ماند.
جابهجا کردن زمین بازی
سالانه چند صد عنوان کتاب (بهویژه آثار پرفروش) از سطح نمایشگاه کتاب جمعآوری میشود که قبلا مجوز خود را دریافت داشتهاند. اگر کتابی استانداردهای لازم را برای نشر ندارد یا مشمول ممیزی میشود، چرا مجوز انتشار یافته است؟ آیا اساساً کتبی وجود دارد که مجوز نشر گرفتهاند و در شأن نمایشگاه کتاب نیستند؟ نمایشگاه کتاب در چه استانداردی برگزار میشود که صدها کتاب در شأن آن نبوده و فرصت عرضه پیدا نمیکنند؟
مسئله اینجاست که فردی که مجوز انتشار را داده با فردی که کتب را از نمایشگاه جمعآوری میکند دو معیار متفاوت دارند. همچنین روحانیون و قدرتمندان امکان اعمال سلیقهٔ خود را حتی پس از نشر کتاب دارند و هنگامی که کتابی را مطابق با سلیقه و باور خویش ندیدند بر وزارت ارشاد فشار وارد میآورند که کتاب را جمع کند. همین اتفاق نشان میدهد که معیارهای سانسور الابختکی هستند و به افراد بستگی دارند. البته جمعآوری کتاب نیز به نمایشگاه محدود نمیشود و در طول سال جریان دارد.
تولید دولتی کتاب
روش موثرتر برای فراری دادن مردم از کتابخوانی تولید انبوه کتب دولتی است. کتب دولتی نه بر اساس نیاز بازار بلکه بر اساس نیاز قدرتمندان به تبلیغات تولید میشوند. به همین دلیل هرچند کتب دولتی با کیفیت خوب و قیمت ارزانتر تولید میشوند خوانندگان از آنها میگریزند. برای روشن شدن این موضوع کافی است ناشران دولتی و نیمهدولتی میزان کتب انبار شده در انبارهای خود را اعلام کنند. میلیونها جلد کتاب در انبار ناشران دولتی سالهاست که خاک میخورند.
تولید کتاب در دیوانسالاری دینی
بخش عمدهٔ آثار منتشرشده در ایران که خریدار چندانی نیز پیدا نمیکنند و در نهایت توسط دولت برای کتابخانههای عمومی خریداری میشوند آثار دینی هستند. این آثار با چهار ویژگی کاری میکنند که خوانده نشوند:
۱) دین رسمی دولتی را بیان میکنند چون آثاری که بدیل دین رسمی هستند مجوز نشر پیدا نمیکنند؛
۲) عمدتا تبلیغاتیاند به این معنی که حتی اطلاع و تحلیلی از دین رسمی عرضه نمیکنند؛
۳) وجهی برای سرازیر شدن بودجهٔ دولتی به دیوانسالاری دینی- حکومتیاند و از این جهت فروش آنها و خریداری شدن توسط مردم اهمیتی ندارد؛ و
۴) به نیازهای معنوی و روحی متنوع باورمندان که منشا اصلی نیاز آنها به آثار دینی است پاسخ نمیدهند.